معرفی و دانلود کتاب تله بازی 1: کد مرجع

معرفی کتاب تله بازی 1: کد مرجع

کتاب تله بازی 1: کد مرجع نوشته‌ی داستین بریدی داستانی ماجراجویانه و هیجان‌انگیز درباره دو دوست است. یکی از آن‌ها جسی ریگزبی نام دارد که از بازی‌های کامپیوتری و هر چیزی که به آن‌ها مربوط می‌شود، متنفر است درست برعکس او، دوستش اریک علاقه بسیاری به بازی‌های کامپیوتری و شخصیت‌های آن‌ها دارد.

موضوع کتاب تله بازی 1: کد مرجع چیست؟

اریک می‌خواهد یکی از بازی‌هایی را که هنوز وارد بازار نشده را امتحان کند پس با جسی تماس می‌گیرد و او را به خانه‌شان دعوت می‌کند. وقتی جسی به خانه اریک می‌رود اثری از او نیست. او چند دکمه از بازی ویدیویی اریک را فشار می‌دهد و ناگهان خودش را در دنیای بازی می‌بیند. اریک و جسی سعی می‌کنند در دنیای بازی برای مدتی خود را سرگرم کنند اما متوجه می‌شوند برای اینکه بتوانند از بازی خارج شوند و به خانه خودشان برگردند باید مسیرهای پرماجرایی را طی کنند وگرنه تا آخر عمر در بازی گرفتار خواهند ماند. کتاب کد مرجع (Trapped in a Video Game) نخستین جلد از مجموعه تله بازی است.

درباره مجموعه‌ی تله بازی:

نخستین جلد این مجموعه در سال 2018 منتشر شد. کتاب‌های مجموعه تله بازی دو شخصیت اصلی دارند به نام‌های اریک و جسی که در مورد یک موضوع به شدت اختلاف نظر دارند، اریک عاشق بازی‌های کامپیوتری و شخصیت‌های آن‌هاست اما جسی از بازی‌های ویدیویی نفرت و هراس دارد با این حال هر بار به نوعی گرفتار یک بازی و دردسرهای مخصوص آن‌ها می‌شوند. در پایان هر یک از کتاب‌های این مجموعه بخشی وجود دارد تا کودکان بتوانند به طور هم زمان درباره موضوع خاصی جست و جو کنند و در فضایی شبیه به بازی‌های کامپیوتری مفاهیم جدیدی را یاد بگیرند. داستان‌های هیجان انگیز این مجموعه نوشته داستین بریدی (Dustin Brady) و تصویرهای جذاب آن اثر برادرش، جسی بریدی است.

کتاب تله بازی 1: کد مرجع مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب به کودکان 7 تا 12 سالی که به داستان‌های تخیلی و بازی‌های ویدیویی علاقه دارند پیشنهاد می‌شود. آن‌ها با مطالعه این کتاب درگیر فضای یک بازی کامپیوتری سرگرم کننده و جذاب می‌شوند و هم زمان از دنیای مطالعه و کتاب خواندن هم لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب تله بازی 1: کد مرجع می‌خوانیم:

«جسی. همین الان پاشو بیا یه چیزی می‌خوام بهت نشون بدم که عمراً باورت شه‌.»

همین پیامک ساده زندگی من را نابود کرد.

می‌دانم، بله می‌دانم؛ این پیامک در ظاهر شبیه آن چیزهایی نیست که زندگی آدم را نابود می‌کند. به خصوص اگر فرستنده‌ی پیام رفیقم اریک باشد که همیشه عادت دارد درباره‌ی باورکردنی‌ترین مسائل‌ دنیا هم بگوید: «عمراً باورت شه!». همین ماه پیش درباره‌ی یک نان تُست به من گفت: «باورت نمی‌شود که درست عین دارث ویدره» (در اصل‌ فقط یک عدد نون تست سوخته‌ی کاملاً معمولی بود) بعد دوباره همین ماجرا سر شیرین‌کاری‌ای که با دوچرخه‌اش یاد گرفته بود، پیش آمد (خیر سرش موقع دوچرخه‌سواری نیم ثانیه فرمان را ول کرده بود) و بعد هم سر یک گلوله‌ی حسابی که از آشغال ‌دماغش ساخته بود (این یکی واقعاً حیرت‌انگیز بود).

چند دقیقه‌ای به پیامکش محل نگذاشتم، چون هیچ‌چیز به اندازه‌ی دیر جواب دادن اریک را وادار نمی‌کند تا تندتر اصل حرفش را بزند. بعد از پنج دقیقه که چیزی نفرستاد، بالاخره جواب دادم.

«قضیه چیه؟»
جوابی نیامد.
«می‌خوای بگی یا نه؟»
هیچی.
«فقط اگه باز دوباره قراره‌ درباره‌ی آشغال ‌دماغت بهم چیزی بگی، خدا بهت رحم کنه‌.»
نُچ.

پنج دقیقه‌ای گذشت. نفس عمیقی کشیدم. خیلی‌خوب، این دفعه اریک داشت من را شکست می‌داد. گرچه فقط به این خاطر داشت می‌بُرد که حتی آشغال دماغ مسخره‌اش هم از این تکالیف ریاضی من‌ جذاب‌تر به نظر می‌رسد. کتابم را بستم، کتم را پوشیدم و از خیابان رد شدم و به سمت خانه‌ی اریک رفتم.

فهرست مطالب کتاب

فصل 1: آشغال‌های ‌دماغ‌ و اسلحه‌های انفجاری
فصل 2: تنها امید بشریت
فصل 3: بنگ بنگ قور!
فصل 4: واقعیت مجازی
فصل 5: دور‌دور با کوله‌پشتی پرنده
فصل 6: غول آخر مرحله
فصل 7: یادبود مارک
فصل 8: مجسمه‌ی آزادی
فصل 9: خداحافظ
فصل 10: فرمانده اریک
فصل 11: سرعتی‌کارها
فصل 12: کد منبع
فصل 13: پروتکل هایندنبرگ
فصل 14: جدال در نیمروز
فصل 15: تنها راه
فصل 16: جست‌وجو
فصل 17: نبرد آخر
فصل 18: آقای گِرِگوری
فصل 19: مطمئنی؟
درباره‌ی نویسنده
دانستنی‌های بیشتر