نقد، بررسی و نظرات کتاب عاشقانهای برای هیچ - رویا شاعری
مرتبسازی: جدیدترین
Arghavan
۱۴۰۲/۱۲/۲۳
00
چه قدر قشنگ چه قدر حال دلم خوب شد شاید تو این لحظه خوندنش برام تلنگری بود که بگه بلند شو همه چی هم سیاه مطلق نیست اون بالایی جای حق نشسته نمیگذاره حالت این جوری بمونه تکون میده دنیا رو برای شرایط ایده الت فقط باز هم صبور باش
متن روان و زیبایی داشت که باعث میشه ادم نتونه کتاب رو زمین بزاره. امیدوارم این داستان و مشابه اون از نویسنده هامون بیشتر دیده بشه. وقت این رسیده که مادر و پدرها اگاه تر بشن و تلاش کنن با نسل جدید ارتباط نزدیک برقرار کنن. مسئولیت ما پدر مادرها باید از دایره خوراک و پوشاک وسعت بالاتری پیدا کنه و به روح فرزندانمون نفوذ کنه. باید تمام تلاشمون رو انجام بدیم تا اونها رو همون طور که هستند درک کنیم و ببینیم و بپذیریم. در این داستان میتونیم به زیبایی نتایج این درک میببریم. ممنون از نویسنده و به امید اثار بهتر و قویتری از ایشون
این کتاب واقعا عالی بود وخوندنش به شما پیشنهاد میکنم با خوندن این کتاب میفهمیم که چگونه از بچههای نابالغ محافظت کنیم وبه هر کسی حتی افراد درجه یک خانواده هم اطمینان نکنیم و از نظر روانشناسی اکر اتفاق ناخواستهای افتاد چگونه با این موضوع برخورد کنیم که بچهها اسیب نبینند کلا من کتابهایی که برحسب واقعیت نوشته میشوند خیلی دوست دارم چون بیشتر باهاش ارتباط برقرار میکنم ممنون از کتابراه
خیییلی زیبا بود
یه داستان اجتماعی عاشقانه که غلو و تخیل و اتفاقات عجیب و غریب توش نداشت
خیلی راحت میشد باهاش همزاد پنداری کرد
داستان آموزندهای بود ماجرایی که ممکنه واسهی خیلیا پیش اومده باشه و امیدوارم که با خواندن چنین داستانهایی والدین بیشتر گوش به زنگ باشن و احتیاط کنن و به فرزند خودشون اعتماد کنن تا چنین اتفاقاتی تکرار نشه. پایان خیلی قشنگی هم داشت
یه داستان اجتماعی عاشقانه که غلو و تخیل و اتفاقات عجیب و غریب توش نداشت
خیلی راحت میشد باهاش همزاد پنداری کرد
داستان آموزندهای بود ماجرایی که ممکنه واسهی خیلیا پیش اومده باشه و امیدوارم که با خواندن چنین داستانهایی والدین بیشتر گوش به زنگ باشن و احتیاط کنن و به فرزند خودشون اعتماد کنن تا چنین اتفاقاتی تکرار نشه. پایان خیلی قشنگی هم داشت
رمان خیلی خوبی بود من خیلی دوسش داشتم با اینکه خوب نمیشه که یه مادر برادرش رو بیشتر از دخترش قبول داشته باشه اما با همه اینها که مهرسا کلی سختی کشید ولی بهنام بهش کمک بزرگی کرد واونو خوشبخت کردواینکه رابطه مادر دختری مهرسا با مادرش خوب شد نکته جالبی بود. خیلی خوب شد که مهرسا با کار کردن توی شرکت به خیلی از ترهاس غلبه کرد
رمان کاملا سلیس نوشته شده بود و بخوبی از پس القای حس به مخاطب بر اومده بود اینکه چطور یک هوس گذری یه ادم میتونه یک اسیب موندگار در روح یک انسان مخص صا بچه بشه و زندگی رو بکامش تلخ کنه و از همه مهمتر مسئول نبودن به احساس و شخصیت کورک و الویت دادن به ظاهر بیرونی موجه داشتن درواقع یک داستان اموزشی روانشناسی با چاشنی عاشقانه