نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آسیا - ایوان تورگنیف
4.5
15 رای
مرتبسازی: جدیدترین
فریبا گرجی
۱۴۰۲/۵/۲۵
00
دومین کتابی هست که از ایوان تورگنیف میخونم. کتاب عشق اول کافی بود که با کلمات خیال انگیز و پر وپخته من را به این نویسنده علاقه مند کنه. در کتاب آسیا هم نویسنده داستان را در هالهای از کلمات و جملات و آرایههای بسیار زیبا پیش میبره و دل و جان خواننده تا انتهای داستان باخودش همراه میکنه. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب زیبا را بخوانید.
این کتاب تورگنیف هم مثل سایر آثارش به نرمی و لطافت و سبکی پر قو هست، پر از حسهای متعالی و بی غل و غش و پاک، داستانهای تورگنیف مثل یک بالش گرم و نرم هستن که وقتی سر روی اون میذاری به خواب شیرین و عمیقی فرو میری، من از خوندن آثارش حس لطیفی دریافت میکنم. شخصیت آسیا چقدر بکر و خالص به تصویر کشیده شده.
صد افسوس بر فردی که در زمان و مکان مناسب از فرصتهایی که شاید زندگی فقط یکبار بر سر راهش قرار میده استفاده نکنه. از دست دادن آسیا تاوان این غنیمت نشمردن فرصتها بود. در پایان لازمه اشاره کنم که اگر از گوینده حرفهای تری استفاده میشد قطعا جذابیت این اثر دو چندان میشد. با تشکر از کتابراه عزیز
صد افسوس بر فردی که در زمان و مکان مناسب از فرصتهایی که شاید زندگی فقط یکبار بر سر راهش قرار میده استفاده نکنه. از دست دادن آسیا تاوان این غنیمت نشمردن فرصتها بود. در پایان لازمه اشاره کنم که اگر از گوینده حرفهای تری استفاده میشد قطعا جذابیت این اثر دو چندان میشد. با تشکر از کتابراه عزیز
🍁 تورگنیف سه عاشقه معروف داره؛ ‘عشق اول، آسیا و آبهای بهاری’. بعد از کتاب ‘عشق اول’ این دومین کتابی بود که از اون خوندم! زیبا، گزیده گو، و دل نشین اما در عین حال دارای پایانی تلخ و پر از حسرت! اون توی این کتاب اینقدر دقیق و ظریف به صحنه پردازی پرداخته که، نه تنها خسته کننده نیست، بلکه یه گیرایی خاصی برای خواننده داره! این که در اصل کتاب، حاصل عشق عموی اون به بانویی ایرانی (آنا) بود همبرای من جالب بود. عشقی که ایوان به تصویر کشیده بود، عشقی عمیق وجانگداز بود. عشقی که از همون اول منو میترسوند که با این همه عدم آهستگی و پیوستگی، امکان داره به وصال منجر نشه! به نظر من، عشقی که ایوان توی این کتاب برای ما تعریف کرده، نه یه حس درونی ا، نه هدیه خداوند، و نه نعمتی که با اون زندگی رو بهتر ببینی! بلکه عشق توی این کتاب آزمایش احساس و عاطفهی انسانی هستش! خیلی دل آدم میسوزه که میبینه ‘سرگئی نیکلاییج’ فقط به دلیل تامل و دودل بودنش برای بله گفتن به آسیا، توی اون قرار آخرش، تا آخر عمرش از این عشق محروم میشه و دیگه هیچ وقت چنین عشقی نصیبش نمیشه! واقعا جملهی زیبایی بودکه میگفت؛
“فردا خوشبخت خواهم شد! غافل از اینکه، خوشبختی فردا نمیشناسد، دیروز هم نمیشناسد! خوشبختی نه برای گذشته حافظهای دارد، و نه امیدی برای فردا! برای خوشبختی جز امروز وجود ندارد، آن هم نه امروز. فقط لحظه حال!!! ” و از گوینده هم تشکر کنم که واقعا صداگذاری مختلف اشخاص زیبا بود و آدم رو خسته نمیکرد. خیام میگه:
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن. ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
“فردا خوشبخت خواهم شد! غافل از اینکه، خوشبختی فردا نمیشناسد، دیروز هم نمیشناسد! خوشبختی نه برای گذشته حافظهای دارد، و نه امیدی برای فردا! برای خوشبختی جز امروز وجود ندارد، آن هم نه امروز. فقط لحظه حال!!! ” و از گوینده هم تشکر کنم که واقعا صداگذاری مختلف اشخاص زیبا بود و آدم رو خسته نمیکرد. خیام میگه:
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن. ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️