معرفی و دانلود کتاب انسان اجاره میدهیم
برای دانلود قانونی کتاب انسان اجاره میدهیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب انسان اجاره میدهیم
جواب آزمایش دیاندی میگوید: «شوهر مریم، پدر فرزند درون شکم او نیست.» آنها خبر ندارند که مریم هم مادر آن جنین نیست. قرار است سند نوزاد بعد از بهدنیا آمدنش به نام هانا و. دانیال ثبت شود. کتاب انسان اجاره میدهیم ما را به زندگی خصوصی دو زن وارد میکند. مریم فقیر است و باید شوهر خود را از زندان آزاد کند. هانا ثروتمند است اما فرزندی ندارد. حیات عارف نوزادی را بهعنوان راهحل مشکل هر دو زن به داستان اضافه میکند؛ نوزادی که باید درون جان مریم رشد کند اما مادر قانونی او، هاناست و این وضعیت موجب میشد تا این دو زن با کشمکشهای درونی و ذهنی درگیر شوند.
دربارهی کتاب انسان اجاره میدهیم
همهچیز تقصیر لولو است. اگر او نبود هامون مرتکب چنان جرمی نمیشد که کمترین مجازاتش سالها حبس و پرداخت دیهی نقص عضو به طرف مقابل است. البته هامون چندان به لولو خرده نمیگیرد و اعتقاد دارد همهچیز تقصیر همکارش است. او بوده که وسایلش را جای بساط هامون پهن کرده و قوانین دستفروشی را رعایت نکرده؛ برای همین هامون مجبور شده تا او را زیر مشت و لگد بگیرد و چشمش را نابینا کند. به هر حال اتفاقی است که افتاده و دنبال مقصر گشتن فعلاً فایدهای ندارد. چیزی که اهمیت دارد مریم و دو دختر اوست که حالا بدون درآمد ماندهاند و باید برای نجات خود از این وضعیت راهی بیابند و دیهی نابینا شدن همکار هامون را هم بپردازند؛ راهی مثل اجاره دادن رَحِم مریم! کتاب انسان اجاره میدهیم نوشتهی حیات عارف ما را با زندگی دو زن همراه میکند: مریم و هانا. هانا برخلاف مریم زندگی بدی ندارد. فقیر نیست. ظاهراً شوهرش هم به او علاقه دارد اما یک مشکل بزرگ نمیگذارد او از داشتههایش لذت ببرد؛ هانا نمیتواند فرزند داشته باشد. علم هنوز آنقدر پیشرفت نکرده که بتواند آرزوی هانا را برآورده و او را مادر کند. بهترین راه این است که از زنی فقیر بخواهد تا در ازای دریافت پول، فرزند هانا را بهمدت 9 ماه در جان خود نگهدارد؛ زنی گرفتار و نیازمند پول؛ کسی مانند مریم.
کتاب انسان اجاره میدهیم ما را با احساسات خالص و عاشقانهای که مریم نسبت به فرزند درون شکمش دارد مواجه میکند؛ احساساتی که نباید به آنها توجه کند. او مادر آن نوزاد نیست و خود نیز از این واقعیت با خبر است اما چگونه میتواند جنینی را که هر لحظه با اوست و در درونش رشد میکند نادیده انگارد؟ او مردد است. عشق و کشش مادرانهاش اجازه نمیدهد چند ماه دیگر نوزاد را به هانا و دانیال تحویل دهد، اما از طرف دیگر خرج زندگی خودش، دخترش و آزادی همسرش که در زندان است، تنها در صورتی پرداخت و میسر میشود که کودک را صحیح و سلامت به آن زوج تحویل دهد.
از سوی دیگر حیات عارف، احساسات هانا را نیز شرح میدهد؛ او زنی است که از آینده واهمه دارد. نمیداند آن نوزاد میتواند به زندگی سستش با دانیال استحکام ببخشد یا نه! هانا نیز همچون مریم دچار شک و تردید است و معلوم نیست این دو زن هنگام تولد نوزاد، حاضر میشوند معاملهی را که در ابتدای بارداری بر آن توافق کرده بودند، به ثمر برسانند یا خیر! این داستان نمایانگر مشکلات و وقایع تلخی است که فقر، نبود امکانات، نابرابری جنسیتی و ... مسبب رخداد آنهاست و شخصیتهای داستان انسان اجاره میدهیم نیز هر کدام بهشیوهای متفاوت با این مسائل درگیر هستند.
کتاب انسان اجازه میدهیم در انتشارات روزگار منتشر شده است.
کتاب انسان اجاره میدهیم برای چه کسانی مناسب است؟
این داستان اجتماعی برای افرادی که نسبت به معضلات جامعه احساس مسئولیت میکنند و میخواهند دربارهی حوادثی همچون فقر، اعتیاد، بزهکاری ... اطلاعات بیشتری کسب کنند، مناسب و آگاهیبخش است.
در بخشی از کتاب انسان اجاره میدهیم میخوانیم
بچه که بودم گاهی همراه پدر سر کار میرفتم، بابا اگر روزها شانس یارش بود وکاری گیرش میآمد، کارگری میکرد. عصرها هم کنار خیابان دستفروشی. بافتنیهایی را که مادر و خواهرم میبافتند روی پارچهای میچید. من هم کنار وسایل به درخت پیادهرو تکیه میدادم. بابا هر کس که لباس نظامی به تن داشت، «قربان» خطابش میکرد. یک روز مرد چاقی که از همان لباسها پوشیده بود، کیف بافتنی سبزی خرید. پدر در مقابل قربان، دست و پایش را گم کرد و طوری جلویش خم شد که مغزش از جیبش خالیتر شد.
پدر میگفت: «هر کس لباس نظامی پوشیده، صاحب دستور است، پس قربان است.» پریدم هوا و گفتم: «من هم میخواهم قربان باشم.» روزها گذشت، نه قربان شدم و نه پسر.
به محض اینکه مرد پشت میز، تلفن را قطع کرد، گفتم: «قربان! چه بلایی سر شوهرم آمده؟» طوری خود را به جلو خم کرد که به شکم برآمدهاش فشار نیاورد. نگهبان پشت در، قبلا مرا به او معرفی کرده بود. کاغذ سمت چپ میز را جلو کشید و گفت: «متاسفانه شوهر شما مرتکب جرم شده و....»
حرفهای قربان، سمی بود. مسموم شدم. سرم گیج رفت. پهنای صورتم خیس شد. تازه فهمیدم فردایی که به آن دل خوش کرده بودم، سیاهتر از دیروزم است.
قربان بادی به غبغبش انداخت و بلند شد. نه اسلحه کمرش تکان خورد نه نشانهای نظامی که روی دوشش بود اما سرنوشت من تکان خورد و مرز بدبختتر شدن را رد کرد. جرم هامون سنگینتر از آن بود که گوشه زندان نپوسد. از او که حالا کنار پنجره ایستاده بود، با ترس و لرز خواهش کردم که پدر دخترم را ببینم. قبول نکرد. بعد از کلی خواهش و التماس، نگهبان را صدا زد. بوی تعفن لولو همه جا را به گند کشیده بود.
نگهبان داخل شد. چشمانش برق میزد. نور پنجره به صورتش زده بود. قربان دستور داد که من را پیش پدر دخترم ببرد. دوباره روی صندلی طوری نشست که آب از آب تکان نخورد. وقتی داشتم همراه ترس و دلشوره از در خارج میشدم، قربان چایش را هورت کشید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب انسان اجاره میدهیم |
نویسنده | حیات عارف |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-233-315-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |