نقد، بررسی و نظرات کتاب نفرین صندلی - شروین وکیلی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Sepideh Jadali
۱۳۹۸/۴/۱۰
در کل بد نبود. ولی از اینکه اول کتاب اونطور خواننده رو گول میزنه که داستان واقعیه، خوشم نیومد.
ولی قلمش خوب بود در کل یه داستان تخیلی محضه.
از اشکالات کتاب اینه که یک اسم میترا رو اول داستان آورده
دوم اینکه آخرش بلاتکلیف تموم میشه.
حتی نویسنده به سر کاری بودن داستان اشاره‌ای هم نمیکنه و با شعور خواننده بازی می‌کنه.
از همه مهمتر اینکه میترا خیلی از جاها همراه بقیه نبوده ولی تو دفترچه یادداشتی که به نویسنده میده، در تک تک مکالمه‌های افراد در طبقات مختلف حضور داشته و تمام حرکات و گفتار اونها رو مو به مو یادداشت کرده و به نویسنده داده!!!!پس از همون اوایل کتاب آدم می‌فهمه داستان ساختگیه نه واقعی.
نکته آخر اینکه با این مشخصات دقیقی که نویسنده از ملک داده، کسانی که خونشون اون دور و اطرافه اگه از خوانندگان کتاب باشن به دروغ بودن داستان از همون اول پی میبرن!!!!
رضا شهبازی
۱۳۹۶/۶/۲۵
آفرین، دست مریزاد و هزاران هزار درود و تبریک به شما جناب وکیلی بابت خلق اثری چنین زیبا و جذاب که بعد از شروعش، تا کتاب به انتها نرسیه اجازه و مجال هیچ وقفه‌ای رو به خواننده نمی‌ده. و این فقط و فقط بخاطر جذابیت موضوع داستان و قدرت و مهارت نویسندگی و داستان‌سرایی جناب شروین وکیلی هست و بس. در بین کتابها و خصوصا نویسندگان ایرانی، کمتر کتابی میتونه اینچنین ارتباطی با خواننده برقرار کنه و باعث بشه تا انتها کتاب رو زمین نگذاره و خوشبختانه جناب وکیلی با این کتاب به حق تونستند چنین کاری بکنند و از این حیث منو یاد کتاب راز داوینچی (کد داوینچی) و همینطور تنها شاهکار خانم جی کی رولینگ (هری‌پاتر) انداخت. بقدری عالی بود که نقدری ندارم جز پیشنهاد و تقاضای ادامه کار و خلق شاهکارهایی دیگر. هرچند با شکل فعلی داستان کاملا تونستید و موفق شدید خواننده را در مورد مفاهیمی نظیر رابطه تنگاتنگ بین ذات طماع انسان‌ها با میزان تزویر و ریا کاریشان، تمایل و گرایش به تن‌آسایی، پذیرش شکست و تسلیم شدن یا سرسختی و تلاش، توجیه وسیله توسط هدف و... به فکر وادارید، اما برای جذابیت و طولانی‌تر شدن داستان میتونستید کاراکتر دکتر ایرانیان رو مرموزتر و نابغه‌ای با روح و خصوصیات مثبت و انسانی به درازا بکشید و نیز به مراحل انتخاب و گزینش ۱۰ نفر فامیل ایرانیان توسط دکتر بیشتر بپردازید و دلیل انتخاب هر نفر رو تبدیل به شبهه داستانی جداگانه و مرموز و مهیج بکنید. (ببخشید اینها فقط یه پیشنهاد ساده بودند. ) بارم از اینکه موجب لذت بردنم شدید صمیمانه سپاسگزارم. ارادتمند
پونه
۱۴۰۱/۱۰/۲۴
از نویسنده بیزارم، چطور تونست اینهمه دلهره و ترس به جون من بندازه؟
نبضم بالا رفته و دهنم خشک شده، محض رضای خدا یه جاش می‌گفتیم داستان تخیلیه
الان من با این غکر که می‌تونه واقعی باشه چه خاکی به سرم کنم؟
شما اگر از قدرت قلم‌تون اگاهید که باید باشید، باید به احساسات و هیجانات مخاطبتون هم فکر کنید.
شدیداً خواهش می‌کنم مراقب باشید داستان واقعاً درسنامه به جرئت میگم اولین داستانی هست که من رو اینقدر ترسوند، واقعاً ترس و حول و هیجان و دردش قابل لمسه
و من که بعد از خواندن داستان‌های تخیلی قوی، قوه تخیلم شروع به فعالیت بیش از حد می‌کنه امیدوارم یهو از ترس سکته نکنم. نه صرفا برای داستان، برای هر چیز کوچیکی که باعث ترس بشه.
به شخصه معتقدم هیچ ادمی با روح و روان سالم نمیتونه یه داستان خطرناک خلق کنه
التماس می‌کنم این نویسنده خودش به فکر خودش نیست و شاید هم به خاطر خودش کتاب نوشته، اما خواهش می‌کنم یه جاش بنویسید این تخیلیه، من الان درست نمی‌تونم فکر کنم و شک دارم به واقعیت یا تخیل کتاب. حتی یه جاهایی برام سخت بود درک کنم واقعاً تو خونه خودمم یا توی یه دنیای غیر عادی.
و البته در کمال پررویی باید تشکر هم بکنم چون خیلی تاثیر گذار بود و دنبال چنین کتابی می‌گشتم، و البته احمقانه‌ترین کاری که کردم اینه که خوندمش، واقعاً پشیمونم.
Asal 1919
۱۳۹۹/۵/۲۵
نکته: این نظر محتوا را لو می‌دهد. اگر می‌خواهید با بیخبری داستان را بخوانید، این نظر را رویت نکنید:))
چیزی که مشهوده پختگی قلم هست! روایت داستان جذابه حال چه داستان واقعیت داشته باشه چه نداشته باشه...! هرچند خود من نمی‌تونم باور کنم این داستان واقعی باشه و این عدم باور به بخش دوم داستان برمیگرده! وقتی مبل‌ها راه می‌رن و مغز متفکر دارن!
این بخش دوم هر از ترسناکی ماجرا زد هم‌ی حالت بچگونه‌ای به داستان داد.
*شاید شما بگید من فقط واقعیت رو نوشتم...
توصیفات به حد مناسب بود و تنها نکته‌، عدم توصیف دوباره برای کاراکترها بود.
یعنی چی!؟ ببینید، ما ده تا کاراکتر داشتیم. 10 حجم زیادی برای ذهن هست و شاید اسامی هم یاد ما نمونه... پس بهتر بود این مشخصاتی ک برای کاراکترها استفاده شد، دوباره تکرار می‌شدند!
مثلا فلوور (اگه درست بگم اسمشو) دوباره تکرار شد که میانسالی هست بدنبال ارایش و پز دادن و...
در کل داستان کنجکاو کننده و جذابی بود!
خسته نباشید.
زهرا مشکی😪
۱۴۰۲/۹/۱۳
من خیلی این داستان رو دوست داشتم توی دوساعت و نیم خواندنش ولی این داستان اولش خیلی مسخره است چون تنها میترا بوده که از ده نفر به بیرون راه پیدا کرده و داخل بیشتر صحنه‌ها میترا داخل اون بخش حضور نداشت پس چطور یک نامه واقعی و کامل به دست نویسنده داده؟
و اینکه در آخر معلوم نشد که اون فرد روانی درون تیمارستان چه شخصی بوده که نویسنده گفته که داخل مهمونی ده نفره‌ی آقای ایرانیان در اثر یک اتفاق روانی شده ولی از این مهمونی فقط یک نفر زنده در آمد آن هم میترا بود و بقیه حتی نور خورشید رو هم ندیده بودند و ایناش سوتی محض بود
آخرش من خیلی گریه کردم که این اتفاق افتاد و اینکه من از 100به این داستان98میدم چون عیب و نقصی مهم داشت ولی بخش حضور میترا داخل او ابتدای زیرزمین که به تنهایی بیرون می‌ره واسم دردناک و گریه آور تر بود
در کل داستان بسیار بسیار بسیار قشنگی بود من خیلی خوشم اومد و بهتون پیشنهادش میکنم که حتما بخونیدش و لذت ببرید و من خیلی اون لحظه دوست داشتم جای میترا باشم و اینکه دلم برای رویا که داخل مبل هضم شد خیلی سوخت⁦
ولی می‌دونم داستان تخیلی بود
الهام حمیدی
۱۴۰۲/۳/۲۸
فوق‌العاده خلاقانه و نوآورانه بود. وقتی بخش هزارتوی زیرزمین‌ها رو می‌خوندم کاملاً منو به ‌کتابهای راما نوشته‌ی آرتور سی کلارک نزدیک کرد. د‌کتر و‌کیلی باهمون جسارت و خلاقیت ماجرا رو بسط داده بود و این‌ منو بوجد آورد. قدرت طمع ازآنچه فکر می‌کنیم قوی تر بنظر می‌رسه، نه تنها
قوی بلکه کِشنده و کُشنده... قهرمانان داستان ابتدا با "چشماشون" اموال زیبا، گرانقیمت و ‌کمیابی رو دیدن، یعنی همون عضوی ‌که اولین جرقه‌های طمع رو در وجود آدمی روشن میکنه، بخاطر همین روی مبلها هم این عضو وضوح ابتدایی داشت. بعد از اونم با لذتِ تماشای اشیاء بیشتر به سمت طبقات پایین تر کشیده شدن و هر چه پایین تر رفتند درگیر سیاهی بیشتری شدن و هرچه سیاهی بیشتر شد پس وابستگی و گم شدن‌های افزاینده تری رو تجریه کردن، زمانی برای خلاصیِ خودشون اقدام کردن ‌که دیگه جزئی از وجودشون شده بود. درواقع مبلها نمادی از احساسات نادرست و بعبارتی خطاهای هر کدومشون بود که اونا رو به دامِ ورطه نابودی می‌کشوند. یکی با اعتیادش که دیگه هیچ چیز رو نمی‌فهمید، یکی یا غرق شدن تو هوسهاش......
دراین میان بینشون بودن کساییکه هیچ قدرتی نداشتن، مثل میثم، نوجوونی که آرزوها یا امیالش اصلاً مطرح نبود، چون بزرگترش باید اونو قربانیِ امیال، هوسها و خواهشهای سرخورده‌ی خودش کنه. اون "باید" تربیت بشه یا بهتر بگم میدون داده بشه تا "قربانی بشه". داستان از ابتدا با قدرت شروع میشه و با ترفندی شما رو بسمت باور کردنش سوق میده بعدم اونقدر توش غرق میشین که تا تمومش نکنین دست بردار نمی‌شین. انگار نویسنده‌ی خالقِ این تریلر، خودش یکی از مبلهاست!!!!!! 😉
🔴 تاثیرگذار و زیباست صددرصد توصیه می‌کنم مطالعه ش رو از دست ندین 📚📖
احسان محمدی
۱۴۰۲/۲/۱۱
در کل کتاب بدی نبود خلاقانه و نشان از نبوغ نویسنده داشت. اما زیاد ارتباط احساسی از لحاظ ترسناک بودن اثر برقرار نکردم، اگر بخوام بصورتی که داستان افشا نشه نظری بدم، باید بگم که با المان اصلی ایجاد وحشت در داستان زیاد ارتباط نگرفتم. در جاهایی از داستان‌های نوعی سعی در فلسفی کردن ماهیت ترسناک المان اصلی وحشت شده بود که به نظرم خام و بدون دیالوگ‌های اثر گذار ناموفق بود. داستان پردازی در جای جای اثر به ذکر بیش از حد جزئیات محیط‌هایی که شخصیت‌های داستان وارد می‌شدند می‌پرداخت و به نظرم مقداری افراطی بود به شکلی که رشته اصلی داستان گسسته میشد، و بیشتر شبیه به اثری تاریخی در توصیف موزه‌ها یا مقبره فراعنه میشد. شخصت پردازی‌ها جای برجسته سازی بیشتری داشت بصورتی که تصویر درستی از شخصیت‌های داستان در ذهنم شکل نمی‌گرفت. البته به جز عبدالله. در پایان به نظرم سیر داستان با سرعت بسیار بالا و عجله مشهودی طی شد و انگار نویسنده در به پایان رساندن داستان عجله داشت. با تمام این اوصاف اثر بدی نبود و امیدوارم در آینده آثاری به مراتب قوی تر و زیباتر از این نویسنده عزیز شاهد باشیم
افسون خ
۱۴۰۲/۱/۷
کتابی است که با یک داستان آشنای همیشگی در تمام خانواده‌ها آغاز میشود: تقسیم ارث. اما در همین راستا خواننده را وارد یک دنیای فانتزی و غیرواقعی میکند که در ابتدا باور آن سخت است اما با چیره دستی نویسنده خواننده آرام آرام آن را می‌پذیرد. با پیش رفتن داستان خواننده در می‌یابد که نویسنده درواقع لایه‌های درونی تری مد نظر داشته و صرفا ظاهر داستان مد نظر او نبوده. هرچه به عمق زیرزمین پیش میرویم در واقع به لایه‌های عمیقتری از ذات و نفس انسان نفوذ میکنیم و تاریکیهای وجود را بهتر میشناسیم. حرص و طمع شخصیتهای داستان را تا جایی پیش میبرد که حاضر به قربانی کردن دیگران و حتی فداکردن خود هم میشوند. کاراکترها خیلی خوب و به آهستگی در طول داستان شخصیت پردازی میشوند و شخصیتشان واکاوی میشود و هرکدام نماینده یکی از صفات درونی زشت و زیبای انسان هستند. و در انتها سوالی که ذهن خواننده را پر میکند این است که نفس انسان تا کجا میتواند پیش برود؟
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۱۰
لز تخیل نویسنده خیلی خوشم اومد. مبلهای آدم خوار در اصل روح شیطانی انسان را به نمایش میگذارند. اما تمام شخصیت‌ها مادی بودند و اگر یه مقدار به معنویت فکر میکردند اسیر این همه دردسر و مرگ‌های جانگداز نمی‌شدند. یه چیزی که خیلی تو داستان به ذوق زد اسم عبدالله بود که نام خدا در اسمش اومد و نویسنده نمیدونم به چه دلیل اسم بدترین شخصیت این داستان رو عبدالله گذاشت. آیا غرض و منظوری داشتن؟ این خیلی خیلی برای من تاسف آور بود که اسم شخصیت بد داستان اسم خدارو به همراه داشته باشه. میشد از یه اسم دیگه استفاده بکنه. در کل قدرت تخیل نویسنده عالی بود البته در آغاز داستان بازهم نمیدونم چرا نویسنده به دروغ گفته بود این داستان واقعی هستش. اینم توش رنگ بوی ریا داشت. ولی اولین داستان متنی بود که چهارساعته خوندمش چون برام جالب بود و انسان رو درگیر خودش میکرد. ممنون از کتاب راه.
نازنین زهرا نوری
۱۴۰۰/۱۰/۱۶
این کتاب به هیچ وجه برای یک مسلمان یا کسی که به معاد معتقده مناسب نیست و نکات بد و منفی زیادی دارد
شخصیت‌ها همه دنیاپرست بودند و اینکه مرگ و زندگی دست خداست در این داستان نشان داده نمی‌شود
از نظر رعایت نکات ادبی داستان بسیار خوب بود اما از نظر مفهوم و پیام بسیار منفی
در بین شخصیت‌ها تنها شخصیت منفور داستان اسم عبدالله داشت
و در بین خواندن داستان چرا‌های بی پاسخ زیادی در ذهن خواننده شکل می‌گیرد
مثلا چرا زیر زمین این عمارت در همه این سالها درش بسته نشده؟
چرا خود پیرمرده نبسته؟
من نمی‌دانم که نویسنده در چه دین و آیینی است
اما من مسلمان حالم به هم خورد
چون توهین به عقایدم بود
انسان ارامش حقیقی را تنها با خدا و در راه خدا به دست می‌یاورد
و اینکه یکی از شخصیت‌ها ارامش را در یک مبل شیطانی می‌بیند که دوستانش و دیگر اشخاص رو مثلا خورده
چیز مضحکی است.
اما من در یک جا از داستان بنظرم امد که مبل‌ها همانند گناه‌ها و لذت‌های سطحی دنیا هستند که شیطان برای ما زیبایش کرده است و بعضی‌ها گول می‌خورند و وارد این باتلاق می‌شوند که در نهایت غرق شدن و به سمت تباهی رفتن است همانند خورده شدن شخصیت‌ها توسط مبل
بنظرم اگر شخصیت‌ها خیلی خسته هم باشند گشنه باشند و...
بازم خودشون رو تسلیم هوس نمی‌کردند
داستان کانال کمیل رو بخونید تا بتونید بفهمید که انسانی که ایمان دارد حتی اگر گشنه و تشنه و خسته باشه خودش رو هرگز تسلیم نمی‌کنه
خلاصه این کتاب مناسبی نیست
چون بنظرم نویسنده این داستان تخیلی ترسناک را پوششی بر روی افکارش هست تا بتونه به این راه افکار باطلش رو ترویج بده
Far Lifer
۱۳۹۶/۶/۲۳
این الان واقعی بود دیگه؟ ادم حیفه وقتی میتونه کتاب‌های دارن هاردی، برایان تریسی، آنتونی رابینز و... رو بخونه و به زندگی و موفقیت بسیار امیدوار بشه بیاد این کتاب کاملا علمی تخیلی (البته به عقیده من) رو بخونه! یعنی چی؟ کلا داستان در مورد مبل‌های سیاه ایتالیایی هست که ادم رو میخورن! یعنی چی اخه؟ این چجور میتونه واقعی باشه؟ چند سطر اول رو که میخونی ادم میگه این داستان حتما واقعیه! چون نویسنده گفته که اگه باور نمیکنید برید به محله شهید کشوری اونجا سه تا خونه هست که بزرگترینش خونه دکتر ایرانیان هست و تنها شاهد باقیمونده از این قضیه خانومی به نام میترا هست (که اگه حافظم یاری کنه تو اول کتاب گفته که ایشون الان تو تیمارستان هستند) ولی در کل، داستانش جذاب بود ولی واقعی بودن یا نبودنش رو نمیدونم.
مهدی حری
۱۳۹۷/۱/۲۱
کتاب جالبی بود ومخصوصااول ان خیلی جالب وجذاب شروع شده است که خواننده را جذب می‌کند بگونه ایکه دیگر تا انتهای کتاب انرا رها نمی‌نماید. نظرات فلسفی وتوجیهی هم که در ان ارایه نموده قابل فهم عام ومنطقی هستند من کتاب رادرسه روز متوالی خواندم واز خواندن ان لذت بردم. نثر روان وجذابی داشته و شرح وقایع را بخوبی نگاشته.
نقژه ضعف ان می‌تواند در شخصیت پردازی برخی از افراد قصه مخصوصا افرادی که خودخواسته تسلبم مبلها می‌شوند باشد. چرا انها این کاررا انجام میدهندودر مقابل آن‌ها افراد دیگر بشدت با مبلها می‌جنگند, این رفتار ریشه در عواطف واحساسات وخصوصیات شخصی آن افراد دارد که بجز بک معرفی مختصر در ابتدای قصه وجلسه‌ی معارفه وارثان, در کتاب مغفول واقع شده است
با تسکر از نویسنده محترم وسایت کتابراه که امکان مطالعه رابرای من فراهم آورد.
عسل جووون
۱۳۹۶/۷/۲۸
من زیاد رمان میخونم و این واقعا عالی بود، هیجانی، تخیلی، ترسناک، دوسش داشتم اما خب یه مشکلی داشت و اونم این بود که اول داستان اسم میترا را آورده بود به عنوان اینکه تنها دختری که جون سالم بدر برده از اون ماجرا و همین باعث شده بود یه تیکه‌اش قابل پیش بینی باشه و خواننده از همون اول تهش رو حدس بزنه و بگه میترا نوچ نمیمیره همه میمیرن الا میترا بنظرم بهتر بود اولش میگفت فقط یه نفر جون سالم بدر برده نه اینکه اسمش رو بگه لطفا اصلاحش کنید ممنون
محمدمهدی
۱۴۰۲/۱۲/۲۴
اول میرم سراغ نقطه قوت داستان: ۱. خیلی داستان جالبی بود
۲. فضای بزرگی رو تونسته بود توی یک خونه جای بده که دور از باور بود. و نقد داستان: ۱. واقعا به نظرم درست نیست که به خاطر ترسناک تر شدن داستان و باورش توسط خواننده، بیاید بگید داستان واقعیه در حالی که هیچ جای تاریخ، مبل‌ها حتی این جوری طلسم هم نشدن چه برسه به این که برگردن آدم‌ها رو بخورن. ۲. دوست داشتم رمان یک کمی عاشقانه بشه تا خواننده مدام تو یک جو تکراری مملو از ماجراجویی و شگفت زدگی قرار میگیره و ریتم داستان، کمی بالا و پایین داشته باشه. منظورم این هست که قابل پیش بینی نباشه. ولی در کل واقعا داستان خیلی جالبی بود و به شخصه به همه پیشنهاد میکنم از خواندنش نگذرید.
و متشکرم از نویسنده عزیز بابت رایگان قرار دادن داستان جالبشون.
فرزاد رضایی
۱۴۰۲/۱۲/۲۶
به نظرم کتاب خوبی بود و از اینکه اول داستان گفته شده بود که این داستان واقعی هست اصلا خوشم نیومد میترا یه دفترچه‌ای به نویسنده میده با اینکه میترا فقط در بخش‌هایی از داستان بود اما از زبان دیگران هم گفته شده که آن زمان میترا پیششان نبوده و از اینجا میشه فهمید که داستان واقعی نیست و خیالی اما من از اینکه نویسنده تونسته جوری احساسات شخصیت‌ها را بیان کنه که یه لحظه احساس کردم دارم فیلمی را تماشا میکنم کتاب درباره چند دست مبل راحتی سیاه ایتالیایی نفرین شده بود که آدم‌هایی که طمع زیادی داشتند را وسوسه میکرد و آن‌ها را می‌بلعید من داستان‌های علمی و تخیلی خیلی دوست دارم و این که نویسنده تونسته آدم رو جوری محو داستان کنه و کاری کنه که تا آخر آن را بخونه و وسطای داستان اون را کنار نذاره
محمدعلی ناطقی
۱۴۰۱/۵/۱۱
کتاب خیلی دوست داشتنی برای من بود داستان پردازی متفاوت و نمادینش در عین حال توضیحاتی که نویسنده راجع به جزئیات داستان میده واقعا این کتاب و جذاب میکنه اونقدر که واقعا بیش از انتظار‌ی هست که هنگام شروع کتاب از کتاب داری داستان شاید غیر واقعی و حتی گاهی فانتزی باشه ولی در واقع داستان زندگیه و تک تک ادمای توی داستان میتونن یکی از خود ماباشیم با طرز تفکر‌ها اخلاق‌های متفاوت و صندلی‌ها هم میتونن وسوسه‌ها و گودال‌هایی باشن که هروز ما باچند صد تا از اونها کلنجار میریم گاهی شکست میخوریم و گاهی میبریم و گاهی اونقدر ارام ارم به دام این وسوسه‌ها میوفتیم که خودمان هم تا وقتی که کاملا نابود نشویم متوجه ان نمی‌شویم بنظرم واقعا ارزش خواندن داره و از خواندنش لذت خواهید برد 😉😉😉
شراره حسینی
۱۴۰۲/۱۲/۲۱
کتاب بدی نبود. من تا آخر خوندمش. اما کاش یک وقت دیگه این کتاب رو میخوندم چون الان از لحاظ روحی هم حالم خوب نبود و مدام خودم رو تو خونه ایرانیان تصور میکردم و به هم میریختم. اما میدونم که کتاب تخیلی بودش و نمیدونم نویسنده چرا ان قدر اصرار میکرد که این داستان کاملا واقعیه. و این که سخت بود برام اسم ۱۰ نفر و چیزایی که بهشون مربوط میشد رو یادم نگه دارم و اون‌ها رو از هم تفکیک کنم مخصوصا اول های کتاب، اما آخراش بهتر شدم. در کل کتابی بود که تو موضوع خودش موفق بوده اما آخرش غمگین تموم شد و فقط میترا نجات پیدا کرد و بقیه از بین رفتن. کاش دکتر ایرانیان هیچ وقت اون خونه رو به اون آدم های بیچاره نمی‌داد و همون بهتر بود تبدیل به دانشگاه بشه تا این که اون همه آدم قربانی کنجکاوی شن.
مژده قلمباز
۱۳۹۷/۹/۲۹
خیلی خوشم اومد قلم روان نویسنده باعث شد تو زمان خیلی کمی داستان رو تمام کنم و در واقع اسیرش شدم و کلی روش فکر کردم
به نظر من خونه دکتر نماد بهشت و جهنم بود افراد داستا اگه به حق خودشون قانع بودن میتونستن از نعمت‌های حلال و پاک طبقات بالایی که نماد بهست بود بهرمند شوند ولی آز و طمع آن‌ها را به قهقرا کشید و سر از جهنم طبقات پایینی در آوردن و هر چه بیشتر در این طمع فرو میرفتند در طبقات پایین تر و مخوف تر جهنم فرو میرفتند و و مبل‌ها هم در این بین نقش شیطان را بازی میکردند و شخصیتهای داستان را وسوسه میکردندشیاطینی که با حرص و طمع آدمیان قوی میشدند و آنگاه آن‌ها را در خود فرو میبردند چرا که شیطان حقیقتا بزرگترین دشمن انسان است
رحیم عظیمی
۱۳۹۶/۷/۱۸
جالب بود شبیه زندگی افرادطمعکاری بود که زندگی دنیا وزرق وبرقش آنهارا ازنور هدایت دور کرده وعاقبت بازنده‌اند ودرتاریکی ظلم وجهلشان می‌مانندتا روزی که بمیرندخانه دکتر دنیاست و وارثان آن، انسانها، اشیا درون خانه هم وابستگی‌های دنیایی!
fateme ahmadi
۱۴۰۱/۵/۱۱
این، اولین کتابی بود که انقدر با هیجان و ذوق خوندم، طوری که خیلی زود و بی وقفه خوندم و تمومش کردم، البته دوست داشتم پایان داستان طور دیگه‌ای می‌بود، به نظرم خیلی زود و قابل حدس تموم شد....
البته که این کتاب به راحتی می‌تونه به یه فیلم عااالی دربیاد و ساخته بشه.
البته اینکه اول کتاب اومده کلی قسم و آیه خورده که واقعیه، درست نیست....
یه جورایی خواننده رو سرکار گذاشته😂🥲
ولی خب آخرش می‌تونست اشاره کنه که یه داستان ساختگیه، هرچند که به راحتی میشد از اواسط داستان این تخیلی بودن رو فهمید....
یا از اول انقدر دروغ سر هم نمیکرد🙂🎀
چون میترا در همه‌ی وقایع حضور نداشته اما نویسنده مو به موی قضیه رو از زبون میترا نوشته بود...
yasaman kahrizi
۱۴۰۰/۵/۴
افرین واقعا کتاب خوبی بود ولی من بیشتر از قسمتیش خوشم اومد که دلیل اون حرکت رویا برای پیوستن به مبل تا آخرای دستان مشخص نبود و تا تکرار اون کارتوسط فلور دلیلش مجهول بود و دراین قسمت تفاوتی بین دو دسته انسان مشخص میشه، اونایی که تسلیم میشن و اونایی که تا اخرین لحظه میجنگن....
ولی یه چند نکته که خیلی تو ذوق ادم میزنه اینه که اول داستان رو برای جلب مخاطبا تا اخر داستان، میگفت این داستان واقعی و براش مدرکم میاور در حالی که هر چقدرم خبرنگاره تلاش کرده باشه مدرک از میترا جمع کنه بازم او ن همه جا حضور نداشت که پس در این جا تخیلی بودن داستان خودشو رو میکنه
ودر اخر به نظرم باید داستان بر میگشت به اون قسمتی که شروع شده بود اینطوری پایانش کمی بنظر ناقص بود.
رحیم عظیمی
۱۳۹۶/۷/۱۸
داستان دنیا بود وآدمهاش! مبلها قبرند وجواهرات و... طمع وآز انسان، خانه دکترم دنیاست وگرنه همه می‌دونن مبل آدم نمی‌خوره!!!
ahmad rashidi
۱۴۰۲/۱۰/۲۶
کتاب بسیار جذابی است، روند داستان بسیار مناسب ادامه پیدا می‌کند، فلسفه با داستان آمیخته شده است و به جذابیت داستان افزوده است، مبل‌ها نماد صفات رذیله‌ای مانند قدرت طلبی، ثروت اندوزی و... هستند که انسانها را در خود غرق می‌کنند. عبدالله که نماد یک انسان مسلمان می‌باشد بچه برادرش را که می‌تواند نمادی از معصومیتش باشد در برابر مبل‌ها قربانی می‌کند. در داستان نشان داده میشود که انسان چنان با صفات بدآمیخته میشود که با نابودی صفت بد انسان آمیخته به صفت هم نابود می‌شود. به آقای وکیلی نویسنده کتاب تبریک می‌گویم و همه‌ی دوستان را به خواندن کتاب توصیه می‌کنم. روند ادامه‌ی داستان مناسب است. از کتابراه به خاطر انتشار این کتاب بسیار سپاسگزارم.
Sepideh Nasseri
۱۴۰۰/۱۰/۲۴
گفتم بیام نظرهارو ببینم، واقعا سوپرایز شدم از این تعداد نظر!!! نشون از مهارت نویسنده در درگیر کردن ذهن میده. من خیلى خیلى از خوندنش لذت بردم و برام قشنگ بود که آخرش مفاهیم فلسفى بهش اضافه شد. چیزى که مشتاقم کرد که شروعش کنم ادعاى واقعى بودنش بود. ولى بسیار نواقص توش بود. اینکه ٩ نفر گم شدند، حتما باید پلیس کند و کاو میکرده و اون چیزى که از کشورم میدونم این همه گنجینه رو به سادگى رها نمیکنه و حتما پى‌اش رو میگیره؛ دوم اینکه براى باور کردن یه اتفاق به دو تا شاهد نیاز داریم ولى اینجا ما فقط یک شاهد داریم. به جنس اتفاق‌ها کارى ندارم چون از اینایى هستم که به ممکن بودن هرچیزى باور دارم. و اینکه پایان ناقص بود.
مریم بیاتی
۱۴۰۰/۶/۱۵
با عرض احترام به نویسنده این کتاب و خوانندگان گرامی آن. داستان مزبور بسیار جالب و مهیج شروع و تا نیمه‌های آن به همین گونه پیش میرود اما متاسفانه روند انتهایی آن بسیار عجولانه نگاشته شده، بدان نحو که خواننده حس میکند وقتش را به عبث سپرده. در کل باید گفت موضوع داستان، حائز رعب انگیزی قابل اعتنایی است که اگر حرفه‌ای تر پرورده می‌شد میتوانست اثری ماندگار را به جای بگذارد. با اینحال، از نویسنده گرانقدر و کوشای این داستان به سهم خود ممنونم که رایگان، ما را در نوشتار‌های خود سهیم می‌نماید و نقدهای اینچنینی به حتم، از جانب ایشان پذیرفته می‌شود و در آینده تعالی روز افزون قلمشان را در حوزه داستان نویسی شاهد خواهیم بود.
Adib
۱۴۰۲/۹/۲۸
خیلی کتاب قشنگی هست، با تشکر از کتابراه به نظرم کتاب خوبی بود به خوبی نگارش شده بود غلط املایی و نگارشی در متن نداشت. از ابتدا هم مشخص بود که کتاب کاملا تخیلی و استعاره‌ای از دنیا و تمایلات دنیوی هست. اما نوشته‌ی نویسنده در ابتدای کتاب که گفته بود وقایع نوشته شده کاملا واقعی هست در اصل برانگیختن حس کنجکاوی آدمی نسبت به ناشناخته‌ها وندانسته هاست همون حسی که در بین شخصیت‌های داستان ادامه داشت وباعث دردسرشون شد، اینش برام جالب بود که با همون حیله‌ای که شخصیت‌های داستان و به داخل زیرزمین کشیده شده بودن (حیله واقعی بودن داستان) مخاطب رو هم در دام خواندن کتاب انداخت. ممنون از کتابراه
رضا آذری
۱۳۹۶/۶/۲۹
با تشکر از آقای وکیلی و حرفی هم با آقای رضا شهبازی دارم. کمتر کتابی میتونه منو انقدر مجذوب کنه که اینطور بخونمش من تو دو روز تمومش کردم و وقتی نمیخوندمش هم فکرم درگیرش بود که بعدش چی میشه فقط آقای وکیلی واقعا این داستان حقیقیه؟چرا اینو میپرسم؟حالا حرفم سمت آقای رضا شهبازیه. آقای شهبازی اگه کتاب وحشت در آمیتی ویل رو نخوندین حتما بخونین که کاملا بر اساس واقعیته و در زمان خودش سرو صدای زیادی کرد حتی فیلمش هم ساخته شده ولی کتابش واقعا کاماتر و شیرینتر از فیلمشه و شاید واقعا این آدرس و این خونه که در این رمان یعنی نفرین صندلی اومده هم واقعیت داشته باشه. هیچ چیز در جهان غیر ممکن نیست.
نیلوفر
۱۴۰۱/۱۰/۲۳
کتاب بدی نبود، اما نمی‌توان گفت که کاملا خوب بود، می‌توان به آن اعتماد کرد، و به نظر من می‌توان آن را چند بار خواند.
این نقاط قوت و نقاط ضعف که در ادامه ارائه میشود، از دیدگاه بنده هستند.
نقاط قوت
۱. دارای مقدمه‌ی کافی و آماده کننده برای داستان
۲. داستان جذاب
۳. چالش کافی
۴. مرز شکن ژانری بود
نقاط ضعف
۱. زیادی طولانی
۲. تشویق به کنار گذاشتن کتاب
۳. عدم وجود ضد قهرمان به طور کافی
۴. عدم وجود قهرمان کافی
۵. وجود بسیاری از شخصیت‌های بیهوده (مقوایی)
۶. پایان باز (اکثراً کسی به پایان باز علاقه‌ای ندارد.)
سپاس از شما و امید و انرژی مثبت برای شما برای ادامه فعالیت شما.
aysan lotfi
۱۳۹۸/۶/۲۵
من عاشق رمان‌هایی با سبک ترسناک، معمایی، ماورایی و یا جنایی هستم. اما نه آنکه مضمون اصلی آن‌ها ترس باشد! بلکه رمان‌هایی در این سبک موفق خواهند بود که دلهره و ترس نهفته در داستان برای رساندن یک مفهوم خاص به مخاطب مورد استفاده قرار بگیرد‌. این رمان دقیقا همینطور بود. ذهن خلاق نویسنده صحنه‌هایی جالبی رو پدید آورده بود و اون ده نفر با ده شخصیت متفاوت در یک موقعیت مشابه ایده نابی بود. و ضمنا این رمان داستان آدم و حوا و درخت میوه ممنوعه را برای من به وضوح تداعی کرد. گویی نویسنده از این داستان تا حدودی الهام گرفته است!
ویدا امیدی
۱۴۰۲/۷/۲۱
با تشکر از کتابراه به نظرم کتاب خوبی بود به خوبی نگارش شده بود غلط املایی و نگارشی در متن نداشت. از ابتدا هم مشخص بود که کتاب کاملا تخیلی و استعاره‌ای از دنیا و تمایلات دنیوی هست. اما نوشته‌ی نویسنده در ابتدای کتاب که گفته بود وقایع نوشته شده کاملا واقعی هست در اصل برانگیختن حس کنجکاوی آدمی نسبت به ناشناخته‌ها وندانسته هاست همون حسی که در بین شخصیت‌های داستان ادامه داشت وباعث دردسرشون شد، اینش برام جالب بود که با همون حیله‌ای که شخصیت‌های داستان و به داخل زیرزمین کشیده شده بودن (حیله واقعی بودن داستان) مخاطب رو هم در دام خواندن کتاب انداخت
Mahdi Etemadi
۱۴۰۰/۱۱/۱
داستان خوبی بود. به نظر من اگه به جای مایع لیز و چسبنده سیاهی که از مبل‌ها بیرون می‌زد، نویسنده از رنگ واقعی خون می‌نوشت، جالب تر می‌شد. ‌
و قسمت آخر که میترا برای فرار از روی کمر سیاوش می‌خواست بپره رو کمی با آب و تاب بیشتر و مکث طولانی همراه با جزییات بیشتری می‌نوشت، عالی می‌شد.
این کتاب کمتر از داستان‌های که خواندم ایراد داشت. مثلا نویسنده در آخر کتاب سریع مطلب رو جمع نکرده بود و همین من رو جذب خودش کرد. داستان طوری به رشته تحریر اومده بود که خواننده رو جذب خودش می‌کرد و واقعا همه چیز با جزییات تجسم می‌شد.
نازنین مشکات
۱۴۰۰/۴/۲
کاش مبل‌ها چشم نداشتن چون اینطور‌ی حالت بچگانه ب خودش میگیره این جادو یا هرچی و کمی داستان رو تحت تاثیر قرار میده. عالی بود اما اشتباهی ک داشت این بود که دو اسم غلامرضا و عبدالله ک اسم‌هایی مذهبی هستن مطعلق ب دوکاراکتر ک یکی معتاد کمونیست و دیگری یک قاتل وحشی عوضی بود قرار داشتن ک این خوب نیست. داستان هیجان انگیز و جذابی بود و اینکه همه رو اجباراً ب کشتن بده دیده نشد و ب جا و درست برای مرگ تک تک وارثین داستان مرگشون رو درست کرده بود. مثل هر کتابی جای حرف زیاد داره اما در همین حد زیاد نگم بهتره. پیشنهاد میکنم بخونین لذتبخشه
mbc tfi
۱۳۹۹/۵/۲۴
نویسنده کتاب آدم زرنگی هستند! نمیگویم باهوش چرا که ایشان در ابتدا بر واقعی بودن ماجرا تاکید دارند و آن را با اضافه کردن آدرس و اسم و... به قلم می‌آورند. موافقم که محتوای معنوی کتاب سرگردانی انسان‌ها را در دنیای مادیات و نهایتاً غرق شدن در این عالم مادی بر اثر غفلت انسان را بیان میکند، اما به زعم من قلم انسان فراتر از اینهاست، مقدس و گرانمایه است؛ کما اینکه خداوند هم در قرآن کریم نیز به آن قسم یاد کرده است، بنابراین بهتر بود جناب نویسنده برای مجذوب کردن خواننده و... قلم خودرا به «دروغ» آغشته نمیکردند.
دختری از جنس اکلیل💛
۱۴۰۲/۵/۲۸
اقای شروین وکیلی نویسنده‌ی فوق العاده قوی‌ای هستن چند اثر دیگه هم از ایشون خوندم واقعا جالبه که یک انسان میتونه اینقدر فکر باز و نوین داشته باشه و در مورد این کتاب از دیدگاه من: هر چند تخیلی ولی میشه ازش داستان‌هایی گرفت سمت ممنوعه‌ها نباید رفت دور گذاشتن طمع برای بقا ضروریست فداکاری یک نفر برای نجات چند نفرو اگر بخوایم از زاویه‌ی دیگری بنگریم گاهی راحتی یک موضوع به معنی راحتی ما نیست، مبل‌ها هر چند راحت بودند ولی افراد رو غرق در عدم راحتی میکردند برای نویسنده‌ی کتاب ارزوی موفقیت‌های بیشتر دارم
سامان مددی
۱۴۰۲/۵/۲۶
کتابی دیگر از نویسنده خوش فکر و متفکر. داستان به نوعی ترسناک و وحشت آور روایت شده ولی در پس موضوع ظاهری کتاب، مسئله نیاز، کنجکاوی، طمع، تضاد افکار و آدمها، به خوبی روایت شده. نکته قابل ملاحضه داستان، انجام جنایت توسط مبلهایی است که ظاهرا ساکن و خوش استایل و چشم نواز هستن. مبل مظهر استراحت و آرامش و رفع خستگی ادمهاست ولی در اینجا تبدیل شده‌اند به محافظان همیشه بیدار گنج. این نوع روایت بیانگر نابودی روح انسان توسط خود انسان برای برطرف کردن نیازهای خودش، میتواند بشمار برود. از خواندن کتاب لذت ببرید.
ronak maloul
۱۳۹۷/۱۱/۱۴
جالب بود و خیلی خیلی تخیلی آخه چرا میگید بر اساس واقعیت هستش مگه میشه کسی با اون همه اتفاق بد که میگیم همش هم راست بوده و توی تیمارستان بستری که کلا هم حالش خوبه فقط روی مبل نمیشینه چرا باید اون خونه رو بفروشه و باعث بشه این اتفاق دوباره واسه یکی دیگه بیفته و یه سوال دیگه این خانوم تو خیلی جاها نبوده چطور فهمیده کدومشون به چی فکر کردن نمیدونم شاید اثر رو مبل دراز کشیدن بوده که مثل مبل‌ها فکر همه رو میخوندم ولی با تمام این‌ها خیلی باحال بود ممنون بابت کتاب جالبتون امیدوارم همیشه موفق باشید
Maryam
۱۳۹۷/۳/۲۲
هرکس دل به دنیا بست دراون غرق میشه مواظب خودمون باشیم حریص ودلبسته دنیا نباشیم که زیرزمین همون دنیایی که پراز زرق وبرقه ولی درواقع همون ظلمت وتاریکی که غافل ازمرگ که در کمین نشسته واز ما غافل نیست ولی ما ازش غافلیم وزمانی متوجه میشیم که خیلی دیره، مواظب زرق وبرق‌های دنیا باشیم که کنجکاوی وحرص وطمع را در ماتحریک نکند، از خدا باید بخواهیم راه درست رو به مانشون بده وغافل از دستوراتش نباشیم، کتاب بسیار زیبا وجذابی بود، افرین براین تخیل قوی، ارزوی موفقیت برای نویسنده
رضا براتی
۱۴۰۳/۱/۹
باسلام خدمت نویسنده عزیز آقای وکیلی من که واقعا از داستان کتاب لذت بردم در حدی جذب داستان شدم که از هر چی مبل هست میترسم. این داستان روایتگر مردی تنها و ثروتمند است که تنها دارایی او برای بازماندگانی که برخی از اونها حتی روحشون هم از وجود او مرد خبر نداشت یک خانه پر از رمز و راز و اسرار آمیز بود. وراثی که در سیر داستان اتفاقاتی رو رقم می‌زنند که به بهای از دست دادن جونشون ویا حتی دیوانه شدنشون میشه. من خواندن این کتاب رو به همه‌ی دوستاران کتاب‌های تخیلی پیشنهاد میکنم.
ام البنین زمانی
۱۴۰۲/۴/۱۳
من کتاب رو خواندم و بعد نظرات دوستان رو خواندم که نوشته بودند این یک داستان تخیلی است.... دچار تردید شدم و در ویکی پدیا نام نویسنده را جستجو کردم... نتیجه اینکه داستان مستندی واقعی است از اتفاقاتی که در سال ۱۳۸۴ در تهران و در آن خانه اتفاق افتاده 😳دوست داشتم نویسنده در پایان نکات بیشتری از سرنوشت آن خانه می‌گفت... هنوز خالی از سکنه است یا.....؟؟ 🤔
نگارش نویسنده را دوست داشتم. ایشان پژوهشگر و جامعه شناس هستند. آثار فراوانی دارند. کتاب و مقاله👌🏼
سپاس از کتابراه♥️
Nasrin Mirzaee
۱۴۰۱/۷/۲۱
چرا خواننده رو سر کار میزاره که داستان واقعیه! ولی بعد از خواندن چند صفحه متوجه خیالی بودنش میشی؟! به نظر من اگر اصرار نویسنده در ابتدای داستان برای واقعی بودنش نبود شاید جالب تر میشد. نکته دیگه اینکه ابتدای داستان که وارثان برای بازدید خانه به طبقات مختلف میرن و اشیاء گرانبهایی رو میبینن اولش جالبه
ولی اینقدر این موضوع در طبقات مختلف زیر زمین بزرگنمایی و تکرار میشه که حال آدمو به هم می‌زنه. کل داستان شد گشتن در میان طبقات، اشیا گرانبها و... و مبل‌های سیاه😣😣
❤M❤
۱۴۰۱/۱/۱۷
تخیل جناب نویسنده خوب بود ولی اینطور نوشتار برای رده سنی نوجوانها میخوره نه جوانها زیاد از حد تخیلی بود واینکه جناب نویسنده گفتن که این داستانو برای اندیشیدن نوشتن منظورشون از اندیشیدن راجع به کدام هدف این داستان بچگانه تخیلی بود؟ متاسفانه ایرانیها درنوشتن آثار مربوط به ژانر وحشت وماورایی در حد متوسط هستن بهترین کتاب ایرانی ماورایی که خوندم وخوندنش رو بهتون پیشنهاد میکنم اتاق کاهگلی هستش وجلد دومش جن گیری شیدا هستش کتاب ماورایی هیجان انگیز با محتوایی بسیار مناسب
حواد جوادی
۱۴۰۰/۲/۳۰
سلام و عرض خسته نباشید به آقا شروین، جدا از حقیقی بودن داستان یا رد مسائل ماوراطبیعی صندلی سیاه قلم قوی دارین و امیدوارم روزی سینمای ماهم با این سطح از خلاقیت شگرف همسو بشه، یاد فیلم سپس هیچ یک باقی نماند افتادم که دوستان اگه ندیدید تماشای این فیلمم خالی از لطف نیست، اما سبک نوشته شما چیزی کم از آثار داستایوفسکی مثه جنایات و مکافات و یا اثر هانریش بل عقاید یک دلقک نداره، منظورم گیرا بودن اثر و اینکه مخاطبو از همون شروع دنبال خودش میکشونه، کارتون عالی بود اقا، سپاس
فاطیما ایمانی
۱۳۹۶/۶/۲۷
داستان جالب و خلاقانه‌ای بود و طبق گفته نویسنده واقعیت داره، این داستان تمثیلی زیبا اگر درست حدس زده باشم از سقوط آدم به زمین است با خوردن میوه‌ی ممنوعه و گرفتاری فرزندان آدم در ظاهر زیبا و راحت دنیا و اینکه بعضی از آدمها حاضر هستن برای رسیدن به دنیای فانی از روی همه چیز و همه کس بگذرن تا اون رو به دست بیارن و عاقبت خودشون در اون غرق میشن، آفرین به نویسنده که به این زیبای دنیا رو به تصویر کشیده👏👏👏
سامیار اریا برزگر
۱۳۹۷/۱/۹
داستان در اغاز کاملا جذب کننده است به خصوص وقتی چند سطر اول رو‌ میخونی مجاب میشی که ادامه بدی و تا اخر پیش بری. قلم مجذوب کننده‌ای دارید جناب وکیلی. اینکه مل داستان در یک روز اتفاق می‌افته جالب بود شخصیت‌ها پیچیده نبودن و میشد اونها رو بین ادمهای اطراف دید. بهتر که توضیح زیادی در مورد سیر داستان ندیم. فقط همینقدر که به خوندن این کتاب تشویقتون میکنم اگر بعد از اون نشستن روی مبل و صندلی به خصوص مبلهای سیاه باعث وحشتتون نمیشه. 😱
Elham Sedaght
۱۳۹۶/۷/۴
راستش دیگه حوصله خوندن بقیه داستانو ندارم تا صفحه ۳۳بیشتر داستانو حدس زدم به صفحه۶۶-۶۷که رسیدم دیگه تمایلی به خوندنش نداشتم با پوزش از نویسنده.. ایرادش اینکه زیادی تخیلیه تقریبا میشه اخر داستانو فهمید یه جورایی قصه‌اش تکراری مثل فیلم‌های تخیلی ولی حس میکنم نویسنده چون میخاد قصه ش خونده بشه همون اول داستان اصرار داره که این یک داستان کاملا واقعیه و حقیقت داره و خواننده با اشتیاق تمام بخونه ولی ناگزیر من به وسط داستان که رسیدم دیگه مشتاق نبودم بقیه رو بخونم.
مر ا
۱۴۰۱/۸/۲۲
من چند صفحه اولش رو خوندیم چون اعصاب رو به هم می‌زد رفتم صفحات آخرش ببینم چی میخواد بگه و چی میشهمیترا تو دیوانه خونه نشسته کتاب نوشته مو به مو با جزییات خاطرات و رسونده دست نویسنده بقیه خونوادش هم به قتل رسیدن همش هم تقصیر مبل‌های سیاه بودهلابد مبل‌ها ربات‌های آدم کش هستند و برای این کار برنامه ریزی شدند یک تیم تحقیقات آگاه مسلط وخبره ومجهز نیاز داره برن روش تحقیق کنند نویسنده آدرس هم داده که شاید سرکاری باشه
مهتاب همتی
۱۳۹۹/۲/۱۴
داستان خوب و جالبی بودوکاملا تونسته بود با مخاطبش ارتباط برقرار کنه جوری که من‌کاملا حس میکردم تو زیر زمینم و کنار اون شخصیتهای داستان و همون حس ترس و نگرانی رو در من به وجود اورد تنها نقطه ضعف داستان این بود که خیلی بیش اندازه به توصیف اشیا و وسایل داخل خونه و زیر زمین پرداخته بود و کسل کننده شده بود اما از این نظر که زندگی دنیوی و اسیر شدن و وابسته شدن به مادیات و حرص و طمع انسان رو به طرز ترسناک والبته واقعی بیان کرده جای تحسین داشت
سمانه دادگری
۱۴۰۲/۱/۳
درود. کتاب خوب و جالبی بود. ارزش خواندن دارد. چندتا نکته بود که خیلی عجیب بود. اول اینکه قرار بود در زیرزمین بسته بشه به علت اینکه مبل‌هایی وجود داشت که نباید روشون نشسته میشد. ولی چرا این مبلها در اتاقهای خانه هم بودند؟ دوم اینکه از راهروهایی که یک انسان به سختی عبور میکنه، قفسه کتاب یا مجسمه‌های غول پیکر یا حتی در ورودی اتاقها که حجم بزرگی دارند و به راحتی از راه پله هم رد نمیشن چطور به ۴طبقه زیر زمین برده شده بود🤔🤔
هانیه رضایی
۱۴۰۱/۳/۱۱
داستانی کاملا تخیلی ولی با قلم جادویی نویسنده... شاید اولش یکم مبهم باشه ولی جلوتر ک میره خواننده رو جذب خودش میکنه و یجورایی تو تله داستان گیر میکنی و تا نفهمی آخرش چی میشه دست از خوندن نمیکشی! فقط بعضی از قسمتای داستان ایراد داشت ک اکثر دوستان بهش اشاره داشتن؛ مثلا دفترچه خاطرات میترا ک در اصل خود میترا تو خیلی جاها حضور نداشت ولی جوری گفته شد ک انگار میترا از همه جا خبر داشت.. در کل بد نبود و اوقات فراغتمو پر کرد
eli ghorbanzade
۱۳۹۸/۶/۲۱
عاااالی بود من ک بی‌وقفه خوندمش، دقیقا توی روزی شروع به خوندنش کردم ک کلی کار داشتم، ولی توی تمام ثانیه‌هایی ک وقت داتمش خوندمش، اولین باری بود ک کتاب این سبکی خوندم ولی بینظیر بود، قلم نویسنده عالی بود جوری ک وقتی داشتی یه خطو میخوندی تمام ذهنت درگیر این میشد ک جمله بعدی چیه، و نویسنده جوری توصیف کرده بود ک من واقعا خودمو اونجا توی زیرزمینا و کنار افراد توی داستان توصیف میکردم، خسته نباشید آقای وکیلی عزیز
1 2 3 4 5 6 >>