نقد، بررسی و نظرات کتاب زندگی شگفت انگیز یک پستچی تنها - دنیس تریو
4.3
261 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Behrooz Takalo
۱۴۰۲/۵/۳
00
داستان با ریتمی کند پیش میره ولی کنجکاوی خواننده رو هم تحریک میکنه و در پایان به معنی واقعی سورپرایز میشید. رمانی که مطمئنا از خواندنش پشیمون نمیشید
این کتاب دربارهی کسی هست که یه جای این که سعی کنه خودش و هویت و شرایط خودش سرنوشتشو بسازه باشه به خاطر کمبود اعتماد به نفس خودشو جای کس دیگهای میزنه
کسی که حق زندگی کردن واقعی و مستقل رو از خودش میگیره و نتیجهاش این میشه که مجبوره تا ابد با سرنوشت کس دیگه زندگی کنه
نکته: محتویات خصوصا انتهای کتاب +18 سال هست
کسی که حق زندگی کردن واقعی و مستقل رو از خودش میگیره و نتیجهاش این میشه که مجبوره تا ابد با سرنوشت کس دیگه زندگی کنه
نکته: محتویات خصوصا انتهای کتاب +18 سال هست
سلام. ممنون و متشکر از کتاب راه عزیز و نویسنده و مترجم گرامی. اول از همه ترجمه این کتاب بسیار روان و عالی بود بعضی اوقات به دلیل ترجمه بد کتاب مطالب مفید کتاب از دست میرود. کتاب رو دوست داشتم روان و قابل درک بود. در مورد پستچی تنهایی است که تنها کار غیر قانونی اش خواندن نامه ی بین شاعر مشهور و معشوق اش هست. پیشنهاد میکنم بخوانید چون هر کتابی ارزش یکبار خواندن را دارد.
شگفت انگیز بود، بیلودو در کتاب زندگی شگفت انگیز یک پستچی تنها.
دنیس تریو، نویسندهای که ازش کتابی نخوانده ام. اما از این اثری که از این نویسنده خواندم احساس کردم که ذهنیت نویسنده و افکار او را غالب بر کارش میبینم.
اوایل سوژه برام جالب بود و البته که ریتم شخصیت پردازی آن کمی بی کشش بود.
در حالی که این سوژه ناب قابلیت پردازش و هیجان انگیزی بهتری نیز دارا است و احساس کردم نویسنده یه جوری خلاقیت موضوع را در پردازش آن خفه کرده است. اما پسوند تنها در عنوان میتواند همذات پنداری دیگری از تریو و شخصیت تنها و درونی او را برای خواننده متذکر شود.
اذهان دارم که انتهای داستان، روایت تکرار کارما و تاریخ در زندگی بشری اگر نباشد، میتوان لوپ تکرار اتفاقات زندگی انسان باشد تا اینکه از پیشامدها درس نگرفته باشد.
کتاب در میانه روایت اوج خود را طی میکند. و به نوعی اطلاعات علمی و عمومی از دنیایی دیگر را به خواننده میدهد، هایکو، ژاپن، تانکا، انسو، شامیسن، کوتو و...
دنیس تریو، نویسندهای که ازش کتابی نخوانده ام. اما از این اثری که از این نویسنده خواندم احساس کردم که ذهنیت نویسنده و افکار او را غالب بر کارش میبینم.
اوایل سوژه برام جالب بود و البته که ریتم شخصیت پردازی آن کمی بی کشش بود.
در حالی که این سوژه ناب قابلیت پردازش و هیجان انگیزی بهتری نیز دارا است و احساس کردم نویسنده یه جوری خلاقیت موضوع را در پردازش آن خفه کرده است. اما پسوند تنها در عنوان میتواند همذات پنداری دیگری از تریو و شخصیت تنها و درونی او را برای خواننده متذکر شود.
اذهان دارم که انتهای داستان، روایت تکرار کارما و تاریخ در زندگی بشری اگر نباشد، میتوان لوپ تکرار اتفاقات زندگی انسان باشد تا اینکه از پیشامدها درس نگرفته باشد.
کتاب در میانه روایت اوج خود را طی میکند. و به نوعی اطلاعات علمی و عمومی از دنیایی دیگر را به خواننده میدهد، هایکو، ژاپن، تانکا، انسو، شامیسن، کوتو و...
خب اوایل که شروع به مطالعه این رمان کردم از آنجایی که شخصیت داستان یک فرد به شدت درونگرا بود و تقریباً با هیچ شخصی به جز همکارانش در محل کار ارتباط چندانی نداشته و بیشتر حال و روز یک فرد افسرده و مردم گریز را یدک میکشیده این حقیقت را نمیتوان کتمان کرد که مطالعه یک کتاب داستان در روحیه خوننده هم اثرات خاص خود را بر جای میگذارد چه داستان منفی باشد و چه مثبت، بیشتر در طول مطالعه این داستان خودم احساس افسردگی و کسلی میکردم و یک جورایی برام تا صفحات زیادی از کتاب، داستان جذابیت خاصی نداشت و تا مدت طولانی این روند تو داستان حفظ شده بود به همین دلیل هم چند باری به فکر نیمه کاره رها کردنش افتادم و میتونم بگم فقط حس کنجکاویم باعث شد تا مطالعه آن را به اتمام برسونم، میشه گفت نویسنده میتونست داستان را با گیرایی و جذابیت بیشتری بنویسه تا مطالعه آن را برای خواننده آسانتر و با هیجان بیشتری همراه کنه. باید اعتراف کنم پایان داستان کاملا با چیزی که حدس میزدم متفاوت و غافل گیر کننده بود و یک جورایی شبیه به فیلمهای ترسناک تموم شد و این برام واقعا غیر قابل پیش بینی و هیجان آور بود، میتونم بگم مشابه این داستان را فقط تو فیلمهای ترسناک دیده بودم. این نظر شخصیم درباره این کتاب بود و هر کسی میتونه نظرات متفاوتی داشته باشه.
میشه گفت فضاسازی کتاب بسیار فوق العاده بود فصل انتهایی بسیار با روند قصه همخوانی داره چون کلا در ارتباط با چرخه تکامل حیات و چرخه تکراری زندگی سر و کار داریم اشعار بسیار با لطافت و در عین حال در روند قصه کمک کننده و به جا نوشته شدن تعلیقهای جذاب فیلم که در اثر اتفاق کمدی باعث یک بحران تلخ میشه خیلی جذاب بود
و هم چنین باید توجه کنیم که این اثر به لحاظ علمی ادبی تاریخی هم خیلی حرف در مورد فرهنگ ژاپنی داره
لطافت در عین خشونت اثر رو میشه با فیلم داستانی کوتاه درباره عشق اثر کیشلوفسکی مقایسه کرد
و هم چنین باید توجه کنیم که این اثر به لحاظ علمی ادبی تاریخی هم خیلی حرف در مورد فرهنگ ژاپنی داره
لطافت در عین خشونت اثر رو میشه با فیلم داستانی کوتاه درباره عشق اثر کیشلوفسکی مقایسه کرد
اگه بخوام به طور مختصر یکم داستان رو تعریف کنم (اسپویل داره) باید بگم که این کتاب داستان در مورد پستچی تنهاییه که برای فرار از تنهای و یکنواختی زندگی روزمرش بعضی از نامهها را میخونه و به نامههای سیگولین میرسه سیگولین و گستون برای هم نامه مینویسند ولی نامههاشون فقط سه خطه. سادگی شعرهایی که استفاده میکنن بیلودو (پستچی) را تحت تاثیر قرار میده و به تدریج عاشق سیگولین میشه.....
در کل داستان جالبی بود و پایانش شبیه کتاب مستأجر توپور بود.
این کتاب را به علاقه مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنم و امید وارم لذت ببرین
در کل داستان جالبی بود و پایانش شبیه کتاب مستأجر توپور بود.
این کتاب را به علاقه مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنم و امید وارم لذت ببرین
نثر نه چندان گیرایی داشت، موضوعش جالب بود، به خصوص آخر قصه که یهو همه چی رو میشه و میبینیم این یه چرخه است از دلزدگی ما از زندگی کهگمتن میکنیم ززندگی دیگران خوش تر است، الاش میکنیم داستان زندگی کسی دیگر را بدزدیم خودمان را یکی دیگه تصور کنیم در حالی ما همانیم که هستیم و هر چه کنیم نمیتوانیم واقعا کسی شویم که نیستیم. داستان آموزندهای بود از اینکه عاقبت جا زدن خود به جای بقیه لزوما اونجور که انتظار داریم نیست. شاید میخواست بگه بهتره خودمان باشیم و با دروغ خود را جای کسی دیگر جا نزنیم. در کل یه نگان بهش بندازید ولی اونجور که من فکر میکردم نبود انتظار چیزی دیگه داشتم.
به نظر میاد هدف نویسنده شناساندن هایکو و ادبیات ژاپن بوده و اون رو در قالب داستانی ارائه داده، از وقتی که روی کلمه انسو تاکید داشت، میشد آخر داستان را حدس زد، آخر داستان هم شبیه فیلم ترسناکهای ژاپنی شده بود.
کتاب پر از کلمات ناآشنا برای خواننده ایرانی هست که مترجم به خوبی با زیرنویس خواسته توضیح بده. اما باز هم خسته کننده شده. اما بیشتر تمثیلهای زیبایی داشت. مثل (میکوشید پروانههای خیال را در تور کاغذ شکار و بر صفحات دفتر سنجاقشان کند)
خوشبختانه غلط املایی نداشت بجز اجرا کردناش و به جای جلوی او نوشته شده بود جای او.
در جمله (این جماعت حاضر نبود فرصت بی مانند اذیت کردن تانیا را به راحتی از دست بدهد) باید جمله جمع میبود نه مفرد.
در جایی میگه بوی شیرین مشمئز کننده، که باهم در تناقضه.
در کل کتاب پر از اشعار لطیفه و ارزش خوندن داره،
کتاب پر از کلمات ناآشنا برای خواننده ایرانی هست که مترجم به خوبی با زیرنویس خواسته توضیح بده. اما باز هم خسته کننده شده. اما بیشتر تمثیلهای زیبایی داشت. مثل (میکوشید پروانههای خیال را در تور کاغذ شکار و بر صفحات دفتر سنجاقشان کند)
خوشبختانه غلط املایی نداشت بجز اجرا کردناش و به جای جلوی او نوشته شده بود جای او.
در جمله (این جماعت حاضر نبود فرصت بی مانند اذیت کردن تانیا را به راحتی از دست بدهد) باید جمله جمع میبود نه مفرد.
در جایی میگه بوی شیرین مشمئز کننده، که باهم در تناقضه.
در کل کتاب پر از اشعار لطیفه و ارزش خوندن داره،
**اسپویل**
چرا باید یک نفرین وجود داشته باشه؟ اونم واسه یه آدم بی آزار!!
چرا باید تصور کنیم که زمان مثل یک مار دم خودش رو میبلعه؟
بنظرم آخر داستان به این دلیل غیرقابل پیشبینی بود که واقعی نبود
تا قبل از صفحات آخر تمام داستان میتونست محتمل باشه، فقط آخر داستان ماورایی بود
عشقی که از بغلی بگیری بدیش به بغلی و در یک دور باطل بیفته بنظر من خیلی دلگیره
چرا باید یک نفرین وجود داشته باشه؟ اونم واسه یه آدم بی آزار!!
چرا باید تصور کنیم که زمان مثل یک مار دم خودش رو میبلعه؟
بنظرم آخر داستان به این دلیل غیرقابل پیشبینی بود که واقعی نبود
تا قبل از صفحات آخر تمام داستان میتونست محتمل باشه، فقط آخر داستان ماورایی بود
عشقی که از بغلی بگیری بدیش به بغلی و در یک دور باطل بیفته بنظر من خیلی دلگیره