نقد، بررسی و نظرات کتاب برادران کارامازوف: جلد اول - فئودور داستایوفسکی
4.4
72 رای
مرتبسازی: پیشفرض
بسیار عالی کتابی بزرگ از نویسندهای بزرگ شاید کمی طولانی باشه ولی در وسطهای کتاب با جملات و مفاهیمی ناب آدم شگفت زده میشه مثل اون جمله که میگه (این اشکها رو با چه میشود بازخریدکرد سوختن مجرم در اتش چه سودی به حال مظلوم دارد به هر حال او رنج خود را کشیده است) آدم با غرق شدن در کتاب به این نتیجه میرسه با غول ادبیات جهان داستایوفسکی طرف هست و کم اسمی نیست و این جمله (رنج وجود دارد و مقصری هم نیست) زبان از گفتن این همه نبوغ قاصره چندمبحث روباهم بهش میپردازه رنجهای بشر خداباوری ظلم فقر فحشا مگر یک انسان چقدر میتونه به مسائل دقیق بشه جمله پایانی و تیر خلاص (فکرمیکنم اگرشیطان وجود نداشته باشد وانسان ان راخلق کرده باشدبه صورت وصفات خودش افریده است) ممنون از کتابراه و روح این نویسنده فقید در ارامش ابدی
با سلام، اگر در خوندن جلد اول کتاب حس خستگی بهتون دست داد توصیه میکنم جلد دوم رو نخونید و خلاصه داستان رو از کسی جویا بشید، چون چنانچه جلد اول کتاب رضایتی به شما نده (حتی اگه مثل من با حذف یا تندخوانی تمومش کنید) کلی وقت تلف میکنید که نتیجه داستان رو بدونید و با یک پایان باز مواجه میشید و در آخر پشیمون هستید از وقتی ک صرف خوندنش کردید. به عقیده من وقتی کتابی این همه به شرح و تفسیر عرفان و مذهب اون هم در قالب شخصیت پردازی و از دید شخصیتهای داستان و یا بطور کلی جزئیات میپردازه حداقل انتظار خواننده این هستش که در پایان تکلیفش با ماجرا مشخص بشه، دیگه انقدر ذهن خسته هست که حوصله نظریه پردازی و پایان سازی برای خواننده نمیمونه.
اگر دنبال یه رمان سرگرم کننده ی سبک هستی، فعلاً بی خیال این کتاب شو. ولی اگه دنبال چیزی هستی که روحت رو زیر و رو کنه، دنیات رو پرت کنه وسط فلسفه و دیوانگی، جلد اول برادران کارامازوف مقدمه ی یه سفر عمیقه. درست مثل رفتن توی یه غار تاریک که آخرش نور می بینی — فقط باید شجاع باشی و از تاریکی نترسی. این کتاب ۱۴۵ سال پیش نوشته شده و تقابل دین و مذهب و گاهی به چالش کشیدن این ها توی طنز و حتی حالت جدی خیلی جالبهبه عنوان کسی که هیچ دین و مذهبی قبول ندارم میتونم بگم عجب مغزی داشته داستایوفسکی که بعد از۱۵۰ سال هنوز خیلیا از داشتن و درکش عاجزن!
از وقتی دخترم به دنیا اومده بعد از خوابوندنش نیمه شبها مطالعه میکنم و به همین دلیل خیلی وقتها خواب آلوده هستم ولی چون به خودم قول دادم هرشب کتاب بخونم این کارو میکردم. اوایل این کتاب برام دیالوگهایی بین اعضای یک خانواده متلاشی بود و بسیار کسل کننده، تا اینکه رسیدم به فصل صحبتهای بین برادر دوم و سوم یعنی همون آلیوشا. اونجا بود که تازه فهمیدم چرا این کتاب بهترین اثر داستایفسکی شناخته میشه. حرفهاش خیلی عمیقه وای کاش تمام مردم ایران بتونن این کتاب رو عمیق مطالعه کنند.
سه ترجمه از این کتاب مطالعه کردم:
۱. ترجمه صالح حسینی که بشدت سخت خوان با متنی به دور از هرگونه انعطاف که از خواندناش هیچ لذتی نبردم، داستان به اندازه کافی طولانی هست و این ترجمه به طولانی بودن آن دامن زد
۲. ترجمه پرویز شهدی که به نسبت ترجمه خوبی بود
۳. ترجمه احمد علیقلیان که خیلی خیلی خیلی ترجمه روان و خوبی بود که خیلی به من در خوانش سریع کتاب کمک کرد و نیمی از لذتم از ترجمه خوب ایشان سرچشمه میگیرد.
پیشنهاد من برای ترجمه (پرویز شهدی و بیشتر احمد علیقلیان هست).
ادبیات روسیه، ادبیاتی طولانی است که بشدت اتفاقات و ریزه کاریهای داستان وابسته به گفت و گوهای صورت گرفته بین شخصیتهای اصلی و فرعی است و این ممکنه برای برخی لذت بخش و برای برخی کسل کننده و آزار دهنده باشه.
داستایوفسکی برخلاف تولستوی دلیل طولانی بودن داستانها و رمان هایش تمرکز بر روان و درون لایه به لایه شخصیتها است درحالی که تولستوی بشدت به جزئیات مکان میپردازد.
بطور کلی با آگاهی وارد مسیر خوندن ادبیات روسیه بشوید و بدانید ترجمه مهمترین دلیل است برای شما که آیا کششی در امتحان کردن و خواندن کتابهای بیشتر در این ادبیات در شما هست یا خیر
اگر با ترجمه خوب مواجهه بشوید اون شروعی برای خواندن و لذت بردن است و اگه ترجمه بدی بخرید آن کتاب میشه اولین و آخرین کتاب که از آن نویسنده و از آن ادبیات خواندید.