معرفی و دانلود کتاب به شمال شعر خود خواهم رفت

معرفی کتاب به شمال شعر خود خواهم رفت

ناز، کم کن، که از آن ناز، پریشان شده‌ام.

به هوای رخ تو ساقی رندان شده‌ام.

گرچه میخانه ز سار تو به رقص آمده است.

جام در جام ز آواز تو ویران شده‌ام.

ز شمیم نفست شهر دگرگون شده بود.

من سفر کردم از آن شهر و پشیمان شده‌ام.

تو نگینی که به انگشتر عشق افتادی.

من گدای ره تو،مُدّعی آن شده‌ام.

رعدِ چشمانِ تو رد می‌شود از ابر تنم

فصل عشق است، من از رعدِ تو باران شده‌ام

فهرست مطالب کتاب

ساقی
احساس خوبِ عاشقی
هم‌نوش
بوی تو
قمقمۀ باران
عِشوه
عاشق
میل
نفس
پشیمان
برای گل
ِحیران
رقیب
بی‌خبری
مشقِ چشم
اشکِ عاشق
مستانه
حسرت
خالِ غزل
امینِ عشق
جام جان
بی سر و سامان
دُردانه
شاهد
شور
در به در
بهار شو
حادثه
شیشه احساس
بیکرانه
غزلی
تابِ تنبور
دنباله بیت
ضیافت باران
مدعی
گنهکار
پنجره
تو نبودی
هشت علیه السلام
قاری عشق
گمگشته
اشتیاق
حکایت
تحفه
که مپرس..
قفس
خیالِ کهنه
امیراوَل
میزبان
جامِ لیلی
وقتِ باریدن
دوباره حس من تر شد...
آن روز
نگاهِ ماه
نوروز
گذر
همسفر
من که رفتم
بهانه
باران
یادِ باران
پدر
تولد
ماتم
بی‌تاب
بی‌تو
مرگ
پرگار
پیرِ عشق
دعوت شده
خیال تو
برای خودم
مدهوش
مرور
بی‌خبر
سیاحت