معرفی و دانلود کتاب اثاث قبر: داستان‌های کوتاه وحشت

معرفی کتاب اثاث قبر: داستان‌های کوتاه وحشت

کتاب اثاث قبر نوشته‌ی فرناندو ایواساکی مجموعه‌ای از داستان‌ کوتاه‌های ترسناک است. این نویسنده‌ی پِرویی با تکنیک خود، احساس ترس، سردی و انزجار را در کوتاه‌ترین سطرها به خواننده منتقل می‌کند.

درباره‌ی کتاب اثاث قبر

اثاث قبر به اسباب و لوازمی گفته می‌شود که همراه با مرده دفن می‌شود تا جلوی خطرات احتمالی را بگیرد و نیازهایش را در جهان دیگر برآورده کند. بعضی فرهنگ‌ها مثل چین و مصر در گذشته به این کار اعتقاد داشتند. برای مثال، چینی‌ها مجسمه‌ها‌ی لشکر سربازان را به همراه امپراتور خود به خاک سپردند تا در جهان پس از مرگ او را از آسیب دشمنان در امان نگاه دارند.

کتاب اثاث قبر (Funeral Dowry) به قلمِ نویسنده‌ی پرویی‌الاصل، فرناندو ایواساکی (Fernando Iwasaki)، نام خود را از این فرهنگ کهن وام گرفته است. این کتاب شامل 88 داستان‌کوتاه در ژانر ترسناک است. فرناندو ایواساکی توانسته در کوتاه‌ترین داستان‌ها، گاهی در حدود ده خط، تمام مؤلفه‌های یک داستان‌کوتاه ترسناک را رعایت کند. این داستان‌ها سردی، انزجار و پریشانیِ این سبک را به خوبی منعکس می‌کنند.

پرویی‌های باستان نیز مانند چینی‌ها و مصری‌ها عقیده داشتند که عزیزانشان بعد از مرگ دلتنگ پیشرفت‌های زندگی قبل از کشف قاره‌ی آمریکا خواهند شد، پس آن‌ها را میان بقچه‌هایی بزرگ حاوی لباس، غذا، ظروف، جواهر، دستمال گردن و شریان‌بند به خاک می‌سپردند. باستان‌شناسان با نام‌گذاری اثاث قبر بر روی این وسایل، انقلابی در تدفین‌های باشکوه به پا کردند.

شاید ترسیدن از ارواح، کابوس‌ها و خرافات در قرن بیست‌ویکم بعید به نظر برسد، ولی با خواندن کتاب اثاث قبر متوجه خواهید شد که ترس از ماورالطبیعه هنوز در ذات انسان وجود دارد. همان‌طور که خُرخه لوئیس بُرخس گفته این ترس است که ما را به هم پیوند می‌دهد و نه عشق. پس این بار در ادبیات وحشت گرد هم می‌آییم تا یکی از قوی‌ترین و مهلک‌ترین حس‌های انسانی را تجربه کنیم.

داستان‌های کتاب اثاث قبر خلاصه‌ی وحشت و شرارتِ یک گوهرسنگ فاسد هستند. مرواریدهای کدر، حلقه‌های انگشتری بدخیم، انگشترهای چند دست گشته، اثاث قبر سیاه و کدری که بر روی ضایعاتی که کِرم‌های تصورات می‌لولند، درخشش تاریکی دارند.

این کتاب به کوشش انتشارات دانیال و با ترجمه‌ی فرهاد عبادی به چاپ رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب اثاث قبر

• در داستان‌های فرناندو ایواساکی گستاخی یک کیفیت زیبایی‌شناختی است. (آلُنسو کوئِتو، Alonso Cueto)

• ایواسانکی بهترین نویسنده‌ی معاصر پرو است. او استاد داستان‌ کوتاه و بلند است. (خُرخه ادواردو بِنابیدِس، Jorge Eduardo Benavides)

• فرناندو ایواساکی یکی از معدود نویسندگان آمریکای لاتین است که به شکلی غیرمنتظره هوش و طنز را کنار هم قرار می‌دهد. (خرخه بُلپی، Jorge Volpi)

کتاب اثاث قبر برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب اثاث قبر به طرفداران داستان‌کوتاه و داستان‌ها ترسناک پیشنهاد می‌شود.

با فرناندو ایواساکی بیشتر آشنا شویم

فرناندو ایواساکی کائوتی (Fernando Iwasaki Cauti) متولد 5 ژوئن 1961 در لیما، پرو است. او در خانواده‌ای چندملیتی با ریشه‌های ایتالیایی، ژاپنی و اِکوادوری متولد شده. ایواساکی نویسنده، مورخ، فیلولوژیست و فعال فرهنگی است. او در دانشگاه لویولا آندالوسیا (Loyola Andalucia) در شهر سبیای اسپانیا تدریس می‌کند. وی مدیریت مجله‌ی ادبی Renacimiento را بر عهده دارد.

فرناندو ایواساکی بیش از بیست جلد کتاب داستانی و غیرداستانی منتشر کرده است. آثار او به زبان‌های روسی، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، رومانیایی و کره‌ای ترجمه شده‌اند.

ایواساکی دو رمان به نام‌های «Neguijón» و «کتاب عشق خوب (El libro de buen amor)» را نوشته است. بیشتر تألیفات او داستان‌کوتاه‌هایش را تشکیل می‌دهد که از آن میان می‌توان به کتاب‌های «یخ زدن تا عشق (Helarte de amar)»، «یک معجزه‌ی غیررسمی (Un milagro informal)»، «به تروی، هلن (A Troya, Helena)» و «کاغذ کاربن (Papel Carbón)» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب اثاث قبر: داستان‌های کوتاه وحشت می‌خوانیم

هر بار که ماه کامل است پنجره‌های خانه را می‌بندم، زیرا پدرِ مندسا (Mendoza) گرگینه است و نمی‌خواهم که وارد اتاقم بشود. در حقیقت، نباید دلیلی برای ترسیدن داشته باشم زیرا پدرِ سالاسار (Salazar) بتمن است و الان باید در خیابان‌ها مراقب باشد، ولی بهتر است پنجره‌ها را ببندم زیرا مرینو (Merino) می‌گوید که پدرش جکر است و جکر دشمن قسم خورده‌ی پدرِ سالاسار است.

تمام پدران دوستانم اَبرقهرمان یا شرورهای مشهوری هستند، به غیر پدر خودم که اصرار دارد فقط یک بیمه‌گر است و پرت‌وپلاهای مرا باور نمی‌کند. گرچه پرت‌وپلا نیستند زیرا چند روز پیش گُمس (Gómez) به من گفت که پدرش تارزان است و چاقوی او را نشانم داد، غرق در خون یوزپلنگ بود.

خیلی دوست داشتم که پدرم برای خودش کسی بود، ولی هیچ قهرمانی وجود ندارد که کراوات بزند و کت چهارخانه بپوشد. اگر من فرزند کُنان بربر، اسکای واکر یا مرد عنکبوتی بودم، دیگر کسی مرا در طول زنگ تفریح نمی‌زد. برای همین با خودم فکر کردم چه کسی می‌توانست پدر من باشد.

یک روز که در حال خواندن روزنامه بود ناگهان خشکش زد و من او را روی مبل دیدم که با سبیل فرانسوی‌اش و دستان رنگ پریده، سفید سفید مثل سنگ مرمر میز، نحیف و دراز شده بود. پس به سمت آشپزخانه دویدم و ساطور را برداشتم. نور ماه و زوزه‌های پدرِ مندسا از پنجره به داخل خانه وارد می‌شدند، ولی پدرم عربده‌ی بلندتری کشید، یک دزد دریایی واقعی به نظر می‌آید. حالا مرینو، سالاسار و گُمس حواسشان باشد چون اکنون من فرزند کاپیتان جیمز هوک هستم.