معرفی و دانلود کتاب بازپرسی 1 - محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی

معرفی کتاب بازپرسی 1 - محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی

بازخوانی یک جنایت خانوادگی! سعید احمدیان در کتاب بازپرسی 1 - محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی، راوی یکی از قتل‌های دهه‌ی 20 تهران است. ماجرای این جنایت حول محور یکی از خانواده‌های سرشناس و وابسته به حکومت می‌چرخد و نویسنده می‌کوشد تا با بازسازی آن، جانی دوباره به این پرونده‌ی مختومه بدهد.

درباره‌ی کتاب بازپرسی 1 - محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی

دهه‌ی 1320 خورشیدی یکی از پرحادثه‌ترین دوران تاریخی ایران است. برکناری رضاشاه و جانشینی محمدرضا شاه پهلوی به جای او، همچنین اشغال ایران به دست متفقین اگرچه وقایع مهم این دوره هستند اما در این بین، جنایت‌هایی نیز نهفته‌ که مدت‌هاست مردم ایران آن‎‌ها را به فراموشی سپرده‌اند. کتاب هندسه یک جنایت خانوادگی به قلم سعید احمدیان ماجرای قتل‌ جنجالی این دوره است که مدت‌ها ایرانیان را در حیرت فرو برده بود.

قاتل و مقتول این پرونده دو پسر احمد لیستر (میرسپاهی)، یکی از مشهورترین و ثروتمندترین سرمایه‌داران وابسته به رضاشاه هستند. «فرامرز» که به ارث پدری چشم دوخته بود، برای اینکه تنها رقیب خود را کنار بزند، تصمیم به قتل برادرش «فرخشاد» می‌گیرد. این ماجرا برای ایران آن روز که در آستانه‌ی ورود مدرنیته بود، آن‌چنان عجیب می‌نمود که مدت‌ها تیتر اول روزنامه‌ها و موضوع داغ محافل بود. سعید احمدیان در کتاب هندسه‌ی یک جنایت خانوادگی، به سراغ منابع و مستندات موجود از این پرونده رفته تا روایت جدیدی از آن به خواننده‌ی امروزی ارائه کند.

سعید احمدیان در کتاب هندسه‌ یک جنایت خانوادگی، به کمک عکس‌ها و بریده‌ی جراید، به خواننده کمک می‌کند تا تصویری حقیقی از این ماجرا در ذهن بسازد. نویسنده همچنین می‌کوشد تا در لابه‌لای داستان، خواننده را با خود به تهران سال 1320 ببرد.

درباره‌ی مجموعه‌ کتاب بازپرسی

مجموعه‌ی کتاب‌های «بازپرسی» شامل داستان‌هایی است که هر یک به بازخوانی و بازسازی یکی از جنایت‌های تاریخی ایران می‌پردازند. هندسه‌ی یک جنایت خانوادگی، جلد نخست این مجموعه و روایتگر ماجرای قتل خانواده‌ی میرسپاهی است.

کتاب بازپرسی 1 - محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب هندسه‌ی یک جنایت خانوادگی مناسب تمامی علاقمندان به داستان‌ها و رمان‌های جنایی است. اگر شما هم از مشتاقان و طرفداران بازخوانی پرونده‌های قدیمی، به ویژه قتل‌های مشهور ایرانی هستید، این کتاب بهترین گزینه خواهد بود.

در بخشی از کتاب محدوده‌ی خون: هندسه‌ی یک جنایت خانوادگی می‌خوانیم

محمدحسن و هوشنگ هر دو کنارم نشسته بودند و جنازۀ فرخشاد بر صندلی عقب مچاله شده بود. ماشین در هر دست‌اندازی که می‌افتاد، یکی دو قطره خون از سقف می‌چکید روی پالتوی من یا لباس بقیه. انگار خون تمامی نداشت. حوالی ونک بودیم که محمدحسن گفت بپیچم طرف باغی که در سمت راست بود. هوشنگ سرش را چسبانده بود به شیشه و جنب نمی‌خورد. نزدیک باغ که رسیدیم، دیدیم پرچین محکمی ندارد. محمدحسن پیاده شد و به انتهای باغ اشاره کرد. دم پرچین پارک کردم و چراغ‌ها را روشن گذاشتم تا نورش راهنمایمان باشد در این تاریکی. محمدحسن سقلمه‌ای به هوشنگ زد تا پیاده شود. هوشنگ هاج‌وواج نگاهمان می‌کرد. از صندوق‌عقب، پتویی کرم‌رنگ آوردم و پهن کردم روی علف‌های کف باغ. محمدحسن درِ عقب را باز کرده و شانه‌های جنازه را گرفته بود و زور می‌زد آن را از ماشین بکشد بیرون. رفتم کمکش. سنگین بود. کلاه مخملی‌ و کیف فرخشاد را از روی جسدش برداشتم و گذاشتم پشت شیشۀ عقب ماشین. بعد پاهایش را گرفتم و باهم جسد را روی پتو گذاشتیم.

سر که برگرداندم، هوشنگ را دیدم که پشت رل نشسته بود و نگاهمان می‌کرد که دو طرف پتو را گرفته بودیم و در امتداد نور به‌سمت چاه می‌رفتیم. پتو را یکی دو باری زمین گذاشتیم تا عرقمان را پاک کنیم. در آن سرما و باد، بر تنم عرق سرد نشسته بود. بالاخره به چاه رسیدیم. جسد را زمین گذاشتیم. سنگی برداشتم و انداختم توی چاه و گوش دادم. بی‌آب بود و انگار بیشتر از بیست متر عمق داشت. هر طرف که سر می‌چرخاندی، فقط تاریکی بود و سیاهی.