معرفی و دانلود کتاب آنوموچیلوس

معرفی کتاب آنوموچیلوس

مانی نجم الدینی که نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر است، در کتاب آنوموچیلوس به‌سراغ یک معضل اجتماعی رفته. شخصیت‌های این نمایشنامه‌ی پنج پرده‌ای در ظاهر با یکدیگر سخن می‌گویند؛ اما در باطن حرف‌هایشان هیچ ارتباطی با هم ندارد. همه‌ی شخصیت‌های نمایشنامه‌ی آنوموچیلوس به‌ظاهر ناشنوا هستند؛ به‌جز دو نفر که می‌خواهند راز این ناشنوایی را کشف کنند.

درباره‌ی کتاب آنوموچیلوس

احتمالاً داستان عیادت مرد ناشنوا از مرد بیمار را شنیده باشید. این حکایت معروف از مثنوی، داستان مرد ناشنوایی است که نمی‌خواهد دیگران متوجه شوند او ناشنواست؛ برای همین پیش از رفتن به هر جا، با خود تمرین می‌کند که چه مکالمه‌ای با دیگران خواهد داشت. غافل از این‌که ممکن است جواب‌های طرف مقابل همانی نباشد که انتظارش را دارد و اوضاع از آن‌چه که هست، بدتر شود. مثلاً مرد ناشنوا با خود فکر می‌کند: «اگر از همسایه پرسیدم امروز چه غذایی می‌خوری، احتمالاً جواب بدهد آش و شوربا. من هم خواهم گفت نوش جان.» اما در واقعیت همسایه در جواب می‌گوید زهرمار می‌خورد و وقتی مرد ناشنوا پاسخ می‌دهد نوش جان، طبیعتاً عصبانی می‌شود! در ابتدای کتاب آنوموچیلوس، به یاد این داستان خواهید افتاد.

مانی نجم‌الدینی در ابتدای این نمایشنامه دیالوگ‌های بین هر دو شخصیت را به گونه‌ای تنظیم کرده که احساس کنیم این شخصیت‌ها متوجه نمی‌شوند که دیگری چه می‌گوید. برای مثال در همان پرده‌ی اول، وقتی اریک و سوفیا وارد مهمانخانه‌ی آنوموچیلوس می‌شوند، یکی درباره‌ی گرفتن اتاق در هتل حرف می‌زند و دیگری در مورد زمان رفتن از هتل سخن می‌گوید. وضعیت زمانی وخیم می‌شود که مسئول پذیرش هتل نیز وارد گفت‌وگوی این دو نفر می‌شود و در این بین هیچ‌کس حرف دیگری را نمی‌فهمد! در چنین شرایطی طبیعی است که دعواهایی بین شخصیت‌ها رخ دهد و سوء‌تفاهم‌هایی به وجود بیاید. در هنگام خواندن پرده‌ی اول کتاب آنوموچیلوس سؤالات زیادی در ذهن خواننده شکل می‌گیرد: آیا این افراد واقعاً ناشنوا هستند؟ آیا این یک بیماری مسری است یا فقط افراد خاصی درگیر این بیماری می‌شوند؟ در این صورت این آدم‌ها چگونه در کنار هم زندگی می‌کنند؟

الیزابت و هانا دختران جوانی هستند که این مشکل را ندارند و می‌خواهند هر چه سریع‌تر علت این مشکل را پیدا کنند. آن‌ها با همه‌ی افراد شهر صحبت می‌کنند و مانند کارآگاهی که به‌دنبال کشف حقیقت است، آن‌ها نیز می‌خواهند دلیل ناشنوا شدن دیگران را بیابند. آن‌ها آزمایش‌هایی را روی افراد مختلف اجرا می‌کنند و به نتایج جالبی می‌رسند...

کتاب آنوموچیلوس نمایشنامه‌ای در پنج پرده است که با توجه به موضوع آن، نویسنده موقعیت‌های طنز بسیاری را خلق کرده. انتشارات سبزان این نمایشنامه‌ی مانی نجم‌الدینی را به چاپ رسانده است.

کتاب آنوموچیلوس برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به خواندن نمایشنامه‌های طنز ایرانی علاقه دارید کتاب آنوموچیلوس را بخوانید.

در بخشی از کتاب آنوموچیلوس می‌خوانیم

خدمتکار: من با اجازه‌ت پول رو از همون کشویی که گفتی برداشتم.

مسئول پذیرش: باز که پیدات شد! ببین، من دیگه واقعاً نمی‌تونم باهات حرف بزنم. همین چند دقیقه پیش، رئیس ازم خواست نایب‌رئیس اینجا بشم و حس می‌کنم این کار رو کرده که پیشنهاد ازدواجش رو قبول کنم. در اصل، یه جورایی کادوی ازدواجمونه ... واسه همین با اینکه اصلاً دوست ندارم ازم دلخور بشی، ولی باید بگم بین ما همه چی تمومه ... البته که از اولم چیزی نبود جز یک عشق یک‌طرفه، اونم از طرف تو.

خدمتکار: حقیقتاً الان که سر پستمم، ولی چشم، تا فردا می‌گیرم. فقط اگر اجازه بدین بنویسم که یادم نره ... (کاغذی از جیبش برمی‌دارد و آن را به طرف پشت میز پذیرش، به نحوی که مسئول پذیرش نمی‌تواند آن را ببیند می‌گذارد و شروع می‌کند به نوشتن و هم‌زمان بلندبلند آن را می‌خواند.) خب... تخم‌مرغ، شیر، نون، کنسرو لوبیا با قارچ، مته فلزی آهن‌بر، برنج سیاه، آب‌لیمو و بست گاز (به مسئول پذیرش نگاه می‌کند.) درسته؟ آخه شما این‌همه بست گاز می‌خواین چی‌کار؟

مسئول پذیرش: (با بغض) ببین، اصلاً لازم نیست به خاطر من استعفا بدی. من بهت قول می‌دم از حست نسبت بهم به رئیس هیچی نگم.

خدمتکار: چشم ... (دوباره شروع به نوشتن می‌کند.) بند رخت پلاستیکی و کامیون اسباب‌بازی ... پس شد همین؟

مسئول پذیرش: (با گریه) متأسفم.

خدمتکار: ایرادی نداره، بعداً حساب می‌کنیم. (با خود زمزمه می‌کند.) ای آب‌زیرکاه! ببین واسه دوقرون پول چه‌جوری ننه‌من‌غریبم بازی درمیاره.