نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی پرواز بر فراز آشیانه فاخته - کن کیزی
4.5
451 رای
مرتبسازی: جدیدترین
مریم مهرابیان
۱۴۰۳/۲/۶
00
کتاب فوق العادهای بود پر معنی و عمیق باز هم بهش گوش خواهم کرد شاهکار بود
پرواز بر فراز آشیانه فاخته، نام زیبایی را کن کیزی برای کتابش انتخاب کرده است. ابتدا و در سالهای خیلی دور شاید هم نه چندان دور فیلمش را با بازی جک نیکلسون دیدم. روزگاری که الفبای شناخت روحیات را کمتر بلد بودم و آشنا به زبان این دنیا نبودم. بنابراین داستان برای من در آن زمان، خسته کننده بود. نویسنده به درستی میداند که باید از پیش گفتار و توضیح برای لوکیشن داستان در ابتدای کتابش استفاده کند و این به خواننده دیدگاه و چشمانداز مناسبی برای ارتباط با داستان کتاب را میدهد. داستان کمی تخصصی است و خواننده خاص خودش را میطلبد اما روان بیان شده است. تاثیر علم انسان را بر شخصیت رفتاری افراد همنوعانش، این بار با روندی بیان شده است که ابتدا و انتهای مشخص را برای خواننده ترسیم میکند. خواننده را گیج نمیکند. کتاب را سوای هر تصورات گذشته که دارم و دیدم، میخوانم. فکر میکنم این بهتر از این است که قیاس شود. البته کتاب کمی تاثیرگذار بر ذهن است که باید بااحتیاط خواندش.
جالب از فرمانروایی یک فرد که از سادگی دیگران استفاده میکند و فرمانروایی میکند، نکته و جدا این داستان برمیگرده به همین قصه گو ما همین پسری که جلو پرستار ایستاد من بشخصه این نوع نگاه رمان که سازمانی و روانشناسی فرد هست را دوست داشتنی میدانم، چون رفتار شناسی فردی در جامعه امروز بازتاب خودش داره و طرز سواستفاده فردی و مشگلات و اختلالات شخصی که در این کتاب روایت یکی از صاحبان نقش این رمان بود جذاب به نشر درآمده و یشخصه اگر بخواهم ریزبینانه تر بخواهم صحبت کنم این کتاب واقعا جذاب و دوست داشتنی محسوب میشه و خواندن آن خالی از لطف نیست، بشخصه مفید میدانم کسانی که تحریریه جالبی برای این داستان دارن و همین سو فکر میکنند.
مک مورفی امید و حس آزادی رو همراهِ خودش به بیمارستان روانی برد. به بیمارها یادآور شد که انها هنوز هم میتونن برای خواسته هاشون تلاش کنن و باید ترس و بی امیدی رو کنار بذارن. در واقع فکر میکنم میشه به عنوان یک داستان نمادین هم بهش نگاه کرد. اینکه شجاعت، تلاش و ایستادن در برابر ظلم و سلب آزادی باید در همه آدمها وجود داشته باشه. البته به نظرم این نکته که شرایط و محیطی که انسانها در ان زندگی میکنن تاثیر بسیاری روی این قضیه داره رو نباید فراموش کرد. دقیقا مثل محیط و شرایط بیمارها. وقتی که احساس میکنی تا ابد محبوس شدی؛ ناخواسته حسِ نا امیدی بهت غلبه میکنه. و اینکه چطور توی شرایط سخت هم برای همه چیز بجنگی مهمه. ممنون از تیم کتابراه
از شنیدنش خیلی لذت بردم. اینکه ماجرا از زبون یه بیمار روایت میشد و ما رو هم توی توهماتش شریک میکرد خیلی کتاب و جذاب تر کرده بود. هرچند دلم یه پایان تلخ تر برای دوشیزه رچت میخواست ولی همینم بد نبود.
یه مسالهی آزار دهنده توی نظرات اینه که دوستان میان بدون هیچ هشداری آخر کتاب رو لو میدن و این اشارهی کلی نیست بلکه کاملا میگن واسه شخصیت اصلی چه اتفاقی میفته!! اگه میخواین نقد کنین بکنید عزیزان ولی لذت خوندن کتاب رو از بین نبرید. چه معنیای داره که توی خط اول نظرات میاید میگید در انتهای کتاب چه اتفاقی واسه مک مورفی میفته؟!! نقد کردن با خلاصهای از اتفاقات کتاب و نوشتن فرق داره.
متاسفانه قبل از اینکه کتابراه امتیاز ۵۰ رو برای نقد نوشتن در نظر بگیره نقدا خیلی حرفهای تر و صادقانه تر بود.
یه مسالهی آزار دهنده توی نظرات اینه که دوستان میان بدون هیچ هشداری آخر کتاب رو لو میدن و این اشارهی کلی نیست بلکه کاملا میگن واسه شخصیت اصلی چه اتفاقی میفته!! اگه میخواین نقد کنین بکنید عزیزان ولی لذت خوندن کتاب رو از بین نبرید. چه معنیای داره که توی خط اول نظرات میاید میگید در انتهای کتاب چه اتفاقی واسه مک مورفی میفته؟!! نقد کردن با خلاصهای از اتفاقات کتاب و نوشتن فرق داره.
متاسفانه قبل از اینکه کتابراه امتیاز ۵۰ رو برای نقد نوشتن در نظر بگیره نقدا خیلی حرفهای تر و صادقانه تر بود.
کتابی که خواندم با وجود اینکه نویسنده معروف و شناخته شدهای نداشت اما کتاب کم نظیری بود. توصیف حالات روانی هر یک از شخصیتهای داستان واقعا عالی بود و گاهی واقعا من رو به فکر فرو میبرد که کسانیکه دچار بیماریهای روحی و روانی هستند چه دنیای متفاوتی دارند و چه چیزها که در ذهنشان نمیگذرد! از اواسط داستان همه چیز جالب و جالبتر شد تا قسمتهای پایانی که غم انگیز میشد و در نهایت پایان زیبایی که باعث شد نفسم حبس شود چون واقعا غیر قابل پیش بینی بود! شخصی که برای بهتر شدن زندگی دیگران تلاش کرد و در نهایت، همان دیگران، به زندگیش پایان دادند. شاید اگر همرنگ جماعت میشد این اتفاق نمیافتاد. شاید ما دیوانه نباشیم اما در زندگی کم ندیدیم از این عاقلها که جانشان را در راه بهتر شدن زندگی ما دادهاند و شاید خودِ ما جانشان را گرفته باشیم بدون اینکه بدانیم! نمونه کوچکی از جامعه.
در ابتدا زیاد از داستان خوشم نیومد و سر سری گوش میدادم. اواسط داستان تصمیم گرفتم فیلمش را نگاه کنم بعداز دین فیلم موضوع برام جالب تر شد و با علاقه کتاب تمام کردم. نکته ای که در این داستان وجود دارد " اعتماد به نفس" است. نشان میدهد که چطور افراد با تسلط داشتن روی دیگران و خرد کردن شخصیتشان خود را بزرگ می کنند و اعتماد به نفس را از آن ها می گیرند همانطور که پرستار گنده اینکار را میکرد. و زمانی که بیماران توانستند اعتماد به نفس خود را بدست بیاورند خود را نجات دادند. از نظر من خیلی جالب بود که اشخاصی که اعتماد به نفس بالایی داشتند گنده و آنهایی که اعتماد به نفسشان پایین بود کوچک خطاب میشدن بدون در نظر گرفتن جثه واقعی شان. همانطور که رئیس با داشتن جثه ای بزرگ خود را ضعیف می دید و کوچک بود و پرستار گنده با اینکه واقعا گنده نبود اینطور خطاب میشد. پس هرکس جایگاه و شخصیت خودش را در ذهنش میسازد و جایگاه افراد بستگی به ذهنیت خودشان دارد. با تشکر از کتابراه
در تعریف از این کتاب هر چی بگم کم گفتم! اونقدر این کتاب با ظرافت شخصیت پردازی کرده و به جا داستان رو پیش برده که فیلم شاهکاری از روش ساختن رو در نظرم کم فروغ جلوه میداد و هنرمندانهترین بخشش صدا و اجرای بی نظیر گوینده کتاب صوتی بود که کتاب رو تبدیل به یک نمایش رادیویی کرده که متناسب با هر شخصیت تیپ گویی میکنه 👏 احسنت