معرفی و دانلود کتاب مادرم آسمان من است

معرفی کتاب مادرم آسمان من است

در کتاب مادرم آسمان من است مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه علیرضا شاهی را می‌خوانید که برای مخاطبان کودک و نوجوان نگاشته شده‌اند و در عین آموزنده بودن، سرگرم‌کننده نیز هستند. مطالعه‌ی این کتاب مصور برای خوانندگان بسیار خواندنی و دلنشین خواهد بود.

درباره‌ی کتاب مادرم آسمان من است

مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه که هرکدام درسی آموزنده و نکته‌ای اخلاقی را در دل خود جای داده‌اند. علیرضا شاهی که خود هنگام نگارش داستان‌های کتاب مادرم آسمان من است، هنوز قدم به دوران بزرگسالی ننهاده بود، آن‌چنان در توصیف و بازسازی دنیای کودکانه‌ی شخصیت‌هایش موفق بوده که خوانندگان می‌توانند کاملاً با آن‌ها ارتباط برقرار کرده و نسبت به شخصیت‌ها احساس هم‌ذات‌پنداری داشته باشند. البته ناگفته نماند که با وجود کم‌سن‌و‌سال بودن نویسنده، شاهد مهارت وی در داستان‌پردازی و کاربرد مناسب تعلیق، گره‌افکنی و گره‌گشایی هستیم؛ آن‌گونه که از نویسنده‌ای کارکشته و باتجربه برمی‌آید.

کتاب حاضر داستان زندگی شخصیت‌هایی است که در گیرودار زندگی، با پستی‌ها و بلندی‌های آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و در این بین درس‌هایی را می‌آموزند که دانستن آن‌ها برای مخاطبان نیز می‌تواند سودمند باشد. به‌طور مثال، در داستان نخست که «برنامه‌ی غذایی» نام دارد، «کبری» با شیطنت‌های معمول خودش از راه می‌رسد تا نکته‌ی مهمی را به خوانندگان بیاموزد؛ نکته‌ای که ریشه در مسائل اجتماعی دارد.

ماجرا از این قرار است که یک روز خانم معلم برای سرگرم کردن بچه‌ها، از برنامه‌های غذایی و کاربردشان صحبت به میان می‌آورد. چنین برنامه‌ای که توسط مردم ثروتمند تدارک دیده می‌شود، نشان می‌دهد که هرروزه، در هر وعده چه غذایی باید مصرف شود. این برنامه‌ها معمولاً با هنرمندی و ظرافت تزیین می‌شوند و ساخت آن‌ها هزینه‌ی بالایی دارد که تأمین آن از توان مالی مردم فقیر خارج است. گفتن چنین جملاتی از سوی خانم معلم، در کلاسی که عموم آن را کودکانی از خانواده‌های فقیر یا متوسط تشکیل می‌دهند، قاعدتاً نتایج خوبی ندارد. مثلاً کبری صمدی که علاقه‌ی خاصی به خرابکاری دارد، به خاطر این ماجرا حسابی دسته‌گل به آب می‌دهد. کبری به دوستش، زینب، می‌گوید که او نیز در خانه یک برنامه‌ی غذایی نوشته که مادرش غذاهای هر روز را مطابق با آن می‌پزد. او که در مورد برنامه‌ی غذایی‌شان به زینب دروغ گفته، باید هرچه زودتر یک برنامه‌ی غذایی تهیه کند و به دیوار آشپزخانه بزند، چون به دوستش قول داده که برنامه‌ی غذایی خانواده‌شان را به او نشان بدهد.

با وجود این‌که خانواده‌ی کبری وضع مالی چندان خوبی ندارد، آن‌قدر که حتی نمی‌توانند هفته‌ای یک بار از پس درست کردن برنج بربیایند، آیا کبری می‌تواند برنامه‌ای بنویسد که هم آبرومندانه باشد و هم راستی‌راستی مادرش بتواند غذاهای هر روز را بر اساس آن بپزد؟ خب، باید تا انتها با این داستان کوتاه همراه باشید تا ببینید در نهایت قرار است کبری خانم متوجه چه نکته‌ای بشود.

درست است که داستان‌های کتاب مادرم آسمان من است اکثراً به کودکان، نوجوانان و بازیگوشی‌های آن‌ها مربوط‌اند و نویسنده هم با شخصیت‌هایی که در داستان‌هایش حضور دارند، اختلاف سنی زیادی نداشته، اما در پس‌زمینه‌ی داستان‌ها، واقعیت‌های تلخ اجتماعی‌ای را می‌بینیم که معمولاً در آثار نویسندگان بزرگسال به چشم می‌خورند و نمود چندانی در ادبیات کودک و نوجوان ندارند. به‌عنوان نمونه می‌توان به فقر گسترده‌ی مردم اشاره کرد که در داستان‌های کوتاه این اثر نیز به‌وضوح دیده می‌شوند. بااین‌حال علیرضا شاهی، حقایق اجتماعی را در لفافه‌ای از ماجراهای سرگرم‌کننده، هیجان‌انگیز و گاه خنده‌دار ارائه می‌کند، به‌صورتی که مخاطب کودک و نوجوان متوجه واقعیت‌های سیاه جامعه می‌شود اما این موضوع ذره‌ای از اشتیاق وی برای لذت بردن از داستان‌های این کتاب نمی‌کاهد.

نشر سوره‌ی مهر چاپ و انتشار این اثر را بر عهده داشته است.

کتاب مادرم آسمان من است برای چه کسانی مناسب است؟

کودکان 9 تا 12 سال و نوجوانانی که به کتاب‌های مصور و داستان‌های آموزنده علاقه دارند، مخاطبان اصلی کتاب مادرم آسمان من است برشمرده می‌شوند.

با علیرضا شاهی بیشتر آشنا شویم

علیرضا شاهی در سال 1344 در روستایی نزدیک به شهرستان میانه متولد شد. در کودکی پدر را از دست داد و طعم تلخ فقر و یتیمی را باهم چشید. علاقه‌ی او به داستان‌نویسی، به سال‌های کودکی وی برمی‌گردد؛ به زنگ‌های انشا که مجالی را برای ذوق‌آزمایی‌های ادبی در اختیارش قرار می‌داد. بعدها به تشویق معلمانش داستان‌نویسی و ارسال آن‌ها به نشریات گوناگون از جمله کیهان بچه‌ها را آغاز کرد. شاهی که در دوران جنگ با عراق به‌عنوان خبرنگار مجله‌ی کیهان، وارد جبهه شده بود، سرانجام در آذر 1362 به شهادت رسید.

برخی از آثار این نویسنده در کتاب‌هایی با عناوین «جوجه‌ی عمه ربابه» و «کت‌و‌شلوار بازیگری من»، همراه با آثار نویسندگان دیگر منتشر شده‌اند.

در بخشی از کتاب مادرم آسمان من است می‌خوانیم

پدر مسلم در را باز کرد. مسلم قضیه‌ی آتش گرفتن قسمت پشت انبار را به پدرش گفت. بعد هم، هرکس برای خاموش کردن آتش به طرفی دوید.

چند دقیقه بعد، همه‌ی همسایه‌ها خبردار شدند. چند تا نردبان آوردند و در اطراف انبار گذاشتند و چند نفر از مردها از آن‌ها بالا رفتند. هرکس با هر چیزی که دمِ دستش می‌رسید، به طرف چشمه می‌دوید و برای خاموش کردن آتش آب می‌آورد و به آن‌هایی که پایین نردبان ایستاده بودند می‌داد. آن‌ها هم آب را به کسانی که بالای نردبان ایستاده بودند می‌رساندند و بعد آب‌ها روی آتش پاشیده می‌شد.

دوباره شلوغی و همهمه و جیغ و داد به میدانچه بازگشته بود. بوی حاصل از دود آتش همه‌جا را فراگرفته بود. لک‌لک‌ها سرگردان در آسمان تاریک این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتند. آسمان پر از ستاره بود و تکه‌ابرهای کوچک گاهی جلو ستاره‌ها را می‌گرفتند.

آتش زیاد شدید نشده بود و عدّه‌ی آدم‌ها هم زیاد بود. به همین خاطر، آتش پشت انبار زود خاموش شد. اهالی محله، که از موقع غروب لحظه‌های نگران‌کننده‌ای را گذرانده بودند، توی میدانچه جمع شدند؛ زن‌ها یک‌طرف و مردها طرف دیگر.

همه‌چیز آن روز عجیب بود. آن چیزهای درخشان برای همه معمّا شده بود.

بچه‌ها دور درخت توت نشسته بودند و هرکس چیزی می‌گفت.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی نویسنده‌ی کتاب
برنامه‌ی غذایی
نمکدان‌های چینی
بمب‌های اتمی در آسمان روستا
خجالتی
بامیه، بامیه...
به دنبال پدر
مادرم آسمان من است