معرفی و دانلود کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

عکس جلد کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
قیمت:
۷۵,۰۰۰ تومان
خرید کتاب صوتی
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

به جایی فکر کنید که ناگهان همه‌چیز از بین می‌رود؛ سلامتی از دست می‌رود، فرصت‌ها نابود می‌شوند و در نهایت، زندگی به پایان می‌رسد. کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی، داستان مردی را روایت می‌کند که با این احساسات تاریک روبه‌رو می‌شود و شما را به این نتیجه می‌رساند که «همه‌ی ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به مرگ نزدیک می‌شویم». این داستان، یکی از آثار مشهور، کلاسیک و پرفروش تاریخ ادبیات روسیه و جهان محسوب می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

داستان زندگی مردی که که تمام عمر خود را درگیر کار، تلاش برای کسب موفقیت‌های اجتماعی و برقراری رابطه با دیگران کرده است، برای بسیاری از ما آشنا به نظر می‌رسد. مردی که وقتی به زمان مرگش نزدیک می‌شود، ناگهان با این سؤال مواجه می‌شود که «آیا تمام این تلاش‌ها واقعاً ارزش داشت؟» داستان کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ (The Death of Ivan Ilyich) نوشته‌ی لئو تولستوی (Leo Tolstoy)، با خبری ساده و سرد از مرگ ایوان ایلیچ آغاز می‌شود. دوستانش در دادگستری، به‌جای آنکه از مرگ او ناراحت شوند، سریعاً درباره‌ی تغییرات احتمالی در سِمت‌ها و فرصت‌های ارتقای شغلی که با مرگ ایوان ایجاد شده، صحبت می‌کنند.

پیتر ایوانوویچ، دوست و همکار نزدیک ایوان، پس از شنیدن خبر مرگ وی، به خانه‌اش می‌رود تا وظیفه‌ی اجتماعی حضور در مراسم تدفین را انجام دهد. اما در حرکات و رفتارهایش پیداست که مانند دیگران، تحت تأثیر مرگ ایوان قرار نگرفته است. در واقع، هنگامی که پیتر به جسد بی‌جان ایوان نگاه می‌کند، بیشتر به فکر بازی بعدازظهر پاسورش است. لئو تولستوی در این صحنه از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ، طنزی تلخ از بی‌تفاوتی جامعه نسبت به مرگ را به تصویر می‌کشد؛ جامعه‌ای که حتی در مواجه شدن با مرگ نیز نقاب خود را حفظ می‌کند. تولستوی در این‌جا این واقعیت ناخوشایند زندگی را به نمایش می‌گذارد که مرگ دیگران، تنها زمانی اهمیت دارد که برای ما سودی به همراه داشته باشد.

در ادامه، داستان به گذشته‌ی ایوان بازمی‌گردد و زندگی او را از کودکی تا زمان مرگش مرور می‌کند. در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی، ایوان ایلیچ کسی است که تمام زندگی خود را در تلاش برای پیروی از استانداردهای جامعه سپری می‌کند. او هرگز از خود نمی‌پرسد که آیا راهی که در پیش گرفته، درست است یا خیر. او صرفاً به انجام وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی‌اش می‌پردازد، بدون آنکه نسبت به آن‌ها احساسی عمیق داشته باشد و بدون آنکه از آن‌ها لذت کافی برده باشد.

داستان مرگ او از آن‌جا آغاز می‌شود که ناگهان ایوان دردی در پهلوی خود حس می‌کند. درد پهلوی ایوان ایلیچ در واقع نتیجه‌ی یک حادثه‌ی ساده است؛ او هنگام نصب پرده‌های خانه‌ی جدیدش از نردبان سقوط می‌کند و پهلویش به شدت آسیب می‌بیند. اگرچه در ابتدا این حادثه بی‌اهمیت به نظر می‌رسد و ایوان ایلیچ توجه چندانی به آن نمی‌کند، اما به مرور زمان، درد در پهلوی او شدت می‌گیرد و به یک مشکل جدی تبدیل می‌شود.

این درد کم‌کم او را از پا می‌اندازد و به سوی مرگی تدریجی و دردناک هدایت می‌کند. ایوان، شخصیت اصلی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی است که تا پیش از این هرگز به مرگ فکر نکرده بود، اما اکنون باید با این واقعیت سرد و بی‌رحم روبه‌رو شود. او تلاش می‌کند با مراجعه به پزشکان راهی برای بهبود پیدا کند، اما هرچه بیشتر تلاش می‌کند، بیشتر به این نتیجه می‌رسد که مرگش نزدیک است. مخاطب همراه با ایوان، تغییرات روانی و جسمانی او را تجربه می‌کند. ابتدا، ایوان مرگ را نادیده می‌گیرد و تلاش می‌کند به زندگی عادی‌اش ادامه دهد، اما با پیشرفت بیماری، ناچار است با واقعیتی که در انتظارش است، روبه‌رو شود.

بیماری ایوان ایلیچ فرصتی به او می‌دهد تا به معنای زندگی خود بیندیشد. او در این برهه از زندگی، گذشته‌ی خود را مرور می‌کند و درمی‌یابد که هرچه از کودکی دورتر شده، شادی‌ها و لحظات واقعی زندگی‌اش کمتر شده‌اند. به‌تدریج او به این نتیجه می‌رسد که بیشتر لحظات خوشبختی‌اش چیزی جز توهمی سطحی نبوده است. زندگی‌ای که از بیرون پر از موفقیت و شکوه به نظر می‌رسید، در واقع برای او پوچ و بی‌معنا بوده است.

در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی، در حالی‌ که ایوان با مرگ دست‌ و پنجه نرم می‌کند، درمی‌یابد کسانی که تا دیروز دوستان و همکاران صمیمی‌اش بودند، هیچ اهمیتی به او نمی‌دهند. حتی همسرش، پراسکوویا فئودورونا، تنها به این فکر است که چه منافعی از مرگ ایوان نصیبش می‌شود و چگونه می‌تواند پول بیشتری از دولت دریافت کند. یکی از تلخ‌ترین و عمیق‌ترین بخش‌های رمان مرگ ایوان ایلیچ، لحظاتی است که ایوان ایلیچ در بستر مرگ به زندگی‌اش نگاهی دوباره می‌اندازد. او به این نتیجه می‌رسد که تمام عمرش را صرف چیزهای بی‌ارزش کرده است؛ حرفه‌ای که معنای خاصی برایش نداشته، ازدواجی که تنها بر اساس منافع اجتماعی شکل گرفته، و دوستانی که به جای خود او، بیشتر به ظاهر و جایگاهش اهمیت می‌دهند و این موضوعات تحمل بیماری را برای او سخت‌تر می‌کنند.

در داستان کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی، تنها کسی که در این دایره‌ی دروغ و فریب نقش بازی نمی‌کند، جرآسیم، خدمتکار روستایی و ساده‌دل ایوان است. او با خلوصی که در خدمتش به ایوان دارد، تنها کسی است که ایوان در حضورش احساس راحتی و تسکین می‌کند. زمانی که ایوان درمی‌یابد تمام روابط زندگی‌اش، از همسر تا دوستان، چیزی جز فریب نبوده، در این خدمتکار ساده و بی‌آلایش خود، حقیقتی ناب را پیدا می‌کند. جرآسیم، که بدون هیچ‌گونه انتظار یا منفعت شخصی به او خدمت می‌کند، نماد انسانیتی است که لئو تولستوی در مقابل جامعه‌ی مادی‌گرای زمان خود قرار می‌دهد.

در پایان داستان مرگ ایوان ایلیچ، وقتی ایوان به‌آرامی چشم‌هایش را می‌بندد و به‌سوی نور می‌رود، لئو تولستوی ما را با این پرسش عمیق تنها می‌گذارد: «آیا زندگی ما نیز مانند ایوان در لحظات پایانی معنای تازه‌ای پیدا خواهد کرد؟ یا همچنان در فریب اجتماعی و ظاهر زندگی خود غرق خواهیم ماند؟» تولستوی در آثار پیشین خود همچون «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا»، بستر فکری و فلسفی لازم برای خلق شاهکاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» را فراهم کرده است. هر یک از این آثار، به‌عنوان گام‌هایی در تکامل اندیشه‌های او، به مفاهیم بنیادین زندگی و مرگ، روابط انسانی، و فشارهای اجتماعی پرداخته‌اند. در جنگ و صلح، تولستوی به کاوشی عمیق در تأثیر جنگ بر روح انسان و تحولات روانی ناشی از مواجهه با مرگ و نیروهای فراتر از کنترل فرد می‌پردازد. این تجربه، پایه‌ای برای بررسی عمیق‌تر مفهوم مرگ در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ را فراهم می‌کند.

همچنین در آنا کارنینا، این نویسنده‌ی شهیر ادبیات روسیه، به پیچیدگی روابط انسانی و فریب‌های اجتماعی پرداخته است؛ روابطی که در آن افراد به‌جای دنبال کردن خوشبختی واقعی، بیشتر تحت تأثیر جایگاه و انتظارات اجتماعی قرار می‌گیرند. این موضوعات، به‌ویژه فشارهای اجتماعی و تأثیرات آن‌ها بر انتخاب‌های فرد، در داستان مرگ ایوان ایلیچ به اوج خود می‌رسند. لئو تولستوی در هر سه اثر، مسیری فلسفی را طی می‌کند که در نهایت، در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ به شکلی عمیق و ناب، مفهوم زندگی بی‌معنا و مواجهه‌ی نهایی با مرگ را به تصویر می‌کشد.

شاید بزرگ‌ترین درس داستان این باشد که پیش از مواجه شدن با مرگ، باید نگاهی دوباره به زندگی بیندازیم و ببینیم که آیا آنچه به‌عنوان موفقیت و خوشبختی می‌شناسیم، واقعاً ارزشمند است یا نه. ایوان ایلیچ در نهایت به نوعی آرامش می‌رسد؛ آرامشی که از درک این حقیقت ناشی می‌شود که مرگ، بخشی طبیعی از زندگی است و تنها با پذیرش آن می‌توان به معنای واقعی زندگی کرد. لحظات پایانی رمان، تصاویری از گذر ایوان ایلیچ از تاریکی به روشنایی ارائه می‌دهد؛ تصاویری که نماد گذر از زندگی سطحی و بی‌معنا به درکی عمیق‌تر از زندگی و مرگ است. کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئو تولستوی توسط نشر صوتی آوانامه و با صدای محسن زرآبادی پور، بر اساس ترجمه‌ی دقیق سروش حبیبی که توسط نشر چشمه تهیه شده، به انتشار رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

  • یکی از پرفروش‌ترین آثار ادبی در سطح جهان
  • ترجمه‌شده به بیش از 20 زبان زنده‌ی دنیا
  • انتخاب‌شده به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار داستانی تاریخ ادبیات، توسط انجمن کتاب نروژ
  • یکی از 100 کتاب تأثیرگذار کلاسیک بر ادبیات قرن بیستم، به انتخاب حلقه‌ی منتقدان اروپا

نکوداشت‌های کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

  • کتابی که زندگی و مرگ را از دیدگاهی تازه به ما نشان می‌دهد. (کاتلین کلاهسی)
  • احتمالاً مهم‌ترین اثر داستانی کلاسیک در مورد مرگ؛ اثری پخته و تأمل‌برانگیز با فلسفه‌ای عمیق. (نیویورکر)
  • بعد از کتاب جنگ و صلح، کتاب مرگ ایوان ایلیچ معروف‌ترین اثر لئو تولستوی است؛ کتابی الهام‌بخش و تأثیرگذار. (روزنامه‌ی گاردین)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

از این کتاب تاکنون ده‌ها نمایش، فیلم و سریال اقتباس شده‌اند که از میان معروف‌ترین‌هایشان می‌توان به فهرست زیر اشاره کرد:

  • فیلم Ikiru به معنای «زیستن»، ساخته‌ی آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa) در سال 1952، یکی از اقتباس‌های سینمایی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی، محسوب می‌شود. این فیلم داستان یک کارمند توکیویی به نام کانجی واتانابه را روایت می‌کند که پس از تشخیص بیماری سرطان، در جست‌وجوی معنا و هدفی برای زندگی خود است.
  • فیلم زندگی (Living) به کارگردانی اولیور هرمانوس (Oliver Hermanus)، بازسازی دوباره‌ی فیلم Ikaru و اقتباسی جدید از رمان مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی است. این فیلم، داستان رودنی ویلیامز، یک کارمند بریتانیایی در سال 1953 را روایت می‌کند که پس از تشخیص ابتلایش به بیماری مرگ‌بار سرطان، زندگی خود را دوباره ارزیابی می‌کند.
  • فیلم «پله آخر» به کارگردانی علی مصفا، یکی از آثار برجسته‌ی سینمای مستقل ایران به‌شمار می‌آید که الهام‌گرفته از داستان مرگ ایوان ایلیچِ تولستوی است. این فیلم با بازی لیلا حاتمی و علی مصفا، داستان زندگی مردی را روایت می‌کند که پس از اینکه متوجه می‌شود مرگش نزدیک است، به نوعی به بازنگری در زندگی‌اش می‌پردازد.

کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ برای افرادی که به دنبال تعمق در معنا و مفهوم زندگی و مرگ هستند، بسیار تأثیرگذار خواهد بود. شنیدن نسخه‌ی صوتی این داستان کلاسیک فلسفی و روان‌شناختی را به کسانی که علاقه‌مند به تأملات فلسفی هستند، توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ می‌شنویم

صبح بود. اما فقط به آن نشان که گراسیم رفت و پیوتر آمد و شمع‌ها را خاموش کرد و یک پرده را کنار زد و بی‌صدا به مرتب کردن اتاق پرداخت. از اینکه بگذری خواه صبح بود خواه شب و جمعه بود یا یکشنبه، ابداً تفاوتی نداشت. همه‌اش همان درد جان‌سوز بود که اندرون او را می‌جوید و یک لحظه آرام نمی‌شد و نیز آگاهی به اینکه جان، پیوسته و بی‌امید به بازگشت از کالبدش بیرون می‌رفت، اما اجاق زندگی‌اش هنوز کاملاً سرد نشده بود. پیوسته همان عفریت هول‌انگیز و منفور مرگ بود که به او نزدیک می‌شد و تنها واقعیت مسلم بود و پیوسته همان دروغ، که اطرافش را گرفته بود. در چنین حالی هفته‌ها و روزها و ساعت‌های روز کجا برایش اهمیتی داشتند؟

«چای میل ندارید؟»
ایوان ایلیچ با خود گفت: «او فقط می‌خواهد نظم کارش برقرار باشد و نظم کارش ایجاب می‌کند که خانم و آقایش صبح‌ها چای بخورند.»
گفت: «نه!»
«میل ندارید روی کاناپه تشریف ببرید؟»

ایوان ایلیچ با خود گفت: «فقط می‌خواهد کار خودش را بکند که مرتب کردن اتاق است. می‌خواهد نظافت کند و من مزاحم کارش هستم. من برای او کثافت و بی‌نظمی‌ام.» به خشکی جواب داد: «نه، راحتم بگذار!»

فهرست مطالب کتاب صوتی

نمونه
30 دقیقه
بخش اول
25 دقیقه
بخش دوم
23 دقیقه
بخش سوم
22 دقیقه
بخش چهارم
15 دقیقه
بخش پنجم
11 دقیقه
بخش ششم
15 دقیقه
بخش هفتم
24 دقیقه
بخش هشتم
12 دقیقه
بخش نهم
10 دقیقه
بخش دهم
12 دقیقه
بخش یازدهم
9 دقیقه
بخش دوازدهم

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
نویسنده
مترجمسروش حبیبی
راویمحسن زرآبادی پور
ناشر چاپینشر چشمه
ناشر صوتی آوانامه
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابMP3
مدت۳ ساعت و ۲۹ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان فلسفی خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

Yasna Ava
۱۴۰۱/۰۱/۲۲
رمانی جذاب، مختصر و مفید با مضمونی انسانی، به چالشی مهم اشاره دارد که پارادکسی اجتناب ناپذیر‌ی میان مرگ و زندگی است. این کتاب ارزش چند بار خواندن را دارد، تولستوی بی آنکه ادعایی در عرفان داشته باشد به بیانی ساده و ملموس ارزش زندگی ماحصل آنرا در عشق ورزی و درک انسانها می‌داند، به اینکه زندگی بدون به عشق ورزیدن خود و دیگران عذابی بزرگ است. تولستوی به خوبی، زندگی اشرافی روسیه را (که خود نیز بخشی از آن بود) به تصویر کشیده است، در این طبقه مفهوم زندگی به پیشرفت، کامجویی و کسب ثروت خلاصه می‌شود ایوان قاضی و بازپرسی موفقی است که به خیال خود خوب زندگی کرده و اشتباهی از او سرنزده اما در واپسین لحظات زندگیش در می‌یابد مهم‌ترین اصل را فراموش کرده و آن عشق و مهربانی است، عشق ورزی به همسرش، فرزندانش و خویشانش که همیشه رهایش کرده و به شغلش پناه برده تا روح نارامش را آرام کند. یادآوری خاطرات کودکی در آخرین روزهای زندگی ایوان و بیاد آوردن عشق خالصانه مادرش اشاره به همین موضوع دارد، حتی در لحظه مرگش، بوسیدن دستش توسط پسرش و اشکهای او قلب سخت او را رام می‌کند و درست در زمانی که رقت قلب می‌یابد دلش به حال فرزند و همسرش می‌سوزد و آسوده خاطر تسلیم مرگ می‌شود.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
Khaterh Seif
۱۴۰۳/۰۳/۲۳
خواندن این کتاب تو هیاهوی زندگی، تلنگری محسوب میشه که به این فکر کنیم ما مستثنی نیستیم و مرگ سراغمون میاد حالا از هر طبقه‌ای که باشیم و با هر میزان سواد..... ما در انسان بودن با همه مشترکیم و همین کافیست که مرگ را تجربه کنیم. ایکاش در طول زندگی این بینش رو بدست بیاریم و همانطور که ایوان ایلیچ از من خود می‌پرسد مگر چه کردم؟ من همه زندگیم به قاعده بوده.... چرا اینچنین درد می‌کشم، بنوانیم ببینیم و درک کنیم که علیرغم تفکر خودمون، واقعا خیلی جاها از مسیر درست زندگی خارج شدیم. به نظر من ایوان ایلیچ میخواد بگه که رضایت درونی باعث سبکبالی و مرگ راحت میشه. و پیام دبگه‌اش اینه که نباید تو زندگی مته به خشخاش گذاشت و اینقدر برای مسایل بی اهمیت وقت گذاشت. و پیام آخرش اینکه، مرگ چیز بد و وحشتناکی نیست در واقع زندگی آدم میتونه بسیااار ترسناکتر باشه. فکر میکنم این جمله از رولومی باشه که البته استاد ابتهاج هم جایی اینو نقل میکنه: آن جا که مرگ هست من نیستم و آن جا که من هستم، مرگ نیست. در واقع اشاره به این داره که با مردن شعور و اگاهی به اینکه منی وجود داره، دیگه نیست. در کل کتاب حوبیه و پیشنهاد میکنم بخونید. خوب هم اجرا شده بود.
zahrasharifi sharifi
۱۴۰۳/۰۹/۱۸
سلام وقت بخیر کتابو مطالعه کردم بسیار کتاب تأثیرگذار و جالبی بودبسیار آموزنده مفید و مختصر در این داستان ایوان ایلیچ که یک قاضی بود و زندگی معمولی رو در پیش داشت در کارش بسیار موفق بود طوری که همه غبطه به موقعیت شغلیش میخوردن بعد ها بر حسب اتفاق ازدواج کرد اوایل بسیار راضی بود اما بعد به دلایل در و مختلف مشکلاتی زندگی زناشویی باعث شد پشیمون کار باشه چون زنش بشدت ناسازگاری میکرد. بعد از اتفاقاتی راجب شغلش تغیر شغلی که داشت و حقوق و مزایای زیادی که شامل حالش میشد تمام نیازمندی های زندگی رو از جمله خونه آنچنانی فراهم کرد و با وسایل و دکوراسیون بسیار گران اون خونه رو مجلل کرد و در اون خونه جشن های فاخری میگرفت و میشه گفت ادای ثروتمندان رو در میاورد تا اینکه بر حساب اتفاق کم کم حس کرد چیزی درونش هست که داره اون رو از پا در میاره نبرد میان مرگ و زندگی اینکه به پوچی رسید رفتاراتش کاملاً تغیر کرد که قطعاً بسته به شرایط مریضیش بود اونقدر عذاب روحی میکشید و اونقدر علاقمند به زنده بودن داشت اما خب کاری از دستش بر نمیومد اونقدر زجر کشید اونقدر عذاب و درد بدنی که گاهی با مسکن آرام میشد تا اینکه لحظات پایانی عمرش رو تجربه کرد اینکه تاالان چه کرده آیا زندگی درستی داشته آیا راهش راه راست بوده دلش بشدت برای فرزند و همسرش میسوخت اگرچه دیگه علاقه ای به همسرش نداشت لحظات طاقت فرسای آخر عمرش رو در حالی سپری کرد که دیگه دردی حس نمیکرد و با پایان زندگیش مواجه شداین کتاب به شدت توصیه میشه ممنونم از گوینده با صدای زیبا و رساشون
زینب بدرام
۱۴۰۳/۰۹/۱۷
سلام و خدا قوت به کتابراه. فوق العاده بود. تولستوی قلم بی نظیری داره. این کتاب اولین اثری بود که از ایشون گوش دادم و باعث شد که بگردم و بقیه ی آثارشم بخونم یا گوش بدم. تولستوی در این کتاب، بر اهمیت عشق و روابط عمیق انسانی تاکید کرده و نشون داده که تنها در لحظات سخت زندگی، ارزش واقعی این روابط میشه. نمایان این کتاب، نه تنها یک داستان درباره ی مرگ، بلکه تاملی عمیق بر زندگی و انتخاب های انسانی است. من با صدای خواننده هم خوب ارتباط گرفتم. ایشون با صدای توانای خودش در انتقال احساسات داستان، تونسته تجربه ای شنیدنی برای مخاطب فراهم کنه. استاد تغییر صدا بود و تو انگار داشتی یه فیلم سینمایی می دیدی. جایی که حالت ایوان ایلیچ، مریض و بی حال بود، خواننده هم متن رو هماهنگ با حالت بیمارگونه ای می خوند. جایی که شخصیت زن بود کمی با ناز می خوند. خدا قوت میگم به ایشون. دست مریزاد. من به عنوان فردی که عاشق نویسندگی هستم این نظرات رو میدم. داستان، پر بود از توصیفات زیبا و دقت به جزئیات مطالب. و ایده های خوبی ازش گرفتم. برای کسی که قراره روزی نویسنده بشه، خوندن این کتاب نه تنها یک بار که ده بارش رو توصیه می کنم. اما؛ اگر شما انسانی هستی که از زندگی ناامیدی و افسرده و هدفی تو زندگیت نداری، خوندن یا گوش دادنش رو برات اصلن توصیه نمی کنم، حتی یک بارش رو، چون ممکنه، ازش اثر بگیری و حالتو بدتر کنه. باید کسی این کتابو بخونه که امیدش به زندگی زیاد باشه و هدف بزرگی برای خودش انتخاب کرده باشه. شمایی که تو زندگیت هدفی داری و دو دلی که بخری یا نخری. حتمن و صد در صد ارزش خوندن داره. دست دست نکن.
Mahsa Bashiri
۱۴۰۳/۰۷/۱۹
به طور کلی به نظر من کتاب مرگ ایوان ایلیچ برای هر سنی مناسب است و میتوان برای تمرین تند خوانی از آن استفاده کرد و خواننده را به خود جذب می‌کند و مدام حس کنجکاوی را زیاد میکند تا اینکه به اتمام کتاب برسد و خواننده نهایت و عاقبت کتاب را درک کند. این کتاب در مورد مرگ یک قاضی است که نویسنده اول با مرگ ایوان ایلیچ شروع کرده بعد به زندگی و روزمرگی هایش پرداخته، چراکه قصد داشته مرگ را ملموس‌تر جلوه دهد و همچنین با موضوع و عنوانی که برایش انتخاب کرده، بیشتر همخوانی داشته باشد. ایوان ایلیچ مردی بسیار مغرور و شیفته‌ی جایگاه و منصب بالا بوده و نسبت به آن متکبر و خودخواه بوده؛ طوری که باعث بد خلقی و بد اخلاقی او با اطرافیانش شده و از اصل زندگی و محبت دور شده است و کم کم که دچار سرطان و بیماری بسیار اسفناکی شده و درد و رنج خیلی زیادی را تحمل می‌کند و به این نتیجه و درک می‌رسد که کارش اشتباه بوده و پشیمان می‌شود.
فرزانه احمدی
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
سلام. عالی در نوع خود. چه زیبا و قدم به قدم مرگ و نیستی را توصیف می‌کرد. از مرگ می‌ترسیم چون با حقیقت آن آشنایی نداریم و دیدیم گذر از این وحشت هم چگونه هموار و آسان بود. درست برعکس زمان تولد ماکه همه می‌خندند و ما گریه میکنیم در هنگام مرگ همه گریه میکنند و ما می‌خندیم. چه زیبا بود وقتی خوشحال شد که مرگ هم گذشت! و چه زیبا بود که به کودک و معصومیت ماندگارش به عنوان تنها شادی ماندگار دنیا اشاره شده بود. داستان پردازی عالی بود، بدون ذره‌ای گسست یا ملال. گفتگوی محتضر با دنیای درون خودش شفقت انگیز و قابل تآمل بود. نکاهی فلسفی و ژرف به زندگی و مرگ داشت. صدای راوی عالی بود و آهنگ زمینه متناسب و اثرگذار. ارزش بارها شنیدن را دارد. دستانتان گل افشان و سپاسگزارم!!!!!!!!!!!
Hooman100 Alizade
۱۳۹۸/۰۹/۲۵
تولستوی بخوبی نشون میده چطور بیماری جسمی استانه مقاومت و انگیزه داشتن بره هرکاری رو پایین میاره. وقتی از تجویز پزشکان مایوس میشه تا جایی پیش میره که مرز بین خرافه و واقعیتو گم میکنه و تضاد درست و غلط بودن تصمیمات بیمار رو با منولوگ درونی اون که شامل جدل عقل و احساسه هویدا میکنه. همچنین از خود و مرگ بیگانگی وضعیت بیمار درحال از دید خودش ودید دیگران نسبت اون رو شرح میده. و اینکه چگونه دیگران با ایلیچ به مثابه‌ی ابژه برخورد می‌کنند. همچنین استثنا شمردن خود و خیال بافی کاراکتر با یاداوری خاطرات کودکی و خاطرات گذشته برای فراموش کردن مرگ هم در نوع خودش جالب بود.
آریا آزادپور
۱۴۰۳/۰۸/۲۱
اکثر انسان هایی که پا بر کره خاکی گذاشته اند و صفحه ای از روزگار را ورق زده اند بیشتر به زندگی توجه داشته اند تا به مرگ حتی اگر آینده نگر باشند، ایوان ایلیچ مرگ تدریجی خود را بر اثر بیماری جلوی روی خود میبیند لئو تولستوی در کتاب خود از مضمون مرگ برای پیشبرد زندگی و تعالی در شناخت حقیقت استفاده کتاب میکند. در سبک رئالیسم طبقه بندی میشود و رگه هایی از واقع گرایایی در خود دارد واز قرن نوزدهم تا کنون در صف و لیست آثار پر فروش و مورد توجه قرار گرفته است. کتاب با ترجمه زیبای آقای سروش حبیبی که به خوبی از لحن و طبع بیان تولستوی بر آمده است و به زیبایی کلمات را کنار هم قرار داده بسیار به خوبی ترجمه شده است. حتما مطالعه کنید.
حسین براری
۱۴۰۳/۰۸/۲۵
یک داستان نسبتا کوتاه درباره زندگی و مرگ که به شکل داستانی آغاز و به صورت فلسفی پایان می‌یابد. نقطه اوج داستان از مکالمه ایوان ایلیچ با روحش آغاز شده و تا پایان کتاب ادامه می‌یابد.
نویسنده با جملات زیبایی همچون "زندگی رشته‌ای از رنج هاست که مدام شدیدتر میشود و هیچ راه مقاومتی در برابر این رنج‌ها
وجود ندارد"، خواننده را با خود همراه میسازد و سپس این سوال را مطرح میکند که به راستی علت این همه رنج و سختی چیست و چرا باید به مرگ ختم شود. در نهایت اگرچه پاسخی به این سوال نمیدهد اما به این نکته اشاره میکند که آگاهی ما از راه درست با واقعیت فاصله دارد و تنها با مرگ است که به پاسخ درست پرسش هایمان دست پیدا میکنیم.
hosna
۱۳۹۹/۰۷/۲۲
من اینطوری متوجه شدم که تمامی این حرص‌هایی که برای این دنیا میزنیم بی خوده و در نهایت اون چیزی که باعث میشه لحظه‌ی مرگ احساس پشیمانی نکنیم اینه که در طول زندگی در عین لذت از زیبایی ‌های دنیا بیش تر به دنبال کمال و انسانیت باشیم. و چیزی که برام خیلی جذاب بود این بود که در لحظات آخر وقتی ایوان اقرار کرد که زندگیش رو خوب نگذرونده آرام شد و این که با این که این انسان در طول زندگی به کمال نرسیده بود با مرگش به آرامش رسید و دیگر درد روحی و جسمی نداشت. و این مژده ایست که آن دنیا بسیار زیباست.
مصطفی عزت پور
۱۴۰۳/۰۶/۳۱
سلام و عرض احترام کمتر کسی هست که اهل مطالعه کتاب های ارزشمند باشد و حضرت پرنس لئو نیکلاییویچ تالستوی را نشناسدمردی باریک بین، نافذ، پربرگ، اثرگذار و فلسفه دان و خلاصه اینکه همه چیز تمام نیازی نیست که درباره آثار این شخص گرانقدر زیاده گویی کنم، زیرا هر کس کتاب های این مرد را خوانده باشد غیر ممکن که است از آن نهایت لذت را نبرده باشد با تشکر فراوان از گوینده خوش صدا جناب آقای محسن زر آبادی پور و مترجم گرانقدر جناب آقای سروش حبیبی و باز هم تشکر از دست اندرکاران عزیز که این اثر زیبا را به شکل فایل صوتی برایمان به ارمغان گذاشتید.
شقایق شفیعی
۱۴۰۰/۰۶/۱۱
یک شاهکار ادبی بی‌نظیر و بی‌نقص از تولستوی که در هر روزگاری خونده بشه قابل درک و تجربه‌ست! خیلی‌هامون هر روز برای فرار از فکر و خیال خودمون رو با کار مشغول می‌کنیم و در نهایت بعد از چندین سال می‌فهمیم هیچی از زندگی نفهمیدیم که دیگه خیلی دیر شده... این کتاب با به تصویر کشیدن تک‌تک لحظات مرگ از وقوع چنین اتفاقی در آینده مارو باخبر می‌کنه تا بتونیم جلوی خیلی از وقایع دردناک رو بگیریم و قدر زندگی حال حاضرمون رو بدونیم
سیما قهرمانی
۱۴۰۰/۱۱/۲۰
نویسنده برای این کتاب 15 ماه خود را در خانه حبس کرده و به نظر من ارزشش را داشته چون بی شک اثر فوق‌العاده‌ای است و زبان از بیان زیبایی و قدرت این کتاب قاصر...
کتاب بسیار سخت و قطوری است و شاید خسته کننده به نظر برسد، حتی خود من هم چند بار اواسط کتاب از خواندن خسته میشدم اما هر چه به جلو پیش میرفتم
بیشتر متوجه میشدم که ارزشش را دارد و نمیشود دل از آن همه جذابیت کند.
جایزهٔ نوبل ادبیات قطعا جایزه‌ی به جا و به حقی است برای این اثر عالی
لیلی عسلی
۱۴۰۳/۰۶/۰۸
سلام. رمان از زبان خود شخص اول داستان. اول کند و بعد تند پیش می‌رود. روایت یه زندگی ساده و بعد پر تلاطم. خیلی راحت زن می‌گیرد و تازه بعد از اولین فرزند تازه پی می‌برد زندگی رو باخته. حل مسائل زن وفرزندان. امرار معاش. سر و صدا در داخل خانه. او فرار کرد به سمت شغلش. و بعد قما ر و بعد شب نشینی. ولی او مجبور بود برگردد خانه. خوش رفتار نبود. درکی از زندگی و خانواده نداشت. و در آخر عمر تازه از خواب غفلت بیدار شد که مرگ به سراغش آمد.
زهرا رشیدی
۱۳۹۹/۰۷/۱۲
کتاب فضای تاریک و غمگینی داره و چون تولستوی بی نهایت ملموس همه چیز رو توصیف کرده اون فضای غمناک تا عمق وجود آدم رخنه میکنه. کتاب احوالات یک فرد محتضر رو بیان میکنه. به زیبایی هرچه تمام تر پوچ بودن دنیا و مادیات رو به رخ میکشه. و بسیار عمیق و تاثیر گذاره.
فقط اگه حالتون خیلی بد شد سه شنبه‌ها با رو
موری بخونین که بشوره ببره چون سه شنبه‌ها با موری هم موضوعش تقریبا میشه گفت مشابه هستش اما بسیار لطیف و مثبت.
مشاهده همه نظرات 230

راهنمای مطالعه کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ

برای دریافت کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.