نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عاقلها قاتلم کردند - مهدی عبدالله پور
3.7
142 رای
مرتبسازی: جدیدترین
داستان ضعیفی بود. اینکه هرکس چیزی که مینویسد بنام کتاب ثبت شود خیلی خوب نیست. باید حسابی توجه کنند که به چه مطالبی اجازه ثبت داده میشود. از این کتاب تنها چیزی که دستگیرم شد این بود که پدر ومادر جلوی بچهها فیلمهای ترسناک نبینند. میشد طور دیگری هم این را گفت. ولی اینجا خیلی بیمعنی بیان شد. اصلا از داستان خوشم نیامد. روانپریش
هیچ وقت ستارهها را کمنمیکنم ولی خوب... به هرحال همین که یک نویسنده جرعت به نوشتن میکند خودشی چیزه ست...
این داستان به شدت احمقانه و در حین حال خوب بود... اولش نظر به شدت پایینی داشتم ولی آخرش چند جمله جالب داشت...
بیاید دقیق تر بررسی کنیم... حتی در سن۱۵ سالگی هم به احمق بودنخود پی نبرده؟... این مریضی نبود بیشتر یک تفکر بچه گانه بود... حالا اگر بچهی قاتل واقعی بود و تصور میکرد قاتل نیست یا چیزی در این میان... آن موقعه دیگر دیوانه را میساخت ولی نه در این قالب داستان بله:)
این داستان به شدت احمقانه و در حین حال خوب بود... اولش نظر به شدت پایینی داشتم ولی آخرش چند جمله جالب داشت...
بیاید دقیق تر بررسی کنیم... حتی در سن۱۵ سالگی هم به احمق بودنخود پی نبرده؟... این مریضی نبود بیشتر یک تفکر بچه گانه بود... حالا اگر بچهی قاتل واقعی بود و تصور میکرد قاتل نیست یا چیزی در این میان... آن موقعه دیگر دیوانه را میساخت ولی نه در این قالب داستان بله:)
کتاب بدی نیست ولی فکر کنم بچه پیش فعال بود وبا تجویز دارو بیماری خودش رو کنترل میکرد ودر نهایت موفق شد با دارو این تنشها وتوهمها رو کنترل کنه وباعث آزارش نشه البته فکر کنماااا خیلی واضح تو کتاب در مورد مشکل وافکار ونظر پزشک و داروهایی که مصرف میکرد نگفته فقط تصور من این بود که بچه پیش فعال است
به نظرم آقای عبدالله پور بین قلب و عقل رابطه دیوانگی و عاقلی گذاشت، گاهی بین قلب و ذهن ما تفاوت بسیار زیادی است قلب ما میتواند دردها را حس کند ولی عقل درستترین آگاهی را به ما میرساند در اینجا اگر چه کودک عاقل شد حتی در نوجوانی هم نتوانست از درد کشیدن بقیه چشم پوشی کند
انسانها خیلی جاها بی دلیل آزار میدهند و به خودشان حق میدهند، در صورتی که با تمام بی رحمی این درد را بر کسی دیگر فرود میآورند و حس عاقل بودن میکنند، اگر کسی با آنها هم عقیده نباشد، او را جدا از خود میکنند یا میخواهند مثل خودشان بشود، در صورتی که افکار شخص مانند خودشان شد، دست از سرش برمیدارند، شخص عادت میکند، مانند آنها شود، در صورتی که همیشه همان شخصی است که باید باشد