نقد، بررسی و نظرات رمان طلسم شده - روشنک قاسمی

عالی بود اما چرا غزل ک مثلا دکتر بود باید کار خلاف میکرد؟؟؟!!!!منم یه ب اصطلاح دوسته همینطوری دارم ک حسوده زندگیمه تا کار دستم نداده ازش جدا بشم خخخخخخ. خیلی قشنگ بود اگر چه حق غزل نبود ک اینطور سرش بیاد و پایانش اینقدر بد بشه تازه مثلا نمازخون بود و خدا خدا میکرد بهتر بود یاسی از کوه میفتاد میرفت بیمارستان سروشم میرفت زندان بعدها معلوم میشد چی شده ک نوید برمیگشت. خخخخ اینم یه داستانه دیگه شد

فوق العاده جذاب و آموزنده و در عین حال غم انگیز که اشکمو در آورد
آخر داستان مثل بعضی از داستانها بی‌نتیجه و بی‌سر و ته نبود و تمام قهرمانهای داستان سر انجام مشخصی داشتن، ولی‌ای کاش سروش و غزل به هم میرسیدن، تنها مشکل داستان در نگارشش بود که بیشتر قسمتها چند بار تکرار شده بود بعضا هم غلط املایی داشت، در کل بسیااااار ممنون از بابت این داستان فوق العاده جذاب، خسته نباشین روشنک جان

با سلام خدمت نویسنده عزیز
ب نظر من این کتاب داستان خوبی داشت اما چن تا اشکال داشت
یکی غلط املایی‌های زیادی داشت که واقعا آدمو اذیت میکرد دوم در این کتاب خیلی اغراق شده بود واقعا این چیزا خیلی تکراریه که میگن پسره خوشگل بود پولدار بود دختره خوشگل بود هیچکس مث اون اینقد خوشگل نبود واقعا اینا خیلی مسخرست و سوم اینکه داستان خیلی غم انگیزی بود ولی خب در کل دوسش داشتم خسته نباشید

در جواب اون شخصی که گفته بود این کتاب تاثیر زیادی روی من گذاشت و باعث شد که گریه کنم، باید بگم که وقتی شما میای تو 14 سالگی رمان مثلا عاشقانه می‌خونی، بایدم این اتفاق بیوفته!! 😂
این کتاب اقباس خیلی ضایعی از رمان سجاده و صلیب داشت (که از اونم خیلی خوشم نمیاد)
و باعث شد که خودمو سرزنش کنم ب خاطر اینهمه وقتی که براش گذاشتم 😑
دو ویران کننده‌ی نمیدونم چی چی 😂

سلام
من تنها چیزی که از این داستان فهمیدم این بود همه شخصیت‌ها دستشون تو موشون بود اخه این دیگه چه سمی هست😂 ولی خدایی اصلا از یاسمن انتظار نداشتم اینقد بد باشه، تو این دنیای لعنتی حتی به بهترین دوستت هم که مث خواهرته نباید اعتماد کرد. غزل هم نباید خودکشی میکرد ولی خوب اگه خودمون رو بزاریم جای اون بهش حق میدم. غلط املایی تکرار هم نگم براتون این چه وضعیه؟ خاااک. 😑

داستان خوبی بود در همان محله اول خواننده رو جذب خوندن میکنه اما با داشتن غلط املایی به سختی میتونستم بفهمم که این کیفیت اون رمان رو پایین اورد و باعث شد ادم از خوندنش خسته بشه میدونستم مرگ سروش خودکشی نیست فک کردم شاید دوستای فرزین یا نوید کشتن اما واقعا از یاسی همچین کاری بعید بود منطق اینکه غزال دختر باهوش و تحصیل کرده بود چطور رفت سراغ کار‌های خلاف این برام سواله😞😒😐

سلام، جدا از غلطهای املایی زیاد و تکرار خیلی از پاراگرافا و صفحه‌ها عشق زیبایی بین غزل وسروش بود و البته اینکه آخر داستان به کل داستان نمیخورد به فنا رفتن یاسی معقول بود ولی برای غزل اصلا، این چندمین رمانی بود میخوندم که توش خیانت صمیمی‌ترین دوستت بخاطر حسادت به برتریهایی که نسبت بهش داری زندگیتو نابود میکنه، گویا توی داستانهامونم اعتمادو صداقتو دوستی از بین رفته

گاف زیاد داشت یاسی چطور یه قهرمان تنیس رو هل داد توی دره؟؟بعدم ماشین رو انداخت روی جسد و پلیس فکر نکرد چرا جسد زیر ماشینه؟؟ثانیا سروش نمیتونست یه جای دیگه بجز دره با یاسی قرار بزاره مثلا پارک؟
یا مثلا فرزین اتفاقا اشنای سروش و روزبه هم دوستش بود و اتفاقا با خواهر سروش ازدواج کرد انگار هیچ خانواده‌ای به جز خانواده سروش تو مملکت وجود نداشت😂😂

عرض سلام و تبریک بابت رمان بسیار زیبا.
چند تا نکته بود که فکر میکنم اگه بیشتر مورد توجه قرار میگرفت بی‌نقص میشد.
اوایل داستان در مورد بیان خصوصیات رفتاری غزل یکمی اغراق شده بود، کمی بزرگ تر و پخته تر از ١٧ سال بود.
اواخر داستان و ماجرای هل دادن سروش و مرگش هم همینطور اگه ظرافت بیشتری بکار میبردید خیلی قوی تر میشد.
ولی کل داستان و سرانجام شخصیت‌های داستان عالی بود.

وای خدا خیلی ناراحت کننده بود من به انتظار یه پایان خوش خوندمش

کتاب خوبی بود از این که آخرش مثل بقیه داستان‌ها به خوبی و خوشی تموم نشد ناراحت نیستم چون قرار نیست همیشه هر چیزی آخرش خوب بشه و تو زندگی هم خوب هست هم بد و همه عاشقا و معشوق‌ها مثل هم نیستند و زندگی متفاوتی دارند ولی از اینکه غزل وارد خلاف شده بود و نمی‌تونست به دوستش نه بگه واقعا بدم اومد
به حر حال این کتاب یکی از رمان‌های مورد علاقم هست❤️🌼🥰

به نظرم خیلى ضعیف بود... چطور یه سروش و غزل دیگه و با چه سرعتى شکل گرفت... چطور با یک نگاه نگین و سینا بهم دلبسته شدند... چطور دخترى با اونهمه غرور و اصالت تبدیل میشه به یک خلافکار و خیلى موارد دیگه از غلط املایى و تکرار دوباره قسمتى از داستان براى چند بار.... . از لبخندهاى پاشیده تا فرو رفتن انگشتان سروش لاى موهاش.... . اغراق آمیز...

عرض سلام و تبریک بابت رمان بسیار زیبا.
چند تا نکته بود که فکر میکنم اگه بیشتر مورد توجه بود بی‌نقص میشد.
اوایل داستان در مورد بیان خصوصیات غزل یکمی اغراق شده بود، کمی بزرگ تر و پخته تر از ١٧ سال بود.
اواخر داستان و ماجرای هل دادن سروش و مرگش هم همینطور اگه ظرافت بیشتری بکار میبردید خیلی قوی تر میشد.
ولی کل داستان و سرانجام شخصیت‌های داستان عالی بود.

پایانش میتونست بهتر باشه دختری که پاکیشو و عشقشو حفظ کرده نباید یهو به فساد کشیده میشد😑پایانش ریتم تندی رو داشت و البته اغراق. حداقل مرگش نباید با خودکشی تموم میشد. تو ذهن خواننده اثر منفی میذاره

بهترین رمانی بود که خوندم
ولی شخصیت نگین اصلا لازم نبود
ولی در کل خیلی واسه اونایی که رمان‌های غمگین و احساسی دوست دارند میتونه جذاب باشه آخرش خیلی غمگین تموم شد که من واقعا حالم بد شد
خیلی از رمان‌ها آخرش خوب تموم میشن ولی این نه...
و درسی که این رمان داشت این بود آدم به هیچکس نمیتونه اعتماد کنه حتی نزدیکترین رفیقش...!

بخش غزل بسیار کش دار بود و تکراری و ملال آور. بخش نگین بسیار کوتاه بود و مثل پیام بازرگانی و زائد. یاسی و غزل در انتهای کتاب اصلا با شخصیت توی قصه هم خوانی نداشتند و غیر واقعی. کتاب پر از غلط‌های تایپی، ویرایشی و حتی در دیالوگ‌ها به خط بعد نمی‌رفت که بد بود و موجب بد خوانی و هدر دادن وقت بود. این مسئله در کتاب راه همیشه هست _ کم و بیش.

عالی بود ولی با اینکه من این رمان و پارسال خوندم برای اولین بار و این دفعه ۲ بود که دوباره خوندم وقتی هنوز به حس شخصیت غزل فکر میکنم حالم بد میشه چون واقعا پایان رمان غیر منتظره بود و تنها چیز خوش آیند ازدواج نگین بود و حس غزل درد ناک‌ترین بوددددد! اعصابم بهم ریخت کاش یکم به مای خواننده هم فکر کنین واقعا سخته تحمل همچین صحنه هایی!!!!

رمان قشنگی بود ولی خیلی غم گین بود
نویسنده از حقایق که نمیشه انکارش کرد وتوی جامعه ما زیاد شده حرف زده بود
دستان درباره یه دختر مغرور ویه پسر جذاب بود که باهم زیاد دعوا میکنن و عاشق هم میشن و روز عروسی پسر داستان میمیره وعشق غمگین به تصویر می‌میکشه
درکل داستان خوبی بود ولی اگه نویسنده آخر داستان خوب تموم میکرد خیلی بهتر میشد

چرا همیشه دونفر ک ازهم بدشون میاد عاشق هم میشن، اتفاقا این داستان مورد پسند من بود چون معمولا همه داستانای ایرانی پایان خوب و خوشی داره ولی این درسته زیادی اغراق امیز بود ولی تا حدودی ب واقعیت میخورد نباید و قرار نیس ک همیشه عاشقا بهم برسندو خوشبخت بشن، غلط املایی خیلی زیاد بود و صفحات تکراری زیادی داشت و این منو عصبی میکرد

داستان غم انگیزی بود با تاثیری گذاری بالا و فضاسازی خیلی عالی به طوری که من با شخصیت‌های داستان زندگی میکردم با اونا خوشحال میشدم همچنین با اونا ناراحت میشدم ولی میتونست بهتر باشه و پایان خوشحال کننده‌ای داشته باشه و غلط املایی نداشته باشه که خیلی داشت ولی در کل خوب بود ممنونم از خانم قاسمی نویسنده داستان که تونست ما رو ساعاتی سرگرم کنه

قلمتون خوب و شناور بود - غلت املایی زیاد بود شعر‌ها بهم چسبیه بودن و بعضی اوقات متن تکرار می‌شد - جاهایی از داستان نبود هیجان باعث می‌شد که خوندن رو کنار بذارم - تقریبا از نیمه تا انتهای داستان قابل پیش بینی بود و کاملا انتظارشُ داشتم - دَرکُل به نظر من بد نبود و ارزش یکبار خوندن را داشت ولی می‌تونست خلاصه تر باشه. با تشکر از نویسنده

دوستان عزیز شما باید درباره داستان و محتواش نظر بدین اینکه غلط املایی داشت ربطی به داستان نداره. نقد کتاب:کتاب جالبی بود و به نظرم یه تراژدی عاشقانه هست. اما بسیار بد تموم شد چرا دو تا جوون شاداب باید اون بلا سرشون  بیاد؟؟؟[یاسی و غزل]دلم واسه فرزین هم خیلی سوخت. در کل کتاب خوبی بود تشکر از خانم قاسمی و کتابراه. روز خوش

وای خدایااااااا.... یک روز و نصفی زمان گذاشتم فقط به یاد دوران دبیرستانم ک عاشق این رمانها بودم.... اما از کتابهایی ک تو اون زمان یعنی دقیقا 9سال پیش میخوندم ابتدایی تر و ضعیف تر بود... نویسنده میتوانست خیلی قویتر داستان پردازی کنه و عناصر داستانی رو رعایت کنه.... فقط به عشق یاداوری خاطرات نوجوونی و اوایل جوونیم از نویسنده متشکرم

باسلام وتشکر رمان خوبی بود که میتوان دو نتیجه اخلاقی از آن گرفت:یکی بیرنگ بودن نقش والدین در کنترل فرزندان وراهنمایی به موقع آن‌ها ودیگری ارزش ندادن به مسائل دینی واخلاقی باز ازطرف خانواده‌ها
این رمان مرا بیاد این آیه از قران انداخت که:درقیامت بسیار افرادند که فریاد میزنند که ایکاش من با فلانی هرگز دوستی نمیکردمد

سلام دوستان. از اینکه وقتتون رو گذاشتید و داستانم رو خوندین ممنونم. من این داستان رو خیلی سال پیش وزمانی که 17 سالم بود نوشتم و همه‌ی انتقاد هاتون رو به قلمم میپذیرم. به دلیل رفتن به سمت فیلم نامه از نوشت رمان عقب موندم. اما با یه داستان جالب انشا... برمیگردم. داستانی که قطعا خیلی خیلی روش کار خواهم کرد....

عالی بود. اما واقعا اون جوری که دوست داشتم، (مثل تصور نگین) تموم نشد.
کاش با شادی تموم میشد و اینقدر ذهنم رو درگیر خودش نمی‌کرد.
واقعا بعد از فهمیدن مرگ سروش در داستان، باورش برام خیلی سخت بود تا اینکه با واقعیت داستان رو به رو شدم. در کل خیلی خیلی رمان عالی بود. فقط نفهمیدم این سینا آخر با کی ازدواج کرد؟

این رمان من به خاطر نگین میخواستم اما همه این چیزارو واقعان غزل در یک شب برای نگین گفته نه واقعان اینو من چند هفته طول کشید من بخونم اما این اومده توی یکشب همرو براش گفته بابا 100رحمت به داستان زندگی نگین دو دقیقه هم طول نکشید به نظرم این رمان چرت بود یا شایدم به درد من نمی‌خورد اینم از نظرمن: -) #مهسا-امینی

بنظر من پایانش کاملا غیر واقعی و غیر منطقی بودش یعنی ممکنه تا چن روز ذهنتو درگیرش کنه, بنظرم هیچوقت یک آدم محکم و باهوش و با تربیت خانوادگی عالی و... به این پایان کشیده نمیشه , نویسنده انگار فقط میخواست پایان داستانو به بدترین شکل ممکن تلخ تموم کنه در صورتی که میتونست این تلخی یه کم منطقی و واقعی باشه...

خوب یا بد بودن هر چیزی بستگی به دید مشاهده گر یا همون خواننده داستان داره. در کل بنظر میرسه نویسنده تا انتهای داستان خودش هم پایان داستان رو نمیدونسته چون به یکباره همه شرایط داستان تغییر میکنه و باعث میشه شخصیت‌های داستان هویت خودشون رو گم کنند و این افراط زیاد داستان رو سطحی و ضعیف میکنه.

قلم نگارش نویسنده خوب بود خسته نباشی، اما از غزل انتظار بالاتری می‌رفت دختری که درس و دانشگاه براش از همه چیز مهمتر بود یهو عضو باند خلافکار میشه کانون خانواده و فامیل گرمه اما در آخرای داستان اثری از این کانون نیست، حتی با وجود فوت پدر و مادر، داستان در پایان کمی ضعیفه، اما پایانش خیلی تلخه.... خیلی تلخ!!

داستان خیلی قشنگی بود. مخصوصا زندگی یاسی کلا عبرت آموز بود واقعا میشه ازش درس گرفت و واقعا نگاه خوبی بهش شده و یاسی بیچاره هم به خاطر اشتباه پدر و مادرش و کمبود‌های که براش درست کرده بودن به راه بدی کشیده شد و آخرشم تاوانش اینطوری شد. فقط صفحات تکراریش زیاده و همینطور غلط املایی. درکل خوب بود ممنون از شما

کاش آخرش اینقد بد تموم نمیشد.. من تا تهش نخوندم.. اونجاا ک فهمیدم تهش ممکنه تلخ باشه.. دیگه ادامه ندادم.. همونجا ک با سروش ب مسافرت رفتن و خوش خرم بودن دیگ پایان دادم.. کاری ب تهش ندارم.. همینیه ک من میگم.. داغون شدم تا بهم رسیدن.. از صفحه 165 به بعد نخونین.. تهش با خوبی و خوشی زندگی میکنن.. اینطور قشنگ تره

خوب بود... ‌ولی من برای فرزین بیشتر از همه ناراحت شدم چون اون یه عشق واقعی رو تجربه کرده بود و از یاسی همچین توقعی نداشتم که به رفیق ۱۰ساله‌اش از پشت خنجر بزنه و برای یک حسادت بچگانه خودشو و زندگی بهترین دوستشو و از همه مهم تر یک عشق بی‌پایان رو نابود کنه... در کل خوب بود دست نویسندش درد نکنه

تنها چیزی که میتونم بگم اینکه به هیچ کس اعتماد نمیشه کرد

هنوز بعد از گذشت چند ماه از خوندن کتاب، وقتی اسم سروش رو میشنوم گریم میگیره

خیلی عالی بود ولی مطالبش چندبارتکرارشده بودازلحاظ چاپی اشکال داشت دربعضی مواردخیلی افراط کرده بود اول داستان غزل رومنطقی وباهوش توصیف کرده بود یک آدم منطقی هیچوقت به کارخلاف کشیده نمیشه پولدارهاروخوب نشون داده مهربان وزیبا ولی اونایی که وضع مالیشون خوب نبوده بی‌بندوبار. ولی محتوای داستان خوب بود

فقط و فقط میتوانم بگ که عالییییییی 20 من خیلی احساسی هستم و خیلی گریه میکنم و تو این رمان هم گریه خیلی کردم مخصوصا وقتی سروش مرد خیلی خوب میشود که نمیره ولی... به هر حال میتوانم ب شما آرزوی موفقیت منم و به خواهش ازتون دارم اگه میشه به کتاب دیگر مث همین عاشقانه بنویسید خودم طرفدارش میشم ممنون شب خوش.

رسم قشنگی از داستان یک دوستی، یک عشق، ارتباط صمیمانه‌ی خانواده‌ها، حسرت، حسادت، غم واندوه، و
درانتهاخیانت به رفاقت.
جالب ودوست داشتنی بود. این کتاب را درمدت یک روز و
نیم با لذت وکنجکاوی پیگیری کردم داستانی که انتظار
نمیرفت چگونه پایانی داشته باشدبارها باغزل گریه کردم ازخواندنش لذت بردم ممنون

عالی بود طرز نوشته‌ها جوری بود که حس میکردم برای خودم اتفاق میفته چون ایمه منم غزل بودولی آخرش خوب تموم نشد واشک منودرآوردکاش سروش نمیمردوهمه یاسی رومیشناختن من ازوقتی رمان روخوندم خوابم نمیبره خیلی ناراحت شدم واقعا بااحساس نوشته شده بود منجای غزل بودم خودم یاسی رومیکشتم به هرحال عالی بود♡♡♡♥☆☆☆★

با سلام
خیلی کتاب عالی بود‌ی جوری غرق خوندش شدم و تصورش، کردم انگاری جای، شخصیت‌ها بودم همیشه داستان ک قرار نی خوب پیش برن این داستانم پایان خوبی نداشت ولی رمان خیلی درد اور و غمیگنی بود توقع نداشتم اینجوری تموم بشه ولی عالی بود من تویی تقربیا ۳ روز کل شو تموم کردم انقدر ک بهش علاقه پیدا کردم

من قبل از دانلود کتاب نظرات رو خوندم دیدم همشون تعریف کردن بخاطر همین دانلودش کردم ولی واقعا کتاب خسته کننده و پر از اسم‌های مختلف هس و من اصلا دوست نداشتم. فقط دوست داشتم ببینم دختری که خونه نداشت و توی پارک بود چی شد ولی داستان غزل اومد وسط و اینقدر کش دار شد که من قید اونم زدم

اصل داستان بسیار زیبا و دلنشین بود واقعیت حسادت ک زندگی هارو نابود میکنه اما متاسفانه بارها وبارها پیش اومده که یک قسمت داستان تکراری نوشته شده ک باعث میشه مقداری از هیجان رو کم کنه. غلط املائی و به هم چسبیده بودن کلمات حالت روان خوانی رو کم کرده کاش ویراستار با دقت بیشتری ویراستاری میکرد

مثل بقیه بابت غلط املایی و متن تکراری که نیاز به یک ویراستاری اساسی داره، پیشنهاد رسیدگی میکنم.
در کل داستان متوسط و مناسب گذروندن وقت بود
شخصیت پردازی‌ها، پایان داستان و... جای بیشتر کارکردن داشت که نکته آموزی و زیبایی خاصی به داستان داده میشد که باعث جرقه‌ای در ذهن خواننده باشه...

نمیدونم چرا بعضیا میگن پایان خوبی نداشت اگه همه به هم میرسدن که میشد یه داستان کلیشه‌ای بعضیام میگن با یاسی دوست نمیشدم همه‌ی ما تو زندگیمون یه یاسی داریم و وقتی که توی اوجیم اون یاسیه میاد و میزنتمون زمین ولی تو هیچوقت نمیتونی تشیخص درست بدی که کدوم دوستات یاسیه درون دارن.

باسلام و خسته نباشید
به نظر من افتضاح‌ترین و مسخره‌ترین کتاب بود.
قرار نیست که هر که با مامانش دعواش شد یا آبنباتش رو گم کرد یه قلم و کاغذ برداره و رمان بنویسه.
مگه نؤذبالله خدا حکم داده.
بنده خدا راحت تو خونت بنشین و ما رو هم الاف خودت نکن.
به نظر من کتاب کودک جالبتر از این رمان است

سلام کتاب خوبی بود مخصوصا بعضی نوشته‌ها مو به بدنم سیخ میکرد و بعضی جاها شاد و همچنین در بیشتر جاها غمگین در کل خوب بود ولی‌ای کاش بهتر تموم میشد و یا غزل خودکشی نمی‌کرد کلا رمان تلخی بود
و تشکری از نویسنده این کتاب میکنم واقعا قوه تخیل بالایی داشتن من واقعا متشکرم از کتاب خوبتون

یکی از عجیب‌ترین رمانای عمرم بود روشنک تبریک بخاطر‌ تخیل قویت با اون پایان عجیب و غریب تقریبا اخراش خیلی دلمو سوزوند ولی عجیب چیزی بود یه ستاره کم میکنم فقط بخاطر غلطای بسیار بسیار زیاد تایپی که بعضی مواقع خودت باید حدس بزنی این چیزی که نوشته چیه ولی روشنک خیلی کارت درسته

اوه کتاب غم انگیزی هست، به طوری الان هم که دارم بهش فکر میکنم خوندن این کتاب رو نوعی خود کشی روح به حساب میارم
ولی کلیت داستان ما رو از جزئیات دور کرد، مثلا غزل دختری بود، که هر روز با سروش و دوستش می‌رفت بیرون آیا خانواده‌ای وجود نداشت که به اون نظارت کنه!!؟

سلام
برای کتاب خوندن هرکس سلیقه‌ای داره و همه‌ی سلیقه‌ها برای من قابل احترامه
همیشه نمیشه کتاب‌ها و رمان‌هایی خوند که با خوشبختی و ازدواج زوجین همراه باشه
گاهی باید عطر تلخ رمان‌ها و کتاب‌ها رو به زندگی مون راه بدیم
به طور کل من از این رمان خوشم اومد و توصیه میکنم بخونید

این کتاب بیشتر در بردارنده عشقهای جانسوز هستش. که بصورت نرمال زندگی جوانانی رو در طی مسیر زندگی بیان میکنه اما در آخر به صورتی شگرف و تخیلی به داستان سرانجامی تلخ و جانکاه داد. البته بزرگترین نقیصه این کتاب، اشتباهات زیاد نوشتاری و تایپی و تکرارهای مجدد از متن کتاب بوده است.