نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی شیطان - لئو تولستوی
۴.۳
۳۹۸ رای
مرتبسازی: پیشفرض

ولی زاده
۱۴۰۱/۳/۳۱
۵۰
این کتاب یک داستان کوتاه در رابطه با شخصی است که دچار ارتباطات نامشروع شده و بنظر من هدف اصلی تولستوی از نوشتن این رمان شاید نشون دادن عواقب اینگونه روابط باشه که در ابتدا ممکنه برای افراد اینطور بنظر بیاد که این روابط نه تنها مضر نیست بلکه سودمند هم هست، ولی تولستوی به زیبایی در غالب یک داستان موفق شده یکی از عواقب این روابط نامشروع رو نشان بده و لذا از این جهت بنظر من داستان بسیار آموزندهای هست و مطالعه این کتاب رو به همه توصیه میکنم. جدای جنبه آموزنده بودن این رمان، کتاب دارای جذابیت داستانی هم هست و نویسنده به خوبی تونسته در این داستان حس کنجکاوی رو در خواننده ایجاد کنه و کسی که این رمان رو بخونه مشتاق میشه که هرچی سریع تر کتاب رو تا انتها مطالعه کنه تا ببینه نتیجه کار شخصیت اصلی داستان چه خواهد بود و این موضوع بنظر من هنر بالای نویسندگی لئو تولستوی مثل باقی اثرات این نویسنده بزرگ رو نشون میده. در انتها با توجه به اینکه اینکه با یک کتاب صوتی روبرو هستیم هنر گوینده داستان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار هست که به نظر من جناب آقای ایوب آقاخانی به خوبی از عهده این وظیفه برامداند.

سلام و درود
ممنون از ترجمه و پخش این کتاب زیبا که باز هم تولستوی، بسیار زیبا اخلاق و خصلتهایی خاص در انسان را ضمن این کتاب بیان کردن.
بیانگر قدرت چیره شدن شهوت بر افراد، هرچند مصمم و با اراده باشند. گاهی هرکدوم از ما گرفتار یک اخلاق ناشایست هستیم، که ممکنه تا سرحد جنون ما رو بکشونه و باعث بهم ریختگی ذهنمون درهمهی کارها و امورمون بشه.
در اینجا یوگنی تمام تلاشش رو بکار میگیره، که بعد از ازدواج دچار لغزش نشه، اما دلبریها و خاطراتش با سدپانیدا مانع از آرامش روح و ذهنش میشه و دست آخر دست به کار جنون آمیزی میزنه.
و همچنین بیانگر این موضوعه که وقتی فردی باما راجع به مسئلهای صحبت میکنه، اگر او را میبینیم، بهتره روی رفتارش کمی متمرکز و تیز بین تر باشیم، تا بفهمیم چقدر ممکنه آزار ببینه از مشکلش، و در صورت نیاز همدل و همراهش بشیم تا به نابودی کشیده نشه.
و نظر آخر، بنظرم خوانش کتاب خیلی خوب نبود.
ممنونم از عوامل کتاب و کتابراه عزیز.
ممنون از ترجمه و پخش این کتاب زیبا که باز هم تولستوی، بسیار زیبا اخلاق و خصلتهایی خاص در انسان را ضمن این کتاب بیان کردن.
بیانگر قدرت چیره شدن شهوت بر افراد، هرچند مصمم و با اراده باشند. گاهی هرکدوم از ما گرفتار یک اخلاق ناشایست هستیم، که ممکنه تا سرحد جنون ما رو بکشونه و باعث بهم ریختگی ذهنمون درهمهی کارها و امورمون بشه.
در اینجا یوگنی تمام تلاشش رو بکار میگیره، که بعد از ازدواج دچار لغزش نشه، اما دلبریها و خاطراتش با سدپانیدا مانع از آرامش روح و ذهنش میشه و دست آخر دست به کار جنون آمیزی میزنه.
و همچنین بیانگر این موضوعه که وقتی فردی باما راجع به مسئلهای صحبت میکنه، اگر او را میبینیم، بهتره روی رفتارش کمی متمرکز و تیز بین تر باشیم، تا بفهمیم چقدر ممکنه آزار ببینه از مشکلش، و در صورت نیاز همدل و همراهش بشیم تا به نابودی کشیده نشه.
و نظر آخر، بنظرم خوانش کتاب خیلی خوب نبود.
ممنونم از عوامل کتاب و کتابراه عزیز.

🍁 اینکه تولستوی دو روایت از پایانش آورده بود؛ خیلی استادانه بود، میخواست بگه که دو و یا ده روایت هم از پایان این قصه براتون بیاورم تباهی هست و نابودی! ولی به نظر من میتونست داستان رو با دو روایت مختلف شروع کنه که احتمال اورتنیوف برای نجات در آخر بیشتر باشه؛ مثل:
- گذشته ش البته پاک شدنی نبود ولی میتونست قبل از ازدواجاش با لیزا همه رو روراست براش تعریف کنه و از اون شفاعت بخواد و صداقتش رو بهش ثابت کنه.
- یه تعریف درست از عشق ماندگار و شهوت زودگذر داشته باشه و اینجوری از اون زن دست میکشید.
- به اصل از دل برود هر آنکه از دیده برفت بیشتر توجه میکرد. و پای اون زن رو از خونه قطع میکرد
البته شاید بگم، موعظه برای من که بیرون گود نشستم راحت باشه!! شاید اگه منم جای اون بودم، بدتر از اون میشدم!! شیطان کلمه بسیار مناسبی بود برای کتاب. منظور تولستوی از شیطان نه تنها اون زن بلکه مهمتر، خود اورتنیوف بوده برای خودش! دوجمله ماندگار کتاب؛ جمله اول کتاب؛ اگر عضوی از بدنت تو را بلرزاند آن را قطع کن و دور انداز! زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از تو نابود شود، تا اینکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود! و جمله آخر کتاب؛ اگر یوگینی اورتنیوف را در زمان انجام این جنایت دیوانه بشماریم، پس یعنی همه ما دیوانه ایم! و دیوانه تر کسانی هستند که در دیگران آثار جنونی را میبینند که درخود نمیبینند! ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
- گذشته ش البته پاک شدنی نبود ولی میتونست قبل از ازدواجاش با لیزا همه رو روراست براش تعریف کنه و از اون شفاعت بخواد و صداقتش رو بهش ثابت کنه.
- یه تعریف درست از عشق ماندگار و شهوت زودگذر داشته باشه و اینجوری از اون زن دست میکشید.
- به اصل از دل برود هر آنکه از دیده برفت بیشتر توجه میکرد. و پای اون زن رو از خونه قطع میکرد
البته شاید بگم، موعظه برای من که بیرون گود نشستم راحت باشه!! شاید اگه منم جای اون بودم، بدتر از اون میشدم!! شیطان کلمه بسیار مناسبی بود برای کتاب. منظور تولستوی از شیطان نه تنها اون زن بلکه مهمتر، خود اورتنیوف بوده برای خودش! دوجمله ماندگار کتاب؛ جمله اول کتاب؛ اگر عضوی از بدنت تو را بلرزاند آن را قطع کن و دور انداز! زیرا تو را بهتر آن است که عضوی از تو نابود شود، تا اینکه کل جسدت در دوزخ افکنده شود! و جمله آخر کتاب؛ اگر یوگینی اورتنیوف را در زمان انجام این جنایت دیوانه بشماریم، پس یعنی همه ما دیوانه ایم! و دیوانه تر کسانی هستند که در دیگران آثار جنونی را میبینند که درخود نمیبینند! ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️

یک رمان کوتاه و آموزنده هست که حس نهفته در لابهلای سطرهای داستان به خوبی به خواننده منتقل میشه.
در نوع خودش کتاب عجیبی هست، به خوبی قدمهای سرنوشتساز انسان رو، وقتی با خواستهی قلبی و احساسی و آسیبرسانش هماهنگ هست ولی با دنیای ذهن و اخلاقیاتی که در درون به درستیش باور داره در تناقض هست، به نمایش گذاشته.
وفاداری و خیانت، دو اتفاقی هست که بارها و بارها در افکار، گفتار و رفتار شخصیت اصلی داستان به تصویر کشیده شده و او رو به جدالهایی نامتناهی با خواستههای نفسانی و مقابلهی اخلاق درونی مجبور میکنه و این نبرد درونی، تا انتهای داستان ادامه پیدا میکنه.
کتاب با صدای واضح و رسا و متناسب با اتفاقات و رخدادهای درون داستان، خوانده شده.
در نوع خودش کتاب عجیبی هست، به خوبی قدمهای سرنوشتساز انسان رو، وقتی با خواستهی قلبی و احساسی و آسیبرسانش هماهنگ هست ولی با دنیای ذهن و اخلاقیاتی که در درون به درستیش باور داره در تناقض هست، به نمایش گذاشته.
وفاداری و خیانت، دو اتفاقی هست که بارها و بارها در افکار، گفتار و رفتار شخصیت اصلی داستان به تصویر کشیده شده و او رو به جدالهایی نامتناهی با خواستههای نفسانی و مقابلهی اخلاق درونی مجبور میکنه و این نبرد درونی، تا انتهای داستان ادامه پیدا میکنه.
کتاب با صدای واضح و رسا و متناسب با اتفاقات و رخدادهای درون داستان، خوانده شده.

دیوانهتر در این زمانه کسانی هستند که در دیگران آثار جنونی را میبینند که در دیگران نمیبینند»
این جمله پایانی این کتاب است و میشود آن را برای هر چیزی گفت.
جذب کارهای تولستوی شدهام. پر از تصویر و جزئیات است. گویی که درسینما نشسته باشی. حتی خنکی جنگلی که تصویر میکند صورتت را نوازش میکند.
شیطان کتاب سرجمع وکوتاهی درباره ترس از احتمال به خیانت است. جذابیتش این است که با دو روایت کاملا متفاوت تمام میشود و تو مختاری کدام را بپذیری.
کیفیت کتاب صوتی مانند کارهای حرفهای موجود نیست. حتی شاید راوی برای کسانی که به خواندن آرامتر عادت دارند، کمی تندخوان باشد. اما آزارنده نیست و قابل توصیه است.
این جمله پایانی این کتاب است و میشود آن را برای هر چیزی گفت.
جذب کارهای تولستوی شدهام. پر از تصویر و جزئیات است. گویی که درسینما نشسته باشی. حتی خنکی جنگلی که تصویر میکند صورتت را نوازش میکند.
شیطان کتاب سرجمع وکوتاهی درباره ترس از احتمال به خیانت است. جذابیتش این است که با دو روایت کاملا متفاوت تمام میشود و تو مختاری کدام را بپذیری.
کیفیت کتاب صوتی مانند کارهای حرفهای موجود نیست. حتی شاید راوی برای کسانی که به خواندن آرامتر عادت دارند، کمی تندخوان باشد. اما آزارنده نیست و قابل توصیه است.

به حیاتیترین حقیقت زندگی همه انسانها اشاره کرده... وسوسههای جنسی و سقوطهای وحشتناکی که میتونه هر انسانی رو دچار نابودی کنه، تمام دین و مذاهب هم برای کنترل و تعالی همین نیروی مقدس جنسی تعالیم زیادی داشتن... امروزه علمی رو برخی بزرگان به دست آوردن بنام علم استحاله نیروی جنسی... باید بدونیم که با استحاله نیروی جنسی و انتقال انرژی جنسی به مغز... مابه یک انسان فوق نابغه تبدیل خواهیم سد و درصد بیشتری از مغزمون میتونیم استفاده کنیم... دچار این جور سقوطهای وحشتناک در زندگیمون هم نمیشیم و اوج میگیریم... اوج... به تعالی میرسیم اگر بتونیم درست از این نیروی قدرتمند الهیمون استفاده کنیم

تولستوی نویسنده است که درکتابهایش به موضوعات اندکی میپردازد به عنوان مثال در کتاب ارباب وبنده به موضوع ذات انسان میپردازد که ذات همه پاک است واین شرایط افراد است ذاتشان را تحت تاثیر قرار میدهد
ودرکتاب مرگ ایوان ایلیچ به موضوع مرگ وتاثیرش بر انسان میپردازد و در این کتاب هم به موضوع رابطه زن و مرد در خارج از عرفهای اجتماعی میپردازد وعواقب وتاثیرات آن را برسی میکند ونکته مهمی که در نوشتههای تولستوی وجود دارد اغراق است وبه وسیله اغراق مفهوم آثارش را انتقال میدهدودر آخر هم راوی کتاب را به سرعت میخواند که به نظرمن نکتهی منفی است.
ودرکتاب مرگ ایوان ایلیچ به موضوع مرگ وتاثیرش بر انسان میپردازد و در این کتاب هم به موضوع رابطه زن و مرد در خارج از عرفهای اجتماعی میپردازد وعواقب وتاثیرات آن را برسی میکند ونکته مهمی که در نوشتههای تولستوی وجود دارد اغراق است وبه وسیله اغراق مفهوم آثارش را انتقال میدهدودر آخر هم راوی کتاب را به سرعت میخواند که به نظرمن نکتهی منفی است.

خیلی خوب بود. من اول کتاب اناکارنینا رو خوندم بعد اینو برخلاف کتاب آناکارنینا که خیلی توصیفات دقیق و طولانی برای هر چیزی داده شده بود در این کتاب به همه چی سطحی و گذرا پرداخته شده بود ولی جالبه که هر دو مدل به دل میشینه و کاملا استادانه این کارها انجام شده.
اسم کتاب چه دقیق انتخاب شده بود.
و از همه مهم تر نتیجهی داستان بود که در هر دو روایت به یک نتیجه ختم شد و اون این بود که اگه مرد داستان رو در حین ارتکاب جرم دیوانه در نظر بگیریم پس تقریبا همهی مردم جامعه دیوانه هستن. ممنون کتابراه 💖
اسم کتاب چه دقیق انتخاب شده بود.
و از همه مهم تر نتیجهی داستان بود که در هر دو روایت به یک نتیجه ختم شد و اون این بود که اگه مرد داستان رو در حین ارتکاب جرم دیوانه در نظر بگیریم پس تقریبا همهی مردم جامعه دیوانه هستن. ممنون کتابراه 💖

تولستوی، نویسندهای برای تمام زمان هاست. گوش دادن به این داستان کوتاه عبرت آموز بویژه در زمانه ما میتواند مثل یک داروی پیشگیری کننده از معضلات روحی و روانی باشد که جوانان با آن بسیار درگیرند. تولستوی در قالب داستانی جذاب خاطر نشان میکند که حتی اگر نیک سیرت، با شخصیت، محبوب و پر تلاش باشیم، در صورتی که حتی کوتاه مدت و به گونهای توجیه پذیر به لغزش و شهوترانی روی آوریم آثار روحی و روانی این گناهان نه تنها مانع خوشبختی ما تا آخر عمر بلکه احتمالا باعث نابودی خود و تمام آنچه ساخته ایم میگردد.

سلام کتابِ متفاوتی بود. اولین کتابی بود که از لئو تولستوی خواندم یا بهتر بگم شنیدم. نتیجه ای که از این کتاب میشه گرفت این است که انسان نباید از راه راست خارج شود و گرنه بازگشت از آن به آسانی خارج شدن از آن نخواهد بود. یادِ این بیت از شاهنامه افتادم که رستم خطاب به گرگین که با حسادت باعثِ اسارت بیژن شده بود افتادم: چو گَر بر خِرَد چیره گردد هوانیابد زِ چنگِ هوا کس رهابه قولِ علی پسِر ابی طالب: دلیرترین مردم کسی که بر هوایِ نفسِ خویش غلبه کند

خیلی خیلی قشنگ شیطان درون انسان رو تعریف کرده..
نوشتههای تولستوی خیلی عالیه!
امااین داستان روانتر بهترتوی ذهن نمایش داده میشه..
بعد تازه میفهمی که این مدل آدما مال زمان ما فقط نیستن بلکه اون دوره هم پیدا میشدن
آدمهائی که توی مسائلی که برای یه کودک دبستانی خوب و بدش روشنه میخوان سر خودشون روکلاه بذارن ویا مثل شخصیت داستان مامعلوم نیست با خودشون چند چندن...
کتاب آموزنده ایه.... تابفهمی دربند شهوت بودن ازهرمدلش دردسر خالیه وآخرش وجدان درد میاره....
نوشتههای تولستوی خیلی عالیه!
امااین داستان روانتر بهترتوی ذهن نمایش داده میشه..
بعد تازه میفهمی که این مدل آدما مال زمان ما فقط نیستن بلکه اون دوره هم پیدا میشدن
آدمهائی که توی مسائلی که برای یه کودک دبستانی خوب و بدش روشنه میخوان سر خودشون روکلاه بذارن ویا مثل شخصیت داستان مامعلوم نیست با خودشون چند چندن...
کتاب آموزنده ایه.... تابفهمی دربند شهوت بودن ازهرمدلش دردسر خالیه وآخرش وجدان درد میاره....

این کتاب روایت سادهای است از زندگی مردی جوان که به قلم توانمند تولستوی به تصویر کشیده شده و با صدای خوب راوی روایتی دوست داشتنی است که شنیدنش خالی از لطف نیست.
بنظر میرسد تولستوی در پایان رساندن این داستان کمی شتابزده عمل کرده و اقدام به قتل توسط شخصیت اصلی داستان نیاز به مقدماتی طولانی دارد تا مالیخولیای ذهنی شکل بگیرد،، کاری که داستایوفسکی بخوبی آنرا به تصویر میکشد. بنظرم انتهای ماجرا سرسری تمام شد و توقع خواننده را تامین نمیکند..
بنظر میرسد تولستوی در پایان رساندن این داستان کمی شتابزده عمل کرده و اقدام به قتل توسط شخصیت اصلی داستان نیاز به مقدماتی طولانی دارد تا مالیخولیای ذهنی شکل بگیرد،، کاری که داستایوفسکی بخوبی آنرا به تصویر میکشد. بنظرم انتهای ماجرا سرسری تمام شد و توقع خواننده را تامین نمیکند..

داستان کتاب شیطان
در مورد مردی است که درگیر وسوسه تمایلات جنسی شده و حتی بعد ازدواج این وسوسه در او ادامه دارد و نویسنده احساس او را به تصویر کشیده است و راه کاری که او در پی میگیرد در ادامه داستان شنیدنی است. داستان جالب است. من این کتاب را بصورت صوتی گوش دادم.
قضاوت نکردن چنین مردانی سخت است
صدای راوی و خوانش او بر روی این داستان خیلی خوب بود. سپاس از کتابراه که بدون سانسور کتابها را در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
در مورد مردی است که درگیر وسوسه تمایلات جنسی شده و حتی بعد ازدواج این وسوسه در او ادامه دارد و نویسنده احساس او را به تصویر کشیده است و راه کاری که او در پی میگیرد در ادامه داستان شنیدنی است. داستان جالب است. من این کتاب را بصورت صوتی گوش دادم.
قضاوت نکردن چنین مردانی سخت است
صدای راوی و خوانش او بر روی این داستان خیلی خوب بود. سپاس از کتابراه که بدون سانسور کتابها را در اختیار علاقمندان قرار میدهد.

داستان اقرار امیزه و میخواد بگه بالاخره تو زندگی هر کسی سختی هست و باعث ایجاد مساله سرنوشت ساز میشه که ادمو با سختی روبرو میکنه و شاید سانسور درش ایجاد تغییر کرده که براحتی باعث جنایت میشه ولی کماکان ادم میشنوه که این ارتباطات نامشروع تو جامعه سنتی ایرانم وجود داره و باعث جنایت نمیشه کافی به برنامه دکتر هلاکویی گوش بدین تا متوجه بشین. بالاخره یه اثر ادبیه که بی سانسورش شاید جذابتر باشه

من به شخصه داستان را دوست داشتم. فقط علاقمند بودم که در پایان داستان شخصیت اصلی راهی برای مبارزه پیدا کند یا رهایی یابد، که شاید نکته اخلاقی و مثبتی باشد برای خودم ولی اینطور نشد.
صدای راوی بسیار خوب بود.
ریتم ثابتی داشت و با آرامش که باعث میشد در ذهن بخوبی تصویر گرایی کرد و به عمق داستان رفت.
در کل خیلی خوب بود. گوش دادن به این کتاب را پیشنهاد میکنم.
تشکر
صدای راوی بسیار خوب بود.
ریتم ثابتی داشت و با آرامش که باعث میشد در ذهن بخوبی تصویر گرایی کرد و به عمق داستان رفت.
در کل خیلی خوب بود. گوش دادن به این کتاب را پیشنهاد میکنم.
تشکر

سلام
داستان زیبایی با به تصویر کشیدن وسوسه شیطان با قلم توانای آقای تولستوی. در این داستان نویسنده به نحو بسیار موثر و قابل درکی وسوسه شیطان را بیان میکند. از طرف دیگر نتیجه اقدام غیراخلاقی در یک مقطع زمانی را در مراحل بعدی زندگی به خواننده گوشزد میکند. به نوعی آثار اقدام اشتباه و نتیجه آن را میتوان نوعی به جهنم و عذاب هم تشبیه کرد.
داستان زیبایی با به تصویر کشیدن وسوسه شیطان با قلم توانای آقای تولستوی. در این داستان نویسنده به نحو بسیار موثر و قابل درکی وسوسه شیطان را بیان میکند. از طرف دیگر نتیجه اقدام غیراخلاقی در یک مقطع زمانی را در مراحل بعدی زندگی به خواننده گوشزد میکند. به نوعی آثار اقدام اشتباه و نتیجه آن را میتوان نوعی به جهنم و عذاب هم تشبیه کرد.

خود داستان و روایت داستان بسیار عالی و دلنشین بود. راههای متفاوت و بهتری برای مبارزه با نفس و وسوسهها وجود داره و این بستگی به رشد روحی و فکری فرد و طرفیت فکری ادم داره، در این داستان شخص مورد نظر از ضعف شخصیت و سستی رنج میبرد و این در عدم کنترل غریزه خودش رو نشون داد.. پایان دلچسبی نبود ولی میتونه واقعی باشه.

چقدر جالب و تامل برانگیز بود👍
یاد یه قسمت از کتاب "جز از کل"افتادم که میگفت: "نیروی زندگی مثل یک سیب داغ میمونه؛ گرچه ممکن است افکار آلوده باعث شوند بعد از مرگ، تا ابد در آتش جهنم بسوزی، اما آنچه در زندگی آدم را مغزپخت میکند، ناتوانی او در عملی کردن آن افکار است. "
صدا و نوع بیان گوینده هم بینظیر بود😍
یاد یه قسمت از کتاب "جز از کل"افتادم که میگفت: "نیروی زندگی مثل یک سیب داغ میمونه؛ گرچه ممکن است افکار آلوده باعث شوند بعد از مرگ، تا ابد در آتش جهنم بسوزی، اما آنچه در زندگی آدم را مغزپخت میکند، ناتوانی او در عملی کردن آن افکار است. "
صدا و نوع بیان گوینده هم بینظیر بود😍

شیطان اثری فاخر که روایت کننده جدال میان اید، ایگو و سوپرایگو است. و حکایتی قابل تامل از ناتوانی بشر برای تقابل با نیازهای زیستی و جنسی است. در این رمان به خوبی نشان داده شده است که هیجانات زیستی که به زعم برخی ریشه در دستگاه کناری و نیمکره راست دارند چگونه بخش هوشیار و نیمه چپ مغز را به بازی میگیرند

صدای گوینده و خوانش ایشون خیلی خوب بود همچنین قلم نویسنده. موضوع هم مبتلا به اکثر جوامع.. اما اقرار کمی که در پایان داستان بود جذابیتش رو برام کم کرد و منی که علاقم توصیف دقیق داستان و طولانی بودن اونه زیاد جذب این کتاب نشدم ولی قطعا برای کسایی که علاقمند به داستان کوتاه هستند جالب خواهد بود

جنگ میان احساس و عقل، جنگ میان لذت و گناه، جنگ میان وجدان و بیداری، همه ماها قطعا توی این زندگیمون این شرایط رو به نحوی تجربه کردیم، چه بسا بعضی اوقات گفتم واقعیت از خود واقعیت درد اور تره، کتابی بود که در نهایت به خواننده سپرد که چه راهی روتوی ذهن خودش منطقی تر میدونه ودر نهایت چه تصمیمی میگیره

کتاب در یک داستان خطی دانای کل ساده و تا حدودی با تِم پند گونه پِی گرفته میشود. شیطانِ تولستوی برخلاف شاهکارهایش شاید کتاب هیجان انگیز و یا خیلی قابل توصیهای نباشد اما با توجه به حال و احوال آدما و شرایط گاهی خواندن همچین داستانهای ساده و کم حجمی نه تنها بد نیست، بلکه حتی گاهی لذت بخش هم هست

کتاب خوبی بودصدای راوی هم خوب بود ولی اخرش نا امید کننده بود بطوری که دوست نداشتم دوباره گوشش بدم ایکاش اخر کتاب مثل داستانهای صادق هدایت نبود. من معمولا کتابهایی که سرانجامشون به اینصورت ناراحت کننده است دوست ندارم. چون با وجود اون همه دعا وکمک گرفتن از خدا بازم نتیجه نگرفت. ناامید کننده بود

داستان خیلی خوبی بود. بسیار مفید و زیبا. نویسنده میتونه به زیبایی شخصیتهای داستان و درونیات اون رو به تصویر بکشه. در این داستان هم چنین به نظر میرسه که راوی بیشتر اجازه داده شخصیت، درون خودش رو نشون بده و خودش انگار خلق نکرده. یه شخصیت کاملا واقعی. گوینده هم روان و خوب خونده.
























