نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سال بلوا - عباس معروفی
4.6
569 رای
مرتبسازی: جدیدترین
عباس معروفی بهترین نویسنده و رمان نویسی بوده که با خواندن کتابهای ایشون به این درک میرسید. سال بلوا هم یکی از آثار و گنجینههای ادبی ایرانه. که مثل کتاب سمفونی مردگان بی نظیره شما دقیقا در حال و هوای سالهای 1300 تا 1320 و شرایط و برهه تاریخی اون دوران قرار میگیرید.
ضمنا صدای گوینده لذت این اثر رو دو چندان کرده. کتاب راه ممنون.
ضمنا صدای گوینده لذت این اثر رو دو چندان کرده. کتاب راه ممنون.
داستان راجع به نوشآفرینه که تک دختر یه خانواده درست درمونه و عاشق یه پسر میشه و...
عباس معروفی کلاً یجوری مینویسه، یجاهایی از داستان و انگار بداهه مینویسه از زبون شخصیت، میدونی کلا یه مدلیه که تو کسی ندیده بودم، حتی به نصف کتابشم که رسیدی احساس میکنی تازه شروع کرده به گفتن، انگار داره کلاً یه آدم بداهه بداهه میگه و میره جلو، سبک جالب و عجیبیه کلاً، بعضی وقتا آدم گیج میشه باید بره عقبتر هی و تا آخر قصه بازم انگار چیز خاصی مشخص نبود و هی حرف تو حرف بود و شاید هم من توی تایم خوبی گوش ندادم بهش و شایدم چندروز بعد بفهمم چه خوب بوده، درکل تم عاشقانهی قشنگی داشت، بداهه نویسیهاشم خیلی جالب بود، کلا این مدلی نخونده بودم خاص بود اما درمقایسه با سمفونی مردگان؟ بنظرم قابل قیاس نبود.
باز هم این انتقاد درو برای بار چندم میگم که لطفا رسیدگی کنید، توی یکسری از کتابهاتون مشکل هست، یهو وسط داستانی اپیزود بعدی مشکل داره و دانلود نمیشه، محبوری بری یه نسخه الکترونیکی یا چاپی پیدا کنی و اون فرضا نیم ساعت رو بخونی تا بفهمی چیشد.
عباس معروفی کلاً یجوری مینویسه، یجاهایی از داستان و انگار بداهه مینویسه از زبون شخصیت، میدونی کلا یه مدلیه که تو کسی ندیده بودم، حتی به نصف کتابشم که رسیدی احساس میکنی تازه شروع کرده به گفتن، انگار داره کلاً یه آدم بداهه بداهه میگه و میره جلو، سبک جالب و عجیبیه کلاً، بعضی وقتا آدم گیج میشه باید بره عقبتر هی و تا آخر قصه بازم انگار چیز خاصی مشخص نبود و هی حرف تو حرف بود و شاید هم من توی تایم خوبی گوش ندادم بهش و شایدم چندروز بعد بفهمم چه خوب بوده، درکل تم عاشقانهی قشنگی داشت، بداهه نویسیهاشم خیلی جالب بود، کلا این مدلی نخونده بودم خاص بود اما درمقایسه با سمفونی مردگان؟ بنظرم قابل قیاس نبود.
باز هم این انتقاد درو برای بار چندم میگم که لطفا رسیدگی کنید، توی یکسری از کتابهاتون مشکل هست، یهو وسط داستانی اپیزود بعدی مشکل داره و دانلود نمیشه، محبوری بری یه نسخه الکترونیکی یا چاپی پیدا کنی و اون فرضا نیم ساعت رو بخونی تا بفهمی چیشد.
عباس معروفی رو با رمان بینظیر و شاهکار، سمفونی مردگان شناختم، کتابی که ماهها در ذهنم ماند، و خواهد ماند، عباس معروفی کتاب سال بلوا رو هم به سبک سمفونی مردگان نوشته یعنی زمان در داستان خطی نیست و خواننده یا شنونده با ذهن و زمان سیال درگیر هست، در کتاب سال بلوا که سال وبا در جنگ جهانی دوم ۱۳۲۰ را تداعی میکند در ظاهر یک داستان عاشقانه و ظلم به زنان هست، اما عمیق که به داستان فکر کنید و اسامی کارکترها، متوجه دو پهلو روایت کردن استاد معروفی میشوید، مثلا شوهر نوشا، معصوم، نه بلکه معصوم نیست بلکه خیلی ظالمه، داستان در شهر سنگسر از توابع سمنان اتفاق افتاده که حالا دیگر اسم شهر شده مهدی شهر، از قضا استاد معروفی زاده همین سنگسر هست، اما استاد شهر سنگسر رو نماد کل ایران قرار داده، زنان انگار شهروند درجه دو هستند و اختیاری از خود ندارند، مردم با احداث کتابخانه که ان هم با هزینه شخصی ساخته شده مخالف هستند اما برای ساخته شدن دار، جشن میگیرن، مخالفان حکومت که از قضا روشنفکران جامعه هستند کشته میشوند اما نه با دار! راوی خانم رضوی خیلی عالی از پس خوانش کتاب بر آمده، اما من معتقدم چنین رمانهای ماندگار و تاریخی، اگر یک آقا خوانش صدای مردان و یک خانم خوانش صدای زنان باشد، کاری جذاب خواهد بود که متاسفانه در رمانهای تاریخی و زیبا چنین چیزی نمییابیم، شاید گفتن این مطلب هم خالی از لطف نباشد که در رمان جاوید، شاهکار استاد «اسماعیل فصیح» که بسیار خواندنی هست و داستان واقعی زردتشتی یزدی به نام جاوید هست در انتهای رمان که سال ۱۳۰۷ هست معلوم نمیشود که جاوید کجا میرود و دقیقا ۱۳۲۰ که جاوید ۳۰ ساله هست دقیقا با همان مشخصات در رمان سال بلوا ظاهر میشود، که من رو شوکه کرد، خدا رحمت کند استاد معروفی و استاد فصیح عزیز رو.
بسیار عالی، واقعا لذت بردم. قلم مرحوم معروفی آدم را میکشاند به دنبال خودش و شیفتهاش میکند. داستان هایش بسیار غمناک است و حاوی نشانههای بسیار که شاید باید چند بار بخوانی تا بفهمیش ولی شیرین است. ابتدا داستان بسان پازلی درهم ریخته است که کم کم شکل میگیرد و قطعات که در جای خودشان قرار میگیرند حظ مخاطب تکمیل میگردد. به سبب رفت و برگشتهای بسیار در زمان و بهره مندی از دو راوی (هم اول شخص و هم دانای کل) فهمیدن داستان نیاز به حواس شش دانگ دارد. قبلا رمان سمفونی مردگان را شنیده بودم و این رمان به مراتب کم حجم تر و ساده تر است ولی واقعا جذاب و گیراست. فضای داستان به شدت مرا به یاد خانه ادریسیها اثر بانو غزاله علیزاده میانداخت. صدا و روایت بانو رضوی بسیار عالی بود و به خوبی حس جاری در داستان و شخصیتها را به مخاطب میرساند. واقعا مایلم باز با صدای ایشان کتاب بشنوم. با سپاس از کتابراه
سال بلوا، میخواهم افکارم را یکجا جمع کنم بنویسم از چی از کتاب این که تنها یک کتاب نبود اینکه دلم گرفت اینکه مظلومیت خیلیها رو به یاد آدم میآورد اینکه یک شاهکار ادب فارسی بود این کتاب فراتر از یک رمان یا یک داستان بود اونقدر زیر پوست این کتاب واقعیتهای جامعهی ما نهفته بود که نمیشود با تنها ۱۵۰۰ کلمه در موردش قضاوت کرد یا تجزیه تحلیلش کرد مثل یک مثنوی باید خواند و شنید و مدتها بحث کرد زیبا در یک کلمه من تا به امروز کتابی رو اینچنین پیشنهاد نکردم به شدت بهتون پیشنهاد میکنم همین الان بخرید و از صدای زیبای راوی و قصهی زیبای استاد معروفی لذت ببرید دنبال راست و دروغ این قصه نباشید نوش آفرینها کم نیستند پاینده باد کتابراه دوست این روزهای من
امان از قلم بی مانند استاد معروفیو چقدر شیرین است صدای عاطفه در این داستانو چقدر دلنشین است نوای موسیقی در میانههای داستان.... خوشحالم که فرصت داشتم تا کتابی دیگر از استاد را بخوانم. این انتخاب دومم از شاهکارهای استاد معروفی است. اولی سمفونی مردگان بود... معرکه وبی مانند.. و اینک سال بلوا.. تفسیر موقعیت به گونه ایست که گویی وسط داستانی.. قوی و روشن. نمیدانم این چه سری است که با اینکه مضمون داستان تلخ است اما بسیار دلنشین و شنیدنی است. این هم از استعدادهای بی نظیر استاد است در شیرین کردن تلخی ها.... البته من تازه کتاب را شروع کردم و هنوز تا انتهای آن بسیار مانده اما وقتی جرعهی اولش را نوشیدم دانستم که چقدر خواستنی است... داستان دختری نازپرورده که در ۱۷ سالگیاش در دل شور عشقی داشته اما بازی خور تقدیر شده و به آن نرسیده و اسیر دست نامرد گردیده..
رمان خوبی بود جذبش شدم و در زمان کوتاهی تمومش کردم. داستان وصف حال زنی در سالهای رضا شاه زندگی میکرده که عاشق مردی میشه و با مخالفت خانوادهاش روبرو میشه و به یه ازدواج بدون عشقی تن میده و درکنارش شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه رو شرح میده که متاسفانه از لحاظ اجتماعی هیچ فرقی نکردیم و در ۸۰ سال قبل هنوز گرفتار و جامعه بیمار داریم
با سلام تشکر فراوان. نثر روان وساده کتاب و خوانش درست با انتقال موثر. اگر بخواهم نقدی هم داشته باشیم خیلی مختصر عرض کنم نوشا نقش اول رمان دختر سرهنگ نیلوفری از ابتدای جوانیش نشان از ذکاوت و هوشیاری دارد دختر توسری خور و ناتوانی نیست کما اینکه از همان روزهای تحصیلی گاه وبیگاه به بهانههای مختلف سری به پستوی کوزه گری میزده و از جام عشق حسینا مینوشید و حتی شبها را کنارش سر کرده و شب عروسیش طبق سنت و فرهنگ زمانه یک زن بوده نه دختر. چطور در مقابل ضربات مزر بر سرش و خونین و مالین شدن، در حالیکه سروان خسروی و شهردار و آقای حسن خان رئیس انجمن شهر که ملاقاتش آمدهاند کلامی اعتراض نمیکند!
این عاقبت شوم و درد ناک تنها برای نوشا نبوده برای پدرش بیشتر از این و وضع مادر بدتر و همه اینها بر میگردد به طمع ورزشهای پدرش و فیس و افاده مادرش. سر انجام همگی در عین خوشبختی ظاهری به بدبختترین خانواده سنگسر بدل شدند.
سربازان روس با آن نظم و سکوت و مراقبتها آیا هیچ برنامهای در سر نداشتند جز داشته کردن یکی از همقطاران خود؟!
هرچه جلو تر رفتم تا فضای سنگسر را به روشنی در ذهنم مجسم کنم نتوانستم یاد کلیدر افتادم که چقدر مکانها و موقعیتها را در ذهنم میتوانستم تصور کنم و بعد که برای بازدید و تحقیق به منطقه اطراف سبزوار رفتم مکانها وموقعیت چقدر شبیه همانی بود که تصور میکردم.
شخصیتها نصفه نیمه رها شدهاند حسین خان شب عروسی میزنه بیرون همزمان خبر میارن عروسش هم خود کشی کرده! همه چیز در هالهای از ابهام.
شخصیتها بدرستی پرورش نیافتهاند حتی حسینا خیلی مبهمه....
با این وجود خانم رضوی ممنون که احساس قهرمانان رو خوب منتقل کردند. کتابخوانی ما ایرانیها مدیون این خواهر و برادر جناب بهروز رضوی هست.
این عاقبت شوم و درد ناک تنها برای نوشا نبوده برای پدرش بیشتر از این و وضع مادر بدتر و همه اینها بر میگردد به طمع ورزشهای پدرش و فیس و افاده مادرش. سر انجام همگی در عین خوشبختی ظاهری به بدبختترین خانواده سنگسر بدل شدند.
سربازان روس با آن نظم و سکوت و مراقبتها آیا هیچ برنامهای در سر نداشتند جز داشته کردن یکی از همقطاران خود؟!
هرچه جلو تر رفتم تا فضای سنگسر را به روشنی در ذهنم مجسم کنم نتوانستم یاد کلیدر افتادم که چقدر مکانها و موقعیتها را در ذهنم میتوانستم تصور کنم و بعد که برای بازدید و تحقیق به منطقه اطراف سبزوار رفتم مکانها وموقعیت چقدر شبیه همانی بود که تصور میکردم.
شخصیتها نصفه نیمه رها شدهاند حسین خان شب عروسی میزنه بیرون همزمان خبر میارن عروسش هم خود کشی کرده! همه چیز در هالهای از ابهام.
شخصیتها بدرستی پرورش نیافتهاند حتی حسینا خیلی مبهمه....
با این وجود خانم رضوی ممنون که احساس قهرمانان رو خوب منتقل کردند. کتابخوانی ما ایرانیها مدیون این خواهر و برادر جناب بهروز رضوی هست.
رمانی زیبا و روانی بود این دومین اثر از استاد معروفی بود که گوش میدادم
ولی سمفونی مردگان یک سر وگردن شاهکارتر از این اثر بود البته به نظر من