معرفی و دانلود کتاب اعجاز ده سردار

معرفی کتاب اعجاز ده سردار

کتاب اعجاز ده سردار نوشته‌ی زهرا سلیم فر، داستانی جذاب با مضمون جنگ است که زندگی مدافعان حرم را با حال و هوایی عاشقانه روایت می‌کند و دفاع از آرمان‌های دینی و مذهبی را به زیباترین شکل به ما یادآور می‌شود.

کتاب اعجاز ده سردار مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به علاقه‌مندان داستان‌های مدافعان حرم پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب اعجاز ده سردار می‌خوانیم:

شب شده بود ساعت 10 بود علی هم که انگار دیگه حوصله‌اش سر رفته بود رفت کنار پدرش تا ببینه کی قراره برگردن خونه؟ علی با بیحالی: بابا 1ماهه دیگه مدرسم شروع میشه‌ها کی بر می‌گردیم؟ احمد: می‌خواستم باهات حرف بزنم علی سوالی به احمدعلی نگاه کرد: چی؟ یعنی در مورد چی؟ احمدعلی آروم دستشو گذاشت رو شونه‌ی علی و گفت: ببین بابا مادرت باید پیش مار بزرگت بمونه حالش اصلا خوب نیست نمی‌تونیم ولش کنیم علی با ناراحتی سرشو پایین انداخت: آره شما هم می‌خواین من از دوستام دست بکشم بابا تو که می‌دونی من چقدر احسانو دوست دارم من اینجا چطوری عادت کنم؟ بابا برام سخته احمد دستاشو دور صورت علی حلقه کرد: بابا منم می‌دونم ولی می‌گی چی کار کنم؟ مامانت گناه داره یعنی تو راضی می‌شی مادرت اذیت بشه؟ علی نگاهی به پدرش کرد و گفت: نه. معلومه نمی‌خوام اذیت شه.

باشه. قبوله احمدعلی لبخند بی‌جونی زد: پس فردا می‌ریم اثباب اثاثیه رو میاریم تو هم اونجا با دوستات خداحافظی کن. صبح زود احمد و علی و چند تا از مرد‌های همسایه راه افتادن سمت تهران تا اثاثیه رو بار ماشین کنن علی دل دل می‌کرد برای دیدن دوباره‌ی احسان نمی‌تونست ازشون دل بکنه اما مجبور بود بخاطر مادر و مادر بزرگش ورامین زندکی کنه. رسیدن خونه دلش حتی برای دیوارای رنگو رو رفته‌ی خونشون هم تنگ شده بود واسه چرخ خیاطیه خاله ماهرخ واسه صدای احسان. علی. علی پسر، علی سرشو برگردوند آره خودش بود احسان دویدن سمت همدیگه تا می‌تونستن همو فشار دادن دلشون برا هم یک ذره شده بود بهجت خانم و الهه پشت سر احسان اومدن علی رفت سمتشون سلام کرد بهجت خانم رفت سمت احمدعلی: سلام، احمد هم بلافاصله سلام کرد بهجت خانم: چی شده؟ پس ستاره کو؟