نقد، بررسی و نظرات کتاب بگذار کودکی کنم - سحر حسنی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
فاطمه سلیمانی
۱۴۰۱/۷/۴
این کتابو اول از روی اسمش انتخاب کردم بعدش هم بخاطر اینکه نوشته بود واقعیه و وقتی بخش نمونه. کتابو خوندم تصمیم گرفتم حتما بخرمش و بقیه اشو بخونم خودمو جای شخصیت داستان قرار دادم باهاش گریه کردم باهاش خندیدم نگران شدم و متنفر شدم و عاشق شدم کتاب خوبی بود ولی خیلی براش گریه کردم و واقعا از جاهلیت اون زمان ناراحت شدم و غصه خوردم حتما باید افرادی ک عقیده قدیمی دارن و معتقدن دخترها و پسرها باید زود ازدواج کنن و با اونیکی ک خانواده اشون انتخاب میکنه زندگی کنن حتما حتنا این کتابو بخونن و بفهمن چقد اشتباه میکنن هاجر‌های زیادی توی این دنیا وجود دارن ک بچگی نکردن و حسن‌های زیادی ک ب عشقشون نرسیدن و هاجر‌های رندگیشونو عذاب دادن این کتاب متناسب بیشتر سن‌ها هست از نوجونان تا بزرگسالان شاید چون بزرگسالان ما کتاب نخوندن و از زندگی بقیه درس نگرفتن زندگی خیلی از بچها رو نابود کردن و ب تباهی کشیدن ک توی سن کم چیز‌هایی تجریه کنن ک ادم بزرگ‌ها هم زیر غم اون درد‌ها کمر خم میکنن ب افرادی ک این کتابو خوندن یا میخونن توصیه میکنم برای بقیه هم این داستانو تعریف کنن شاید ازدواج‌های زوری و زود هنگام کمتر و کلا از بین برع
ابراهیم شکوهیان
۱۴۰۲/۱۰/۷
سلام و عرض ادب
واقعا بهترین کتابی بود که تو عمرم خواندم خیلی جذاب و گیرا بود و خیلی دلم می‌گرفت در یکی دو روز تمومش کردم و واقعا خیلی دلم به حال هاجر میسوزه که چقدر زود ازدواج کرده بود و از سنت‌های خرافاتی قدیم خیلی حالم بده میشد و چه ظلم‌ها که به هاجر از طرف خود حسن و خانواده حسن بهش شد و صبر عجیب هاجر و توکل به خداوند و استعانت از خدا در زمان سختی‌ها خیلی برام جذاب بود و در به قول شاعر که میگه
هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی
و خدا جای حق نشسته هر چه بلا سر هاجر آوردن بعداً تقاص پس دادن از تومور گرفتن حسن و تصادف پریچهره و اتفاقات بد که برای افرادی که به هاجر ظلم کردن افتاد بهم این درس داد که متوجه بشیم که دنیا دار مکافات هست خوبی کردی اجرش میبینی ولی ظلم گردی باید منتظر تاوانش تو همین دنیا باشی و دلم خیلی بعد هاجر به زهرا سوخت که از دست ظلم‌های باباش قرص برنج خورد و فوت کرد. خوندنش به همه توصیه میکنم مخصوصا به پدرانی که ظلم به خانواده میکنن و خودشونو صاحب اختیار زن و بچه هاشون میدونن و به قول حسن زن و بچه‌های خودمم هر جوری دلم خواست رفتار میکنم بهشون میگم تو همین دنیا منتظر تقاص باشن. دنیا خیلی کوچیکه.! 😜
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۱۲/۹
داستان زندگی دختری به اسم هاجر که در کودکی و به اجبار پدرش با حسن که اوهم به اجبار پدرش تن به این ازدواج داده شروع میشه. داستان کودک همسری و دردها و رنجها و سختی‌های ازدواج‌هایی از این سبک رو خیلی شنیدیم و خوندیم و متاسفانه در این داستان اون قدر در مورد کتک خوردن‌های هاجر و جراحتهای بدنش گفته شد اما در مورد چگونه مداوا شدنش نگفته مثلا پایی که با ترکه زدن به کف پاخون ریزی کرده وگوشتش کنده میشه چه طور میشه با اون پا همون روز راه رفت و یا کاسه مسی داغ که روی کمر کسی بگذارند و داغش کنند چه طور بهبود پیدا کرده رو نگفته یه نکته خیلی مبهم دیگه داستان هم که تو روستایی که فقط یه ماشین بوده چه طوری یه کارگر ساده مزرعه اون ماشین رو دستکاری میکنه تا جایی که ماشین به دره سقوط می‌کنه و سرنشین ماشین می‌میره. این‌ها نکات مبهم و سوال برانگیز داستان بود که میشد بهش توجه کرد. اما به این مسئله خوب پرداخته بود که دختر و زنی که در منزل پدرش پشت و پناهی نداشته باشه جسارت و بی توجهی خانواده همسرش خیلی زیاد میشه و واقعا زن موقعی ارامش داره و می‌تونه ارامش رو به دیگران هدیه بده که پشتوانه و دلگرمی داشته باشه که این نقش تو داستان با کمک پدر شوهر هاجر ایفا می‌شد. و این که زندگی کردن با مردی که دست بزن دارد و به اخلاق و تعهد پای بند نیست عاقبت خوشی ندارد و فرزند آوری در چنین خانواده‌ای موجب تحکیم خانواده نمی‌شود بلکه به تعداد افراد رنجور و افسرده جامعه می‌افزاید و این که پایان داستان واقعی تر از شروع و متن داستان بود
مطالعه کتاب‌هایی از این دست را برای پدرها و مادرهایی که به زور برای ازدواج بچه هاشون تصمیم می‌گیرند، پیشنهاد می‌کنم.
Mahtab 666
۱۴۰۲/۶/۱۳
کتاب خوبی بود، با وجود اینکه در ابتدا از واقعی بودن سرگذشت زندگی هاجر گفته بودن اما انگار نویسنده از قوه تخیل بهره گرفتن، همین امر موجب شده که آمیخته شدن واقعیت و خیال پردازی به وضوح نشون داده بشه... نکته دوم: غلط املایی به وفور دیده میشه. و سوم اینکه سن و سال در چند جای داستان به اشتباه حساب شده. درسته چند جا از داستان نویسنده سعی در حذف بعضی از قسمت‌های داستان و به خلاصه وار بودن به ویژه در انتهای کتاب بسنده کرده بودن اما درکل کتاب جالبی بود که با تک تک اتفاقات (خنده، شادی، غم، غصه، از خود گذشتگی و... ) می‌تونستم خودم رو جای شخصیت‌های مختلف و لحظات حساس و غم انگیز بذارم... امیدوارم هیچ بانویی در سرزمین عزیزمون گرفتار چنین مصیبتی نشه و همچنین تونسته باشم با نظرم به شما در انتخابی بهتر کمک کرده باشم
محبوبه مهدیزاده
۱۴۰۲/۱/۸
کتاب فوق العاده قشنگی بود با اینکه داستان بسیار بسیار بسیار غم انگیزی را روایت می‌کرد چقدر هنگام خواندن کتاب غصه خوردم خشمگین شدم گاهی دلم می‌خواست داد بزنم از ظلمی که به راوی داستان و زنان سرزمینم شده و می‌شود.
این همه بی عدالتی و ظلم و خدایی که می‌بیند و ساکت است این حق زنان نیست و تا زمانی که خود زنان به فکر هم نیستند و هوای هم را ندارند انتظاری از مردان نمی‌رود.
خواندن کتاب را به مردان مخصوصا پیشنهاد می‌کنم و امیدوارم روزی زنان از این همه سختی و ستم و دیدگاه‌های قدیمی رها شوند
فرزانه نجاری
۱۴۰۱/۳/۲۰
سیر تکاملی داستان بد نبود پایان بازی داشت ولی انگار ناقص بود توقع داشتم عاقبت همه افراد داستان یکم واضح تر مشخص بشه در کل داستان عبرت آموزی بود برای همه به نظرم ک خانواده‌ها بیشتر مراقب جوون هاشون باشن جوون‌ها هم سعی در پیدا کردن راه درست زندگی باشن مسئله کودک همسری رو توضیح داده بود ک متاسفانه یک پدیده رایج هست توی برخی از روستا‌ها و حتی شهر‌های کشور و عواقب گاها بدی رو روی روح و روان افراد داره. در کل پیشنهاد میکنم بخونیدش چون زبان داستان برای من جالب و سرگرم کننده بود.
سمانه حیدری
۱۴۰۲/۱/۱۹
به نظرم این کتاب طرز زندگی گذشتگان ما که کاملا مردسالاری و حاکمیت مرد بود را نشون میده رمانی به شدت غم انگیز و به افرادی که حالت عصبی و افسره هستند پیشنهاد نمیدم که این حالتشون رو بدتر میکنه ولی درد این رمان اینه که زن را فقط برای زاییدن و کلفتی و نیاز جنسی میخوان و زن هیچ ارزش معنوی برای مرد نداره و این یعنی ظلم و ستم به جامعه زن که خوشبختانه الان مثل گذشتگان دور نیست و زن برای حق خودش میجنگه و حتی مردها هم تعداد اکثریتشون روشن فکرن.
ستاره
۱۴۰۲/۸/۹
وجود باورها و اعتقادات غلطی که در جوامع و در اذهان بزرگترها خصوصا والدین وجود داشته و موجب شکل گیری ازدواج‌های به شدت نادرست و به دنبال آن تولد کودکانی که در آینده دچار انواع و اقسام معضلات جسمی و روحی و بعضا اعتیاد به موادمخدر و مسکرات و یا خودکشی می‌شده‌اند. در این رمان هم قدری از این مصایب روایت شده که به نظرم تا حدودی در میزان خشونت‌های شخصیت‌های داستان علیه شخصیت اول یعنی هاجر شاید اغراق هم شده. تشکر از خانم نویسنده
فرشته کسری
۱۴۰۲/۸/۳
با احترام به نویسنده: اگر این خانم متولد ۱۳۱۲ بوده با دوازده سال سن میشه سال ۱۳۲۴اون بچه اولش رو آورده حالا ما بعد بیست سال هم در نظر بگیریم نه خانه‌ها حمام داشتن و نه قرص برنجی اون زمان بوده آخه یه بچه دوازده ساله مگه چقدر توانایی داره که انقدر کتک بخوره و بازم بلند بشه و کار انجام بده، زایمان کنه بلند بشه در جا کار انجام بده ایشون زمان حال رو با زمان گذشته مخلوط کردن و برای جذب خواننده بنظرم خیلی تخیل قاطی شده بود
قاسمی
۱۴۰۱/۱۱/۱
داستانی بسیارغم انگیز، اوایل. کتاب کلا به کتک ودعوا وگریه گذشت، به نظرم میشد داستان روجذاب ترازاین تعریف کرد ، اینهمه فشارروانی وفقط وفقط کتک کاری، یکم دورازذهنه، اغراق به کاررفته بود به نظرمن. چندان پایان خوب وخوشی هم نداشت، به نظرم اگرکتاب روبرای این میخونیدکه آگاهی پیداکنید یا اطلاعات مفیدی به دست بیارید این کتاب اصلا مناسب نیست ، چون بجز درد ورنج به هیچ چیز دیگه ای نپرداخته.
الهام برنا
۱۴۰۱/۹/۱۵
کتاب خوبی بود داستان کاملا واقعی به نظر میرسید و حقیقت زندگی بود ولی متاسفانه حقیقت تلخی بود خیلی از زندگی‌ها اینجوریه ولب به عنوان خواننده کتاب داستان گاهی وقت‌ها توقع خوشی و عاشقی شخصیت اصلی داستان رو داشتم واقعا هرجاگفتم الان همه چی اوکی میشه وضع بدتر شد ولی خب اگه میخواستی دقیق بشی عبرت آموز بود و درس خوبی به من داد اینکه گاهی توهرنقشی اززندگی که باشی باید کوتاه بیای و صبوری کنی.
mahan احمدی
۱۴۰۲/۵/۱۷
خیلی بزن بزن بود اوایل، تو ساده لوحی دختر انگار اغراق شده حداقل مادر دختر در مورد مسائل ساده مثل عادت ماهیانه میتونست یادش بده و آمادگی پیش از ازدواج هیچی نمی‌دونست، نفرت عمیق مادر شوهر و شوهرش عجیبه، بجای داستان گفته بود با خاک پوشاک شده بچه برام جالب بود چجوری با خاک آخه؟ در کل داستانی واقعیست و زنان زیادی حتی الان گرفتار کودک همسری و آزار و اذیت میشن
تبسم
۱۴۰۱/۷/۱۶
خیلی ابکی بود اون زمان ازدواج تواون سن به شدت رواج بوده و عادی چطور مادرو خواهرش و دروهمسایه ناراحت ازدواج تو سن کمش بودن مگه خودشون موبع ازدواج بزرگتر بودن!!!! پسره فقط ۷سال بزرگتربود بعد به این میگفته جای بچه منه من دارم بچه بزرگ میکنم!!!! چراانقد بیش از حد نویسنده شخصیت هاجرو ذلیل و بی عرضه و خنگ نشون داده تااین حد؟ پر از پیش امدهای فیر واقعی غیر منطقی
مریم کیانی
۱۴۰۲/۷/۲۰
بسیار داستان ضعیف و غیر قابل باور داشت به ویژه جایی که زن رو میخواستن سنگسار کنن و در ادامه داستان اومده که مادرش بی اطلاع بود و برای همین از حال رفت در اون زمان ودر ابادی چطور این خبر رو نشنیدن، در جای جای داستان از این مدل حرفها وجود داشت که داستان رو خیلی ضعیف میکرد برای هیچ گروه سنی توصیه نمیکنم
Book baz
۱۴۰۲/۷/۲
سلام فعلا تونستم مقداریش رو بخونم. ذهنم از واقعیت‌هایی که سر یه انسان میتونه بیاره قفل شده خواهشا با اطرافیانتون خوب برخورد کنید چون برخی‌ها صدمه‌های روحی زیادی دارن، مرحم زخم هم دیگه باشید و باشیم. نه این که نمک بپاشیم روزخم همدیگه. درسته خدا همه مون رو نجات میده اما ماهم باید رفتار درست داشته باشیم.
دلوین حسینی راد
۱۴۰۲/۱/۲۲
کتاب سراسر تلخی و کتک و دعوا بود و هاجر زنی که با اینکه سعی می‌کرد قوی باشه اما چاره‌ای جز تن دادن به این زندگی و کتک از شوهرش نداشت، و باعث و بانی تموم این سختی‌ها به نظر من پدرهای اونا بودن که بدون در نظر گرفتن علایق بچه هاشون اونا رو به عقد هم درآوردن که تو زندگی به جز آزار همدیگه و بچه هاشون کاری نکنن
خاتون
۱۴۰۱/۹/۲۷
سرگذشت جالبی بود تقریبامیشه گفت افکار و عقاید قدیمیها در مورد دختر همینحور بوده البته خانواده‌های زیادی بودن که برای زن ارزش و احترام خاصی قائل بودن ولی میشه گفت جسارت زن و اعتماد به نفسش هست که باعث میشه دیگران بهش بها بدن و احترام بزارن,
در کل متن کتاب خوب نگارش شده بود و خیلی زیبا سرگزشت‌ها را به چالش کشیده بود
ن.ی
۱۴۰۲/۲/۲۸
کتابی از سرگذشت زنانی که هیچی قدرتی در تصمیم گیری برای زندگی خود ندارند ولی پراز اغراق و رنج تموم کتاب شاهد کتک خوردن و ظلم پذیری یک دختر کوچک هستیم که در اخر هم سرنوشتش سیاه شد بهتر بود بعد از ان همه سختی یک فرد قدرتمند میساخت تا بتواند انتقام عمرش را بگیرد نه اینکه شکست خورده انتظار مرگش را بکشد
روز زیبا
۱۴۰۱/۱۱/۱۱
داستان بسیار غم انگیز بود و نویسنده هم خیلی اغراق کرده بود آخه مگه میشه یک دختر دوازده ساله تحمل این همه کتک و شکنجه را داشته باشه و اطلاع نویسنده درمورد خانواده هاجر هیچ اشاره‌ای نکرده بود که ازدست این مرد نجاتش بدهند فقط این داستان غم گریه زاری بود و پایان خوبی نداشت زیاد جالب نبود
زهرا مالکی
۱۴۰۱/۱۰/۳
تمام داستان پر بود از انرژی منفی برام باورکردنی نبود آدمای داستان اینقدر ظالم و وحشی باشند که حتی به دختر و عروس خودشون هم رحم نمی‌کنند بعضی وقتها ظلمی که بهمون میشه البته از حماقت خودمونه هاجر با اینکه شوهرش رو می‌شناخت چرا باید بچه چهارم و پنجم رو می‌آورد که اونا هم بدبخت بشه مثل خودش
سمیه هاشمی
۱۴۰۲/۲/۱۲
من کتاب‌های با نگارش گذشته رو دوس دارم، اینکه مادربزرگ‌های ما چه مشکلاتی داشتن و الان ما چقدر آزاد هستیم با وجود ثروت مند بودن پدرش باز هم زود شوهرش دادن تا از شر دختر بودنش خلاص شن. من اطرافم این جور موردها زیاد دیدم فقط اکثرا آخرش زندگیشون خوب بوده ولی متاسفانه اینجا خوب نبود
شهرزاد
۱۴۰۱/۹/۵
کتاب خیلی خوبی بود با نثر بسیار روان، به طوریکه انگار از همون اول با خود راوی داستان همراه بودی و ذره ذره رنجها و بدبختی‌های اون رو لمس میکردی،، به امیدروزی که دیگه شاهد کودک همسری و ظلم وستم امثال حسن‌ها به زنان سرزمینم نباشیمضمنا کاش این داستان رو فیلم می‌کردند
سارا مجیدزاده
۱۴۰۲/۷/۹
واقعیتش من بیشتر به این دلیل این کتابو واسه خوندن انتخاب کردم که بر اساس واقعیت بود... چون بیشتر کتابای واقعی رو می‌پسندم. واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم و خیلی جاهاش واسه سرنوشت هاجر ناراحت شدم. به همه دوستان توصیه میکنم که این کتابو حتما بخونند.
روژان دانش نیا
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
کتاب جذابی بود کلا زندگی زنان ایرانی و سختی‌های قشر زنان در جامعه ایران رو توصیف می‌کنه البته این داستان در گذشته اتفاق افتاده و الان زنان در رتبه بهتری زندگی میکنن و دیدگاه‌ها تغییر کرده در کل از نویسنده و طرز نگارش زیباشون سپاسگذارم
نفیسه ایلخانی
۱۴۰۲/۶/۱۴
کتاب خیلی خوبی بود اما خیلیییی غمگین و خشمگینم کرد. واقعأ اینهمه ظلم و بی عدالتی حق شخصیت کتاب و به تبع بقیه زنان نبوده و نیست. امیدوارم روزی برسه که تبعیض بین زن و مرد از بین بره و همه‌ی زنان در آرامش و آزادی کامل زندگی کنند.
Fahim
۱۴۰۲/۵/۴
خیلی وقت بود که رمان ایرانی نخونده بودم، و اول این کتاب به قدری پر از صحنه‌های دراماتیک بود که تصمیم گرفتم ادامه ندم، ولی داستان پر کششی داشت و عالی بود اما بسیار غم انگیز، و البته امیدوار بودم انتهایی شاد داشته باشه اما نداشت
فرشته یاری
۱۴۰۲/۴/۷
بسار زندگی غم انگیزی داشتن این خانم و این روایت نمونه‌ای از رنج یک انسان بود و خدا میدونه توی این کره خاکی چه انسان‌های زجر کشیده‌ای زندگی کردن.
خیلی جاها با خوندن این کتاب گریه کردم و امیدوار بودم که فرجام خوبی داشته باشه ولی افسوس...
فاطمه عباسی
۱۴۰۱/۱۰/۶
یعنی از ا‌ولی که داستان شروع شد حرص درار بود تا اخرش بنظرم هاجر شخصیت بشدت تو سری خورو ضعیفی داشت چون خیلی جاها میتونست از خودش دفاع کنه ولی نمیکرد چون فکر میکرد حقشه وخودشو حقیر تر از بقیه میدید گاهی بجای صبر و سکوت باید جنگید و ساخت.
Masume Mohammadi
۱۴۰۱/۶/۲۱
نظر من درباره این کتاب این است که یک حقیقت از زبان تمام دختران دنیا حتی در ایران، افغانستان و من خودم جزوی از این دسته کودکان بودم هستم. با خواندن این کتاب انگار حرفهای دل من را زد که هیچ وقت نتوانستم به زبان بیاورم. 😞
آنیا
۱۴۰۱/۹/۲۷
خیلی خوب و دلنشین بود و قشنگ بود این کتاب به درد کسایی میخوره که اعتقادات خیلی خیلی قدیمی دارند می‌نمی دانند که زود شوهر دادن یک نوجوان درسن کم چه عواقب خیلی خیلی بدی دارد و زندگی بچه شان را بادست خودشان ازبین می‌برند
زهرا امامی
۱۴۰۱/۷/۲۵
کتاب خیلی جالبی بود و اینکه بر اساس واقعیت بود خیلی دلم رو سوزوند و اینکه یک نفر چقدر به خودش اجازه میده دیگران رو اذیت کنه خیلی من رو غمگین و عصبانی کرد. یه جاهایی از داستان دلم میخاست داد بزنم که به تو ربطی نداره
mitra.mh. 46
۱۴۰۱/۵/۱
نثر روان، داستان جذاب و قلم پرتوان سرکار خانم حسینی عالی بود. داستان بسیار تکاندهنده و درد آور بود. پا به پای هاجر داستان زجر کشیدم و غصه خوردم، باشد که داستان کودک همسری و ازدواج‌های تحمیلی طومارش برای همیشه بسته شود.
فهیم
۱۴۰۱/۱۱/۱۱
در کل داستان خوبی داره ولی هنوز تمومش نکردم. بنظرم دردناکه که این قصه در طول زمان بارها و بارها داره تکرار میشه مسئله کودک همسری هنوز هم رواج داره متاسفانه و اقدامات لازم برای متوقف کردنش انجام نمیشه
azadeh koohjani
۱۴۰۱/۴/۸
قصه داستان واقعا غم انگیز هست. در حال حاضر هم چنین اتفاقاتی هست و باید به حال پدر و مادرهایی که بعضاً به خاطر حرف مردم کودکان خود رو مجبور به ازدواج میکنند تاسف خورد.
امیرحسین رویایی
۱۴۰۲/۵/۸
عالی بهترین کتابی که تا حالا خونده بودم اما فقط برای چاپ چند تا غلط املایی داشت اما از نظر داستان خیلی خیلی بی‌نظیر بود پیشنهاد میکنم حتما این رو بخرید و بخونید
Negar Pourhadi
۱۴۰۲/۱/۵
کتاب خوندم خیلی جاها میگفتم مگه میشه زیادی بزرگش کرده بعد یاد دور و اطرافیانم میوفتادم میگفتم حقیقت محض چون دور و اطرافم زیاد دیدم و شنیدم یه شبه خوندمش ممنونم کتابراه
نازنین حقجو
۱۴۰۱/۱۲/۴
چقدر آدم‌هایی مثل حسن زیاد همچنین مثل دخترخاله حسن و منفورترین مادرشوهر برمیگرده به مادرشوهر همین داستان واقعا سردرد گرفتم از این حجم از غم و بدبختی ممنون از نویسنده عزیز
زهرا بدلی فرد
۱۴۰۱/۹/۲۶
به نظرم پایان داستان ناقصه و از آخر داستان که غم انگیز بود خوشم نیومد و به نظرم شخصیت‌های داستان مخصوصا حسن خیلی چرت بود.
ولی بازم دست نویسنده درد نکنه قلم مستعدی داره🌹
فاطیما جهرمی
۱۴۰۱/۹/۱۰
هاجر نماد صبر استقامت ایثار. با خوندن این کتاب، رنج‌ها، غم‌ها، شادی‌ها و تنفرها همه رو با تمام وجودت حس میکنی.... خدا رو شاکرم که توی اون دوران جاهلیت به دنیا نیومدم،،،
مینا بختیاری
۱۴۰۱/۸/۱
خیلی عالی بود به حدی که یه شبه تمومش کردم نویسنده خیلی روان نوشته بود و خیلی گریه کردم برا هاجر که یه روز خوش ندید اگه کارگردان بودم قطعا فیلمش میکردم
ناهید محمدی
۱۴۰۱/۷/۱۸
این کتاب واقعا عالی بود و مغز خواننده رو به چالش کشید. همچنین ارتباط عمیقی بین شخصیت‌های داستان و افرادی که در دنیای واقعی میشناسیم و با آن‌ها سروکار داریم دیده میشد.
ع. فتحی
۱۴۰۲/۱/۷
نظیر این ماجرا در گذشته فراوان بوده با فراز و فرودهای متفاوت. روان بودن متن، داستان رو پیش می‌بره اما در نگارش ایرادهایی داره که باید بازنگری بشه.
طوبی پاپی راد
۱۴۰۱/۱۰/۱۷
عالی بود چقدر زمان قدیم با الان فرق داشته الان ما باید خداروشکر کنیم که اینقدر در رفاه هستیم و زمانه عوض شده و مردم امروزی شدن واقعا گذشتگان خیلی زندگی سختی داشتن
ف. ن
۱۴۰۱/۹/۸
کتاب تاثیر گذار و جالبی بود. نثر روان و عامیانه‌ای داشت که برای هر نوع خواننده و با هر سطح سوادی قابل فهم و خوشایند بود. خواندن آن را پیشنهاد میکنم.
Mehry Jeddy
۱۴۰۱/۳/۳۰
خیلی خوب بود ولی آدم حالش خراب میشه از این همه مشکلات من تو این داستان بیشتر حالم به زهرا سوخت که آخرش مرد زندگی دیگه چه‌ها که نمیکنه
پیشنهاد میکنم بخونید 🌹
سید سعید طالب زاده
۱۴۰۲/۳/۲۶
این کتاب روایت ظلمی است که سالهای مدید برزنان ودختران میهن ما رفته وحقوقی که از آن‌ها به واسطه باورهای غلط سلب گردیده است.
mersedeh dadjou
۱۴۰۱/۱۰/۱۳
کتاب بسیار غمگین انگیز ولی زیبایی بود. کاملا واقعی بود داستانش حتی اگر پرداخته ذهن نویسنده بود کاملا به جا و درست داستان رو نوشته بود.
Meysam Asarii
۱۴۰۱/۷/۱۱
نویسنده قلم خوبی داشت و وقایع و صحنه‌ها به خوبی توضیح داده شده بودانگار در حال تماشای فیلم سینمایی بودم، کاش اخرش یه جور دیگه تمون می‌شد
شیرین خیرخواه
۱۴۰۱/۵/۳۰
زندگی پر از درد و سوز یک زن بی پناه
انقدر با این داستان اشک ریختم چون تقریبا شبیه سرنوشت مادربزرگم بود😔
Raha
۱۴۰۲/۱/۱۴
خیلی خیلی کتاب جالبی بود و واقعا دوست داری ادامش رو بخونی و از خریدش اصلا پشیمون نیستم
ممنون از نویسنده محترم
1 2 >>