نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سنگ انداز - آذر نوری
4
200 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Mahdi News
۱۴۰۳/۱/۶
31
داستان "سنگ انداز" صادق هدایت، با لحنی طنزآمیز و گزنده، به نقد جامعهای میپردازد که در آن انسانها درگیر روزمرگی و پوچی هستند. شخصیت اصلی داستان، مردی بینام و نشان است که تنها تفریحش سنگ انداختن به رودخانه است. او در این عمل، نمادی از انسانهایی است که در جستجوی یافتن معنا و هدف در زندگی خود هستند، اما در نهایت به پوچی و بیمعنی بودن آن پی میبرند. هدایت در این داستان، با استفاده از زبانی ساده و روان، تصویری تیره و تار از جامعهای ارائه میدهد که در آن انسانها از یکدیگر جدا افتاده و به انزوا کشیده شدهاند. او همچنین با ظرافتی خاص، به مسائلی مانند بیعدالتی اجتماعی، بیتفاوتی و فقدان امید در جامعه میپردازد.
کتاب سنگ انداز رمانی جالب و شنیدنی از آذر نوری که به طرز زیبایی توسط علی فخاری و مهدی رضایی روایت میشود. داستان دربارهی دوران جنگ است و سربازی که شبها در حین نگهبانی دست به شیرین کاری خطرناکی میزند و سنگ پرتاب میکند و نیروهای خودی بررسیهای زیادی انجام میدهند تا بالاخره متوجه میشوند که سنگ اندازی کار کاشانی است و خودش متوجه خطرناک بودن این کارش نمیشود تا اینکه نیروهای دشمن را هم وادار به شلیک میکند و دماغش را در راه این شیرین کاری نابخردانه از دست میدهد. داستان جالب و زیبایی بود و از شنیدن آن لذت بردم. با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک کتاب صوتی سنگ انداز را حتماً گوش بدید
کتاب سنگ انداز داستانی جالب و شنیدنی از آذر نوری است که به طرز زیبایی توسط علی فخاری و مهدی رضایی روایت میشود. داستان دربارهی دوران جنگ است و سربازی که شبها در حین نگهبانی دست به شیرین کاری خطرناکی میزند و سنگ پرتاب میکند و نیروهای خودی بررسیهای زیادی انجام میدهند تا بالاخره متوجه میشوند که سنگ اندازی کار کاشانی است و خودش متوجه خطرناک بودن این کارش نمیشود تا اینکه نیروهای دشمن را هم وادار به شلیک میکند و دماغش را در راه این شیرین کاری نابخردانه از دست میدهد. داستان جالب و زیبایی بود و از شنیدن آن لذت بردم. با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک
باسلام کتاب سنگ انداز یک داستان از سربازی است شبها برای تفریح خود به طرف گردانهای دیگر سنگ میاندازد و خواب و آرامش بر کسانی که در جنگ هستند سخت میکند فرماده با نقشهای زیرکانه فرد سنگ انداز را پیدا کرده و بلا یی که خودش سر دیگران میاورد را سر خودش آورداین کتاب پندهایی به ما میآموزد که میگوید گاهی همه اتفاقات را دشمن رقم نمیرند بلکه دوستان ما که دچار حماقت هستند این کار را میکنند و همه چیز توانی دارد چه خوب چه بد ممنون از نویسنده و گوینده و عوامل کتابراه
از سران کشورها که با لج ولجبازی خودباعث به وجود آمدن جنگ میشوند بیزارم، از اینکه کلی جوان با هزارانآرزو در عنفوان جوانی به زیر خاک میروند و کلی خانواده را داغدار میکننند و بنیانکلی خانواده از بین میرود، بیزارم، از سرگردانی کودکانی که به جا میمانند و معلوم نیست صدمات این جنگها در آینده باعث بروز چه مشکلاتی برای آنها میشود بیزارم، به امید روزی که در جهان صلح ودوستی برقرار باشد و دنیا شاهد جنگنباشد، اگر چه غیر ممکن!!!!!!!!
اگرچه این کتاب ایدههای خوبی برای ضعیف کردن دشمن و کاستن از امکاناتش توسط مردم غیر نظامی و با دست خالی و ارائه داده و از سوی دیگر انقلاب سنگ و انتفاضه فلسطین را نیز تداعی میکند اما باید توجه داشت که جنگ شوخی نیست و میتواند بسیار خشن باشد فضای این کتاب تقابل بین حرفهای و آماتور است احتمال تلفات طرف آماتور در آن بیشتر است. تنها شانس طرف آماتور فرسایشی و ایذائی کردن جنگ است. سپاس از کتابراه
در نقد این کتاب باید بگم که یه سری چیزا خیلی بی منطق بود و جواب یه سری سوالهای ایجاد شده در ذهن مشخص نمیشدمثلا چرا وقتی بهش گفته بود ۴ نفری بیاین سرکشی که منو ببرین این تنهایی اومد؟ یا اینکه چجوری فهمید بره سنگر بغلی کدوم نگهبان؟ و خیلی چیزای دیگه! داستانی باید کوتاه باشه بعله اما اگه نصفه و نیمه باشه که به درد نمیخوره! واقعا با مدل داستانیش حال نکردم
داستان هرچند کوتاه بوده ولی نویسنده به نوعی خاطرات جنگ را از زاویه طنزگونه، ابعاد اجتماعی و گاهی از دید روانشناسانه و مدیریت بحران استرس بیان داشته طنز گونه بودن داستان به نظرم به نوعی شبیه داستان های کمدی سیاه و همچنین روایتگر زندگی انسان هایی از هم دور افتاده را روایت می کند..