معرفی و دانلود کتاب صف

معرفی کتاب صف

داستانی تخیلی به زبان طنز و کنایه که بیش از هر کتاب تاریخی، اوضاع کنونی جهان را به تصویر می‌کشد. کتاب صف، نوشته‌ی بسمه عبدالعزیز داستان یک شهر خیالی است که با بیان قاطع و صریح نویسنده، فساد اداری و سیاسی حکومت‌های خاورمیانه را به شما نشان می‌دهد. کتاب حاضر جایزه‌ی ترجمه‌ی قلم انگلیسی را از آن خود کرده است.

درباره‌ی کتاب صف

این کتاب داستان طولانی‌ترین صف دنیاست! کتاب صف (The queue: a novel) رمانی است به قلم بسمه عبدالعزیز (Basma Abdel Aziz) که با لحنی طنزآلود به بررسی تمامیت‌خواهی و بروکراسی در کشورهای خاورمیانه می‌پردازد. این کتاب نخستین بار در سال 2013 به چاپ رسیده و نسخه‌‌ی انگلیسی آن نیز در سال 2016 در اختیار خوانندگان انگلیسی‌زبان قرار گرفته است. مهدیه مومنی با ترجمه‌ی شیوای خود، رمان صف را به خوانندگان فارسی‌زبان ارائه کرده است.

ماجرای این رمان، در یک شهر خیالی رخ می‌دهد که مردمانش برای ورود به آن نیاز دارند تا از دروازه‌ی اصلی شهر عبور کنند. این دروازه است که با پردازش اطلاعات و مدارک مردم تصمیم می‌گیرد چه کسی حق ورود به شهر را دارد و عبور چه کسی غیرقانونی است. اغلب ماجراهای این رمان مربوط به بیمارستانی است که «طارق» در آن به طبابت مشغول است. دکتر طارق بیماری به نام «یحیی» را که در شورش مردم مورد اصابت گلوله‌ی نیروهای دولتی قرار گرفته است، معاینه می‌کند. اگرچه همه‌ی شواهد حاکی از سوءقصد به یحیی است اما دروازه‌ی شهر مسئولیت آن را به عهده نمی‌گیرد و انکار می‌کند که اصلاً به کسی شلیک شده است. همچنین حکم می‌کند که خارج کردن گلوله از بدن یحیی بدون مجوز، غیرقانونی است. این دروازه‌ی هوشمند در نهایت آثار تمام خشونت‌هایی را که دولت نسبت به مردم اعمال کرده است، پاک می‌کند.

پس از این اتفاقات، دروازه بسته می‌ماند. هزاران نفر بیرون از شهر، در صف ایستاده‌اند و منتظر باز شدن دروازه هستند تا دروازه با بررسی مدارک آن‌ها، اجازه‌ی ورودشان را صادر کند. در طول 140 روز، وضعیت یحیی بدتر می‌شود و سایر افرادی که در صف گرفتار شده‌اند، برای زنده ماندن تلاش می‌کنند؛ زیرا همچنان کسی اجازه‌ی ورود به آنسوی دروازه را ندارد. وخامت حال یحیی و مردمی که در انتظار ورود به شهر هستند، باعث می‌شود دکتر طارق دست به کار خطرناکی بزند!

کتاب حاضر را انتشارات مهرگان خرد روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب صف

• برنده‌ی جایزه‌ی ترجمه‌ی قلم انگلیسی
• نامزد اولین جایزه‌ی ترجمه‌ی TA برای الیزابت ژاکت در سال 2018
• نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب ترجمه شده‌ی BTBA برای فهرست بلند داستانی در سال 2017

نکوداشت‌های کتاب صف

• رمان صف حس بیهودگی و بی‌معنی بودن را به بهترین شکل ممکن، به تصویر می‌کشد. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• اگرچه این اثر یک رمان است، اما اگر رویدادهای کنونی مصر را دنبال می‌کنید، رخدادهای این کتاب را دور از واقعیت نخواهید دانست. کتاب صف تلاشی شجاعانه است. (نیویورک پست)
• بسمه عبدالعزیز نشان می‌دهد که چگونه زندگی در یک دولت استبدادی نه‌تنها توسط دولت، بلکه توسط مردم به یک پدیده‌ی عادی و روزمره تبدیل می‌شود. (وب‌سایت خبری به پیشرفت فکر کن)
• مملو از جزئیات اسرارآمیز و نگران‌کننده... بسمه عبدالعزیز پرتره‌ای چشمگیر از مقامی ارائه می‌کند که مدعی تمام قدرت است و در عین حال تمامی مسئولیت‌های خود را انکار می‌کند تا مردم را مجبور به شنیدن و گفتن دروغ‌ها و پذیرش ظلم خود کند. (مجله‌ی ملت)
• کتاب صف با آثار کلاسیک غربی مانند 1984 اثر جورج اورول و کتاب محاکمه‌ی فرانتس کافکا قابل مقایسه است. این اثر نشان‌دهنده‌ی موج جدیدی از داستان‌های سوررئالیستی از نویسندگان خاورمیانه است. کشورهایی که با پیامدهای ناامیدکننده‌ی بهار عربی دست و پنجه نرم می کنند.» (مجله‌ی نیویورک تایمز)

کتاب صف برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب صف برای دوستداران رمان‌های اجتماعی و سیاسی مناسب است. اگر شما هم از علاقمندان حوزه‌ی جامعه‌شناسی خاورمیانه هستید، این کتاب را هرگز از دست ندهید.

با بسمه عبدالعزیز بیشتر آشنا شویم

بسمه عبدالعزیز، زاده‌ی 1976 نویسنده، روانپزشک، هنرمند و فعال حقوق بشر اهل مصر است. این نویسنده به سبب اعتراضات و فعالیت‌های اجتماعی خود به «یاغی» ملقب شده است. بسمه عبدالعزیز هم‌اکنون در شهر قاهره زندگی می‌کند و از نویسندگان هفته‌نامه‌ی «الشروق» مصر است. این نویسنده که آثار خود را به زبان عربی می‌نویسد، به پاس فعالیت‌های ادبی و غیرداستانی خود، جایزه فرهنگی ساویریس را از آن خود کرده است.

در بخشی از کتاب صف می‌خوانیم

در راه برگشت به مطب از جلوی اتاق‌های معاینۀ خالی رد شد و پزشکان جدیدی را دید که کنار رادیو مشغول نوشیدن چای یا قهوه بودند. مکث کوتاهی کرد تا به رادیو گوش بدهد، مجری شبکۀ جوان داشت با زن شنونده‌ای که روی خط برنامه بود صحبت می‌کرد و از او دربارۀ بچه‌هاش که در سن ‌مدرسه‌ بودند سؤال می‌پرسید و ارزش‌های میهن‌دوستانۀ آن‌ها را که شایستۀ تقلید بود تحسین می‌کرد؛ این‌که در زمان وقوع «وقایع ننگین» خانه را ترک نکرده بودند چقدر شرافتمندانه بود! و این‌که اصولشان قابل ستایش بود، اصولی که مانع شده بود جذب دروغ و دغل‌ها شوند و به شایعات دامن بزنند.

زن شنونده از این تحسین پرآب‌وتابْ سر شوق آمد و با هیجان گفت که تمام توانش را صرف بچه‌هاش کرده است و با راهنما‌یی‌های همیشگی‌اش، آن‌ها در بزرگ‌سالی صلاح خود را خواهند دانست و نگرانِ انحراف آن‌ها از راه راست نیست. طارق مات ‌و مبهوت سری تکان داد و راه رفته را برگشت تا به اتاق سرپرستار برود. به سرپرستار گفت می‌خواهد در اتاقش بی‌مزاحمت به کارهای اداری رسیدگی کند. سرپرستار هم گفت که بیماران او را بین همکارانش تقسیم می‌کند و بعد به صباح که صبحانه‌اش را تمام کرده بود اشاره‌ای کرد و گفت که پرونده‌ها را به‌طور مساوی بین اتاق‌های دیگر پخش کند.

طارق روی صندلی چرمش نشست. کلمات مجری رادیو هنوز در گوشش زنگ می‌زد. کشورش در سال‌های اخیر گرفتار آشوب و هیاهو شده بود. اگر چه او سعی کرده بود از جنجال و بلوا دور بماند. زمان وقوع «وقایع ننگین» یا شاید کمی بعدِ شروع آن، او هم مثل باقی مردم چیزهایی در موردش شنیده بود ولی خودش آنجا نبود، چیز زیادی در موردش نمی‌دانست و علاقه‌ای هم به دانستنش نداشت.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: پروندۀ شمارۀ 1
صف
اُم‌مبروک
امانی
بخش دوم: پروندۀ شمارۀ 2
به‌سوی خانۀ امانی
بخش سوم: پروندۀ شمارۀ 3
قطعی اپراتور تلفن‌ همراه
شب هجدم ژوئن
صباح
دروازۀ بیماری‌ها
شلابی
شبکۀ تلفن همراه
دومین «وقایع ننگین»
خانم الفت
بخش چهارم: پروندۀ چهارم
در راه قهوه‌خانه
اعلان دروازه
کارزار تحریم
شیخ اعظم
بخش پنجم: پروندۀ شمارۀ 5
بیمارستان زفیر
هیچ
شرکت
اینِس
دیدار
روزنامه
درس
بخش ششم: پروندۀ شمارۀ 6
کابوس
زمستان
پاسگاه
پیشنهاد طارق