معرفی و دانلود کتاب معمای آگاتا کریستی

معرفی کتاب معمای آگاتا کریستی

با خواندن کتاب معمای آگاتا کریستی فرصتی خواهید داشت تا به اسرار پنهانی آگاتا کریستی پی ببرید! ماری بندیکت در این رمان معمایی از نامه‌ای برایتان می‌گوید که قرار است برای کشف رازی مهم به قهرمان داستان کمک کند. اگر از خواندن رمان‌های هیجان‌انگیز لذت می‌برید، بی‌شک خواندن این کتاب پرفروش نیویورک تایمز توجه شما را به خود جلب خواهد کرد.

درباره‌ی کتاب معمای آگاتا کریستی

بدون شک آگاتا کریستی از شناخته‌شده‌ترین و البته موفق‌ترین چهره‌های ادبیات معمایی و جنایی محسوب می‌شود که هنوز هم با گذشت سال‌ها از چاپ و انتشار رمان‌هایش، طرفداران بسیاری دارد.‌ گویا خانم مارپل و هرکول پوآرو، دو قهرمان داستان‌های کریستی، هرگز با گذر زمان، رنگ کهنگی به خود نمی‌گیرند و همچنان می‌توانند با نبوغ و روش خاص خود در حل معماهای جنایی، دوست‌داران این ژانر را مبهوت کنند. بااین‌حال، بیایید یک ماجرای معمایی را تصور کنیم که آگاتا کریستی نه خالق آن، بلکه یکی از شخصیت‌های آن باشد. در آن صورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اصلاً امکان داد که ملکه‌ی داستان‌های جنایی، خودش در گیرودار یک ماجرای معمایی قرار بگیرد؟

داستان‌های آگاتا کریستی به‌حدی جذاب و نفس‌گیر هستند که ممکن است هر کسی را مجذوب خود کنند. بااین‌حال، نکته‌ای در این بین وجود دارد که احتمالاً تمامی طرفداران کریستی از آن خبر ندارند. همین نکته باعث می‌شود زندگی خود آگاتا کریستی هم درست به اندازه‌ی رمان‌هایش مرموز و اسرارآمیز جلوه کند. کتاب معمای آگاتا کریستی (The Mystery of Mrs. Christie) دقیقاً با توجه به همین راز زندگی کریستی نوشته شده و تصویر تازه‌ای از این داستان‌نویس برجسته را به مخاطبان عرضه می‌کند. ماری بندیکت (Marie Benedict) در این رمان خواندنی، با بهره‌گیری از ماجرای گم شدن ده‌روزه‌ی آگاتا کریستی، رمانی نوشته که خوانندگان آثار معمایی را شیفته‌ی خود می‌کند.

ماجرا از این قرار است که در سال 1926، آگاتا کریستی به مدت ده روز غیبش می‌زند! به نظر می‌رسید غیبت او برنامه‌ریزی‌شده و با نقشه‌ی قبلی باشد. بااین‌وجود، علت اصلی گم شدن این بانوی نویسنده همیشه سربه‌مهر باقی ماند. نامعلوم بودن علت مفقود شدن کریستی موجب رشد شایعات و خبرهایی شد که کسی نمی‌دانست تا چه حد صحت دارند. کتابی که پیش رو دارید، دقیقاً بر مبنای همین موضوع نگاشته شده است.

کتاب معمای آگاتا کریستی با نامه‌ای آغاز می‌شود که مسیر حل معما را نشان می‌دهد. دو مسیر در این نامه مشخص شده‌اند که هر دو همراه با دشواری و رنج هستند. در ادامه، ماری بندیکت به شرح ماجراهایی پرداخته که در اکتبر 1912، در انگلیس رخ می‌دهند. شخصیت‌های متنوعی در کتاب حاضر به چشم می‌خورند اما شاید بارزترین آن‌ها دختر جوانی باشد که به دنبال معشوقی مناسب و ایده‌آل، در یک مهمانی شرکت کرده. دختر اگرچه اوضاع مالی چندان خوبی ندارد اما امیدوار است بتواند با یک جوان شایسته ازدواج کند. درست هنگامی که با توماس کلیفورد، یکی از خویشاوندان دورش، در سالن به رقص مشغول شده، صدای ناشناسی در گوشش زمزمه می‌شود که به او می‌گوید رقص را رها کند! همین اتفاق مرموز سرآغاز ماجراهایی خواهد شد که آن‌ها را با روایت جذاب و مهیج ماری بندیکت مطالعه خواهید کرد.

کتاب معمای آگاتا کریستی توانسته توجه مخاطبان عام و منتقدان را به خود جلب کند و درعین‌حال، افتخارات قابل‌ توجهی را نیز کسب نماید. اگر شما هم از شیفتگان رمان‌های آگاتا کریستی هستید و مایلید به شکل متفاوتی با این داستان‌نویس روبه‌رو شوید، مطالعه‌ی اثر حاضر می‌تواند گزینه‌ی بسیار خوبی باشد. علی مجتهد زاده برگردان این اثر را به عهده داشته و نشر مون آن را روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب معمای آگاتا کریستی

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز و یواس‌ای تودی
• برترین کتاب آمازون در سال 2021

نکوداشت‌های کتاب معمای آگاتا کریستی

• بندیکت برای ایجاد تعلیق در کتاب معمای آگاتا کریستی، ماهرانه عمل کرده. (Christian Science Monitor)
• داستانی سرگرم‌کننده! (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• دوستداران کتاب‌های معمایی، به‌خصوص طرفداران آثار آگاتا کریستی، کتاب معمای آگاتا کریستی را بسیار جذاب خواهند یافت. (اسکول لایبرری)
• خواندن کتاب معمای آگاتا کریستی را از دست ندهید. (HuffPost)
• کتاب معمای آگاتا کریستی با روایت پرپیچ‌و‌خم خود، داستانی است که هم‌تراز آثار کریستی محسوب می‌شود. من آن را دوست داشتم. (لیزا وینگیت، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)

کتاب معمای آگاتا کریستی برای چه کسانی مناسب است؟

از تمامی مخاطبان رمان‌های معمایی دعوت می‌کنیم سری به کتاب معمای آگاتا کریستی بزنند و از خواندن ماجراهای هیجان‌انگیز آن نهایت لذت را ببرند.

در بخشی از کتاب معمای آگاتا کریستی می‌خوانیم

نشسته بودیم من و مادر و مج دور میز چای همیشگی‌مان که برای من معدن خاطرات بود. مج پیش‌تر کلی زور زده بود ما را به خانه‌ی قدیمی خودش ببرد. جایی که شبیه قصه‌های دیکنز بود و سرسراهای بزرگ، منبت‌کاری‌های زیبا و دالان‌های درازش را همه‌ بسیار دوست می‌داشتیم. زیاد پیش آمده بود که با مادر به آنجا برویم و چه بهتر که خانواده‌ی واتس هم در همسایگی بودند و دیدارها تازه می‌شد. این روال بعد مرگ پدرم همیشه برقرار بود. ولی هرچه همسر مج و خانواده‌ی واتس کوشیدند ذره‌ای مهر در دل آرچی جا کنند فایده‌ای نکرد و او از حضور در میان آن‌ها معذب بود. همیشه گوشه‌گیری و سکوت اختیار می‌کرد. پیشینه‌ی خانواده‌ی واتس دل‌پسند آرچی نبود و از آن‌ها کینه‌ای موهوم در دل داشت. این شد که دیگر خانه‌ی مج جای مناسبی برای کریسمس ما نبود و به پیشنهاد من مادر میزبانی‌مان را برعهده گرفت. من هم زودتر آمده بودم که در این کار یاری‌اش کنم.

مج سیگاری درآورد و هرچه بیشتر در راحتی فرورفت و حالتی گرفت شبیه به همیشه. دختر بزرگ خانواده بود و گل سرسبد. گفت: «بله، آخر فکرش را بکن، هیچ‌کس نه، آرچی اجازه بدهد همسرش کار کند!»

من که دیگر بهتر از همه می‌دانستم که این دهان به تعریف و تمجید باز نشده و دارد به زمختی و سنگینی فکر آرچی طعنه می‌زند. برای اولین‌بار به آرچی حق دادم که این‌همه از خانواده‌ام و خواهرم گریزان باشد.