نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران - مرجان شیرمحمدی
4
181 رای
مرتبسازی: جدیدترین
فائقه
۱۴۰۲/۳/۲۷
00
یه داستان معمولی که فراز ونشیب زیادی نداشت روان وساده بود از یه خانواده سنتی من داستان رو دوست داشتم حوصله سر بر نبود صدای خانوم مرجان هم خوب بود ارزش مطالعه داره واگه وقت کنم امشب حتما فیلمش رو هم میبینم
یک برش از زندگی یک خانواده خیلی ثروتمند! بدون هیچ هدف و پایانبندی خاصی. این سبک داستانها یه مدتی روی بورس بودن ولی خود من الان پرداختن متمرکز به یک داستان رو ترجیح میدم. فیلمش رو ندیدم ولی داستان روان بود و خوانش هم مناسب بود. در کل به جز در تخفیف زیاد و حالتی که واقعاً انتظار خاصی از داستان ندارید توصیه نمیکنم.
من فیلمش رو ندیدم. داستان برشی از زندگی یک خانواده مرفه هست و در ظاهر میخواد بگه هر خانوادهای با هر سطحی، مشکلات و دغدغههای خودش رو داره، اما متاسفانه این رمان حتی رمان اجتماعی هم حساب نمیاد، همه چی خوب و عالی هست و فقط مشکلی که برای این خانواده غم معمولی رو پدید آورد در خانواده متوسط و یا پایین معضلی بزرگی خواهد شد.
در جاهایی از داستان روستایی بودن و شهرستانی بودن به تمسخر گرفته میشه. راننده تاکسی فرودگاه، یا زمانی که پرویز با دوربین تفنگش به جاده نگاه میکرد یا طوری که بهرام از پدرش حرف میزنه.
علت نامگذاری این داستان به نام اسمها چی بود؟ شهدخت، پرویز و آذر شخصیتهای عجیب یا خاصی نبودن که داستان به نامشان هست.
از مزایای داستان، صدای خوب راوی، روان بودن ادبیات داستان و قابل پذیرش بودن مکالمات داستان هست.
برای سرگرمی داستان خوبیه، اما هیچ هیجانی نداره
در جاهایی از داستان روستایی بودن و شهرستانی بودن به تمسخر گرفته میشه. راننده تاکسی فرودگاه، یا زمانی که پرویز با دوربین تفنگش به جاده نگاه میکرد یا طوری که بهرام از پدرش حرف میزنه.
علت نامگذاری این داستان به نام اسمها چی بود؟ شهدخت، پرویز و آذر شخصیتهای عجیب یا خاصی نبودن که داستان به نامشان هست.
از مزایای داستان، صدای خوب راوی، روان بودن ادبیات داستان و قابل پذیرش بودن مکالمات داستان هست.
برای سرگرمی داستان خوبیه، اما هیچ هیجانی نداره
یک رمان ساده با بیانی شیوا از یک زندگی کاملا عادی ساکنین تهران بدون کوچکترین هیجانی. من کارشناس نیستم اما میدونم که هر داستانی باید با فراز و فرود باشد. من همینطور که گوش میکردم منتظر رسیدن به اوج داستان بودم که یکهو دیدم داستان تمام شد بدون هیچی. انگار صرفا یک گزارش یک هفتهای از یک خانواده بود
بنده فیلم این کتاب رو ندیدم ولی ندیده پیشنهاد میدادم بازیگر مرد فرامرز قریبیان، شهدخت مهرانه مهین ترابی و بقیه هم همین جوونهای رو بورس رو بازی میکردن..
کتاب که چ عرض کنم، ی داستان بعد از ظهری هستش که خمیر مایه همین فیلمهای ایرانی میتونه باشه و چیز خاص دیگهای درش ندیدم.. البته راوی و موسیقی بد نبود ولی میتونست حرفهای تر هم باشه..
کتاب که چ عرض کنم، ی داستان بعد از ظهری هستش که خمیر مایه همین فیلمهای ایرانی میتونه باشه و چیز خاص دیگهای درش ندیدم.. البته راوی و موسیقی بد نبود ولی میتونست حرفهای تر هم باشه..
داستان رمان در ابتدا خیلی خوب شروع شد و از موضوع دستان رمانهای ایرانی کمی متفاوتر بود ولی رفته رفته باز حسو حال رمانهای ایرانی رو گرفت, من دلیل اینکه در رمانهای ایرانی کشورهای دیگرو بد میکنن تا بگن ایران از کشورهای دیگه بهتره متوجه نمیشم آیا شرط چاپ شدن کتابها بد کردن کشورهای دیگست?! و در قسمتی از داستان که پدر خوانواده چون فکر میکنه پشت فرمون یک ماشین فرد روستایی هست جملهای که به کار رفته واقعا زشته که باعث تعجب من شد که چطور در یک کتاب همچین جملهای برای کوچیک کردن یه فرد روستایی به کار رفته
کتاب صوتی اذر، شهدهت، پرویز و دیکران رویتگر زندگی عادی و روزمره خیلی از افرداد اطراف ما هستند که حتی با اینکه تحصیل کرده یا به روز باشند باطن بسیار سنتی دارند مثل مرد اصلی رمان و باز قصه خیلی از زنان اطراف ما هست که بخاطر زندگی و هانواده حتی از خودشان میگذرند و باعث میشوند که اطرافیان همیشه از انان طلبکار باشند و اکر زمانی بخواهند چند سانت از خط زندگی روزانه شان فاصله بگیرند با با تنش و مخالفت رو به رو میشوند به هر حال ادامه قصه خیلی معمولی شد زندگی دختری در خارج با شوهری که به رابطه خلاف و بالاخره طلاق کشیده میشود و زندگی خاله و خواهرزادهای که زندگی خواهر و مادرشان عبرت شان میشود و الی اخر که به نظر من قصه خیلی بد تمام شد البته صدای خانم شیر محمدی به زیبایی و لطف داستان میافزود. ممنون
داستان ایرانی از یک خانواده نسبتا سنتی و اتفاقات بین اونها در طول چند روز با یادآوری از گذشته خانواده. اول داستان خیلی جذاب بود و فکرمیکردم ادامه داستان همونقدر جذابه اما متاسفانه معمولی شد. قهرمان داستان هنرپیشه قدیمی فیلمهای فارسی و همسرش هستن که با اتفاقی تصادفی پای همسر هنرپیشه هم به سینما باز میشه اما ادامه داستان تقریبا ربطی به این موضوع نداره. البته شنیدن روابط زندگی ایرانی و اتفاقاتش برای همه ما آشنا و شیرین و دلچسب هست ونباید توقع چیزی عجیب و خارق العاده داشت. خوانش کتاب هم قابل قبول و روان بود.
رمانی کوتاه از روزمرگی زندگی خانوادهای از طبقه مرفه جامعه که خانم شیرمحمدی کار را خوب از آب درآورده است. فیلمی که بر اساس همین داستان توسط بهروز افخمی ساخته شده، توانسته سیمرغ بهترین فیلمنامه را بگیره. گویندگی خانم شیرمحمدی هم بدی نداشت. در فیلم نقش آذر را بهتر از گویندگی کتاب، ایفا میکنه!!
سلام کتاب معمولی بود فیلم هم براش ساخته شده داستان زنی روایت میکنه که با داشتن سواد دانشگاهی و تحصیل در کشور فرانسه بعد ازدواج خانه دار میشه و بعد چهل سال به صورت اتفاقی بازیگر میشه و شوهرش هم که بازیگر معروفی هست از این که خانمش در اولین بازی معروف شده حسودیش میشه... و دخترشون آذر که از خارج میاد و....
برای من که دانشجوام و دور از خونواده، این داستان معمولی خیلی دلنشین و پرکشش بود، یه کله تا آخر گوشش دادم. حس خوردن خورشت قیمهی خونگی رو داشت.
ولی خب داستان چیز خاصی برای عرضه نداشت. اگر دلم تنگِ خونواده نبود گوش نمیکردم.
یه خونواده پولدار و زیبا، نسبتاً انتلکت و نسبتاً سطحی با دغدغههایی غیرقابل قیاس با اون چیزی که ملت الآن توی زندگی روزمره شون دارن. همه چی نایس و بزرگترین دغدغه شون به نظر شوخیه! خب من دوست داشتم فکر کنم زندگیِ ما ایرانیها، یا حداقل اغلبمون الآن این شکلیه، ولی از لحاظ سطح دغدغه بیشتر شبیه یک زندگی اروپایی بود تا ایرانی!
+ ولی از لحاظ تمسخر گیاهخواری و فمینیسم هم باید بگم وحشتناک ایرانی بود!
ولی خب داستان چیز خاصی برای عرضه نداشت. اگر دلم تنگِ خونواده نبود گوش نمیکردم.
یه خونواده پولدار و زیبا، نسبتاً انتلکت و نسبتاً سطحی با دغدغههایی غیرقابل قیاس با اون چیزی که ملت الآن توی زندگی روزمره شون دارن. همه چی نایس و بزرگترین دغدغه شون به نظر شوخیه! خب من دوست داشتم فکر کنم زندگیِ ما ایرانیها، یا حداقل اغلبمون الآن این شکلیه، ولی از لحاظ سطح دغدغه بیشتر شبیه یک زندگی اروپایی بود تا ایرانی!
+ ولی از لحاظ تمسخر گیاهخواری و فمینیسم هم باید بگم وحشتناک ایرانی بود!
داستان روان بود با گوینده خوبی که داشت با این که فیلم را ندیده بودم اما تصویر سازی آسان بود
موضوع داستان معمولی بود اما نکتههایی داشت مثل تفاوت نگاهها بین زن و مرد. تفاوت فرهنگ ملتها و اینکه لزوما برای خوشبخت شدن لازم نیست ازدواج کنی ویا....... در کل با شنیندش انگار یک فیلم دیدم ممنون از کتابره
موضوع داستان معمولی بود اما نکتههایی داشت مثل تفاوت نگاهها بین زن و مرد. تفاوت فرهنگ ملتها و اینکه لزوما برای خوشبخت شدن لازم نیست ازدواج کنی ویا....... در کل با شنیندش انگار یک فیلم دیدم ممنون از کتابره
یه موضوع کاملا اجتماعی و به نسبت کلیشهای بود ولی قلم خوب نویسنده باعث میشد آدم داستان رو دنبال کنه مخصوصا شوخیهایی که در طول داستان شخصیتها با هم داشتن به جذابیت داستان اضافه میکرد. ولی چیزی که نظر منو به خودش جلب کرد قدرت شهدخت بود. اینکه یه زن میتونه حتی به عنوان زن خانه دار هم قدرت خودشو نشون بده به نظر من موفقیت بچههای پرویز به خاطر وجود شهدخت بوده. ممنون کتابراه
داستان روان از زندگی روزمره خانواده ایرانی
نوستالژی قابل درک و تکراری اما جذاب
خانم شیرمحمدی هم اجرای قابل پذیرشی داشتند اگر چه گاهی از فراز و فرود لحن گفتاری در داستان جا مانده بودند و به عنوان نویسنده داستان این موضوع دور از انتظار است.
روایتی از زندگی زنان سرزمینم در نقش همسر، مادر، خواهر، دوست و همسایه و حتی بانوی سالمندی که در طول زندگی به عنوان امین مردم در درمان بیماریها به صورت سنتی شناخته شده و عملکرد مردان از قدیم تا به امروز، از سنت تا مدرنیته
غروری که به صورت کاذب با اطاعت محض و یکسو نگری خانمها در جنبههای محدود و تعریف شده به صورت سنت وجود مردان را فرا میگیرد.
بیشتر من را به یاد سریالهای اصیل ایرانی مانند پدرسالار؛ عطر گل یاس؛ تلخ و شیرین و..... انداخت و این نکته که در نهایت با فداکاری مادران و همراهی و آگاهی پدران کلید همه مشکلات در کانون گرم خانواده است و هیجانی که برخی از منتقدان دنبالش بودند جز تشدید اضطراب و سردرگمی بهرهای ندارد.
جامعه امروز ما به شدت نیازمند یادآوری فرهنگ اصیل زندگی ایرانی است حتی اگر این داستانها تکراری باشد و باور به این که میشود یک زن قدرتمند و یک مرد آگاه هسته اصلی خانوادهای آرام و امن برای تعامل همه اعضا با یکدیگر و جامعه را تشکیل دهند.
ارائه کتابهای صوتی از اینگونه قدم بزرگی است در این مهم و ممنون از همه کسانی که دغدغه پیشرفت و ایجاد بستری امن برای رشد اجتماعی جامعه را دارند🙏🌹
نوستالژی قابل درک و تکراری اما جذاب
خانم شیرمحمدی هم اجرای قابل پذیرشی داشتند اگر چه گاهی از فراز و فرود لحن گفتاری در داستان جا مانده بودند و به عنوان نویسنده داستان این موضوع دور از انتظار است.
روایتی از زندگی زنان سرزمینم در نقش همسر، مادر، خواهر، دوست و همسایه و حتی بانوی سالمندی که در طول زندگی به عنوان امین مردم در درمان بیماریها به صورت سنتی شناخته شده و عملکرد مردان از قدیم تا به امروز، از سنت تا مدرنیته
غروری که به صورت کاذب با اطاعت محض و یکسو نگری خانمها در جنبههای محدود و تعریف شده به صورت سنت وجود مردان را فرا میگیرد.
بیشتر من را به یاد سریالهای اصیل ایرانی مانند پدرسالار؛ عطر گل یاس؛ تلخ و شیرین و..... انداخت و این نکته که در نهایت با فداکاری مادران و همراهی و آگاهی پدران کلید همه مشکلات در کانون گرم خانواده است و هیجانی که برخی از منتقدان دنبالش بودند جز تشدید اضطراب و سردرگمی بهرهای ندارد.
جامعه امروز ما به شدت نیازمند یادآوری فرهنگ اصیل زندگی ایرانی است حتی اگر این داستانها تکراری باشد و باور به این که میشود یک زن قدرتمند و یک مرد آگاه هسته اصلی خانوادهای آرام و امن برای تعامل همه اعضا با یکدیگر و جامعه را تشکیل دهند.
ارائه کتابهای صوتی از اینگونه قدم بزرگی است در این مهم و ممنون از همه کسانی که دغدغه پیشرفت و ایجاد بستری امن برای رشد اجتماعی جامعه را دارند🙏🌹
با عرض سلام
این کتاب نقاط ضعف و نقاط قوتی داشت که از نقاط ضعف آن میتوان این مورد را گفت:
داستانش ضعیف بود، هیجانی نداشت که آدم بخواد داستان رو ادامه بده. البته این نظر منه چون من به کتابهای هیجانی علاقه دارم این کتاب رو نپسندیدم و کسانی که به رمانهای احساسی علاقه دارند شاید خوششون بیاد.
یک فیلمی هم از این کتاب درست شده. خیلیا به جای خواندن فیلم میبینن و فکر میکنند که فرقی نداره اما فیلم هیچوقت جای کتاب رو نمیگیره.
در آخر از نویسنده محترم بسیار تشکر میکنم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و ایشان به بهترین نحو این کتاب را نوشتهاند.
از انتشارات نشر چشمه نیز تشکر میکنم و کتاب 1984 که نوشته جورج اورول از این انتشارات است را پیشنهاد میکنم بخونین.
این کتاب نقاط ضعف و نقاط قوتی داشت که از نقاط ضعف آن میتوان این مورد را گفت:
داستانش ضعیف بود، هیجانی نداشت که آدم بخواد داستان رو ادامه بده. البته این نظر منه چون من به کتابهای هیجانی علاقه دارم این کتاب رو نپسندیدم و کسانی که به رمانهای احساسی علاقه دارند شاید خوششون بیاد.
یک فیلمی هم از این کتاب درست شده. خیلیا به جای خواندن فیلم میبینن و فکر میکنند که فرقی نداره اما فیلم هیچوقت جای کتاب رو نمیگیره.
در آخر از نویسنده محترم بسیار تشکر میکنم چرا که نویسندگی کار بسیار سختی است و ایشان به بهترین نحو این کتاب را نوشتهاند.
از انتشارات نشر چشمه نیز تشکر میکنم و کتاب 1984 که نوشته جورج اورول از این انتشارات است را پیشنهاد میکنم بخونین.