معرفی و دانلود کتاب فرنگیس باغ نشین

معرفی کتاب فرنگیس باغ نشین

کتاب فرنگیس باغ نشین داستانی است عاشقانه و پرپیچ‌وخم در باب زندگی دختری که مانند همه‌ی دخترها به دانشگاه می‌رود، عاشق می‌شود و زندگی مشترکش را آغاز می‌کند. اما داستان او تفاوتی با قصه‌ی بقیه دارد که زهرا گلناری را به روایتِ آن وا داشته است. این رمان که تلفیقی از رویدادهای واقعی و تخیل نویسنده است، احساسات درونیِ فرنگیس را در مقاطع مختلف زندگی به‌ خوبی به تصویر می‌کشد.

درباره‌ی کتاب فرنگیس باغ نشین

کتاب فرنگیس باغ‌نشین، داستانی است به قلم زهرا گلناری که فرازوفرودهای زندگیِ عاشقانه‌ی دختری به نام فرنگیس را روایت می‌کند. داستان از جایی شروع می‌شود که فرنگیس خشمگین و برافروخته شوهرش را دروغ‌گو خطاب می‌کند و می‌خواهد او را ترک کند. شوهرش، ایثار، که گویی از ماجرا بی‌خبر است، تلاش می‌کند مانع رفتن فرنگیس شود، اما خشم فرنگیس بیش از آن است که کسی جلودارش شود. در همین حین فرنگیس به یاد گذشته می‌افتد؛ زمانی که دبیرستانی بود و مادرش روزها قابلمه‌ی غذا را روی بخاری می‌گذاشت تا گرم بماند و صدای آوازش هنگام شستن لباس‌ها، خانه را پر می‌کرد. این فلاش‌بک ابزاری است تا نویسنده داستان را از سال‌ها قبل‌تر شروع کند و ماجرای آشنایی فرنگیس با ایثار را شرح دهد.

زهرا گلناری در فصولِ بعدیِ رمان فرنگیس باغ‌نشین، مقاطع مختلفِ زندگی شخصیت اصلی داستان را از دانشگاه رفتن تا آشنایی با ایثار و شروع یک زندگی جدید، به تصویر می‌کشد. انتشارات اهورا قلم اقدام به چاپ و نشر این اثر داستانی کرده است.

کتاب فرنگیس باغ نشین برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به دوست‌داران رمان‌های عاشقانه و رئالیستی پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب فرنگیس باغ نشین می‌خوانیم

همه در حیاط بودیم که باز هم چشمم خورد به همان پسری که روز تولد شهرزاد دستش را بریده بود. یک‌‌جورهایی به دل می‌نشست. اهل این جمع نبود؛ آقا و متشخص. انگار از دور حس تنهایی و کناره‌گیری از جمعش را می‌فهمیدی. با همه گرم و خوب بود ولی به موقعش هم خلوت می‌کرد و برای خودش چای می‌ریخت و در آن گرمای تابستان با لذت می‌خورد. همان‌طورکه با شهرزاد حرف می‌زدم و می‌خندیدم، یک‌لحظه حس کردم که نگاه او هم سمت ما افتاد و وقتی در چشم‌به‌هم‌زدنی نگاهش کردم، متوجه شدم که او هم دارد به من نگاه می‌کند. یک حس و انرژی متقابل. سریع به چشم‌های شهرزاد نگاه کردم و دیگر تا آخر شب برای یک‌ بار هم به‌ سمتش برنگشتم و برای لحظه‌ای هم نگاهش نکردم.

آن شب با وجود غرولندهای ننه‌کشور باز هم خوش گذشت. مخصوصاً زمانی که تشک و لحاف ساتن ابریشمِ عروس و داماد را توی حیاط پهن کردند و بی‌بی‌خانم‌ها و سن‌بالاهای مجلس برای عروس و داماد شادیانه ‌خواندند و آرزوی خوشبختی و سفیدبختی‌شان را ‌کردند. دست‌وپای عروس را حنا گذاشتند و با دستمال‌های منجوق و ملیله‌دوزی بستند و اسپند دود دادند. بعد هم که پسرهای جوان مجلس همراه با داماد شروع کردند به ‌رقصیدن و دست‌وپایش را حنا زدند و روی دوششان گذاشتند. موقع رقص داماد و مردها، صدای کِل و هلهله و شادی خانم‌های مجلس بلند شد و یک شب خاطره‌انگیز و خیلی زیبا با خوشی به پایان رسید تا همه برای فرداشب که عروسی بود، آماده ‌شوند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
1. آشنایی با شهرزاد و آغاز دوستی همیشگی
2. نقل‌مکان به باغ
3. باز هم یک خانه‌ی جدید
4. دانشگاه
5. آشنایی با ایثار
6. شروع یک زندگی جدید
7. بر سر دوراهی