معرفی و دانلود کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

عکس جلد کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ
قیمت:
۵۹,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

سینتیا هند در کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ داستان دختری نوجوان به نام «لکسی» را روایت می‌کند که در حال دست‌وپنجه نرم کردن با عواقب خودکشی برادر کوچک‌ترش، «تایلر» است و برای کنار آمدن با این اندوه، به توصیه‌ی «دِیوی» روان‌پزشکش، شروع به نوشتن خاطرات خود می‌کند. گفتنی‌ست این کتاب به سال 2015 نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز برای بهترین کتاب نوجوان بوده است.

درباره‌ی کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

آن روز نیز به نظر یک روز معمولی می‌آمد، درست همانند روزهای گذشته. تا آن که تایلرِ شانزده‌ساله تصمیم گرفت با یک تفنگ شکاری در پارکینگ خانه‌ به زندگی‌اش خاتمه دهد. صدای خفه‌ی شلیک در پارکینگ پیچید و تمام. زندگی او برای همیشه پایان یافت.

داستان کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ (The last time we say goodbye-cynthia hand) از همین‌جا آغاز می‌شود؛ حالا درست هفت هفته از آن اتفاق وحشتناک گذشته است. از آن روزی که تایلر -احتمالاً- به این نتیجه رسید که زندگی روی‌هم‌رفته ارزش زیستن ندارد و تصمیم گرفت به زندگی‌اش خاتمه بخشد. بعد از گذشتن نزدیک به دو ماه، مادر تایلر رازی را با فرزند دیگرش، لکسی به اشتراک می‌گذارد؛ او ادعا می‌کند که شبح تایلر را در خانه می‌بیند. توگویی تایلر نمرده است و هنوز در یک خانه با آن‌ها زندگی می‌کند، با آن‌ها سر یک میز می‌نشیند و در تک‌تک نفس‌هایشان ادامه پیدا می‍کند.

لکسیِ هفده‌ساله اگرچه در ابتدا اعتنای چندانی به حرف مادرش ندارد، اما چندی نمی‌گذرد که خود نیز با خیال تایلر روبه‌رو می‌شود. درست همانطور که آخرین‌بار او را دیده بود؛ در تی‌شرت سفید و شلوار جین محبوبش. لکسی دیگر نه امیدی به روان‌درمانی دارد و نه به قرص‌های ضدّافسردگی، اما تصمیم می‌گیرد به توصیه‌ی روان‌پزشکش خاطراتش را در دفترچه‌ای ثبت کند و به‌ویژه، از تایلر بنویسد. لکسی در ابتدا ناامیدانه از این کار سرباز می‌زند؛ خواسته‌ی دِیوی، روان‌پزشکش، اگرچه از نیتی نیک برمی‌خیزد، اما لکسی تقریباً مطمئن است که این کار نیز حاصل چندانی ندارد. به‌هر‌روی تصمیم می‌گیرد آن را امتحان کند.

سینتیا هند (Cynthia Hand) در کتاب حاضر داستانی پیچیده از عشق، فقدان و سوگواری را به تصویر می‌کشد. داستانی که درنهایت، احتمالاً به مخاطبان خود کمک خواهد کرد تا مقوله‌ی خودکشی را بیشتر درک کنند. در داستان آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ با دختری روبه‌رو هستیم که هم‌زمان که با فقدان برادرش دست‌وپنجه نرم می‌کند، در تلاش است با طلاق والدینش کنار بیاید، از احساس گناه ناشی از مرگ تایلر رها شود و درعین‌حال، از مادرش نیز مراقبت کند.

گفتنی‌ است این کتاب را زهرا ستوده به زبان فارسی برگردانده و انتشارات میلکان عهده‌دار نشر آن بوده است.

جوایز و افتخارات کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

  • نوشته‌شده به قلم یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان نیویورک تایمز
  • نامزد جایزه‌ی گودریدز برای بهترین کتاب داستانی نوجوان در سال 2015

نکوداشت‌های کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

  • برانگیزاننده و روشنگر. (Kirkus Reviews)

  • کنار آمدن با خودکشی نوجوانان امری‌ست بس دشوار که این کتاب به‌خوبی به آن پرداخته است. به طرز مقاومت‌ناپذیری جذّاب. (VOYA)

  • مطالعه‌ی این کتاب شبیه به گشت‌وگذار در جنگلی به‌آتش‌کشیده‌شده می‌ماند. درست زمانی که هیچ توقع‌اش را نداریم، می‌بینیم که جوانه‌هایی از خاک سربرآورده‌اند. (نیویورک تایمز)

  • کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ رمانی است قدرتمند، همراه با پیچیدگی‌های احساسی که تا مدت‌ها پس از به‌ پایان رسیدن رهایتان نمی‌کند. هم به طرز غمگین‌کننده‌ای دردناک است و هم مملوء از روشنی زندگی و امید. (بوکلیست)

کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ مناسب چه کسانی است؟

نوجوان‌هایی که به داستان‌های روان‌شناختی و اجتماعی علاقه‌مند هستند،‌ از مطالعه‌ی کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ لذت خواهند برد. طرفداران کتاب پرفروش «سیزده دلیل برای این که» و والدینی که فرزند نوجوان دارند، از دیگر مخاطبان کتاب نامبرده به شمار می‌آیند.

با سینتیا هند بیشتر آشنا شویم

سینتیا هند در سال 1978 در ایالت آیداهوی آمریکا زاده شد. او در زمره‌ی نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز قرار می‌گیرد و عمده‌ی شهرت و محبوبیتش را مرهون رمان‌هایی‌ست که برای گروه سنی نوجوان به رشته‌ی تحریر درآورده.

از میان آثار او که به زبان فارسی ترجمه شده‌اند، می‌توان به مجموعه‌کتاب‌ «غیر زمینی» اشاره کرد که سه مجلد با نام‌های «غیر زمینی»، «مقدس» و «بی‌کران» ذیل آن به انتشار رسیده است. گفتنی‌ست این مجموعه در سال 2011 نامزد دریافت جایزه‌ی وب‌سایت گودریدز برای بهترین رمان نوجوان بود.

در حال حاضر سینتیا هند با همسر و دو فرزند و دو گربه‌اش در آمریکا زندگی می‌کند.

در بخشی از کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ می‌خوانیم

بیست دقیقه‌ی بعد، ماشین کوچیک استیون، تویوتا کورولای آبی که با خواهر بزرگ‌ترش سارا مشترکاً استفاده می‌کنن، کنار لِمِن من توقف می‌کنه. وقتی می‌خواد وایسته ترمزش صدای جیغ می‌ده. شیشه‌ی ماشین رو می‌ده پایین. می‌پرسه: «می‌خوای بُکسلش کنم؟» می‌خوام تا جایی که امکان داره توی زحمت نیفته: «زحمت نکش، فقط می‌خوام برم خونه.»

خم می‌شه تا در سمتِ کمک‌راننده رو باز کنه و یه دسته از کتاب‌ها و کاغذها رو از روی صندلی برمی‌داره تا بتونم بشینم. صبر می‌کنه تا کمربند ایمنی‌م رو ببندم و بعدش سرفه‌ای می‌کنه و راه می‌افته. ما به‌سمت شمال، به‌طرف خیابون اُاستریت، می‌ریم. حالا کاملاً تاریک شده و برف سبکی داره می‌باره و روی چراغ‌های خیابون می‌شینه. ما چند لحظه‌ی کوتاه باهم حرف می‌زنیم: آب‌وهوا (سرد مثل همیشه)، خانم ماهانی (جالبه، مثل همیشه)، و برنامه‌های دانشگاه (هنوز منتظریم نامه‌های پذیرشمون بیاد). بعدش می‌ریم به‌طرف قبرستون ویوکا، حصار آهنی سیاهش در امتداد لبه‌ی جاده‌ست و پشت اون قبرها، درخت‌های قدیمی ‌و آرامگاه‌هایی با سنگ‌های بلند دیده می‌شه.

همین‌طور که داریم رد می‌شیم، من و استیون حرفمون تموم می‌شه. استیون دوباره سرفه‌ای می‌کنه، قیافه‌ش یه‌دفعه می‌ره توی هم، شروع می‌کنه می‌گه: «لِکسی...» می‌گم: «می‌دونم نباید به تو زنگ می‌زدم، ولی هیچ‌کی دیگه نبود. متأسفم. دوباره پیش نمی‌آد.» با عصبانیت می‌گه: «معلومه که باید به من زنگ می‌زدی، ما هنوز هم دوستیم، نیستیم؟ فکر می‌کردم هنوز دوستیم.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ
نویسنده
مترجمزهرا ستوده
ناشر چاپینشر میلکان
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات336
زبانفارسی
شابک978-600-8812-08-1
موضوع کتابکتاب داستان و رمان نوجوان، کتاب‌های داستان و رمان خارجی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

☽𝒮𝑒𝓁𝑒𝓃𝑜𝓅𝒽𝒾𝓁𝑒☾
۱۴۰۳/۱/۱۲
درد عمیقی از خواندن این اثر نصیبم شد و احساساتی که می آمدند و می رفتند و من هیچ کنترلی روی آن ها نداشتم مشکلاتی که با آن ها رو به رو میشد در عین حال ناامیدی که نسبت به گذر ایام داشت خیلی از ما رو رجوع میده به زندگی خودمان به جامعه کنونی و خود کشی هایی که هر چند وقت ی بار از آن ها با خبر میشویم یا و افکار خود کشی که گاهی در ذهنمان با آن رو به رو هستیم. ما در واقع در دو راهی تسلیم شدن ادامه دادن مانده ایم اما این کتاب ادامه دادن را به ما نشان داد نشان داد که گذر ایام و زندگی ادامه داره چه ما بخواهیم و چه نخواهیم. این کتاب پر از فراز و نشیب بود پر از درس زندگی اینکه تصمیمات هرفرد در زندگی روی تمام افراد یک خانواده گاهی یک جامعه تأثیر زیادی داره آدمی رو وادار میکندتا روی تصمیماتی که می خواهند بگیرد بیشتر تامل کند اما اینکه در آخر لکسی با این جریان کنار اومد و تونست خودش رو ببخشه واقعا عالی بود. «در آخر اینکه قدر با هم بودنمان رو باید بیشتر بدونیم چون زندگی پر از خداحافظی های غیر منتظره است»
N re
۱۴۰۲/۲/۱۷
به نظر من کتاب قشنگ و در عین حال غم انگیزی بود
احساسات آدم رو درگیر میکرد
از معدود کتابهایی که براش گریه کردم🥺🥺
یه بار یه جمله خوندم مفهومش این بود که (خودکشی درد را از بین نمی‌برد، بلکه آن را به دیگران منتقل میکند) متن این کتاب دقیقاَ مفهوم گویای همین جمله بود و همچنین در خصوص آسیبی که از به
فقدان عزیزان آدم وارد میشه
ضمناَ به نظرم کتاب یک پیام دیگه هم داشت اینکه توی لحظاتی که میخوایم عزیزانمون رو نادیده بگیریم، تماس یا پیامش رو جواب ندیم و... به این فکر کنیم که شاید این آخرین بار باشه، آخرین کلام باشه، آخرین فرصت با هم بودن باشه، شاید این آخرین باری باشه که میگوییم خداحافظ 🥺
پس قدر عزیزانمون رو بدونیم، بهشون محبت کنیم، براشون وقت بذاریم، تا بعد از (خدای نکرده) رفتنشون مجبور به سرزنش خودمون نشیم
دلم گرفت💔 از کتابهایی شد که هرگز فراموش نمیکنم
یه تیکه جالب از کتاب این بود ((فکر می‌کنم این خیلی حرف تکراری باشه ولی هیچ‌وقت نمی‌دونیم آخرین بار کِیه. آخرین باری که کسی رو بغل می‌کنی. آخرین باری که کسی رو می‌بوسی. آخرین باری که می‌گی خداحافظ.))
مطلب بعدی اینکه اگرچه مفهوم و داستان کتاب زیبا بود، احساساتم رو به شدت درگیر کرد و غمگینم کرد اما قلم و فن بیان بالایی نداشت و به همین خاطر یک جاهایی کسل کننده میشد
محمد امین پیشدار
۱۴۰۱/۱۲/۲۰
این کتاب یکی از بهترین کتاب‌های چندرسانه‌ای است که توانسته‌ام در سال‌های اخیر شاهد آن باشم. این کتاب داستان دختری به نام "لِکِی" را روایت می‌کند که بعد از از دست دادن برادرش در یک تصادف، درگیر احساسات پیچیده‌ای می‌شود. این داستان، نشان می‌دهد که چگونه یک رویداد ناگوار می‌تواند به زندگی یک شخص تاثیر بسیاری بگذارد و در عین حال، چگونه این شخص می‌تواند با تلاش و تلاش بهبود پیدا کند.
از نکات برجسته این کتاب، نگاهی است که به احساسات دخترانه دارد. سینتیا هند با طرح داستان، به خواننده‌ها نشان می‌دهد که چگونه احساسات یک دختر جوان می‌تواند پیچیده باشد و در عین حال، چگونه این احساسات می‌توانند بهبود پیدا کنند. همچنین، در این کتاب به بررسی موضوعاتی مانند ترس، انزوا، دلتنگی و اضطراب پرداخته شده است.
از دیگر نکات برجسته این کتاب، نحوه‌ی روایت داستان است. با توجه به اینکه داستان به نوعی یک حماسه‌ی پر احساس است، سینتیا هند با استفاده از زبان ساده و شیوا، خواننده‌ها را در داستان فرو می‌برد. این شیوه‌ی نوشتاری، به نحوی که خواننده‌ها با خود همدردی می‌کنند و با شخصیت اصلی درگیر می‌شوند، یکی از نکات قوی این کتاب است.
در کل، کتابی احساسی است.
الهه ابیار
۱۴۰۲/۶/۳۰
داستان این کتاب درباره خودکشی هست و از اونجایی که برادرِ نویسنده کتاب سال ۱۹۹۹ خودکشی کرده یعنی داستان رو کسی نوشته که خودش این موضوع رو توی زندگی واقعی لمس کرده پس قطعا بیان و تعریف ملموس تری رو ارائه میده توی کتاب و درک بهتری نسبت به چیزی که نوشته داره و بر اساس اوهام و خیالات نوشته نشده پس قطعا مخاطب کتاب ارتباط قوی تری با قصه برقرار خواهد کرد، برای من که اینطور بود. و اینکه واقع بینانه دلایل خودکشی رو ذکر کرده بود بدون سانسور و توجیه؛ برعکس کتاب‌های داخلی که هزار مدل سانسور میشن. غلط‌های نگارشی خیلی کمی داشت. در هر فصل نکته و موضوعی بود که مخاطب رو ترغیب کنه به خوندن بقیه قصه بنابراین کسل کننده نبود. شیوه نگارشش رو دوست داشتم. پایان خوبی داشت و مثل خیلی از قصه‌ها پایان بی معنی و باز نداشت البته که غمگین شدم و جاهایی گریه کردم.
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۲/۲۰
داستان به شدت تاثیر گذار و غمگینه.
چون نویسنده خودش تجربه‌اش رو داشته به خوبی میتونه احساسات شخصیت هارو بیان کنه.
شخصیت‌هایی که به ظاهر منطقی هستن اما پر از احساساتی که نمی‌تونن بیان کنن‌.
به خوبی نشون میده بعضی تصمیم‌ها چه بلایی سر افراد دیگه میاره.
قسمت نجات دامیان خیلی خوب بود اما در به
مورد پاتریک نظرم نویسنده باید بیشتر توضیح میداد
ترجمه خوب و روان بود، البته فکر کنم به جای ماده تاریکی باید می‌گفت سیاهچاله
یا گیره کاغذ به جای گیره کاغذی گفته میشد
خواندن کتاب رو به همه کسانی که نمیتونن احساساتشون رو بیان کنند یا در اطراف شون چنین آدمهایی دارن و همچنین نوجوان‌ها و پدر و مادر‌هایی که فرزند مخصوصا نوجوان دارن و می‌خوان طلاق بگیرن و همچنین افرادی که گاهی فکر خودکشی به ذهن شون میاد توصیه میکنم
افسون خ
۱۴۰۲/۱/۴
شخصیت پردازی کاراکترهای کتاب خصوصا قهرمان داستان بسیار ظریف و زیبا بود. خواننده گام به گام با زیر و بم شخصیت قهرمان و جزئیات اتفاقاتی که او را به این مرحله از زندگی رسونده آشنا میشه، همزاد پنداری قوی‌ای بین خواننده و قهرمان کتاب ایجاد میشه و خواننده با بالا و پایین رفتن داستان با کاراکترها خصوصا و قهرمان اصلی همگام میشه احساس نزدیکی زیادی میکنه. داستان کاملل باورپذیر به رشته تحریر دراومده و البته با جلو و عقب رفتن در سیر زمانی داستان ذهن خواننده به شدت درگیر میشه و داستان عین قطعات پازل در طول کتاب کنار هم چیده میشه و در انتها خواننده رو با واقعیت خودش آشنا میکنه. در کل خواننده به شدت با کتاب و داستان درگیر میشه. خوندن این کتاب برام بسیار لذت بخش بود.
Sun
۱۴۰۲/۱/۳
موضوعش جالب بود بسیار به واقعیت نزدیک و ملموس به اتفاقی که در واقعیت هم میفتد اینکه یاداور این بود مرگ همیشه یک نفس فاصله دارد و اگر شخصی را از دست دادی باز هم زندگی ادامه دارد.
کمی خط کتاب اوایل گیج کننده بود اما کم کم به روال افتاد و میتوان با قلم نویسنده ارتباط خوبی گرفت.
جمع بندی‌هایی که در
رابطه با موضوع کتاب گرفته شده بود زیبا بود و اینکه باعث ارام شدن حس قلبی افرادی همچون شخص داخل کتاب شده بود زیباست بنده به شخصه متن کتاب را دوست داشتم چپترها نسبتا به خوبی منسجم شده بودند.
اگر خدایی ناکرده شخصی را از دست داده اید پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید چرا که شاید کمی مانند همدردی یا دلداری برای شما باشد.
یاحق.
لیلی ش
۱۴۰۱/۱۲/۱۷
خیلی راحت میشد با جریان داستان همزاد پنداری کرد، هر کی عزیزی رو از دست داده باشه مخصوصا اگه غیر منتظره اتفاق بیوفته همیشه به حرفها و کارهائی فکر میکنه که زمان زنده بودن اون شخص میتونسته انجام بده و نداده و اینکه زندگی دنده عقب نداره و این غم انگیزترین و حقیقی‌ترین واقعیت اونه، در مورد کتاب نقدی که از نظر من وارده اینه که با توجه به متن داستان فکر میکردم واقعی و در مورد نویسنده داستان هست ولی در اخر که سخن نویسنده رو خوندم فهمیدم اینطور نبوده و از نظر بعد حسی که کتاب منتقل میکرد احساس کردم سر کار گذاشته شدم.
میتوان گفت پیام اصلی داستان در یک کلمه خلاصه میشد و اون کلمه "بخشش"بود، بخشش خود و دیگران برای رسیدن به آرامش
Behshad
۱۴۰۲/۲/۲۶
کتاب خیلی قشنگی بود. من هر بار با شوق و ذوق شروع به خوندن میکردم. ازین کتاباییه که باید از مسیر لذت ببری. تهش اتفاق خاصی نمیوفته. خیلی قشنگ مسیر پذیرش و بخشش رو نشون داد که در ابتدا لکسی نمیتونست خودش رو ببخشه ولی درانتها موفق شد که این کار رو بکنه و این خیلی قشنگ بود. نامه‌ای که به استیون داد خیلی به جا و قشنگ بود. به قول یکی از دوستانی که نظر داده بودن، زندگی با وجود همه سختی‌ها، کمی‌ها و کاستی‌ها در جریانه و این در جریان بودن زندگی خیلی خوب در این رمان و در احساسات این دختر به نماش گذاشته شده. کلا کتاب احساسی هست‌. احساسات دختر هارو خیلی خوب تا حدی میتونه توجیح میکنه‌. امیدوارم که دیگران هم با خوندش لذت ببرن.
Nastaran Bayat
۱۴۰۲/۲/۳
این کتاب بر اساس واقعیت و هر کس درک شهودی داشته باشه میزان تخریب و آسیب‌های شدیدی که خودکشی فرزندان یا جدا شدن والدین از هم رو داره کامل درک میکنه. خود من به شخصه افکار ناراحت کننده خودکشی داشتم اما با خوندن این کتاب حتی از فکر کردن به این کار هم پشیمونم و واقعا مثل یک سونامی بزرگ خانواده و بنیان و اون رو نابود میکنه دیگه افرادی که بازمانده‌اند زندگیشون مثل قبل نمیشه و قلبشون هزاران تیکه میشه. این کار حتی در همه جای جهان و در هر دینی حتی در جوامع بی دین آسیب مهلکی شناخته میشه. امید وارم شما عزیزان هم بتونید با یاری گرفتن از کتاب‌ها جلوی اتفاق‌های وحشتناک زندگیتون رو بگیرین و از نابودی خانواده جلوگیری کنین.
...
۱۴۰۲/۱/۵
سلام واقعا عالی بود و پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید زیرا پر از درس‌های فراوانی است مثل اینکه آدم‌ها باید قدر یکدیگر را بدانند و درست مانند روزی که فکر میکنند آخرین روز عمرشان هست به هم عشق بورزند همانطور که امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند جوری زندگی کن که انگار اخرین روزمان از زندگی است. و آدم نمیدونه که آخرین روز زندگیش کی هست.
این کتاب در مورد دختری است که نابغه ریاضی است درست در سن هفده سالگی برادرش را در اثر خودکشی از دست میدهد در حالی که چندسال پیش مادر و پدرش از هم طلاق میگیرند. و مادرش بعداز مرگ پسرش و طلاق بسیار افسرده شده است و سعی می‌کند که به مادرش کمک کند و....
ممنون از کتاب راه
فرنوش جعفرزاده
۱۴۰۲/۱/۲
داستان ساده‌ای بود. ساده اما واقعی. هیچی اغراق شده نبود. از اول تا آخر شاهد دست و پنجه نرم کردن لکسی و اطرافیانش بودم و آخرش مخصوصا از چپتر ۳۵ به بعد واقعا هم متاثرکننده بود هم قشنگ.
درسی که می‌تونی ازش بگیری اینه که زندگی ادامه داره. با وجود هر اتفاقی چه مرگ عزیزترینت چه جدا شدن والدینت، با وجود
همه اینا و خیلی اتفاق‌های دیگه، زندگی ادامه داره. باید یاد بگیریم به خاطر تصمیمات اطرافیانمون خودمون رو سرزنش نکنیم. شاید می‌شد واقعا کاری کنیم شاید هم نمی‌شد؛ به هر حال ما نمی‌تونیم گذشته رو عوض کنیم، فقط هر چه قدر سخت، باید بپذیریمش و به زندگی ادامه بدیم. اونا رفتن ولی ما هنوز موندیم…
کوثر
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
کتاب خوبی بود با بیان ساده و شیوا به زندگی سخت فرزندان زمان ایجاد مشکلات خانوادگی از طرف والدین رو بیان میکنه ولی نقد من به اینه که دلایل خودکشی تایلر و دوست نه درست بیان شده و نه منطقی و قابل درک بود درسته برای یه نوجوان به سن اون پوچی و سختی به وجود میاد اما به نظر من اون شرایط خوبی داشت فقط با و وجود قلب دل پاکی که داشت یه مقدار راحت طلب بود و همین مسئله شاید باعث شده بود که احساس درک نشدن از طرف اطرافیانش رو داشته باشه و توقع بی جایی از اونا داشته باشه با این حال بازم معتقدم که نویسنده دلایل خودکشی رو تایلر رو درست و واضح توضیح نداده بود
مهدی عزتی
۱۴۰۱/۱۲/۱۷
سخن نویسنده درآخر کل کتاب رو داغون کرد به گونه‌ای که خواننده احساس پوچی میکنه درباره خواندن کتاب و درکل هرچند که جذاب بود ولی در اصل درون مایه قابل توجهی نداشت و من که رسما نفهمیدم چه چیزی بهم اضافه کرد ولی برای سرگرمی خوب بود درمورد کتاب بخواهیم بگیم داره زندگی یک خانواده رو نشون میده که پدر به و خاطر منشی‌اش طلاق میگیره روان خانواده‌اش نابود میشه پسر هم به دلایلی که من نمیفهمم خودکشی میکنه و خانواده‌اش دگرگون می‌شود که از زبان خواهرش لکسی تعریف می‌شود که خودش رو مقصر میدونه و همینطوری پیش میره
FH
۱۴۰۲/۶/۵
این داستان نشون داد امثال سادی که شاید توی جامعه فرد درست و پایبند به اصول نباشن، اما میتونن به لکسی‌ها کمک بزرگی کنن. این نشون دهنده اینه که گاهی وقتا عقل نیست که تو رو نسبت به دیگران متمایز میکنه، قلب هستش که باعث نرم کردن و رفع کدورت‌ها میشه. شاید سطح هوش دوستای صمیمی لکسی خیلی بیشتر از سادی که باشه، اما سادی بود تک‌تک لحظات مشاور دوم لکسی بود‌. و همچنین دامیان که براش ناراحتم!
نمیشه گفت که رمان فوق العاده‌ای بود، اما در کل سبکش رو پسندیدم. انگار دفترچه خاطرات بود.
مشاهده همه نظرات 127

راهنمای مطالعه کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ

برای دریافت کتاب آخرین باری که می‌گوییم خداحافظ و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.