نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عدل - صادق چوبک

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۸/۱۹
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از دیار نویسندگان ایران زمین البته فکر کنم که این‌ها بخش‌های از خود کتاب‌های هست که نویسندگان نوشته‌اند و اما داستان نوشته ب صادق چوبک از نویسندگان معاصر که اولین داستان‌ها را نوشتند و این سبک را رقم زدند خواندن و یا گوش دادن داستان‌های ایرانی اهمیت شگرفی دارد چرا؟ چون درک و شناخت بهتری از جامعه‌ی چند دهه پیش کشور به ما میدهد که در بینش و فهم امروز هم بسیار موثر است و اما برگردیم به داستان. که درآن نویسنده از اسبی روایت میکند که افتاده تصادف کرده یا به هر نحوی و دست آن شکسته و بله چنانچه حیوانی مانند اسب دستش بشکند دیگر مثل روز اولش نمیشود و تا ابد لنگ میزند و اما حضاری که هرکدام با زاویه دید خود به اسب نگاه میکنند و نوسینده میخواهد همه‌ی آن‌ها را برای ما بیان کند بگونه‌ای که در ابتدا میخواهند بلندش کنند ولیکن بعد متوجه میشوند که نمیشود اینکار را کرد و بعد میگویند خلاصش کنید اما پاسبان میگویدجواب. گلوله را چه بدهم و بله همه‌ی اینها میخواهند بگوسند انسانیتی در آن جامعه وجود ندارد دلسوزی وجود ندارد چه حیوان باشدچه انسان و البته فرقی هم نباید داشته باشد اما میبینیم که همگی فقط در حال نظاره هستند و هیچکس هیچکار نمیکند و اسبی که از ظهر تا بدان لحظه که نویسنده مینویسد در حال ژجر کشیدن است و بله هدف کلی نویسنده همین است نشان دادن جامعه‌ی آن روزگار...
علی فتاحی
۱۴۰۲/۵/۱۸
هر چقدر بیشتر کتاب‌های کوتاه و بلند پدران داستان نویس و رمان نویس معاصر ایران رو میخونم و میشنوم، بیشتر عذابی که در دوران خودشون متحمل شدن رو حس میکنم. اعجازی در قلم و نوشتارشان وجود دارن که حزن و صعب زمانه خودشان را از میان کلمات، فریاد میکنند. در روزگاری که باید، درک نشدن، دیده نشدن، حمایت نشدن. انها پیشگامان نگرشی نوین، بهبود دیدگاه‌های اجتماعی، تابوشکنی و نفی خشکه مذهبی بودند. صاحب منصبان حکومتی جز استخوان لای زخم بودن، سانسور کردن، انگ زدن، دسیسه چیدن و چه لطف‌ها از این قبیل! کار دیگری برایشان نکردند. به تهمت ناتورالیستی و ادعای لائیک بودن محمدصادق چوبک، بسیاری از داستان هایشان را منتشر نکردند. در حالی که پدران مسخ شده ما در پی روشنفکران خیالی خود بودند، نویسندگان معاصر این افراد رو تاریک اندیش قلمداد میکردند.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۴/۱۱
داستان اسبی که تو جوب افتاده و دست و پاش و دنده هاش خورد شده چند نفر سعی دارن اسبو بکشن بیرون مردم دور اسب جمع شدن و هر کس چیزی میگه و نظری میده. داستانی کوتاه و بسیار پر معنی و مفهوم که باید عمیقا درش تامل کرد. افراد دور اسب بیانگر اقشار مختلف جامعه و طرز فکرهای مختلف اونهاست. اسب بنظرم نشان دهنده قشر ضعیف جامعه است که بیشتر از همه زحمت میکشن متحمل درد و رنج میشن و خیلی زود فراموش شده و افراد جدیدی جایگزین اونها میشن (درشکه چی که اسب رو رها کرده بود و پسری که که پرسید درشکه رو با چی برده)! و اینها همه نشان دهنده بی عدالتی حاکم در فضای جامعه هست. و اسم داستان به خوبی با مفهوم داستان در ارتباطه. صدا گذاری خوبی داره و شنیدنش لذت بخشه
ش ش
۱۴۰۲/۱۰/۲
داستان کتاب عالی 🌟🌟🌟🌟🌟بود. گوینده: عالی و بی نقص👐. حرفها خیلی زیاده راجب این داستان 7 دقیقه‌ای. تو همین داستان 7 دقیقه‌ای ادبی کلی نماد و رمز و راز نهفته است. ضرب المثلی هست که میگن هر سری یه عقلی داره؛ این داستان اساس و مصداق عقل هر کدوم از این افراد در برابر همین اسب زبون بستست. غیر از عقل آدمی، در بطن این داستان ادبی انسانیت و شخصیت یه آدم واقعی ظاهر و به وضوح دیده می‌شود. «عناصر تشکیل دهنده داستان»: عادتهای اخلاقی انسان اعم از رحم، شفقت و مهربانی از اصلیت این داستان است؛ از «نماد ادبی» داستان «تشخیص»: داستان یادآور چیزی درونی بنام بیداری وجدان اخلاقی در یک فرد عاقل و بالغ
Mahshad
۱۴۰۱/۲/۷
بسم الله الرحمن الرحیم.
به یک زبان ساده... بهترین داستان کوتاهی بود که شنیدم😍
از ۱۰ برای توصیفات ۱۰
برای زیبایی نوع داستان پردازی ۱۰
خود موضوع ۱۰
یک نکته هم بگم که هیچ موجود زنده‌ای حتی اگر آخر عمرش هم باشه نباید بکشیمش چون میشه درمانش کرد و گناه اگه کشته بشه. این داستان طرز تفکر آدم‌هارو نشون میده یکی میگه کمکش کنیم... یکی میگه بزاریم بمیره... یکی میگه بکشیمش مثلا راحت شه... یکی میگیه اصبا بکشمش مهم نیست خودم دردسر میوفتم.... این داستان فوق العادست و با تشکر از نویسنده و گویندگان محترم. 🙏🏻🌹🌹🌹🌹🌹
سعیده نصیر
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
چندتا نکته مهم این داستان کوتاه داشت
نکته اول نشان دهنده حالت اول اسب بود که در بدترین شکل ناتوانی ممکن بود که می‌تونه استعاره از افراد در مواجهه با مشکلات باشه
نکته دوم مردم اطراف اسب بودند که هر کدام نقطه نظر متفاوتی برای حل مشکل اسب داشتند که فقط دوتاشون به فکر اسب بودن و بقیه به فکر خودشان یا منافعشان بود که استعاره از اطرافیان در کمک رسانی به شخصی که دچار مشکل شده
سومین نکته سکوت اسب بود که با وجود دردی که میکشید بازم سکوت میکرد استعاره از اینکه هیچ کدام از اون اطرافیان نتونست کمکی بهش بکنه و حالش را بهتر کنه
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۲/۱۳
اسب نمادی از قشر ضعیف جامعه است که تا جان داشته و مجال داشته کارکرده و به بالا دستیاش خدمت کرده اما تو روزای بدبختی و نکبت هر کسی به کار خودش میرسه و کاری بکارش نداره (یه قرون!) و حتی همون بالا دستیا هم خبری ازشون نیست (شاید رفته درشکشو بزاره بیاد) همون بالادستیایی که یه روزی کارشون بدون اسبشون لنگ بود (بدون اسب که نمیتونه درشکه رو جایی ببره-شاید یه اسب جدید) ولی الان اسبشون لنگه و عین خیالشون نیست. هممون همینیم، شاید که نرسیم به اون روزا
Ali Fattahi
۱۳۹۹/۵/۲۲
پای شکسته، بدن خونین، گرده خرد شده، نفس‌های گرم، بخار برخاسته از خون، جوی جریان خون در جوی سیمانی که لجن‌های سبز بر جرز‌ها و ترک هایش چنگ زده اند، دیدگانی که هر چه ببینند و باز ببینند، تهی هستند، این پوچی و تهی چشمی، از تهی ذهنی مشتق میشوند، کاسه‌هایی که منطق شان و اندیشه شان با میخ طویله تن پروری و بیدادی و خرافه و تو سری به خاک جمجمه‌ی عنکبوت زده با پتک استبداد و طناب جهالت کوبیده شده. در میان این‌ها باید بجای آن اسب باشی تا با تفنگ آن آژان چاره ات کنند...
Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۸/۲
بسیار شنیدنی... اسب نماد نجابت و آرامش است که در این داستان صبورانه درد می‌کشد و تنها شاهد گفتگو‌ها و نگاه‌های عابران است... بدون آنکه کسی قصد جدی برای کمک به وی را داشته باشد، فقط حرف می‌زنند.. البته در اکثر جوامع انسانها بیش از آنکه عمل گرا باشند ناظرند... بی مسئولیتی در برابر موجودی تا این حد مفید برای انسان حزن انگیز است. همه روزه شاهد چنین بی عدالتی‌هایی هستیم... کم و زیاد در همه جا وجود دارد. پرسش اساسی این است که اگر خودم در شرایط آن موجود بودم چه انتظاری داشتم؟
Mozhgan
۱۴۰۲/۹/۲۸
کتاب عدل چوبک با صدای آقای عمرانی واقعا لذتبخش است. داستانهای کوتاه و آموزنده چوبک حرف ندارد بارها میشود گوش کرد. مردمان خرافاتی و نادانی که سنگدل میشوندو هر موجود زنده‌ای را میکشند آزار می‌دهند که مبادا نحسی وارد زندگیشان بشود و غافلند که همین خرافات و آزار که بوسیله آن به هر موجود زنده‌ای وارد میکند خودگناه و نحسی است. امیدوادم واقعا روزی برسد همه مردم دست از این حماقتی به اسم خرافات بردارندو حقه این دسیسه و توطئه سیاسی نشوند.
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۵/۸
داستان‌های چوبک فرا تر از زمان خود بود و همین داستان روایت از واکنش ما انسانها در مواجه با اتفاقاتی که برای دیگران می‌افتد را روایت می‌کند. متاسفانه با اختراع گوشی‌های هوشمند انسانیت‌ها هم کم رنگ شده و هر کس سوژه‌ای برای نمایش می‌خواهد. عوض کمک و دستگیری از افتاد تنها تماشاگر شدیم. ظالم و ستمگر همیشه شجاعت و جسارت خود را از تماشاگران می‌گیرد. تماشا کردن به افتاده‌ای یا مظلومی رای مثبت به اعمال ظلم است.
خالد بارانی
۱۴۰۲/۳/۲۴
در جامعه همه مردم به همین شکل هست بجای راه و چاره اندیشی؛ فقط حرف میزنیم
بعضی‌ها بظاهر میخواند کمک کند بعضی‌ها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره هیچ کسی رو نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان
علی علی
۱۳۹۷/۵/۱۳
هرکدوم از رهگذرای داستان یه طرز فکر متفاوت از جامعه است در مواجهه با یه مشکل خاص. هرکدوم از منظر خودش به قضیه نگاه میکنه
احسنت به این نویسنده که در این چند سطر داستان کلی حرف زده.
ممنون از کتابراه
عادل آتشین
۱۴۰۲/۵/۵
داستان خوب و تامل برانگیزی بود، قص علی هذا پُر واضح است که جماعت کنجکاو و کارشناس ایرانی و البته هر ملیتی از اغیار فقط ارابه ران سخن و نسخه پیچ همه فن حریف هستن و توجه و عطف به وجودشان جز پوچی و بطالت چیزی در پی ندارد و نه تنها مرهم نیس که شاید نمک سوزآور روی زخم نیز باشد، ارتش یکنفره‌ی وجود هرکس غالب و چیره بر سپاهی از آدمیان در پیشبرد و سازندگی تعالی انسانیست.
پیشنهاد میکنم
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۱۰
عدل داستان کوتاهی از صادق چوبک است. داستانی زیبا و جذاب که در باره‌ی یک اسب درشکه است که در جوی آبی افتاده و پایش شکسته است و مردم دورش جمع شده‌اند و به جای اینکه همه کمک کنند و او را از این وضعیت نجات دهند فقط نظری میدهند و تماشاگر زجر و بدبختی اسب بیچاره هستند. با تشکر از کتابراه برای تهیه‌ی داستانهای رایگان زیبا و با تشکر از آقای رضا عمرانی برای روایت زیبای داستان.
محمد کاربین
۱۴۰۳/۱/۹
با عرض سلام و تبریک سال نو به همه خانواده کتاب دوست امیدوارم هر کجا هستید مروج کتاب و کتابخوانی باشید. کتاب عدل بی تفاوتی و خودخواهی و اینکه مشکل من نیست مشکل خودشه با داستان یک اسب و مردمان بی تفاوت به مشکل اسب به تصویر میکشه. خیلی خلاصه و آموزنده بود و امیدوارم که ما اینگونه نباشیم و دید ما به مسائل یک دید انسان دوست باشه و نا آدم نباشیم.
آمنه محبتی
۱۴۰۲/۲/۲۰
پر از نماد
ماجرای اسب درشکه‌ای که پایش شکسته و اقشار مختلف مردم می‌آیند و درباره پای شکسته او نظرات متفاوتی میدهند و دریغا که هیچکدام کمکی به او نمیکنند
حرفهای اقشار مختلف مردم، بیان کننده ایدئولوژی آن‌ها درباره جامعه و افراد جامعه است و راه برون رفت از وضع نابسامان جامعه و اسب نماد مردمی که تحت تاثیر حاکمیت زندگیشان تغییر میکند
پویا کرمانجی
۱۴۰۱/۵/۱۹
نویسنده در این داستان میخواهد بگوید که بسیاری از حوادث و اتفاقاتی که در اطراف ما می‌افتد، بقیه‌ی مردم به جای اینکه اقدامی انجام بدهند و راه چاره‌ای پیدا کنند فقط حرف میزنند.......
جدا از مطالب زیبایی که سایر دوستان عرض کردند میتوانیم نکته بالا را هم به آن اضافه کنیم که یکی از بزرگترین دردهای جامعه ما محسوب میشود.
محمود اژدری
۱۴۰۱/۱/۲۵
با سلام و احترام
عدل نمایشنامه‌ای عالی از صادق چوبک است نویسنده‌ای که با همه گم نامی در نسل حاظر ولی کارهایی با کیفیت خلق کرده است که نوشته هم مانند همه نوشته‌های او عالی، روان و شماست که حتما مطالعه و گوش فرا دادن به آنرا به همه پیشنهاد میکنم. بخصوص برای همه افرادی که در ظاهر آرامند ولی تفکر‌هایی به شدت خشونت بار دارند.
Elen Sani
۱۴۰۰/۱۱/۱۱
کوتاه و مفهومى بود ممنون
اما اگر بجاى اسب از گوسفند و گاو استفاده مى شد، باز هم این تاثیر را مى گذاشت؟ آیا فردى که نهار قرمه سبزى با گوشت گوسفند خورده مى تونه بعد خوندن این کتاب دلش براى گوسفند بسوزه و دیگه دست از گوشتخوارى برداره؟
این طورى باید تحت تاثیر قرار بگیرى و باید زندگیت تغییر کنه
محبوبه علمداری
۱۴۰۰/۸/۲
تصویر ذهنی خوبی را برای مخاطب از محیط و شرایط اسب و حتی افراد جمع شده ساخته بود طوری که اون جمع و شرایط اسب و همه و همه رو در خیالم می‌دیدم، گویی خودم هم در آن جا حضور داشتم.
در مورد نتیجه گیری از داستان هم دوستان اکثرا حق مطلب رو گفتن و تکرار بنده زیاده گویی میشه.
ممنون از نویسنده و کتابراه.
فرهاد زندی
۱۴۰۲/۴/۲۷
داستان کوتاه نوشته صادق چوبک بسیار جذاب و در عین حال آموزنده و منعکس‌کننده فرهنگ و دیدگاههای مختلف مردم در خصوص مشکلات سایرین هست که هرکسی از دیدگاه خودش به قضیه نگاه میکند و در نهایت کسی که دچار مشکل است خودش باید یا با مشکلات زندگی و سازش کند و یا خودش اقدام به رفع آن‌ها کند.
so. Ba
۱۴۰۱/۸/۲۰
هییییی
روزگااار
فقط میتونم بگم
چه غم انگیز!!!
داستان کوتاه وعجیب و بی سرو. توی‌ی بود
شاید میخواد بگه همه فقط حرف میزنن
و عملی در کار نیست
شایدم بی توجهی انسان هت به درد دیگران، حتی حیوانها رو میخواد نشون بده
در هرصورت دیدن درد دیگر موجودات اصلا قشنگ نیست
mohaddeseh kamali
۱۴۰۰/۹/۲۲
درداور بود. ب خوبی ب تصویر کشیده شده بود و واقعیت بشر امروز رو نشون میداد. بی تفاوتی ما نسبت ب عزیزانمون زیاده چ برسه ب انسان‌های دیگه و حیوان ها. اما تو اظهار نظر و رسم مشکل عالی هستیم ولی در حل مشکل، نه. ‌.. حال و معرفتشو نداریم. بیشتر از همه خودم 😞
Bahareh Farajlou
۱۴۰۰/۲/۲۸
توروخدا کتابای صوتی رو عین تئاتر نکنید، طرف میگه داشته لبو میخورده بعد گوینده با ملچ ملوچ صحبت میکنه ک اونو منتقل کنه و.... خیلی صاف و ساده و بی موسیقی زمینه بخونید خواهشا عین اینکه‌ی نفر داره قصه تعریف میکنه واسمون. عین دعابرای ربوده شدگان با صدای رخشان بنی اعتماد👌
ستاره
۱۳۹۷/۴/۲۴
خیلی کوتاه و قشنگه. ارزش دانلود داره. به قول یکی از دوستان اون اسب جامعه امروز ایرانه
لیلی ش
۱۴۰۱/۱۲/۷
داستان با اینکه بسیار کوتاه است ولی دنیا دنیا حرف برای گفتن دارد، احساس کردم کلمه کلمه داستان را هر روز زندگی میکنیم، هر روز هزاران نفر برای دردهایمان نسخه میپیچند و خود ما هم در برابر رنج دیگران همین کار را میکنیم، بدون اینکه ذره‌ای از درد هم کم کنیم😔
Faezeh Os
۱۴۰۱/۴/۲۲
عدل یعنی اینکه اگر کسی سکوت کرد دلیل بر رضایتش نیست دلیل بر خوب بودن اوضاع نیست گاهی وقتا سکوت ازخستگیه، از ناتوانی.....
و ما نباید همچین کسیو نادیده بگیریم بلکه به کمکش بشتابیم تا جون رفته به بدنش برگرده
......
نویسنده تفکر عمیقی داشته....
مهسا سهرابی
۱۴۰۰/۱۰/۴
بااینکه خیلی داستان کوتاهی بود ولی پر از معنا بود یکی اینکه وقتی کسی توی درد سر میوفته چقدر راحت افرادی بدون هیچ عملی در مورد اون فرد قضاوت بیخود میکنن دوم اینکه چقدر ساده از کسی که انتظارش رونداری پشتتو خالی میکنه وتو رو تنها میذاره با مشکلت مثل صاحب اسب
رضا ابراهیمی
۱۴۰۳/۱/۹
اینجا خبری از عدل نیست. بر خلاف نام داستان، نویسنده از ناعدالتی‌ها بی مسؤولیتی‌های جامعه‌ی روزگار خویش مینویسد. صادق چوبک پیچیدگی‌ها این ناهنجاری اجتماعی رو با نماد سازی و شخصیت سازی..، به صورت ظریف و ساده و روان بیان کرده.
Fateme
۱۴۰۲/۱۲/۴
داستان طوریه که هر شخصی از ابتدا باهاش ارتباط میگیره. بعد از شنیدنش فکرم رو کاملا درگیر کرد. نقش‌های داستان هم میتونن نشون دهنده تمام موقعیت‌ها و شخصیت‌های یک نفر باشن هم تمام افراد یه اجتماع. در آخر با تمام سلول‌ها میشه ان رو درک کرد
محمدجلال عبادت
۱۴۰۲/۵/۱۳
سلام
با تشکر از تیم محترم کتابراه
داستان کوتاه و زیبایی است که تاریخ مصرف نداره
و متاسفانه در هر زمان با نمایی نو ظهور میکنه
خودخواهی منشاء همه گناهان اجتماعی و شرعی است که در این اثر بسیار مورد توجه قرار گرفته
لاحول ولا قوۀ الا بالله
امید امید
۱۴۰۲/۳/۱
قند بی کوپن بود، کوتاه، تاثیر گذار، خوش صدا، تصویر سازی عالی، وای کیف کردم، نظر فردی که گفت، باید اسب بتونه روی سه پاس وابسته عالی بود چون مرغ رو دو پاس می‌ایسته اونم باید بتونه.
نظر ما را از زمین زمانی که به ماه گوش می‌کنیم می‌شنوید
محمد مهدی ندیمی
۱۴۰۱/۷/۱۲
سلام
داستانک خوبی یود اما مجهول به پایان رسید.
لازم است مفهوم این داستان همیشه در ذهن ما انسان‌ها باشه که عدل همیشه در دسترس نبوده و همچنین دید و برداشت هر فرد با دیگیری می‌تواند بسیار متفاوت و تعجب برانگیز باشد
تشکر از کتاب راه
لیلا دلاوری
۱۴۰۰/۶/۸
میگن قبل از قضاوت کردن کسی، بهتره اول کفش اونو بپوشی بعد نظر بدی.
اون اسب قصه خیلی از ادمهایی هست که دچار مشکلن و لی بعضی از ما‌ها فقط از دریچه نگاه خودمون میخایم مشکل اونها رو حل کنیم و جالبه که فقط نظر میدیم ولی عملا هیچ کمکی نمی‌کنیم.
Mohammad Gholizadeh
۱۳۹۸/۷/۲۷
بنظرم مفهوم کلیش این بود که همیشه یه عده بیکار هستن که با افکار و راه‌های بیخود خود، خود راه سرگرم و فرد مشکل دار را فقط از کاری که باید بکنند عقب میندازند. جدا از بحث‌های گوناگونی در افکار و اینکه اسب یه استعاره است و این حرفا
احسان عسکری زاده
۱۴۰۳/۱/۱۰
داستان اسبی که در گودالی افتاده دنده و دست و بدنش زخمیشده و کسانی که دور او جمع شدن بر گرفته از مردم جامعه که هر کس نظری و فکر خودش رو میخوام بیان کنه ممنون از برنامه خوب کتابراه همه کتاب‌های صوتی شما رو می‌شنوم ممنون
فاطمه
۱۴۰۱/۱۰/۲۲
عدل کلمه عجیبیه به طبیعت هم که نگاه میکنیم بی عدالتی میبینیم چه برسه به ما آدم‌ها که اختیار داریم، شاید برداشت ما از عدل خیلی سطحیه یا اینکه اصلا انتظار ما از برقراری عدالت توی این دنیا خیلی دور از انتظار باشه
sholeh tayebi
۱۴۰۰/۳/۳۰
قشنگ بود.
جالبه ما ادما فقط حرف میزنیم و عمل نمیکنیم.
وفاداری پوست بدنش بیشتر از وفاداری صاحبش بوده که ولش کرده.
بچه حرفش جالب بود که صاحبش چطوری گاری برده (گهی زین به پشت و گهی پشت به زین)
سپیده دهقان
۱۳۹۸/۸/۴
ممنون بابت این کتاب زیبا. گوینده صوت دلنشین و بیان عالی‌ای دلشتند و موسیقی خوبی در ان به کار رفتا بود ولی در مورد خود کتاب‌ای کاش انتهایش طور دیگری تمام میشد و نتیجه گیری برعهده مخاطب نبود.
Alireza Shariat
۱۳۹۸/۱/۲۲
طرز تفکرات متفاوت در مواجهه با یک مشکل یا ناتوانی. و البته تفکرات ناگهانی. ن تقکراتی که به اندیشیدن همراه باشه و به صلاح همه. یاد اوضاع الان مملکت افتادم
Fatima Vahed
۱۳۹۷/۱۱/۲۴
حکایت اینروزهایِ ماست. با بروز هر حادثه، گوشی ب دست میشویم بدونِ توجه ب حالِ نزارِ حادثه دیده. عالی بود
Monir Naghikhani
۱۳۹۷/۷/۳
باهمه کوتاهی بسیارزیبا ودرخور تحسین، نگاهی عالی به ما انسانها، دقیقا یاد سؤال پیرمرد رنجوری که به وزیر بهداشت گلایه میکرد وسخنان طنز ایشان وخنده حضار، کسی به فکر درد پیرمرد نبود. ممنون
محمد رضا فاطمی
۱۴۰۲/۱۲/۲۶
استنباط من از داستان بدبختی هست که وقتی گریبان آدم بیچاره رو میگیره کار خاصی از اطرافیان بر نمیاد یا بهتره بگم که اساسا به دلیل بدبختی که تو کل جامعه و محیط هست حتی تصمیم درستی هم نمیتونن بگیرن
Fateme.shm
۱۴۰۲/۶/۱۵
اسب و تمام شخصیتها با صفاتی که سعی در بیانشون داره و به بهترین شکل آدم رو به اون فضا منتقل میکنه بعلاوه استعاره و کنایه‌ها در صحبت‌های افراد که هر کدوم نشاندهنده داستانیست در پشت سر خود.
فیروزه شیرینکام
۱۴۰۱/۸/۲۰
کوتاه ومختصر. هر کدوم از رهگذران نظری متفاوت دارن و اخر داستان هم باز گذاشتن. فقط سوال اون بچه که درشکه چی درشکه رو با چی بردش! نشون دهنده جایگزین کردن سریع هستش و زود از یادها رفتن.
Zahra Zafar
۱۴۰۱/۲/۵
به نظر من، این داستان جامعه ما رو توصیف می‌کنه. جامعه‌ای که اکثر مردم در مواجهه با اتفاقات فقط تماشاگر هستند و در اکثر موارد نیز مانند به قضاوت‌های نادرست نسبت به افراد و اتفاقات میشنند.
بهار تاجیک
۱۴۰۰/۲/۴
جالب بود. مخصوصا تشریح شخصیتهایی که در کنار اسب ایستاده بودند. کارکترهایی که به مرور زمان بعضی هایشان دیگر وجود ندارند اما صادق چوبک آن‌ها را ثبت کرده و برای همیشه ماندگار شده‌اند. از ماه آوا متشکرم.
پگاه
۱۴۰۳/۱/۱۲
داستان کوتاه و زیبایی بود. اسب نماد انسانیست در سختی فرو رفته که درخواست کمک دارد؛ اما مردم او را احاطه کرده‌اند و فقط گفته‌های ناکارآمد دارند که تاثیری در سرنوشت اسب نمی‌گذارد.
نسرین کاویانی
۱۴۰۲/۷/۲۵
سلام و درود صادق چوبک نویسنده‌ای که از زمان خودش خیییلی جلوتر بودداستان انگار مال زمان ماستکه بجای کمک فقط ایستادیم و فیلم میگیدیم و اظهار نظر میکنیم سپاس از عوامل کتابراه
1 2 3 4 5 >>