نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ - لئو تولستوی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
آبتین حاجی پور
۱۴۰۱/۶/۱۶
مرگ ایوان ایلیچ بیش از هرچیز بر نگاه خود محور 《انسان》 و باور به 《استثنا》 بودن ‌و هراس‌های اگزیستانسیال علی‌الخصوص مرگ متمرکز است. جای جای این داستان انسان به این فکر و اندیشه فرو می‌رود که چگونه ساده انگارانه تمام هستی و وجود را از منظر و دیدگاه 《خود》 می‌بیند و تا چه حد محوریت و اولویت و حقانیت را تنها برای خود قایل است. و این موجود عجیب و غریب که در بالاترین مرحله تکامل قرار دارد چگونه کوچکترین امور ممکن ماننده تزئینات پرده‌های منزلش را در مقایسه با عملکرد دادگاه که قرار است در مورد آزادی و حبس دیگری تصمیم گیری شود را در اولویت و اهمیت بیشتری قرار می‌دهد. ‌
هنگامی که همسر ایوان ایلیچ از سه روز درد کشیدن اوقبل از مرگ می‌گفت دوستان ایوان ابتدا وحشتزده شدند که مبادا این واقعه برای آن‌ها نیز رخ بدهد اما بعد از مدتی خود را اینگونه تسلی دادند که 《محال است این فاجعه برای آن‌ها وقوع یابد》. ‌و هنگامی ایوان ایلیچ در شغل خود از قدرنشناسی‌های اطرافیانش می‌نالید متحیر بود که چگونه آن‌ها این ظلم و ستمی که در حق او شده است را 《امری عادی》 تلقی می‌کنند.   و زمانی که ایوان با دکتر مشورت می‌نمود متحیر بود که چگونه زنده بودن یا نبودنش ذره کوچکی هم برای پزشک اهمیت ندارد. و حتی دخترش و همسرش زمانی که ایوان در حلقوم مرگ می‌غلطید در فکر مهمانی‌ها و مراسم و پوشش خود بودند. دوستان وی مرگ او را فرصتی تلقی می‌نمودند تا از طریق آن به ارتقا و پیشرفت شغلی نائل شوند. این داستان را باید بارها خواند و در مورد ان تفکر نمود.
Kayvan Hossein
۱۴۰۰/۱۱/۹
داستان در مورد غافلگیر شدن شخص با وجاهت و موفقی بنام ایوان ایلیچ بوسیله مرگ هست. درست زمانی که همه چیز روی غلطک هست، مرگ اضطراب و ترسش را تحمیل می‌کنه و شمارش معکوس شروع میشه. استاد تولستوی در واقع بسیار دقیق شرایط یک انسان درگیر با مرگ را شرح می‌دهد، گریز از واقعیت، تلاش برای غلبه بر بیماری، اندیشیدن به خاطرات خوش زندگی و حتی در مواقعی که درد جونده میشه استفاده از تریاک و مورفین، اما نشانی از رمز گشایی حلقه مفقوده، یعنی پذیرایی و قبول واقعیت مرگ در داستان به چشم نمی‌خورد و در واقع همین کاستی هست که خواننده را تشنه و بی ثمر رها میکنه. هر چند در قسمت پنجم لحظه خداحافظی خانواده ایوان با او برای رفتن به تئاتر و تنها گذاشتن وی، یکی از رقت انگیز‌ترین و لحظه نجوای او با ندای درونش از عمیق‌ترین صحنه‌های ادبیات است ولی همچنان ارضای میل حقیقت خواهی و چاره اندیشی خواننده بی جواب می‌ماند. راستی چگونه باید با واقعیت مرگ زیست؟
somayeh tohidlou
۱۴۰۱/۵/۱۸
مثل کارهای دیگر تولستوی یک نوع ساده‌سازی مفاهیم بسیار پیچیده اجتماعی و فلسفی در قامت زندگیست. قدرتش در تطبیق را و بازسازی شخصیت‌ها را در مقایسه پزشک و قاضی نشان می‌دهد و روند نزج گرفتن بیماری و خلق مفهوم بیمار را به تصویر می‌کشد.
تولستوی به زیبایی و جامعه‌شناسانه اثر اطرافیان را بر بیماری تبیین می‌کند. تغییر شکل باور و کنش بیمار را از خلال درد نشان می‌دهد. اما نقطه اوج انجاست که پای مرگ به میان می‌آید. مفهومی که باعث تثبیت و ماندگاری‌ بیماری می‌شود. سوژه در این رمان کوتاه درگیر درد و بیماری و مرگ است.
تعریفش از گذشته و حال را در نسبت با مرگ نشان می‌دهد. ترس، ناباوری و بی‌عدالتی مرگ را برمی‌شمرد و در نهایت مرگ مرگ را می‌بیند. جایی که از دیدش مرگی درکار نیست و ترسی. جایی در انتهای داستان.
‌ظاهر کتاب ساده و عامیانه است. درست مثل یک زندگی عادی. اما ظرایفش آن را خواندنی کرده است.
Fateme Amirjahanshahi
۱۴۰۰/۵/۳۱
در امتداد کتاب «مرگ با تشریفات پزشکی» اثر آتول گاواندی (که ایشان از این کتاب نام برده بودو من آشنا شدم) درک خواننده را نسبت به احساس و خواسته انسان‌هایی که علی رغم تمام تلاش‌های علم مدرن، لاجرم در مسیر پایان زندگی قرار گرفته‌اند، بیشتر می‌کنه. از یه جایی به بعد وقتی آدم‌ها پی به مسیر برگشت ناپذیر خودشون میبرن خواسته‌ها شون و انتظارات شون انگار از همه بیش تر درک احساسی اطرافیانشان هست و همدل شدنشان با شخص بیمار. گذشته از مفهوم این اثر زیبای لئون تولستوی نحوه خواندن این کتاب هم به زیبایی اثر می‌افزود و آن را دلپذیر تر میکرد
monireh rezvanian
۱۴۰۱/۱۲/۵
غالب انسان‌ها بیشتر به زندگی توجه دارند تا به مرگ؛ بیشتر تولد را می‌بینند تا مرگ و حتی اگر آینده‌نگر باشند، بیش از مرگ، برای رشد و شکوفایی زندگی خود به مفاهیم زایش‌محور دل می‌بندند! اما لئو تولستوی می‌خواهد در رمان کوتاهش با نام «مرگ ایوان ایلیچ» از مضمون مرگ برای پیش‌برد زندگی و تعالی در شناخت، استفاده کند. در کل
کتاب خوبی بود و گوش سپرن به آن پیشنهاد می‌شود. راوی داستان بسیار شیوا و دلنشین داستان را روایت نموده است.
Arezio Dana
۱۴۰۰/۷/۵
اصلااااا شبیه توضیحی که راجبه کتاب نوشته نبود به زبون خیلی ساده میگفت فقط درگیر بدست آوردم اموال و جایگاه نشید یه داستانه خیلی عامیانه که شاید از خیلی آدمایی که جایگاه خوبه اجتماعی دارن و در آخر برای خود وجودیشون کاری نکردن. یه قاضی موفق که مریض میشه میمیره. خیلی کتابای مر مفهموم تری راجع به مرگ هست خلاصه که اصلا برام جذاب در حده کتاب نبود
naser abderezaei
۱۴۰۰/۶/۲۹
من راستش فقط با یک پنجم انتهای داستان ارتباط گرفتم. هیچ اتفاق خاصی نداشت و نهایتا انتهای داستان بود که محتوی خیلی خوبی داشت و جذبم کرد... می‌دونم که کتاب به شدت بزرگ از نویسنده‌ای فقیده، وقتی مقایسه میکردم با جنایت و مکافات داستایفسکی می‌دیدم که چقدر اون داستان سرشار از لحظه‌های ناب و پندهای خوب بود..
شاید هم نباید مقایسه کنم...
سهیل یزدانیان
۱۴۰۲/۲/۲۲
کتاب فوق ‌العاده‌ای بود
من قبل از این رمان، رمان شیطان رو از این نویسنده مطالعه کردم و اونجا بود که طرفدار قلم این نویسنده شدم.
این کتاب واقعاً خوب بود، داستان شخصی تأثیرگذار و مواجهه‌ی او با مرگ.
صدای زیبای گوینده و با قلم این نویسنده‌ی با مهارت، باعث شد به مسئله‌ی مرگ بیشتر و عمیق تر فکر کنم.
مطالعه‌ی این کتاب رو بهتون پیشنهاد می‌کنم
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۵/۲۸
🍁 هیچ وقت اینقدر بی پرده و هولناک به مرگ که میتونه بهمون این قدر نزدیک باشه فکر نکردم بودم. خیلی دلم برای ایوان سوخت که زمان مرگ فهمید که چرا اینقد اشتباه کرده و زندگی نکرده و عشق نورزیده! هیچ وقت دلم نمی‌خواد که جای اون باشم، پس باید سعی کنم هر کاری رو‌که اون کرده رو نکنم!
ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️
niusha rahmatolahi
۱۴۰۱/۷/۲۴
کتاب بدی نیست... برای زمان و دوران خودش خیلی جالب و نو هست... اما برای این دوران ک‌تفکرات پیشرفته شده و قدرت ذهن انقدر گسترده شده خیلی کتاب معمولی بنظرم اومد.... با احترام ب گوینده ک بسیار عاری اجرا کردن
علیرضا بلوچی
۱۴۰۰/۱۰/۱۱
با تجربه‌ای که از رمانهای تولستوی و داستایوفسکی دارم متوجه شدم رمان‌های روسی داستان پر فراز و نشیبی ندارن اما بسیار عمیق هستن.
به همین دلیل هم ازین رمان کمال لذت رو بردم. صدای گوینده هم فوق‌العاده بود.
به شدت ممنووون
مریم مهدی
۱۴۰۰/۹/۲۹
من کلا عاشق ادبیات روسیه هستم، این کتاب هم موید بر این علاقه گردید، بسیار عمیق، تفکر برانگیز و پر معنا. جاوید باد تولستوی.
گویش خواننده نیز بسیار دلپذیر و شیرین بود.
ممنون از کتابراه
کورش فرودی
۱۴۰۰/۱۲/۵
نسبت به کتابهایی که از تولستوی خوانده بودم ضعیف تر و کم حجم تر بود ولی فکر کنم تولستوی در این کتاب اثر تلقین و قدرت آنرا در انسان به درستی به تصویر میکشد
Hadi Mahroo
۱۴۰۰/۱۰/۱۷
به نظر من جالب یا بهتر بگم فوق العاده بود
داره کم کم از تولستوی خوشم میاد از نگاهش به موضوع و توصیف هاش
Alireza Pishgahzadeh
۱۴۰۰/۹/۱
سرنوشت بیشتر آدمای این دور و زمونه همینه که هر کاری کنی بازم آخر عمرت دردناکه. کتاب خوبی بود مخصوصا پارت آخرش
زهره ر
۱۴۰۰/۵/۱۷
کتاب خوبی بود ولی اینکه اینقدر ایوان ایلیچ هر روز به مرگ فکر میکرد و منتظر مرگ بود کمی ناراحت کننده بود.
زهرا بابایی
۱۴۰۲/۵/۲
این کتاب واقعا عالی بود، لئو تولستوی نیاز به تعریف ندارد همچنین، گوینده هم واقعا عالی بود.
mohammad amin
۱۴۰۲/۱/۹
این کتاب حاوی نکاتی درباره مرگ و زندکیست که به شکل اسرار امیزی فکر مرگ را توضیح میدهد
Sajad taghdiri
۱۴۰۱/۱۱/۵
کتاب خوب و جالبی بود با جملات زیبا و مفهومی ولی اونقد که انتظار داشتم قوی نبود ولی در کل خوب بود
Ali Basafa
۱۴۰۰/۵/۲۱
گویش بسیار زیبا و حرفه ای، خود کتاب تلخه ولی عالیه و تفکر برانگیز مخصوصا بخش پنجم که شاهکاره
شقایق شفیع پور
۱۴۰۰/۱۲/۲۶
اما یکمی خسته کننده بود، با این حال به موضوع مهمی پرداخته بود
navid rostamkolaie
۱۴۰۰/۱۱/۵
صدای دلنشین راوی و اولین کتاب صوتی من کن باعث جذبم به این روش مطالعه شد.
حسین محمودزاده
۱۴۰۰/۵/۲۸
به نظر من، واقعا ارزش گوش کردن را داشت.
نمره من چهار و نیم از ۵
عسل
۱۴۰۱/۱۰/۹
فقط اونجا که میگه تمام شد و ایوان این جمله را شنید... 🥺
دریا جهانگیری
۱۴۰۰/۱۲/۹
کتاب بخوانید تا حقیقت رو لابه لای صفحات پیدا کنید
اسماعیل احمدی
۱۴۰۰/۹/۲۱
اون چیزی که فکر میکردم نبود. البته بد هم نبود.
سعید همتی ازندریانی
۱۴۰۰/۸/۲۷
حال روز این روزگار
صدای آقای ستاری خیلی عالیه
شیما مسجدی
۱۴۰۰/۱۲/۱
کتاب جذابی بود دوست داشتم
ali rahmani
۱۴۰۰/۵/۱۱
از این کتاب فیلمی ساخته شده یا نه