نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خاطرات یک آدمکش - کیم یونگ ها

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Mandana Gol
۱۴۰۲/۶/۲۰
سلام به دوستان کتابراه
کتاب خاطرات یک آدم کش رو در ژانر معمایی، پلیسی، جنایی میشه جا داد که علاوه برداشتن روایت جذاب خود کتاب، خوانش فوق العاده روان و حرفه‌ای رو هم داره.
نکته جالب اینکه رفت و برگشت‌های ذهنی شخص اول کتاب و بیماری زوال عقل یا همون آلزایمر کاملا طبیعی و به صورت علمی اتفاق می‌افته، این کتاب خیلی واقعی کسانی که در خانواده با یک فرد آلزایمری زندگی می‌کنند رو میتونه کمک کنه، هنر این کتاب تا حدی هست که خواننده دقیقا مثل خود فرد آلزایمری دچار این شک و التهاب‌های اتفاقات روزمره میشه و گاهی در ذهن به راهکارهایی ساختگی برای کنترل بیماری فکر میکنه که برای شخص اول داستان رخ میده، گاهی دچار دغدغه‌ی زمان مصرف قرص، گاهی درگیر فهم وجود واقعی یا عدم وجودواقعی سگ و شخصیت کاراگاه و... میشی؛ این نگاه پر از عدم اطمینان و چگونگی پیدا کردن خودت در وسط‌این جهان شناور به تصویر کشیده شده یکی از خواسته‌های نویسنده است که خواننده رو درگیر کنه حتی در لایه‌هایی خارج از کتاب و نگاهمون به جهان اطراف، کتاب در بخش‌هایی به جملات بسیار تاثیر گذاری اشاره میکنه که خواننده رو به فکر فرو میبره!!!! توصیه میکنم با وجود اینکه کتاب در قدرت تصویر سازی گام مهمتری رو برداشته برای شنیدن جملات ارزشمند انسانی اون وقت بگذارید هر چند کم‌اند ولی تأثیرگذار خواهد بود.
دختر بارون
۱۴۰۲/۶/۱۶
توی مقدمه‌ی داستان اومده کیم یونگ‌ها، نویسنده‌ی داستان، با نشون دادن زندگی یه آدمکش داره سعی می‌کنه شرایط گذار کشور کره‌ی جنوبی رو نشون بده که در حال عبور از دیکتاتوری به دموکراسیه و دچار ازخودبیگانگی فرهنگی شده. قاتل قصه هم بعد از اینکه متوجه می‌شه عقلش رو به زوال گذاشته دوباره سعی می‌کنه به اصل خودش برگرده، به دورانی که آدم می‌کشت و از این کار به لذت واقعی می‌رسید، حتی راوی برای این بازگشت به خود از استعاره‌ی سفر ادیسه و تلاشش برای بازگشت به خانه هم استفاده می‌کنه:) داستان به صورت دست‌نوشته‌هاییه که هیچ ساختار از پیش‌تعیین‌شده‌ای نداره و کم‌کم به سمتی می‌ره که راوی فقط مطالب رو می‌نویسه تا موقع فراموشی بهشون استناد کنه.
"خاطرات یک آدمکش" تجربه‌ای منحصر به فرده.
بریده‌ای از کتاب:
" زندگی صرف در زمان حال یعنی تنزل به زندگی حیوانی. نمی‌شود به کسی که همه‌ی خاطراتش را از دست داده گفت انسان. زمان حال فقط نقطه‌ی اتصال گذشته به آینده است و به تنهایی بی‌معنی است. فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ. هر دو غذا می‌خورند، قضای حاجت می‌کنند، می‌خندند و گریه می‌کنند. "
پ‌ن: اجرای هوتن شکیبا هم حرف نداره👌🏼
تکتم اصغری
۱۴۰۲/۸/۳۰
با اینکه هنوز از اتفاقات شرح داده شده در کتاب در شوک هستم و نتونستم هضم کنم که داستان چطور شروع شد و به کجا رسید اما دوست داشتم نظرم رو بنویسم.
اوایل کتاب فکر می‌کردم با اینکه راوی اول شخص داره و اصلا فضا سازی و دیالوگ و حاشیه‌های بیان کننده فضا و زمان وماجراهای پیش اومده رو انجام نمیده، چطور اینقدر کشش داره و اجازه نمیده دست از شنیدن ادامه کتاب برداری. فکر کردم اجرای خوب هوتن شکیبا دلیل اون هست. باوجود صدای خش دار و بی احساس آنچنان قصه رو پیش می‌بره که دوست نداری قطع کنی. صدایی که انگار از روح بی احساس یک قاتل قدیمی بیرون میاد و داستان رو تعریف می‌کنه.
هرچقدر قصه ادامه پیدا می‌کند با اینکه انگار هیچ اتفاق خاصی در حال روی دادن نیست، بازهم منتظری که فصل بعدی رو بشنوی. اونقدر عادی و معمولی درباره کشتن آدمها نوشته که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اونقدر عادی مرگ رو توصیف می‌کنه که خیالت راحته که هیچ چیز مهیب و ناخوشایندی نیست. مرگ هم مثل همه بخش‌های زندگی به وقتش اتفاق میفته و میگذره. چه بسا منتظر هستی راوی هم مرگ رو تجربه کنه. اما در پایان داستان رنج راوی رو حس می‌کنی و اتفاقا آرزو می‌کنی که کاش او هم زودتر این تجربه رو می‌داشت. عجیبه که با یک قاتل همزاد پنداری می‌کنی و از رنج او رنج می‌کشی!
فکر نمی‌کردم تصور یک زندگی بی روح و یکنواخت و فضای زندگی کشوری مثل کره که دست کم در کتاب کاملا بی نشاط و کسالت آور تصویر شده، و صدای بی احساس یک قاتل بتونه من رو وادار به پایان رسوندن یک کتاب بکنه!
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۲/۲۸
کتاب خاطرات یک آدمکش داستانی بسیار جذاب و شنیدنی است که توسط کیم یونگ‌ها نوشته شده است و روایت بسیار زیبا و جذاب آقای هوتن شکیبا آن را جذاب تر کرده است داستان درباره‌ی یک مرد آدمکش است که تا ۴۵ سالگی آدم میکشته است ولی پس از آن دست از این کار می‌کشد و از دختر خوانده‌اش که مادر و پدرش را کشته، مراقبت میکند و دختر که دیگر بزرگ شده است میخواهد با فردی به نام پاک جوتوئه ازدواج کند ولی مرد معتقد است که او قاتل قتلهای سریالی است که دارد اتفاق می‌افتد مرد که به الزایمر دچار شده است تصمیم میگیرد پاک را بکشد و بعد هر چه فکر میکند که چه کسی را کشته است بخاطر نمی‌آورد و در پایان داستان متوجه میشویم که پاک پلیس است و مرد پرستاری را که از او بخاطر آلزایمرش مراقبت میکرده را کشته است و همه‌ی قتلهای دیگری که در گذشته مرتکب شده است شناسایی میشوند و در واقع در قسمت پایانی داستان به عمق فاجعه پی میبریم زیرا مرد آنقدر آدم در جنگل خیزران خاک کرده است که آن جا تبدیل به قبرستان شده است.
با تشکر از کتابراه بخاطر تهیه‌ی داستانهای بسیار جالب و شنیدنی و تشکر فراوان از آقای هوتن شکیبا بخاطر روایت زیبا و بدون عیب و نقص داستان که آن را جذابتر نموده است.
مصطفی حیدری
۱۴۰۲/۱۰/۲
به نظر من کتاب دو موضوع کاملا متفاوت آدمکشیو آلزایمر را باهم آمیخته و از دیدگاهی متفاوت بررسی می‌کند. کیم یونگ‌ها نویسنده سرشناس کره‌ای برخی از مطالب روانشناسی را در یک داستان به خوبی توصیف کرده است. او کند. سال 1968 در کره جنوبی به دنیا آمد به خاطر شغل پدرش که در ارتش بود مدام از شعری به شهر دیگر مهاجرت می‌کرد. کیم در کودکی به خاطر مسمومیت با زغال سنگ حافظه پیش از ده سالگی خود را از دست داد. کیم در مدت سربازی دستیار یک کارآگاه بود و این مسأله کمک زیادی به او برای نوشتن داستان‌های جنایی کرد. خاطرات یک آدمکش داستان قاتل زنجیره‌ای است که به آلزایمر دچار شده است و تمام داستان سعی می‌کنند که خاطرات این قتل‌ها را از یاد نبرده. او پس از هر قتل دچار یاس و تا امیدی می‌شود و به خودش گوشزد می‌کند که قتل بعدی بهتر باشد در حالی که به نظر او همه قتل‌ها شبیه هم اتفاق می‌افتاد.
در سن ۷۰سالگی بعد از حدود دو دهه نکشتن کسی به خاطر دخترش مجبور می‌شود دوباره به انجام قتل فکر کند و در دودلی اینکه کسی را بکشد یا نه دچار تنش شود.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۹/۱۲
نثری ساده اما پاراگراف بندی‌های گنگ، که نشان از بیماری آلزایمر کاراکتر اصلی آدمکش داستان دارد، ادبیات کتاب خاطرات یک آدمکش اثر کیم یونگ‌ها، کره‌ای، را تشکیل می‌دهد.
روانی متن با از این شاخه به شاخه پریدن، تعریف کردن خاطرات بیو، شخصیت ۷۰ ساله نسیان دار، خواننده را آزار نمی‌دهد و رشته قصه را گم نمی‌کند و این مزیت دیگر داستان است.
کیم یونگ‌ها، نویسنده کره‌ای، تبحری در داستان‌پردازی و پلیسی و کارآگاهی، ادبیات، تاریخ، جنگ و پرونده‌های جنایی و قضایی دارد و این مهارت به خوبی الفبای اولیه کتاب را جفت و جور کرده و به دل مخاطب نیز می‌نشیند و خواننده کتاب را دوست دارد که تا آخر بخواند.
از دیگر شخصیت‌های قصه خیلی اطلاعات به ما داده نمی‌شود و شاید مجالی برای حاشاکردن آگاهی از آن‌ها در کتاب کم حجم باقی نمی‌ماند.
طرح روی جلد گویای تصویرگری شرق دور است و تصویرگر متن کتاب را خوانده و از اِلِمان‌های محوری متن داستان و رنگهای مفید به خوبی استفاده کرده است.
mahdi solhjo
۱۴۰۲/۷/۱۵
یه رومان فوق‌العاده است و از بین رمان‌های که خودم این رمان از نظر ادبی خیلی قوی بود و می‌توانم بگم ادبیات خالص بود و تمرکز نویسنده روی ساختن ترکیبات ادبی فوق العاده بود ولی خوب از فضا سازی خیلی خیلی کم استفاده کرده بود حال و هوای داستان دارک و تیره بود گه گداری اشاراتی هم به موضوعات سیاسی داشت و داستان فاقد حالت معما و هیجان انگیز بود و از نظر احساسی کلا خنثی بود یعنی نه هیجانی داشت نه حس تنفر یا عصبانیت و نه خنده و نه گریه و به طور کلی مخاطب رو از نظر احساسی با خودش درگیر نمی‌کند به جز بخش‌های ادبی و ترکیبات فوق العاده روانی که داشت و خوب آخر داستان هم تقریباً قابل پیش‌بینی بود و در مورد هوتن شکیبا هم باید گفت که کارش حرف نداره و اینکه بازیگر بودن ایشان کمک شایانی به گویندگی ایشون می‌کند و من رومان مغازه خود کشی هم با صدای ایشان گوش کردم که اون هم بسیار عالی بود و رومان مغازه خودکشی هم تقریباً حس و حال همین داستان رو داره البته که قصد مقایسه ندارم اما تقریباً هر شون رو می‌شود تویه یک ژانر قرار داد و اگر از ژانر جنایی خوشتان می‌آید سریال موش که اون هم مثل این رومان کره‌ای هست رو پیشنهاد میکنم
م.عارفیان
۱۴۰۲/۶/۲۳
فصل‌های اول بیشتر برام شبیه به یه طنز بود اما هرچی تو داستان میری جلو عمق فاجعه آلزایمر بیشتر و بیشتر به تصویر کشیده میشه
داستان اینطور شروع میشه که مردی تحصیل کرده و ثروتمند که در دوران جوانی قتل‌های زنجیره آیی انجام می‌داده زمانی که زن جوانی رو می‌گشته اون زن دخترش و به مرد میسپاره و مرد اون دختر رو به سرپرستی میگیره
زمان در حال جلو رفتن و در منطقه محل سکونت اونها قاتلی سریالی در حال کشتن افراد هست
حالا که دختر بزرگ و مرد پیر شده و دختر جوان عاشق مردی میشه که پیرمرد متوجه میشه اون مرد قاتل سریالی هست که در تلویزیون گفته میشه پیر مرد برای حفظ جون دخترش شروع به برنامه ریزی برای کشتن نامزد دخترش می‌کنه اما در این بین سرعت رشد بیماری هر روز بیشتر میشه
و در نهایت یک روز صبح متوجه میشه که شب گذشته کسی رو کشته اما بخاطر نمیاره چه کسی رو همه چیز رو جمع و مرتب می‌کنه و وقتی دخترش نمیاد خونه با نگرانی مرگ دخترش رو گزارش میکنه اما وقتی پلیس میاد متوجه حقایق میشه متوجه مواردی که در زیر پوست الزایمر در ذهن پیرمرد شکل دیگه گرفته بوده تغییر جهت ناگهانی داستان شما رو بهت زده و با عظمت اندوه این بیماری اشنا میکنه کتاب به نصبت کوتاهی هست اما بسیار جای فکر داره گقطعا خرید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم
ترجمه روان راوی عالی صدا گذاری خوب اثر بی بدیلی رو برای شما به ارمغان اورده. ممنون از کتابراه
مهران راستی
۱۴۰۲/۷/۷
اثر شرح حالی تلخ از آلزایمر و زوال عقلِ. گوینده واقعا خوبِ ولی به پای استادی مثل میرطاهر مظلومی نمیرسه.
رمان این شرح حال تلخ رو به زیبایی تو قالب جنایی و پلیسی بیان میکنه. داستان جوریِ که مخاطب به راحتی خودش رو جای شخصیت اصلی داستان که همون بیمار آلزایمری هست میگذاره. منتها با یک تفاوت از آثار کلاسیک مشابه و اون هم اینه شخصیت یک قاتل حرفه‌ای و نه یک قهرمان دوست داشتنی. نگارش اینجور آثار ریسکش بالاست که اتفاقاً "خاطرات یک آدمکش" جزء آثار موفقِ این دسته آثار هست، باورپذیر، جذاب و پرکشش.
اما با وجود جذابیت اثر من انتهای باز رو به شخصه نمیپسندم. درستِ که انتهای باز اثر به القای سردرگمی بیمار مبتلی به فراموشی مفیدِ ولی به نظر شخص بنده تا همین جای داستان هم به اندازه کافی برای ایجاد حس همدردی یا همذات پنداری موفق بوده. ایکاش اقلاً یکی دو فصل دیگه تا تعیین تکلیف باقی عناصر داستان هم پیش میرفت. اونجور بنظرم به شیرینی داستان اضافه میکرد.
Mozhgan
۱۴۰۲/۶/۳۱
حاوی اسپویل
اول از همه تشکرمیکنم بابت صدای زیبای آقای شکیبا. با این که کتاب شناخته شده‌ای بود من توصیه میکنم افرادی که مشکلات روانی دارند نخونن یا گوش ندن. البته اکثرا آدمها تو این اوضاع دچار بیماری روانی شدن شامل حال اینجانبم میشود. داستان بیشتر از این که جنایی باشه فلسفی بود و حرفهای آموزنده‌ای هم داشت روایت زندگی یک قاتل که به علت کودکی ناخوشایندش و پدر نامهربان دچار بیماری روانی شد و اقدام به قتل کرده بودو در پیری آلزایمر گرفت. نویسنده آثار رفتاربدو تربیت اشتباه که در کودکی چقدر در یک انسان میتواند تاثیر بگذارددر بزرگسالی به تصویر کشیده بود که با قتل پدر شروع شدودرنهایت با فراموشی بازهم قتل کردحتی آلزایمرهم صدمه‌ای که درکودکی خورده بود او را درمان نکرد. من خودم از این همه بی تفاوتی و اهمیت ندادن احساس ناخوشایندی دریافت کردم یک احساس پوچی
سولماز گوهری نژاد
۱۴۰۳/۲/۱۶
امان از آلزایمر، غم انگیز است. داستان در کره جنوبی است، فردی که معتقد بود ققل هایم از یاس بود و امید به لذتی کامل تر و دلیلی که دست از کشتن برداشتم امیدم نا امید شد. داستان در بطن خود جملات بسیار جالبی را جا داده است که شنیدنش از یک فرد مبتلا به آلزایمر شگفت آور است. در کل این داستان هم می‌تونه به افرادی که فرد مبتلا به آلزایمر دارند کمک دهنده باشد و هم بقیه آدمها درکی از این بیماری پیدا کنند. زان رو که ما در درد دیگری زاده می‌شویم و در درد خود جان می‌سپاریمدر هیچ طریقت نبودن مایه تعالی ذهن است. گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم هاست. «اون چیزی که ترس به دل آدم می‌اندازه شیطان نیست، زمانه. هیچ کس نمی‌تونه زمان رو شکست بده.» «اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست دست نکن.
مهراب مرادی
۱۴۰۲/۱۰/۲۸
از نظر شخصی من این کتاب علاوه بر این که در چهار چوب داستان‌های جنایی بود، با این حال چکیده‌ای از فلسفه و منطق نیز در آن به کار برده شده بود و در نهایت داستانی فراتر از چیزی که انتظارش را نیز داشتم پدید آورد و مفاهیم پیچیده‌ای را از دیدگاهی نسبتا ساده تر و قابل فهم تر بیان کرد. در نهایت هم داستان با پایانی حیرت‌انگیز و پیچیده خاتمه یافت و برای مدتی طولانی من رو به فکر فرو برد. با این حال هیچ وقت از خواندن این کتاب خسته نشدم و حوصله‌ام سر نرفت و با گویندگی زیبای هوتن شکیبا و آهنگ آرامش بخش که در نظر من نماد شکننده و سست بودن افکار و خاطرات گوینده بود، تنها بر زیبایی این داستان می افزود و آن را جالب و شنیدنی می‌کرد.
شیدا سروش
۱۴۰۲/۹/۱۵
شنیدنِ این کتاب که از بهترین آثارِ کیم یونگ‌ها هستش برایِ کسانیکه داستان‌های رازآلود و معمایی رو دوست دارن خالی از لطف نیست.... اگر به ادبیات آسیای شرقی علاقه‌مند هستید و داستان‌هایی با درون‌مایه‌ی جرم و جنایت را می‌پسندید و به دنبال یک داستان جدید و جذاب می‌گردید، این کتاب برای شما نوشته شده.... خواندن این کتاب خوش‌خوان را از خودتون دریغ نکنید..... البته که خوانشِ آقای شکیبا با حزِن درونی و لحنِ مخصوصِ خودش این کتابِ خوب رو شنیدنی تر کرده... ممنون از رادیوگوشه و کتابراه🌻
"شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم. "
M R
۱۴۰۲/۱۲/۲۷
در مورد این اثر، قلم نویسنده بسیار گیرا و جذابه. سوژه کتاب هم خیلی بدیع و متفاوته. یادداشت‌های مردی که به گفته خودش قاتلی خونسرده و در حال مبتلا شدن به زوال عقل!! مدام از گذشته به حال پل میزنه و به نوعی در تونل زمان در رفت و آمده. بطور کلی جملات و تعابیر کتاب فوق العاده زیبا و تامل برانگیز بود. در واقع لابلای روایت داستان پر از حرفها و نکاتی از زندگیه که شدیدا انسان رو به فکر وامیداره. در ادامه مسیر حوادث شکل عجیبی پیدا میکنه و به نوعی پایان کتاب باز هست. توقع داشتم داستان به نوعی به سرانجام برسه اما متفاوت بود. در نهایت نقطه قوت اثر صوتی خوانش آقای شکیباست که بسیار دلنشین و گیرا بود.
ماندانا رستمی
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
با سلام داستان جذاب و گیرایی بود. به خصوص با صدای آقای هوتن شکیبا که از هنرمندان مورد علاقه من هستند و من تمام فیلم‌هاشون را نگاه میکنم. بسیار عالی در مورد داستان نویسنده آنقدر به درستی ویژگی‌های یک انسان آلزایمری را نشان داده است که بسیار با او همراه میشوید او و شرایطش را درک میکنید. خیلی قشنگ مرحله به مرحله زوال عقل یک انسان که جالبه آدمکش هم بوده بیان شده است و پایان داستان هم تقریبا قابل حدس بود. ولی باز هم جالب بود. رنج و عذابی که شخصیت اصلی داستان می‌کشید واقعا لایقش بود. کتاب‌های کتابخانه نیمه شب و پرونده هری کبر، داستان‌های شرلوک هلمز و رمان خشکسالی را پیشنهاد میکنم.
عسل
۱۴۰۲/۱۱/۳
عالی بود. موضوع کتاب راجع به خاطرات یک پیرمرد قاتلی است که دچار آلزایمر شده و مستأصل بین وقایع و رویا و تخیلات ذهنی گیر کرده. همزمان خاطراتی از دست می‌دهد و خاطراتی به ذهنش می‌رسد که حتی نمی‌داند واقعی است یا تخیل. با این کتاب هم شرایط یک فرد آلزایمری را درک می‌کنی و هم در قالب داستان، تاریخ، وقایع و سیاست‌هایی که در کره جنوبی رخ داده بیان می‌کند. اصلا خسته نشدم و تا انتها گوش دادم کتاب بسیار استادانه نوشته، ترجمه و با گوینده گیه حرفه ای آقای شکیبا جذاب تر شده. پیشنهاد میکنم گوش بدید. ممنون از کتابراه عزیز و عوامل سازنده این مجموعه
Somi Kia
۱۴۰۲/۹/۱۱
با سلام به دوستداران کتاب و کتابراهی‌های عزیز
این کتاب رو صد در صد بهتون پیشنهاد میکنم، کتابی خلاقانه با موضوعی جالب و معماگونه از لایه‌های شخصیت یک آدمکش، کسی که در خلال بیماری آلزایمر به دنبال حل معماهایی است که نداشتن درک زمان حال و آینده و گذشته او رابیشتر گیج میکند ولی او کوتاه نمیاید و از تیزهوشی‌اش راههایی برای حل آن پیدا میکند، آدمکشی که که با خاطراتش لایه‌های پنهان ذهنش را به شما نشان میدهد، با خواندن این کتاب با وجهای مختلفی از این فرد، خانواده، جامعه و موقیتهایی که او زیسته آشنا میشوید و شما هم درگیر حل معماهای ذهنی او میشوید.
Fat
۱۴۰۳/۱/۷
واقعا داستانش رو دوست داشتم و تحت تاثیر قرار گرفتم و اصلا قابل پیش بینی نبود و همین طور صدای هوتن شکیبا که باعث میشد بیشتر از داستان لذت ببرم واقعا صداش رو دوست داشتم اما به نظرم این مجازات به عنوان یک قاتل که این همه ادم کشته مخصوصا پرستارش رو که فکر میکرد دخترشه به نظرم زندان کمی مجازات اسونیه درسته پیر شده بود و الزایمر داشت ولی اون حتی به بچه کوچیک هم رحم نکرده بود باید به اشد مجازات میرسوندنش کسی که تو بچگی بزنه پدر خودشو بکشه این دیگه اصلا روحش رو از دست میده و به نظرم باید خیلی بدتر باهاش رفتار میکردن
Amir_eht
۱۴۰۲/۱۰/۲۹
خیلی لذت بردم از شنیدن این کتاب سخت، با‌ گفتار شیرین و روان هوتن شکیبای عزیز.
همونطور که گفتم، به نظرم کتاب سختیه و فهمیدنش یکم اذیت کنندس که با گویش هوتن شکیبا خیییلی این مسئله کاهش داشت. در نوع خودش درجه یک هست. هم بیماری آلزایمر رو خیلی خوب توصیف کرده بود، هم ماجراهای قتل رو جای درستی نشون میداد. یه جورایی کاری که بیونگ سو انجام میداد برای اینکه یادش بمونه، برام حس و حال فیلم ممنتو رو تداعی میکرد. کلا راضی‌ام از خرید این کتاب و وقتی که برای گوش دادنش گذاشتم.
ممنون از زحماتی که بابت پخش این کتاب کشیدین❤️
Seita
۱۴۰۳/۲/۱۱
«خاطرات آینده» هر کتابی در حد توانش، دنیایی رو توصیف میکنه که تو تا پیش از خواندن کتاب از وصفش عاجز بودی کتاب خاطرات یک آدمکش به گونه‌ای هست که در ثانیه پایانی کتاب، چشمانت رو میبیندی، نفس عمیقی میکشی و دردمندانه به این دنیای اخیر سلام میکنی. کتاب هفت فصل داره و روایتی روان و تقریبا کوتاه رو شامل میشه صدای گوینده گرم و شیوا است و با تغییر لحن مناسب متوجه تغییر شخصیت‌های کتاب میشی (در ضمن همین کتاب فیلم The Father و Still Alice رو پیشنهاد میکنم که محوریت تقریبا مشابه‌ای با کتاب داره)
مهدی همایی
۱۴۰۳/۱/۸
رومانی بسیارجذاب و مهیج هستش و واقعا از اون کتابای که تو یه نوبت تمومش کردم. خلاصه‌ای که براتون دارم.
بیست و پنج یا بیست و شش سال از آخرین باری که کیم بیونگ سو دست به قتل زده می‌گذرد. ولی حالا این قاتل کهنه کار باید یکبار دیگر و این بار برای نجات دخترش به حرفه قدیمی خود برگردد. دختر کیم بیونگ سو دلباخته قاتل زنجیره‌ای شده که دختران جوان را به روش‌های فجیعی به قتل می‌رساند. ولی قاتل پیر شک دارد که پس از سال‌ها کناره گیری از شغل آدمکشی همچنان مهارت‌های سابق خودش را به یاد داشته باشد.
رها زند
۱۴۰۲/۹/۲۰
داستان مردی که سالها در خیال خودبا دختر خوانده خود زندگی میکند. دختر خوانده‌ای که در سالیان قدیم پدر و مادرش را به قتل رسانده است.
آلزایمر نقش موثری در این داستان دارد. شکی که به مردم دارد که مبادا دخترش را به قتل برسانند و تاوان قتل‌هایی را که مرتکب شده پس دهد. در پایان داستان دخترش گم می‌شود، با او تماس می‌گیرد ولی بی پاسخ می‌ماند تا اینکه در پایان مواجه می‌شود دختر را به قتل رسانده است.
داستان کشش زیادی داشت و نویسنده با مهارت در پایان داستان، خواننده را دچار شوک میکند.
شعری اولیا
۱۴۰۲/۷/۳
من از شنیدن داستان لذت بردم. قبل از شروع کتاب از خودم می‌پرسیدم که چرا آدم باید خاطرات یک آدم کش را بخواند؟ یا چرا افراد مختلف خواندن این کتاب را توصیه کرده‌اند. با شنیدن این داستان متوجه شدم که پر است از کنایه‌های مختلف. شما اصلا با داستان احساس بیگانگی نمی‌کنید ظرایفی در داستان هست که شما را به یاد نکاتی از زندگی عادی‌تان می‌اندازد. و نکته‌ها دارد! …شکل تمام شدن داستان هم خیلی جالب بود و غیر منتظره…صدای آقای شکیبا و اجرای زیبایشان هم بی تردید نقش بسیار پررنگی در جذابیت داستان داشت.
Samaneh
۱۴۰۲/۹/۱۷
وای کتاب عجیبی بود فصل‌های اول‌ی جوری بودکششی نداشت ولی فصل‌های آخر همش با خودت مشغول حدس زدن بودی. انگار اتفاقاتی افتاده بود که حتی خود نویسنده هم نمیدونست. در اخر که گفت من کیستم انگار هرکس این سوال رو از خودش پرسید! با خودم گفتم من واقعی من کیست؟ یا در جایی احساس کردم منظور نویسنده اینه که هرکسی میتونه قاتل بشه‌ی دیالوگ جالبم داشت که گفت من از کشتن شرم دارم و عذابی نمیکشم و راحت میخابم. کلا خیلی کتاب عجیبی بودو خلاصه و مفید بود ولی معناش زیاد و فکر ادمو خیلی درگیر میکنه
رزیتا طالبیان
۱۴۰۳/۱/۲۹
خاطرات یک آدم کش داستانی بسیار معمولی بود و جز داستان‌های متوسط قرار میگیره. کشش داستان خوب بود ولی نسبت به کتابهای داستانی جنایی دیگه در سطح متوسط بود. نمیدونم مشکل از ترجمه بود یا از خود داستان چون در پایان داستان حوادث به طرز مبهوت کننده‌ای کنار هم قرار نگرفت و نویسنده در این زمینه حتی متوسط هم عمل نکرد. خوندن هونن شکیبا رو دوست نداشتم. یه صدای سرد بدون احساس که از ابتدا تا پایان داستان روی یه ریتم خونده شد و فک میکنم در کشش داستان تاثیرمنفی گذاشت.
neda gudarzi
۱۴۰۳/۱/۴
کتاب فوق العاده جذابی که واقعا منو به فکر فرو بر و کمی منو ترسوند. از اینکه واقعا چه چیزی واقعا وجود داره و چیزی وجود نداره… واقعا ذهن آدمیزاد همه چیش عجیبه، اینکه ذهنتون میتونه شما رو مجبور کنه چیزی رو باور کنید که اون میخواد حتی چیزایی که وجود ندارن، ترسناکه. این کتاب باعث شد نگاه دقیق تری به بیماری آلزایمر و درک بیشتری داشته ازش داشته باشم. ایده کتاب خیلی ناب بود. اجرای هوتن شکیبا هم نیازی به تعریف نداره واقعا هنرمندانه اجرا کردن مثل همیشه.
لیلا عزیزی پناه
۱۴۰۲/۱۰/۲۷
کتابی هست در ژانر جنایی پلیسی، اما هیچ وقت به پای کتاب‌هایی که خانم مارپل با ان همه مهارت گره از مشکلات باز می‌کرد و هر کس دوست داشت این قصه پلیسی و جنایی رو دنبال کنه تا بالاخره به نتیجه مطلوب برسه، اما آقای کیم یونگ‌ها کشتن و قتل افراد رو یک طوری ساده به تصویر می‌کشه که آدم چندشش میشه، اصلا خوشم نیامد به بقیه کتاب یک آدم مریض و روانی گوش بدم و فقط از صدای آقای هوتن شکیبا با این صدای خش دارش با شخصیت قصه خیلی تطابق داشت خوشم امد
M.rezaei
۱۴۰۲/۶/۲۱
کتاب کوتاه و جذابی بود. با نگارشی متفاوت و البته نگرشی متفاوت به زندگی و عادات مردی که از قتل لذت می‌برد. قتل جز جدایی ناپذیر زندگی اوست. زندگی درد آور این مرد در کودکی همه در چند جمله خلاصه می‌شود و مثل خاطره‌ای دور ولی شفاف بازگو و قتل پدر توجیه می‌شود. هر آنچه که درمورد احساسات درونی بیمار آلزایمری و دردی که متحمل می‌شود باید بدانیم به خوبی در این کتاب به نگارش درآمده. صدای آقای شکیبا با حزن درونی‌اش جذابیت روایت رو بیشتر کرده است.
morteza banaei
۱۴۰۲/۶/۶
سلام، اول اینکه من بیش از دویست کتاب صوتی گوش کردم و بهترین خوانشی که شنیدم از جناب هوتن شکیبا بود هم صدای عالی و خواندن بی ایراد و اینکه در حین گوش کردن کتاب احساس میکردم تمام حس و حال شخصیت اصلی را که با بیماری آلزایمر درگیر بود درک میکنم، خیلی خیلی عالی بود
ابوذر دهانی
۱۴۰۳/۱/۴
حتما گوش کنید چون داستان جالب و عالی که بیشتر ادبی و کمتر جنایی با پایان قابل پیش بینی اما تصویر سازی و ادبیات نویسنده با ترکیب بیماری آلزایمر شخص اصلی، رفت و برگشت در خاطرات، وقایع سیاسی شبه جزیره کره و خوانش محسور کننده اقای شکیبا آدم را غرق داستان میکند. نویسنده به خوبی توانسته با داستان به خواننده کمک نماید درکی از وضعیت افراد مبتلا به آلزایمر داشته و به نحوه عالی توانسته گمگشتگی مبتلایان را به تصویر بکشد.
رویا +
۱۴۰۲/۱۲/۲۰
داستان خوبی است، روایت داستان هم خوبه. یک نکته‌ای که به طرز فکر و فرهنگ نویسنده ربط دارد این است که متاسفانه بیماری را عقوبت اعمال افراد در نظر می‌گیرد. یک مدت در ایران هم این معضل بود که در سریالهای شبهای ماه رمضان همه آدم بدهای داستان در نهایت آخر ماه رمضان یا مبتلا به بیماری شدن یا دچار نوعی کم توانی! دنیا سال هاست با این مدل اندیشه معیوب جنگیده است. بروز بیماری و معلولیت ربطی به عقوبت کارها ندارد.
raziyeh hasani
۱۴۰۲/۷/۱۵
این کتاب بیشتر زندگی یک بیمار آلزایمری در خاطرات گذشته است با فراموشی کامل حافظه کوتاه مدت فرد به گذشته‌های دور سفر می‌کند و در میان خاطراتش با خیال پردازی زندگی می‌کند با خواندن این ‌کتاب با زندگی فرد بیمار آلزایمری بیشتر آشنا می‌شویم و بیان کتاب آنقدر دقیق و رساست که ما خود را به جای شخص اول داستان می‌گذاریم من در بخش آخر کتاب شگفت زده شدم از اینکه روند داستان به گونه‌ای دیگر رقم خورد و اصلا قابل پیش بینی نبود
اسما
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
کتاب صوتی عالی بود با صدای آقای هوتن شکیبا، کتاب در ژانر جنایی هست که شخصیت اصلی دچار زوال عقل است و نویسنده به قدرت این زوال و فراموشی رو در ترتیب بندی پاراگراف‌ها نشان میده، در عین حال که حالت رمان داره به تاریخ کشور و بعضی نکته‌های روانشناسی هم گریز زده. کتاب قدرتمندی هست ولی برای افرادی که روحیه رمان جنایی ندارند به نظرم توصیه نمیشه، چون ممکنه روی روح و روان شخص تاثیر بذاره!
R.v
۱۴۰۲/۸/۲۶
گویش راوی فوق العاده عالی، ترجمه عالی، داستان فوق العاده جذاب، طوری که دو روزه تمومش کردم. جناب آقای هوتن شکیبا طوری توی نقش فرو رفته بودن که واقعا باورم شده بود خود قاتل داره خاطراتشو برام تعریف میکنه. با اینکه به داستان‌های دارک علاقه ندارم ولی برام تنوع بود.
نویسنده خیلی قشنگ زندگی یک آدم مبتلا به آلزایمر رو به تصویر کشیده بود طوریکه آدم با گوشت و خونش سختی این مشکلو درک می‌کنه.
🌸Zahra Habibi🌸
۱۴۰۲/۹/۱۲
فوق العاده بود نویسنده به نکات ویژه‌ای اشاره کرده که میتونه تا سالها خاطره‌ی این کتاب رو برامون زنده کنه نکاتی مثل اهمیت دوره‌ی کودکی در زندگی، نقش پدر در شکل گیری شخصیت فرزندان، دادن حس ارزشمند بودن به افراد و آشنایی با بیماری زوال عقل و آلزایمر و نکات بسیار دیگری که مطمئنم بعد انتخاب این کتاب پشیمون نخواهید شد. روایت آقای هوتن شکیبا هم حرف نداشت من که واقعا لذت بردم
غزل
۱۴۰۲/۸/۴
واقعا منو به وجد آورد! عنوان جذاب کتاب، داستان جالبش، نحوه توصیف اتفاقات از دیدگاه قاتل، ترجمه روان و زیبا مخصوصا در مورد شعرها و در نهایت گویندگی آقای شکیبا با لحنی احساس برانگیز که باعث درک بهتر اتفاقات داستان میشد در کنار هم یه مجموعه فوق العاده ساختند. به شخصه پایان بندی رمان رو هم خیلی دوست داشتم و اگر به این ژانر علاقه دارید، حتما بهتون پیشنهادش می‌کنم.
علی فتاحی
۱۴۰۲/۸/۴
بنظرم کتاب جذابی نبود و کشش خاصی نداشت. کتاب‌های بهتری در سبک جنایی و معمایی خوندم. بیشتر داستانکی بود از زبان قاتلی که دچار الزایمر و نزول هوشیاری ذهنی شده و همین، نوع متفاوت روایت، تنها نقطه قوت کتاب بود.
اگر گویندگی خوب جناب شکیبا نبود، ارزشی در ادامه داستان نمیدیم و نصفه رها میکردم.
بشخصه فکر میکنم میانگین امتیازدهی متن خام این کتاب بیشتر از ۳. ۵ یا ۳. ۷ نرسه.
زهرا پیرهادی
۱۴۰۲/۷/۱۱
کتاب جالبی بود و منو جذب کرد. با جنبه‌های تازه‌ای از بیماری الزایمر اشنا شدم. کل کتاب افکار غیرمنسجم یک قاتل سریالیه که سالهاست اینکارو رها کرده و حالا بخاطر اتفاقاتی دوباره خاطرات اون دوران رو مرور میکنه. من کل کتاب رو تو یک روز گوش دادم و پایان داستان غافل گیرم کرد و این غافلگیری جنبه مثبت داشت. در ضمن خواتش و صدای اقای شکیبا هم پیگیری داستان رو بسیار جذابتر کرده بود.
فهیمه نصیری
۱۴۰۳/۲/۳
کتاب از زبان آدمکشی گفته می‌شه خیلی خونسرد آدم‌ها رو می‌کشه. من که دلیل واقعیش رو درک نکردم. خیلی وقته آدم کشی رو کنار گذاشته و الان مبتلا به آلزایمر شده. حالا جون دخترش در خطره و بخاطر اون می‌خواد آدم کشی بکنه و یه جورایی بهش حق می‌دی ولی اواخر داستان همراه با اون غافل گیر می‌شی. معلوم میشه چی توهم بوده و چی واقعیت.
م ن
۱۴۰۲/۶/۱۴
کتاب کشش داشت و نمیشد کنارش گذاشت. صدا و لحن گوینده خیلی مناسب بود و آدمو غرق داستان میکرد. پایان داستان غافلگیر کننده بود و البته خیلی دقیق حالات یه فرد آلزایمری رو توصیف میکرد. در کل از کتاب راضی بودم و دوسش داشتم. انتظاراتمو درباره یه کتاب جنایی برآورده کرد. حتی از کتابای استیون کینگ هم جذابتر بود.
P.azer
۱۴۰۲/۱۰/۳۰
بنظرم این کتاب با وجود اینکه کتاب مختصر و کوتاهی بود اما شمارو وادار میکنه که از دید یه قاتل که دچار الزایمر شده نگا کنین و از سختی زندگی یه الزایمری مطلع بشین و از طرفی روحیات کاراکتر جوری بود که قتل انگار یه سرگرمی برای یادگیری‌های جدید بود تا بتونه قتل‌های دیگش رو بدون نقص انجام بده در کل کتاب جالبی بود
عرفان
۱۴۰۲/۷/۱۲
خوشم امد ازش از اون داستان‌ها بود که آخرش می‌فهمیدی اصن داستان یجور دیگه بوده در کل ارزش گوش کردن داره و گوش دادن بهش مثل نگاه کردن به یک فیلمه و آدم رو به فکر کردن وادار میکنه
و صد البته صدای رسا و خوندن حرفه‌ای هوتن شکیبای عزیز هم که همه اشاره کردن ناگفته نماند گوش دادن بهش رو صد برابر دلنشین تر می‌کنه
نسترن اسدی نژاد
۱۴۰۲/۶/۱۸
عالی بود از شنیدنش خیلی لذت بردم، نویسنده به طرز عجیبی تو انتقال احساس موفقه، در طول گوش دادن به صدای جذاب آقای شکیبا از اینکه اینهمه تجربه آلزایمر این آدمکش قابل لمسه شکه شدم. اینکار اون آدمکش دچار آلزایمر شده خودمم.‌ای وای چی داشتم می‌گفتم فکر کنم منم باید برم یادداشتهای و مرور کنم
آناهیتا فرهنگیان
۱۴۰۳/۱/۱۰
با خواندن این کتاب متوجه شدم که هر انسانی که کنار ما زندگی می‌کنه و به ظاهر نرمال هست، ممکنه درگیره، اختلال اسکیزوفرنی یا همون شیزوفرنی، باشه. اگر میخواهید ذهن خودتون رو به چالش بکشید و نیمه تاریک وجودتون رو ببینین و به نحوی متوجه اشتباهات افکار و رفتار خودتون بشین، توصیه میکنم این کتاب رو بخوانید.
Haleh Sadat Ketabchi
۱۴۰۳/۱/۳
کتابِ جذابیه و خوشحالم که شنیدمش؛ اللخصوص که هوتن شکیبا کتابخوانشه و جذابیتش رو بیشتر کرده.
و چقدر صداش و لحنش به متن کتاب میومد. من همیشه جذب این مدل کتاب‌های رازالود و معمایی جنایی میشم، اگر این ژانرهارو دوس دارین، پس معطل نکنین! بعضی جاهاش واقعا سورپرایز میشین و میگین woooow! 😉🙃
masi
۱۴۰۲/۱۱/۳۰
هر لحظه که داستان جلو می رفت بیشتر می ترسیدم، از فراموشی، از آلزایمر، از خانواده ام که از من بزرگ ترند و ممکنه فراموشی بگیرن، از خودم….
خیلی داستان جالبی بود، صدای آقای شکیبا هم عالی بود، اولش همش تصویرشون میامد در ذهنم، ولی ان قدر درگیر داستان شدم که انگار یک آدم ۷۰ ساله داشت از خاطراتش میگفت…
Mehdi tanha
۱۴۰۲/۸/۲۱
سلام من، منتقد نیستم، اما اگر بخوام نقد کنم، باید بگم با اینکه واقعا خوشم اومد، ولی نمیفهمم که چرا آلزایمر رو با پارانوئید مخلوط شده، اصلا آدمکش داستان فقط آلزایمر نداره، بلکه کلکسیون کاملی از بیماری‌های روحی، روانی داره و توی داستان فقط آلزایمر بیان شده.. در مجموع ازش خوشم اومد..
محسن
۱۴۰۲/۸/۱۲
سلام گوینده قوی و با درک کامل، از تن صداش استفاده می‌کرد.
کتاب‌هایی که در بستر داستان تاریخ رو روایت می‌کنند، حس عبس بودن و رمانیزه شدن ادم رو کمرنگ میکنن و این نقطه قوت این کتاب بود. در این نوشته ما در کنار مکافات زندگی یک شخص آلازایمری از رنجی و مشقتی که جنگ داخلی بر سر مردم میاره باخبر میشیم.
Morvarid Khatiri
۱۴۰۲/۷/۲۶
جالب بود دوسش داشتم، زیاد جنایی نیست و به جزئیات قتل نمی‌پردازه بیشتر آدم رو در فضای احساسات آدمی که دچار آلزلیمر شده می‌بره که به نظرم نویسنده خیلی خوب این کارو انجام داده، دنیا رو از چشم بیمار آلزایمر میتونین ببینین، اینکه کلی کار انجام دادین و ازش بی خبرین احساس گیجی و سردرگمی‌ای که میده.
دکتر محمد صادقی
۱۴۰۲/۶/۸
اثر جالبی بود نثری روان با اینکه در قالب خاطرات و یا از شخصی که دچار بیماری زوال عقل و یا آلزایمر شده بود روایت می‌شد ولی باز هم از هم گسیختگی یا روایتی مشوش گونه مشاهده نمی‌شه نثر روان همراه با صدای آقای هوتن شکیبا اثری جالب را خلق کرده بود
1 2 3 4 5 6 >>