نقد، بررسی و نظرات کتاب ماهرخ - مریم جعفرنیا یزدی

سلام ممنونم از رمانتون که خیلی جذاب و خوب بود ولی ابتدای داستان با آخرش جور در نمیومد ولی من دوست داشتم غم عمیقی درش بود غصه از دست دادن عزیزان و اون احساس عمیق تنهایی درش هویدا بود زیاد به جزئیات پرداخته نشده بود و مادر ماهرخ هم نقش کم رنگی داشت و می‌تونست خیلی هیجانی و تاثیر گزارتر باشه و کمی هم توش شادی باشه و ماهرخ بعد از 30 سال فهمید که به بهادر علاقه داره در حالی که بهادر خیلی دوسش داشت و بهش هیچوقت خیانت نکرد با اینکه موقعیتهای زیادی براش پیش میومد و این یک پوئن بود برای عاشق شدن ماهرخ به بهادر

بنظرم داستان خیلی معمولی بود در ضمن ماهرخ و فاطمه بعد از گذشت سی سال نمی‌تونند اونقدر پیر شده باشند که نویسنده گفته اون زمانها دخترها زود ازدواج می‌کردند پس فاطمه و ماهرخ باید بعداز سی سال حدود ۵۰ سال شایدم کمتر سن داشته باشند پس نویسنده به این مورد توجه نکردهدرضمن بهادر اگر بخشش براش مهم بوده چرا فقط از ماهرخ طلب بخشش کرده و کسانی رو که کشته براش مهم نبوده؟

ماهرخ از هیچ به صدر جدول میره من از خوندنه این کتاب کیفشو بردم حتما بخونید دختر و زن از جایگاه خودشون با راستی و تندرستی به جایگاه ارجمندی میرسن به امید موفقیت زنان جامعه ایران زمین

خسته نباشیدخدمت نویسنده عزیز عالی بود من خیلی لذت بردم پایانشم عالی بود کلیشه‌ای نبود ولی کاش ازشاهرخ هم مینوشتیدعاقبتش چی شد ممنون از نویسنده عزیز

من اسم خودم ماهرخه و عاشق این کتاب شدم و حداقل سالی‌ی بار از اول شروع میکنم ب خوندنش و هبچ نقصی رو نمیبینم داخل داستان ….

حیف وقت که گذاشتم پای این کتاب انگار بچه‌ای ۸ ساله نوشته واقعا اجباری نیست اگر قلم خوبی ندارید کتاب بنویسید

قشنگ بود، ممنونم از نویسنده از قلم زیبا، وقتی خوندم واقعا غرق خوندن شدم و زمان و از یاد بردم

کتاب درسطح رمان‌های معمولی می‌باشد که انگیزه زیادی برای مخاطب از نظر خواندن فراهم نمی‌کند.

شبیه فیلم‌هایی بود که تلوزیون درباره خان و خان سالاری میسازه و کلیشه ایی

چقدر دلم گرفت که این رمان را خوندم، کاش هیچ وقت مرگی وجود نداشت

کتاب خوب و تاثیر گذاری بود. با تشکر از نویسنده محترم

محشر بود حتما بخونید

جالب نبود اصلا مخاطب رو دنبال خودش نمی‌کشید فکر می‌کردی یه دختر بچه این داستان رو نوشته

بسیار کلیشه‌ای و بیخود

داستان جذابی نبود