نقد، بررسی و نظرات رمان طلسم شده - روشنک قاسمی

من واقعا نمیدونم چی بگم😐هر پایانی تصورشو میکردم غیر از این.... 😢
اصلا انقدر تو بهتم نمیدونم خوبه یا نه
نمیتونم بگم خوب بود یا افتضاح
خوبش برای اینکه انقدر خوب با احساساتم بازی کردید (خیلی نویسنده‌ی خوبی هستید)
افتضاح برای اینکه پایانش اصلا چیزی نبود که خواننده انتظارشو داشت😭

رمان داستان خوبی داشت اما خیلی رویایی و غیرقابل باور بود
بعضی مسایل رو اصلا قبول نداشتم تاکید زیاد روی زیبایی ارتباط هوش با دانشجوی پزشکی
نمی‌دونم چرا یه جاهایی چندین صفحه از داستان تکرار می‌شد و غلط هم زیاد داشت
در کل برای تفریح خوندنش خوبه ولی چیز زیادی دستگیرتون نمیشه

سلام خسته نباشید داستان زیبایی بود اما آخرش خیلی غم انگیزاند ‌ای کاش بعد از چهار سال انتظار برای غزل پایان قشنگ تری رقم می‌خو رد و مرگ سروش خیلی ناراحت کننده و غیر قابل قبول بود ولی جزئیات رو خیلی خوب گفته بودین میشد نقش‌ها رو با لباساشون و حالت‌های چهره تجسم کرد ممنون

هنوزم دارم رمان می‌خونم اما این رمان تکه
وقتی خبر مرگ سروش به غزل دادن من بیشتر از غزل گریه کردم
همه به من می‌گفتن چته مگه عشق اول تو مرده😑😑😩😩😂😂
من بعد از خوندن این رمان افسرده شدم 😩
اما رمان بسیار زیبا و غم انگیز بود
وقتی اسم سروش میاد من گریم میگیره😭😭😪😪

نمیدونم چی بگم از ساعت پنج کتابو شروع کردم الان سه ساعته نشستم پاش نیم ساعت پیش تموم شد توی این نیم ساعت گوشی رو دستم گرفته بودم و فقط بهش زل زده بودم و هیچی نمیتونم بگم پیشنهاد میکنم بخونینش حس میکنم شخصیتا جزو زندگی واقعیم شدن مرسی واقعا خیلی تاثیر گذار بود

بعضی جاها فراموش میشد که متن ادبیه! خیلی از کلمات مانند مهمونی جدا نوشته شده بود از اول تا اخر! به این شکل؛ مه مونی!! و متن‌ها هم تکرار میشدن. ولی در کل رمان قشنگ و پر ماجرایی بود و اگر فقط می‌خواستم به نویسنده رای بدم، ستاره‌های بیشتری نثارشون میکردم...

خوب بود زیاده زیاد هلط املایی و صفحه‌های تکراری داشت اعصابم خراب شد. همه میگن بد شد اخرقصه ناراحت کننده بود اخه به نظرمن همیشه هندی باز نمیشه. این درس زندگی بود که ادم باید حسود نباشه و خوشحالی و رازشو با غریبه درمیون نذار بهترین بستر و ارامش و مشورت خانوادس

رمان غم انگیز و قشنگیه و البته متفاوت ولی من تابعد مدتها افسرده بودم انقد بحال سروش و غزل گریه کردم درکل خوب

فقط میشه گفت به امید روزی که با افزایش سطح کیفی رمان‌های ایرانی، از مطالعه‌ی این کتاب‌ها واقعا لذت ببریم و واقعا تاثیر مثبتی روی ما و جامعه ما داشته باشه..
با همه‌ی احترامی که واسه‌ی نویسنده‌ها و افکارشون قائلم وقتی از این دست کتاب‌ها میخونم تا مدتی خودمو سرزنش می‌کنم که چرا خوندمش!: (

اگر از صفحات تکراری و جملات کلیشه‌ای ک مادام سروش چنگی ب موهایش زد... فاکتور بگیریم تاثیر‌گذار بود و زمانی ک‌سروش فوت کرد و اثری از علت مرگش نبود غم زده بودم و علت مرگش وسوسه انگیز بود برای خوندن ادامه‌ی صفحات... ارزوی موفقیت برای نویسنده عزیزم 🌹🌹♥️♥️👏🏻👏🏻📚📓📕

عالی بود. هرچند انتهاش خلاقانه بود. اما کاش اینقدر تلخ نبود... کلا از اخرش لذت نبردم چون خیلی اغراق امیز بود... ولی کل ماجرا رو عالی پیش بردین.... بهتون تبریک میگم..

یعنی بهترین رمانی که خوندم.... واقعا غمناک وبی نظیر.... واقعا از یاسی که همیشه غزل رو نصیحت می‌کرد و غزل و سروش رو تنها می‌گذاشت تا با هم دوست بشن واقعا چنین کاری بعید بود و زندگی شون رو نابودکرد.... واقعا رمانی زیبا با اتفاقات غیر قابل تصوری بود... چقدر غمناک... تشکر از نویسنده

زیادجالب نبودپرازغلط تایپی واملایی پاراگرافها دوباره تکرارمیشدرمانهای ایرانی که ازکتابراه خوندم همیشه یه دختر خیلی خوشگل یه پسرخوشگلترازدختره داره نمیشه دوتاآدم معمولی یه عشق افلاطونی داشته باشن خیلی زیاد دراین باره اغراق میکنند نویسندگان عزیز ممنون ازکتابراه

با این که به زحمت خونده میشد به خاطر تایپش و انگار یه تیکه هاییش هم حذف شده بود... ولی خوب بود.... ولی واقعا پیام اخلاقیش چی بود؟فقط دلم برای فرزین سوخت... راستی"چشمه ای" یعنی "چشم های" این برای کسایی گفتم که بعد میخوان بخونن من که از اول باهاش مشکل داشتم....

داستان خیلی خوبی بود. ولی آخرش خیلی بد به پایان رسید. وخیلی تلخ بود. کاش یاسی سروش رو نمیکشت و غزل و سروش با هم به خوبی و خوشی زندگی میکردن. همه چی خوب بود و بیشتر اتفاقات رو نمیشد پیش بینی کرد برای همین هیجانش بیشتر میشد. اگه میشه رمان رو ادامه بدید

در کل بد نبود اما آخرش خیلی بد تموم شد
اوایل خوب غزل خیلی تو اوج بود همه جا برتر از همه بود اما یهو به طور سقوط آزاد به زمین خورد بعد یه شکست باز هم شکست
شکست‌های پی در پی غزل مغرور و برتر از همه نکته منفی این کتاب بود می‌تونست بیشتر طعم خوشبختی رو بچشه

خیلی زیبا بود... واقعا یک رمان پر و با معنی و دوست داشتنی بود...
روشنک عزیز واقعا بهتون تبریک میگم، ذهن واقعا خلاقی دارین، دوست دارم اگر نوشته دیگری دارین حتما بخونم... خوشحال میشم وبلاگ یا نام نوشته هاتون رو بدونم;-)
بازم یه دنیا ممنون
موفق باشی<3

این داستان محشر و دیوونه کننده بود از یاسمن بعد از مرگ سروش متنفر شدم ودلم برای غزل کباب شد ولی برای اون دختره خوشحال بودم که تونسته بود با سینا ازدواج کنه. نویسنده عزیز داستانت عالی و متحیر کننده بود واقعا قوه تخیل بالایی داری ازت خیلی خیلی خیلی ممنونم

باسلام. نمیدونم چی بگم، تا مرگ سروش داستان هیچ جذبه‌ای واسم نداشت. اوج هیجانش بعد از مرگ سروش بود. ب شدت دلم واسه غزل سوخت. بر عکس نظر خیلیا ک عقیدشون این بود این دو بهم برسن. ولی من میگم تمام زیبایی داستان ب این نرسیدن بود و اتفاقایی ک بعدش افتاد. عالی بود

ویرایش نشده بود و این افتضاح بود همش درگیر بالا پایین کردن صفحات بودم اماداستان خوبی بود اخرش تخیلی شد اگه ب هم میرسیدن بهتر بود ولی بازم حال کردم باهاش تبریک میگم چون مخاطبو مجبور میکرد کتابو دنبال کنه و هم باهاش خوشحال شدم هم ناراحت و خسته نباشید میگم ب روشنک خانم

مزخرف. چرا باید رمانی بخونیم که سرتاسرش نا امیدی و وکارای منفی و روش زندگی‌های پر از ایراده؟چجوری نویسنده تونسته از خودش اثری به این شکل به جا بذاره؟که پر از ناامیدی و خرابی و بدی باشه. فقط ذهن خواننده رو آشفته میکنه. ازاینکه وقتمو صرف همچین کتابی کردم متعصفم

رمان غمگینی بود احساسات و سردرگمی در جوانان رو خوب بیان کرده بودند ولی به خاطر ایجاد هیجان در اواخر رمان کمی اغراق آمیز و غیر قابل باور شده بود
بعضی قسمت‌ها دوباره تکرار شده بود و این کمی اذیت کننده بود
در حالت کلی رمان در سطح متوسط رو به پایین بود

غم انگیز بود خیلی. مدام به این فک میکردم ک غزل میتونست خیلی خوشبخت باشه با سروش یه زندگی رویایی داشته باشه ولی با مردن سروش ورق برای غزل برگشت و درنهایت پایان دادن به زندگی خودش ختم بشه از دوستی ۴ نفرشون کسی باقی نمونه و همشون تاوان حسادت یاسی رو دادن😕

خانم قاسمی کتابتون فوق العاده بود راستش وقتی سروش مرد ناراحت شدم ولی وقتی فهمیدم یاسمن اونو کشته اونقد بهت زده شدم که با خودم شرط بستم دیگه سراغ هیچ کتابی نرم ولی خب نشد و یه تشکر مرسی که اخر داستان ژینوس مرد وگرنه به جاش من از حرص میمردم😅

ارزششو داشت که تا سه نصفه شب بیدار بمونم وبخونم
داستان عالی بود در عین حال تلخ وغمگین ویه جایی‌های آنقدر خوب بود ‌که حال آدمو خیلی خوب می‌کرد مثلا اون لحظه‌ای که سروش اومد دنبال غزل
بنظرم میشه این داستان رو ادامه داد
به نویسنده هم باید تبریک گقت واقعا

سلام رمان عالی بود با وجود اینکه غم انگیز بود و خیلی اشک ریختم اما در کل متن خوشم اومد چون پایانش مثل اکثر رمان‌ها عادی نبود که به ازدواج دختر و پسر ختم میشه و همین باعث جذابیت بیشترش شد
اما غلط املایی زیاد داشت به خاطر همین یه ستاره کم کردم

بنظر من نمیتونه داستان یک آدم اینقدر غمگین باشع. باور نمیشه که خدا تو بهترین لحظه‌های زندگیت به قولی بزن تو پرت. تعریف نویسنده واقعا عالی بود انگار خودش جای غزل بود. ولی نمیتونم هرگز باور کنم که خدا بخواد به این حد ناراحتت کنه نمیتونم باور کنم😞😞

اتفاقا بر خلاف اکثر نظرات پایان متفاوت و جذابی داشت اکثر رمان‌های ایرانی و حتی جهانی پایانی زیبا و یکپارچه نسبت به یکدیگر دارند و به نظر بنده به شدت این نشون دهنده مغز خلاق نویسنده و اینکه به صورت طوطی وار پایانی مشابه دیگر رمان‌ها نبود.

داستان جالبی بود فقط قسمت‌هایی که مهمانی داشتن مثل عروسیهاشون طوری نوشته شده بود که انگارداخل ایران نبود مهمانی مختلط ورقص دختروپسرها باهم اصلا قابل قبول نبودوبا خانواده‌هایی که توصیف شده بودجوردرنمیومدوالبته قسمت‌های تکراری هم زیادداشت

وای خیلی اعصابمو خورد کرد یکم دور از تصور بود ولی الان دیگه از هیچ کس هیچ چیز بعید نیس
درس بزرگی بهم داد اینکه به هیچ کس اعتماد نکنم و خوشی هامو جار نزنم که هرکسی چشم دیدن نداره😔😔ولی در کل خیلی خیلی ناراحتم ک عشق به این قشنگی این بود سرانجامش

چقدر غمگین بود؛؛ سرنوشت دو عشق ناکام
تنها کسی ک حقش بود توی این داستان ب کیفر اعمالش برسه نوید بود و بافی همه بیگناه.... .
حروفچینی خیلی بد از ویژگیهای این داشتلن زیبا بود و همچنین تکرار چاپ قسمتهایی از کتاب ک بارها ور متن تکرار شده بود.

بانظری به ثبت نظردیگرخوانندگان. محترم معروضم درکتابهای الکترونیکی غلطهای املایی از ادغام ناخواسته کلمات بوجود می‌آید. ضمنانظر یکی ازخوانندگان محترم دررابطه بامقوله عشق منصفانه نیست همانگونه که می‌گویند ابتدا عشق رابایدشناخت آنگاه درموردآن سخن گفت.

سلام رمانای ایرانی برای سن زیرپونزده ساله بچه گانه وغیرواقعی. چندتارمان ایرانی که خوندم دقیقاهمینطوری بوده یعنی چی که توهمه کتابادونفرهمومیخوان واخرش یکی میمیره. چندتارمان خارجی بخونیدبعدراجع به رمانای اینجوری نظربدید. خیلی بچه گانه بود

محشره میتونه درس عیرتی برای نوجوانان و جوانان باشه من خودم ۱۵سالمه وعاشق این رمان شدم خانم روشنک بیا ببین غوغا کردی سبکش با همه رمان‌ها فرق میکرد عاشقانه‌های محسوسی داشت که ادموبه این رمان وابسته میکرد و بااین حال پنج ستاره خیلی براش کم بود

واااااااااایی چقد طولانیش کرده بود... اما رمان متفاوتی بود یهویی همه شخشیتهای اصلی داغون شدن از صفحه هستی محو شدن... کلا ترکید داستان. انگاری نویسنده میخواسته از تمام رمانها یه تیکه تو رمان خودش بیاره همه موضوع ها... جالب بود. اما یکم غیر واقعی

رمانش خیلی اشکال نگارشی داشت بعضی از پارگراف‌ها چند بار تکرار شده بود
و تعداد زیادی کلمات بهم چسبیده بود و تایپشون هم ایراد داشت در کل بسختی میشد بخونیشون، با اینکه نویسنده میخواسته پایایان متفاوتی براش بنویسه ولی متاسفانه بد آموزی داشت

وای واقعا حالم بد شد با خوندنش خیلیییی غمگین بود یه تراژدی وحشتناک
جملات تکراری زیاد داشت مثلا سروش دستشو تو موهاش کشید و شمارش صفحات خیلی تکرار شده بود و مشکل داشت و غلط‌های املایی
در کل ممنون از کتابراه و نویسنده محترم

جالب نبود، بنظرم نویسنده باید حرفه‌ای تر مینوشت و این نوع نگارش واقعا انگار نویسنده یه دختر دبیرستانی بود! داستان بعضی جاها جذاب میشد و بعضی جاها دور از واقعیت، امکان نداشت یاسی اینطور رفتار کنه! شخصیت‌ها یهو خیلی عوض شدن

رمانی عالی اما غم انگیز
حس میکنم یکم زیادی لباس و حرکات رو تکرار میکردن اما خب این طور نگارش میتونه به تجسم خواننده کمک کنه و شاید هم خواننده رو خسته کنه
اما واقعا رمانش رو دوست داشتم، درسته اشکمو نزدیک بود دربیاره اما خب زیبا بود

کتاب خوبی بود بااینکه غلط املایی خیلی زیاد بودولی درکل داستان مهیج و خوبی داشت و باپایان بی نظیرش باعث شد من مدتها بعداز تموم کردن کتاب همچنان غم و نارحتی که کاراکترای داستان داشتن رو حس کنم برای نویسنده‌ی ایرانی خیلی کتاب خوبی بود

چی بگم؟ خیلی غم انگیز بود اصلا فکر نمیکردم اینطوری تموم بشه امیدوارم هیچ وقت همچین داستانی در واقعیت اتفاق نیفته
آخه چراآنقدر غرق داستان شدم که الان آنقدر ناراحت شم😑🔫
مرسی از نویسنده با قلم عالی که محسور کننده بود

پایان خیلی تلخی داشت؛ اغراق شده بود، درسته حسادت ممکنه باعث خیلی از دشمنی‌ها بشه ولی کارهای یاسی فراتر از یه حسادت بود، انگار که غزل بجای دوست صمیمیش دشمن خونیش بوده😡
ویه نکته‌ی دیگه خیلی رو خوشگلی سروش وغزل تاکید شده بود

داستان قشنگی بود،، من دوست داشتم،، ولی‌ای کاش که اخرش رو با قاچاق و... نبود،، مثلا سروش نمرده باشه و اون جسد یک فرد دیگه‌ای بود و باز هم سروش و غزل با هم ازدواج میکردن،، ولی در کل متفاوت با داستان‌های دیگه و جالب بود

متن داستان خوب بود بجز اخرش😥. و اینگه خیلی صفحات تکراری داشت و غلط املایی تا میامدم حس بگیرم و برم تو عمق داستان 😁میدیدم یه دفعه پریدم جای دیگه دقت میکردم 🤔میدیدم سه صفحه قبل خواندمش و دوباره باید میگشتم دنبال ادامه متن🙄

رمان قشنگی بود والبته نزدیک به واقعیت. راستش من از رمان‌های غمگین خیلی خوشم میاد چون به زندگی و وضعیت الان ما بیشتر میخوره این رمان خیلی روی من تاثیر گذاشت واقعیتش دیگه نمیخوام با چن نفر بگردم مرسی از نویسننده این کتاب

: / خود یاسی با سروش اشناس کرد و اخرشم حسودی میکرد
همه میگن تقصیر یاسی بود به نظرم تربیتش اشتباه بود یا شایدم روزگار... شاید اگ نوید ولش نمیکرد اینطوری نمیشد
به هر حال پایانشو دوست داشتم متفاوت بود هر چند کمی ریتمش تند بود🙄

عالی بود شاید چشمم باز شد راستش فکر میکنم الان باید با یکی از دوستام قطع رابطه کنم و اینکه دوباره غزل و سروش دیگه‌ای که اخر داستان ذکر شده بود بودن خوشحال شدم در کل رمان عالیی بود

واقعا پایان داستان قشنگ نبود قاچاق و مرگ و این چیزا حیف بود داستان به این خوبی همچین پایانی مزخرفی داشته باشه

عالی بود مطمئنم که این داستان برگرفته از داستان واقعی هست که برای نویسنده پیش آمده من از نویسنده همین سوال رو دارم آیا واقعا همینطوره؟یا اینکه شما کتاب دیگری نوشتید این اولین رمان ایرانی است که کن از آن لذت بردم

انگار بعدازمرگ سروش را نویسنده‌ی دیگه‌ای نوشته بود..!! !ب نظرم‌ی دختر21ساله نمیتونه ب خاطرحسادت اونم ب بهترین دوستش ک جز خوبی ازاو چیزی ندیده بتونه ادم بکشه وبعد بدون هیچ عذاب وجدانی بااوهم خونه بشه... واقعامسخره تموم شد....