نقد، بررسی و نظرات کتاب رستگاران - محمدعلی قجه
4
165 رای
مرتبسازی: جدیدترین
صدیقه مختاری
۱۴۰۳/۲/۱۰
00
تلخی زیادداشت من جذبش نشدم
داستان اول رو توی کتاب آغوش عشق خوندم، توی اون کتاب پایانش خیلی بهتر بود. توی داستان دوم اگه یدالله پدرزن پولدار نداشت و بهش پیشنهاد کار نداده بود بیشتر تحت تاثیر قرار میگرفتم، ولی الان حس خاصی بهم دست نداد، قرار نبوده که پدرزنش بهش صدقه بده، قرار بوده پیش پدرزنش کار کنه و در ازای کارش پول بگیره، بخاطر یه غرورِ بیخودی خودش رو به کام مرگ کشوند و باعث رنجش همسر و فرزندانش شد. داستان سوم هم محتوای خاصی نداشت، چهارمی هم باز تکراری بود توی یه کتاب دیگه خونده بودمش، فکر کنم اسم کتاب حسادت بود.
اول خسته نباشید میگم به اقای قجه بخاطر زحماتی که کشیدند و همه میدونیم نویسندگی و کتاب نوشتن چقدر سختی و زحمت داره!
و بعد میگم که این کتاب زیاد به دلم نشست چون در داستانها موقعیتهایی پیش میومد که افراد رو از سختی نجات بده ولی داستان طور دیگهای پیش رفت...
مثلا در داستان اول امکاتش بود که اون خانم با صاحبکارش ازدواج میکرد و بچه اشم خوب میشد با پول عمل و... یعنی باید یه مشکل دیگه سرراهش قرار میگرفت نه این موضوع ینی بهونه دیگهای داشت... ولی عالی بود چون عشق مادر به فرزند رو به خوبی نشون داد 😍
و بعد میگم که این کتاب زیاد به دلم نشست چون در داستانها موقعیتهایی پیش میومد که افراد رو از سختی نجات بده ولی داستان طور دیگهای پیش رفت...
مثلا در داستان اول امکاتش بود که اون خانم با صاحبکارش ازدواج میکرد و بچه اشم خوب میشد با پول عمل و... یعنی باید یه مشکل دیگه سرراهش قرار میگرفت نه این موضوع ینی بهونه دیگهای داشت... ولی عالی بود چون عشق مادر به فرزند رو به خوبی نشون داد 😍
سلام و درود، آقای قجه استعدادخوبی در داستان پردازی دارد ولی معمولا قهرمان داستان تصمیمات احمقانهای میگیرد و باعث میشود خواننده بگوید "حقشه هرچی سرش بیاد"در داستان اول زن جوان قصه که بارها از زیباییش سخن گفته شده چرا با لجبازی علیرغم فقدان توان مالی پسربیمارش را به همسر سابق و متمولش نداد و باعث اینهمه زجر وشکنجه برای خود و پسرش گردید که جانش را نیز از دست داد. آیا خانواده ای، پدری، مادری، بستگانی نداشت که جا داشت نویسنده به جای شاخ و برگ دادن بی حاصل، کمی به این موضوع میپرداخت. موقعیت ازدواج خوبی برای زن قصه فراهم شد که این فرصت راهم ازدست داد، از مرگ او ناراحت نشدم چرا که خودش که در جایی تصمیم به خودکشی داشت و از طرفی سرنوشت بهتری برای پسر بچه در کنار پدرش خواهد بود.
داستان دوم کولبر ۴۵ ساله قصه، اول اینکه هرچی حساب کتاب کردم نفهمیدم موقع ازدواج چند سالش بود که الان دو دختر زیر ده سال دارد (البته این را هم از توصیفات نویسنده حدس زدم وگرنه آقای قجه معمولا در ارتباط با زمان و سن وسال اطلاعاتی نمیدهد) هر چی هم فکر کردم نفهمیدم زیبای قصه چرا زنش شد، حالا زنش شد چرا عاشق قصه نرفت پیش پدر دختر کارکند و چطور راضی شد خانوادهاش با این فلاکت و بدبختی زندگی کنند در حالی که میتوانست تصمیمات بهتری بگیرد آخرش هم که خدابیامرز شد و فکر میکنم هم خودش هم خانوادهاش راحت شدند.
داستان سوم بسیار غم انگیز است، نوجوان چهارده ساله ماهیگیر با تمام سختیها و مشکلاتش، چرا آقای قجه اصرار دارد که علاوه بر تمام مشکلات قهر مان قصه، یک بیماری صعب العلاج نیز میان تمام این رنجها بگذارد، و دوباره یک تصمیم احمقانه دیگر، یک نوجوان میان دریای پرتلاطم، مگر قایق کهنهاش چقدر گنجایش داشت و خودش چقدر توان داشت.
داستان دوم کولبر ۴۵ ساله قصه، اول اینکه هرچی حساب کتاب کردم نفهمیدم موقع ازدواج چند سالش بود که الان دو دختر زیر ده سال دارد (البته این را هم از توصیفات نویسنده حدس زدم وگرنه آقای قجه معمولا در ارتباط با زمان و سن وسال اطلاعاتی نمیدهد) هر چی هم فکر کردم نفهمیدم زیبای قصه چرا زنش شد، حالا زنش شد چرا عاشق قصه نرفت پیش پدر دختر کارکند و چطور راضی شد خانوادهاش با این فلاکت و بدبختی زندگی کنند در حالی که میتوانست تصمیمات بهتری بگیرد آخرش هم که خدابیامرز شد و فکر میکنم هم خودش هم خانوادهاش راحت شدند.
داستان سوم بسیار غم انگیز است، نوجوان چهارده ساله ماهیگیر با تمام سختیها و مشکلاتش، چرا آقای قجه اصرار دارد که علاوه بر تمام مشکلات قهر مان قصه، یک بیماری صعب العلاج نیز میان تمام این رنجها بگذارد، و دوباره یک تصمیم احمقانه دیگر، یک نوجوان میان دریای پرتلاطم، مگر قایق کهنهاش چقدر گنجایش داشت و خودش چقدر توان داشت.
سلام و خسته نباشید
کتاب زیبایی هست، شامل سه داستان کوتاه.
داستان اول رو قبلا در کتاب در آغوش عشق با پایانی متفاوت خونده بودم. و نظرمو گفتم. داستان قشنگی هست که حسهای مادرونه رو خوب بتصویر کشیده.
و در داستان دوم که راجع به کول بر زحمت کش بود، بسیار زیبا توصیف شده. زندگی سراسر سختی که خیلی از مردم جامعمون در ارن و انشای پایانی بسیار زیبای دختر عاقل و فهمیده اش.
و در داستان سوم هم بسیار زیبا وفاداری یک مرد به عشق و احساس قلبیش و همسری که همواره تا زمان بیماری بهش عشق و محبت هدیه میداد، بتصویر کشیده شده و من واقعا از اینکه حاضر به خیانت نشد، احساس خوبی داشتم. ممنون از عوامل کتاب خوب
و ممنون از عوامل کتابراه
کتاب زیبایی هست، شامل سه داستان کوتاه.
داستان اول رو قبلا در کتاب در آغوش عشق با پایانی متفاوت خونده بودم. و نظرمو گفتم. داستان قشنگی هست که حسهای مادرونه رو خوب بتصویر کشیده.
و در داستان دوم که راجع به کول بر زحمت کش بود، بسیار زیبا توصیف شده. زندگی سراسر سختی که خیلی از مردم جامعمون در ارن و انشای پایانی بسیار زیبای دختر عاقل و فهمیده اش.
و در داستان سوم هم بسیار زیبا وفاداری یک مرد به عشق و احساس قلبیش و همسری که همواره تا زمان بیماری بهش عشق و محبت هدیه میداد، بتصویر کشیده شده و من واقعا از اینکه حاضر به خیانت نشد، احساس خوبی داشتم. ممنون از عوامل کتاب خوب
و ممنون از عوامل کتابراه
وااااو عالی مثل همیشه ادامه بدید و داستانهای صد برابر بهتر از این رو بنویسید کتاباتون عالین منتظر بقیه نوشته هاتونم.... بیشتر از کتابهای صندلی.... داوطلبان مرگ ۱ و ۲..... دستان کوچک خونی رو دوست دارم ادامه این داستانها رو بنویسید از شخصیت رابرت خیلی خوشم میاد حتما ادامه بدید بقیه این کتابها رو 🤩🤩🤩🤩
خیلی خوب بود، خیلی چیزا یاد گرفتم، یاد گرفتم که آدما چقدر میتونن پست باشن، یاد گرفتم آدما چقدر میتونن وفا دارد و پر از عشق باشن، داستان اول و آخر دقیقا رو به روی هم دیگه بودن، یاد گرفتم دنیا هرچقدر هم سخت و نا مهربون باشه ولی عشق و وفاداری پدری و مادری میتونه مقاوم تر سختیها رو پشت سر بگذاره، با لحظه لحظی این ماجراها اشک ریختم، احساس غرور کردم یه غرور شیرین و مثبت، خیلی چیزا یاد گرفتم، عالی بود، خیلی خوب بود
داستانها خوب بودند درسته که پایان هر داستان تلخ بود اما واقعیتهایی از زندگی روزمرهاند بودن انسانهایی با چنین اتفاقات دردناکی ویا حتی بدتر از اون در دنیای امروز، اما بعضی از داستانها میتونست پایان نسباتا بهتری داشته باشه، دو داستان اول مهرومحبت مادروپدر رو یاداور میشد که میتونست خیلی قویتر وبهتر نوشته بشه داستان دوم به مراتب خیلی زیباتر وقویتر احساس رو منقل میکرد، داستان سوم میتونست پایان غمباری نداشته باشه، داستان چهارم بد نبود اما به نظر از سه داستان دیگه ضعیفتر بود احساس رو به طور واقعی منتقل نمیکرد