نقد، بررسی و نظرات کتاب سنگ، کاغذ، قیچی - آلیس فینی
4.4
344 رای
مرتبسازی: جدیدترین
مهیار AB
۱۴۰۲/۴/۱۳
15
به هیچ عنوان توصیه نمیکنم وقتتون رو با خوندن این کتاب تلف کنید. میتونم از کلمه گول زدن به جای غافلگیری استفاده کنم و این که هیچ شخصیت نرمال و شبه قهرمان در این داستان بی محتوا دیده نمیشد و همه پر از اشتباه و عذاب وجدان هستن که آخرای کتاب این حس به شما هم منتقل میشه. با تمام کردن این کتاب (که اصلا توصیه نمیکنم) حس پوچی و افسردگی و خلا بهتون دست میده. من رمانها و کتابهای ترسناک زیادی خوندم و هیچ کدوم همچین حسی رو بهم منتقل نکردن. من خودم اگه میدونستم این طوری پیش میره اصلا نمیخوندمش.
موضوعش جدید بود.
ایدهای که استفاده کرده بود قشنگ بود. (نامه هاش به شوهرش)
و شخصیت پردازی هم به نظرم عالی بود مخصوصا قسمتی که نوبت مرده میشد و مشخص بود یه آدم اورثینکیه و زیاد از جملات فلسفی استفاده میکرد (با توجه به نویسنده بودنش)
نمیتونستم گوشیمو بذارم زمین و نخونمش علیرغم جذابیتهای دیگهای مثل فیلم دیدن یا مجازی که میتونستم سرگرم اونا باشم ولی پشت هم فقط میخوندم تا ببینم قراره چی بشه.
ترجمه هم به نظرم ترجمه خوبی بود و اذیت نمیکرد چون یه کتاب قبل این خوندم که مترجمش انگار بچه ده ساله بود.
خلاصه نمیخوام مثل بقیه جو بدم بگم بهترین کتاب معماییای بود که خوندم ولی خیلی پیشنهاد میشه به کسایی که به این ژانر علاقه دارن.
ایدهای که استفاده کرده بود قشنگ بود. (نامه هاش به شوهرش)
و شخصیت پردازی هم به نظرم عالی بود مخصوصا قسمتی که نوبت مرده میشد و مشخص بود یه آدم اورثینکیه و زیاد از جملات فلسفی استفاده میکرد (با توجه به نویسنده بودنش)
نمیتونستم گوشیمو بذارم زمین و نخونمش علیرغم جذابیتهای دیگهای مثل فیلم دیدن یا مجازی که میتونستم سرگرم اونا باشم ولی پشت هم فقط میخوندم تا ببینم قراره چی بشه.
ترجمه هم به نظرم ترجمه خوبی بود و اذیت نمیکرد چون یه کتاب قبل این خوندم که مترجمش انگار بچه ده ساله بود.
خلاصه نمیخوام مثل بقیه جو بدم بگم بهترین کتاب معماییای بود که خوندم ولی خیلی پیشنهاد میشه به کسایی که به این ژانر علاقه دارن.
درود
این رمان به طور عجیبی نوشته شده، انگار نویسنده قصد داره هر قسمت از رمان با خواننده بازی کنه و هرچقدر که داستان پیش روی میکنه شما متوجه میشید هیچ چیز اونطوری نبود که تصور میکردید.
در طول رمان شما حسهای مختلفی رو تجربه میکنید: ترس، دلسوزی، خشم، همدردی
نویسنده روی جزئیات بیشتر مانور داده که این فضا رو برای خواننده خیلی طبیعی تر و واقعی تر میکنه
در کل کتاب خوبیه و پیشنهادش میکنم. ممنون
این رمان به طور عجیبی نوشته شده، انگار نویسنده قصد داره هر قسمت از رمان با خواننده بازی کنه و هرچقدر که داستان پیش روی میکنه شما متوجه میشید هیچ چیز اونطوری نبود که تصور میکردید.
در طول رمان شما حسهای مختلفی رو تجربه میکنید: ترس، دلسوزی، خشم، همدردی
نویسنده روی جزئیات بیشتر مانور داده که این فضا رو برای خواننده خیلی طبیعی تر و واقعی تر میکنه
در کل کتاب خوبیه و پیشنهادش میکنم. ممنون
یک داستان خوبی بود که از همان خط اول خواننده رو مجذوب خودش میکرد. جمله آغاز کننده کتاب: شوهرم صورتم را تشخیص نمیدهد، باعث میشود که خواننده به تحلیل شخصیتهای داستان بپردازد. داستان بهگونهای بود که افکار آدمی رو درگیر خودش میکرد. همه چیز تقریبا تا نصف کتاب آرام بود ولی قسمت دوم کتاب به اوج هیجان میرسد و شمارا غافلگیر میکند. حسوحال تاریک داستان در اواخر آن بیشتر مشهود میشود که جذابیت کتاب رو بیشتر کرده.
کتاب معمایی جنایی و با رگههای ترسناک قوی و خوبی بود، ازخیلی از کتابهای معمایی جنایی که جز پر فروشهای نیویورک تایمز هستند، قوی تره، داستانش کاملا غیر قابل پیش بینی هست و از نصفهی داستان به بعد غافلگیری هاش شروع میشه و تا سطر آخر هم ادامه پیدا میکنه. داستان ۱۸۵ صفهای که کلا از ۵ تا شخصیت تشکیل شده و کل داستان یه ۲۴ ساعت پر تلاطمو در بر گرفته، اون حس گیر کردن توی طوفان و برف و بوران کوهستانی داخل یه ملک دور افتاده، واقعا حس هیجان و ترس رو بیدار میکنه. به شدت این کتاب رو پیشنهاد میکنم.