معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی عدل

عکس جلد کتاب صوتی عدل
قیمت:
رایگان - 0€
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عدل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عدل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی عدل

کتاب صوتی عدل نوشته صادق چوبک داستان کوتاهی در مورد اسب بیچاره‌ای است که زیر بار درشکه، دست و پاهایش شکسته و رهگذران هر کدام نظری برای نجات اسب بیچاره می‌دهند، بدون اینکه اقدامی عملی انجام بدهند.

صادق چوبک نویسنده ایرانی بود. او را همراه بزرگ علوی و صادق هدایت، پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند. از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان انتری که لوطی‌اش مرده بود، رمان‌های سنگ صبور و تنگسیر نام برد.

اکثر داستان‌های صادق چوبک حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه، نادانی و پایبند به مذهب خویش هستند.

فهرست مطالب کتاب صوتی

8 دقیقه
عدل

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی عدل
نویسنده
راویرضا عمرانی
ناشر صوتینشر ماه آوا
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابMP3
مدت۷ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب صوتی داستان و رمان ایرانی، کتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه صوتی
رایگان - 0 یورو
افزودن به کتابخانه

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عدل

betWeen دامنی
۱۴۰۲/۸/۱۹
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر از دیار نویسندگان ایران زمین البته فکر کنم که این‌ها بخش‌های از خود کتاب‌های هست که نویسندگان نوشته‌اند و اما داستان نوشته ب صادق چوبک از نویسندگان معاصر که اولین داستان‌ها را نوشتند و این سبک را رقم زدند خواندن و یا گوش دادن داستان‌های ایرانی اهمیت شگرفی دارد چرا؟ و چون درک شناخت بهتری از جامعه‌ی چند دهه پیش کشور به ما میدهد که در بینش و فهم امروز هم بسیار موثر است و اما برگردیم به داستان. که درآن نویسنده از اسبی روایت میکند که افتاده تصادف کرده یا به هر نحوی و دست آن شکسته و بله چنانچه حیوانی مانند اسب دستش بشکند دیگر مثل روز اولش نمیشود و تا ابد لنگ میزند و اما حضاری که هرکدام با زاویه دید خود به اسب نگاه میکنند و نوسینده میخواهد همه‌ی آن‌ها را برای ما بیان کند بگونه‌ای که در ابتدا میخواهند بلندش کنند ولیکن بعد متوجه میشوند که نمیشود اینکار را کرد و بعد میگویند خلاصش کنید اما پاسبان میگویدجواب. گلوله را چه بدهم و بله همه‌ی اینها میخواهند بگوسند انسانیتی در آن جامعه وجود ندارد دلسوزی وجود ندارد چه حیوان باشدچه انسان و البته فرقی هم نباید داشته باشد اما میبینیم که همگی فقط در حال نظاره هستند و هیچکس هیچکار نمیکند و اسبی که از ظهر تا بدان لحظه که نویسنده مینویسد در حال ژجر کشیدن است و بله هدف کلی نویسنده همین است نشان دادن جامعه‌ی آن روزگار...
علی فتاحی
۱۴۰۲/۵/۱۸
هر چقدر بیشتر کتاب‌های کوتاه و بلند پدران داستان نویس و رمان نویس معاصر ایران رو میخونم و میشنوم، بیشتر عذابی که در دوران خودشون متحمل شدن رو حس میکنم. اعجازی در قلم و نوشتارشان وجود دارن که حزن و صعب زمانه خودشان را از میان کلمات، فریاد میکنند. در روزگاری که باید، درک نشدن، دیده نشدن، حمایت نشدن. انها پیشگامان نگرشی نوین، بهبود دیدگاه‌های اجتماعی، تابوشکنی و نفی خشکه مذهبی بودند. صاحب منصبان حکومتی جز استخوان لای زخم بودن، سانسور کردن، انگ زدن، دسیسه چیدن و چه لطف‌ها از این قبیل! کار دیگری برایشان نکردند. به تهمت ناتورالیستی و ادعای لائیک بودن محمدصادق چوبک، بسیاری از داستان هایشان را منتشر نکردند. در حالی که پدران مسخ شده ما در پی روشنفکران خیالی خود بودند، نویسندگان معاصر این افراد رو تاریک اندیش قلمداد میکردند.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۴/۱۱
داستان اسبی که تو جوب افتاده و دست و پاش و دنده هاش خورد شده چند نفر سعی دارن اسبو بکشن بیرون مردم دور اسب جمع شدن و هر کس چیزی میگه و نظری میده. داستانی کوتاه و بسیار پر معنی و مفهوم که باید عمیقا درش تامل کرد. افراد دور اسب بیانگر اقشار مختلف جامعه و طرز فکرهای مختلف اونهاست. اسب بنظرم نشان دهنده قشر ضعیف جامعه است که بیشتر از همه زحمت میکشن متحمل درد و رنج میشن و خیلی زود فراموش شده و افراد جدیدی جایگزین اونها میشن (درشکه چی که اسب رو رها کرده بود و پسری که که پرسید درشکه رو با چی برده)! و اینها همه نشان دهنده بی عدالتی حاکم در فضای جامعه هست. و اسم داستان به خوبی با مفهوم داستان در ارتباطه. صدا گذاری خوبی داره و شنیدنش لذت بخشه
ش ش
۱۴۰۲/۱۰/۲
داستان کتاب عالی 🌟🌟🌟🌟🌟بود. گوینده: عالی و بی نقص👐. حرفها خیلی زیاده راجب این داستان 7 دقیقه‌ای. تو همین داستان 7 دقیقه‌ای ادبی کلی نماد و رمز و راز نهفته است. ضرب المثلی هست که میگن هر سری یه عقلی داره؛ این داستان اساس و مصداق عقل هر کدوم از این افراد در برابر همین اسب زبون بستست. غیر از عقل آدمی، در بطن این داستان ادبی انسانیت و شخصیت یه آدم واقعی ظاهر و به وضوح دیده می‌شود. «عناصر تشکیل دهنده داستان»: عادتهای اخلاقی انسان اعم از رحم، شفقت و مهربانی از اصلیت این داستان است؛ از «نماد ادبی» داستان «تشخیص»: داستان یادآور چیزی درونی بنام بیداری وجدان اخلاقی در یک فرد عاقل و بالغ
Mahshad
۱۴۰۱/۲/۷
بسم الله الرحمن الرحیم.
به یک زبان ساده... بهترین داستان کوتاهی بود که شنیدم😍
از ۱۰ برای توصیفات ۱۰
برای زیبایی نوع داستان پردازی ۱۰
خود موضوع ۱۰
یک نکته هم بگم که هیچ موجود زنده‌ای حتی اگر آخر عمرش هم باشه نباید بکشیمش چون میشه درمانش کرد و گناه اگه کشته بشه. این داستان طرز تفکر آدم‌هارو و
نشون میده یکی میگه کمکش کنیم... یکی میگه بزاریم بمیره... یکی میگه بکشیمش مثلا راحت شه... یکی میگیه اصبا بکشمش مهم نیست خودم دردسر میوفتم.... این داستان فوق العادست با تشکر از نویسنده و گویندگان محترم. 🙏🏻🌹🌹🌹🌹🌹
سعیده نصیر
۱۴۰۱/۱۱/۲۱
چندتا نکته مهم این داستان کوتاه داشت
نکته اول نشان دهنده حالت اول اسب بود که در بدترین شکل ناتوانی ممکن بود که می‌تونه استعاره از افراد در مواجهه با مشکلات باشه
نکته دوم مردم اطراف اسب بودند که هر کدام نقطه نظر متفاوتی برای حل مشکل اسب داشتند که فقط دوتاشون به فکر اسب بودن و بقیه به فکر خودشان یا
منافعشان بود که استعاره از اطرافیان در کمک رسانی به شخصی که دچار مشکل شده
سومین نکته سکوت اسب بود که با وجود دردی که میکشید بازم سکوت میکرد استعاره از اینکه هیچ کدام از اون اطرافیان نتونست کمکی بهش بکنه و حالش را بهتر کنه
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۲/۱۳
اسب نمادی از قشر ضعیف جامعه است که تا جان داشته و مجال داشته کارکرده و به بالا دستیاش خدمت کرده اما تو روزای بدبختی و نکبت هر کسی به کار خودش میرسه و کاری بکارش نداره (یه قرون!) و حتی همون بالا دستیا هم خبری ازشون نیست (شاید رفته درشکشو بزاره بیاد) همون بالادستیایی که یه روزی کارشون بدون اسبشون لنگ بود (بدون اسب که نمیتونه درشکه رو جایی ببره-شاید یه اسب جدید) ولی الان اسبشون لنگه و عین خیالشون نیست. هممون همینیم، شاید که نرسیم به اون روزا
Ali Fattahi
۱۳۹۹/۵/۲۲
پای شکسته، بدن خونین، گرده خرد شده، نفس‌های گرم، بخار برخاسته از خون، جوی جریان خون در جوی سیمانی که لجن‌های سبز بر جرز‌ها و ترک هایش چنگ زده اند، دیدگانی که هر چه ببینند و باز ببینند، تهی هستند، این پوچی و تهی چشمی، از تهی ذهنی مشتق میشوند، کاسه‌هایی که منطق شان و اندیشه شان با میخ طویله تن پروری و بیدادی و خرافه و تو سری به خاک جمجمه‌ی عنکبوت زده با پتک استبداد و طناب جهالت کوبیده شده. در میان این‌ها باید بجای آن اسب باشی تا با تفنگ آن آژان چاره ات کنند...
Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۸/۲
بسیار شنیدنی... اسب نماد نجابت و آرامش است که در این داستان صبورانه درد می‌کشد و تنها شاهد گفتگو‌ها و نگاه‌های عابران است... بدون آنکه کسی قصد جدی برای کمک به وی را داشته باشد، فقط حرف می‌زنند.. البته در اکثر جوامع انسانها بیش از آنکه عمل گرا باشند ناظرند... بی مسئولیتی در برابر موجودی تا این حد بی مفید برای انسان حزن انگیز است. همه روزه شاهد چنین عدالتی‌هایی هستیم... کم و زیاد در همه جا وجود دارد. پرسش اساسی این است که اگر خودم در شرایط آن موجود بودم چه انتظاری داشتم؟
ستاره
۱۴۰۲/۹/۲۸
کتاب عدل چوبک با صدای آقای عمرانی واقعا لذتبخش است. داستانهای کوتاه و آموزنده چوبک حرف ندارد بارها میشود گوش کرد. مردمان خرافاتی و نادانی که سنگدل میشوندو هر موجود زنده‌ای را میکشند آزار می‌دهند که مبادا نحسی وارد زندگیشان بشود و غافلند که همین خرافات و آزار که بوسیله آن به هر موجود زنده‌ای وارد و میکند خودگناه نحسی است. امیدوادم واقعا روزی برسد همه مردم دست از این حماقتی به اسم خرافات بردارندو حقه این دسیسه و توطئه سیاسی نشوند.
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۵/۸
داستان‌های چوبک فرا تر از زمان خود بود و همین داستان روایت از واکنش ما انسانها در مواجه با اتفاقاتی که برای دیگران می‌افتد را روایت می‌کند. متاسفانه با اختراع گوشی‌های هوشمند انسانیت‌ها هم کم رنگ شده و هر کس سوژه‌ای برای نمایش می‌خواهد. عوض کمک و دستگیری از افتاد تنها تماشاگر شدیم. ظالم و ستمگر و همیشه شجاعت جسارت خود را از تماشاگران می‌گیرد. تماشا کردن به افتاده‌ای یا مظلومی رای مثبت به اعمال ظلم است.
خالد بارانی
۱۴۰۲/۳/۲۴
در جامعه همه مردم به همین شکل هست بجای راه و چاره اندیشی؛ فقط حرف میزنیم
بعضی‌ها بظاهر میخواند کمک کند بعضی‌ها دنبال خلاص شد از مخصمه هستند در کل همه بفکر خود شونند،
فکر کنم نویسنده اسب رو به قشر فقیر تشبیح کرده کل زندگی واسع همه بار میکشه و کمک حال همه میشه ولی سرانجام روزی که کمک نیاز داره رو
هیچ کسی نداره مردم فقط واسعش افسوی میخورند و چندتا حرف واسع دلداری پوچ میزنند بعدش همه میرند پی زندگی خودش مثل آخر همین داستان
علی علی
۱۳۹۷/۵/۱۳
هرکدوم از رهگذرای داستان یه طرز فکر متفاوت از جامعه است در مواجهه با یه مشکل خاص. هرکدوم از منظر خودش به قضیه نگاه میکنه
احسنت به این نویسنده که در این چند سطر داستان کلی حرف زده.
ممنون از کتابراه
عادل آتشین
۱۴۰۲/۵/۵
داستان خوب و تامل برانگیزی بود، قص علی هذا پُر واضح است که جماعت کنجکاو و کارشناس ایرانی و البته هر ملیتی از اغیار فقط ارابه ران سخن و نسخه پیچ همه فن حریف هستن و توجه و عطف به وجودشان جز پوچی و بطالت چیزی در پی ندارد و نه تنها مرهم نیس که شاید نمک سوزآور روی زخم نیز باشد، ارتش یکنفره‌ی وجود هرکس غالب و چیره بر سپاهی از آدمیان در پیشبرد و سازندگی تعالی انسانیست.
پیشنهاد میکنم
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۱۰
عدل داستان کوتاهی از صادق چوبک است. داستانی زیبا و جذاب که در باره‌ی یک اسب درشکه است که در جوی آبی افتاده و پایش شکسته است و مردم دورش جمع شده‌اند و به جای اینکه همه کمک کنند و او را از این وضعیت نجات دهند فقط نظری میدهند و تماشاگر زجر و بدبختی اسب بیچاره هستند. با تشکر از کتابراه برای تهیه‌ی داستانهای رایگان زیبا و با تشکر از آقای رضا عمرانی برای روایت زیبای داستان.
مشاهده همه نظرات 236

راهنمای مطالعه کتاب صوتی عدل

برای دریافت کتاب صوتی عدل و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.