معرفی و دانلود کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی

معرفی کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی

کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی نوشته‌ی نسیم مرعشی، داستان زندگی دختر بامزه و بازیگوشی را روایت می‌کند که قرار است به‌زودی وارد کلاس سوم شود. به همین مناسبت خانواده‌ی او تصمیم می‌گیرند در آخرین شب تابستان به پیتزافروشی عمو بروند و جشن بگیرند؛ چون درسا عاشق پیتزاهای عجیب اوست. اما وقتی عمو پیتزاها را سر میز آن‌ها می‌آورد ناگهان شروع به گریه می‌کند و با گریه‌ی عمو منوشه، درسا حدس می‌زند که این شروع یک سال پردردسر خواهد بود!

درباره‌ی کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی

درسا مدرسه را دوست ندارد. او کلاس دوم را با هر مشکلی بود پشت سر گذاشت و تمام کرد. حالا تابستان زیبا و پر از بازی هم رو به پایان است و او باید برای کلاس سوم آماده شود. پدر و مادر برای اینکه کمی از ناراحتی درسا کم کنند، تصمیم می‌گیرند او را به مغازه‌ی پیتزافروشی عمو منوشه ببرند. درسا عاشق عمو و پیتزاهای عجیب‌وغریب اوست. عمو که مثل درسا تپل و شاد است، همیشه او را به آشپزخانه می‌برد تا در کنار هم پیتزا درست کنند. آن شب درسا خیلی خوشحال است؛ فکر می‌کند شب، شب اوست و همه‌ی نگاه‌ها به او خواهد بود! اما وقتی خانواده به مغازه‌ی عمو می‌روند، آنجا را مثل همیشه نمی‌بینند. رستوران خالی از مشتری است. درسا به آشپزخانه می‌رود و می‌بیند که همه‌چیز تمیز و مرتب است و بوی غذا هم نمی‌آید. عمو می‌گوید که قصد دارد امشب، برخلاف همیشه، پیتزایی کلاسیک و ساده درست کند تا طعمش را به خاطر بسپارد. چند دقیقه بعد او با پیتزاها به سر میز آن‌ها می‌آید، اما به‌محض اینکه می‌نشیند، شروع به گریه می‌کند. پدر و درسا هم با گریه‌ی او گریه‌شان می‌گیرد. هیچ‌کس نمی‌فهمد دلیل اشک‌های عمو چیست، اما بااین‌وجود شروع به خوردن پیتزاها می‌کنند. چند دقیقه بعد عمو منوشه آرام‌تر می‌شود و می‌گوید که صاحب مغازه او را بیرون کرده و می‌خواهد آنجا یک انستیتو لاغری افتتاح کند. حالا او نمی‌داند که رستورانش را باید کجا ببرد. درسا می‌فهمد سال جدیدی که با پیتزا شروع شود هم قرار نیست آرام باشد...!

داستان درسا و کلاس سوم پیتزایی نوشته‌ی نسیم مرعشی، قصه‌ی دختربچه‌ی باهوش و پرحرفی است که قرار است برخلاف میلش به کلاس سوم برود. درسا به خودش قول داده در سال جدید دختر آرام‌تری باشد و مدرسه و خانه را کمتر به هم بریزد. اما مثل همیشه اتفاقاتی رخ می‌دهند که نمی‌گذارند او به قولش عمل کند. نکته‌ی قابل‌توجه اینجاست که مرعشی شخصیت اصلی داستانش را از طبقه‌ای متوسط رو به پایین انتخاب کرده و مشکلات آن‌ها را یادآور می‌شود. درسا از خانواده‌ای است که دغدغه‌ی مالی دارند و با مسائل سخت زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. او این را می‌فهمد و حتی می‌کوشد به پدر و مادرش کمک کند. مرعشی، برخلاف دیگر داستان‌های کودکانه که به وجوه اجتماعی قصه بی‌توجه‌اند و از کنار آن می‌گذرند، بر آن‌ها تأکید می‌کند و می‌خواهد همدلی در خانواده را نیز به کودکان بیاموزد.

داستان درسا و کلاس سوم پیتزایی را انتشارات کتاب چ منتشر کرده. تصویرسازی این قصه را سید مهدی فاطمی‌نسب بر عهده داشته است.

دربار‌ی مجموعه‌ی درسا

«درسا»، نام مجموعه کتاب‌هایی کودکانه و مصور از نسیم مرعشی هستند. شخصیت اصلی این قصه‌ها دختربچه‌ای تپل و بامزه به نام درسا است که با پدر و مادر و خواهر کوچک‌ترش گلسا زندگی می‌کند. او در کتاب‌های این مجموعه، شیطنت‌های خود و اتفاقاتی را که در خانه و مدرسه‌اش رخ می‌دهند، با لحنی طنز روایت می‌کند. «درسا و ماجرای عجیب کلاس دوم» و «درسا و کلاس سوم پیتزایی» دو کتابی هستند که تاکنون در این سری منتشر شده‌اند.

کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب داستان به کودکان 8 تا 12 توصیه می‌شود. همچنین بچه‌هایی که از خواندن قصه‌های طنز لذت می‌برند، طرفدار این مجموعه کتاب خواهند شد.

در بخشی از کتاب درسا و کلاس سوم پیتزایی می‌خوانیم

من و گلسا رفته بودیم خانه‌ی خانم پیر، چون مامان مطب بود و بابا و عمو رفته بودند وسیله‌های پیتزایی را بفروشند تا کمی پول گیرشان بیاید. (شما را به خدا بگویید دیگر خانم پیر را یادتان هست. معلم کلاس دومم که اول فکر کردم ترسناک است، اما بعداً فهمیدم... نه، نه، حتماً یادتان هست. نمی‌توانم تمام کتاب کلاس دوم را این‌جا بگویم.) خانم پیر داشت کارهایش را می‌کرد. اول گلدان‌ها را آب داد، بعد شیشه‌ها را پاک کرد، بعد سبزی‌ها را خُرد کرد، بعد آش درست کرد و تمام این مدت گلسا به پایش آویزان بود و خانم پیر داشت لنگ می‌زد. من هم داشتم دنبال‌شان می‌رفتم و با بیش‌ترین سرعتی که زبانم بلد بود تکان بخورد ماجراهای مدرسه را تعریف می‌کردم: «ما هر کاری کردیم نتونستیم اون‌جوری که خانم‌معلم گفته بود خودمون رو اون‌جایی که می‌خواستیم بشینیم تصور کنیم. برای همین با هم تصمیم گرفتیم خودمون جای خودمون رو درست کنیم که بتونیم اون‌جایی که دل‌مون می‌خواد بشینیم. ما با هم متحد شدیم. متحد شدن رو پارسال سر کلاس شما یاد گرفتیم. چون از شما می‌ترسیدیم و مجبور بودیم متحد بشیم تا زنده بمونیم. هیچ‌وقت این رو بهتون نگفتیم. مگه نه؟»

زبانم این‌قدر تند می‌رفت که نمی‌توانست بایستد تا خانم پیر جواب بدهد. خانم پیر حتی جواب گلسا را، که هِی دامنش را می‌کشید و صدایش می‌زد، هم نمی‌توانست بدهد. همان‌طوری که داشتم حرف می‌زدم دلم هم برای خانم پیر می‌سوخت که مجبور شده دوتا بچه را، که یکیش کوالا بود و آن یکی زبانش دیوانه‌بازی درمی‌آورد، نگه دارد. یادم باشد وقتی بزرگ شدم اصلاً اصلاً معلم نشوم. «خانم جذبی که اومد فهمید ما جاهامون رو عوض کردیم. گفته بودم همه‌چیش جادوییه؟ اول فکر کردیم عصبانی می‌شه، اما عصبانی نشد. گفت این یعنی جرئت. یعنی به دست گرفتن سرنوشت. آفرین به شما! بعد دوباره از اون خنده‌بلندها کرد. من یهو فهمیدم این خنده‌هه رو کجا شنیده‌م. پارسال که ما سر کلاس شما بودیم و خیلی غمگین و بیچاره بودیم و من هِی خوابم می‌گرفت، یادتونه همه‌ش خوابم می‌گرفت؟ همون موقع‌ها یه صدای خنده‌ای از کلاس بغلی می‌اومد که از حسودی بهش می‌مُردم.

فهرست مطالب کتاب

راز پیتزا
باز هم گریه‌ئو در مدرسه
ابرقهرمان‌های حل‌کننده
ماجرای مفصل نخود
پیتزای مرده
پت، فیش، تق
روز هم خوب، هم بد
بابای نامهربان
بداخلاقی ناموفق
غذای موردعلاقه، خودت را به من نشان بده
بحران گلسا، بحران رخش
ترانه در خانه
راه‌حل تازه
پیتزایی پیتزاهای نپخته‌ی رخش
آگهی‌های دردسرساز
دردسر!
قهرمان