معرفی و دانلود کتاب ملافه سرخ
برای دانلود قانونی کتاب ملافه سرخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ملافه سرخ
نقاش کاردک را چپ و راست میکند تا پستی و بلندی روی سقف نماند. خاطراتش از جنگ تمامی ندارند. ماله را برمیدارد و گچها را صاف میکند اما همه میدانند این خانه دیگر درست نمیشود و توان زنده ماندن ندارد. کتاب ملافه سرخ مجموعهای از داستانهای کوتاه با موضوعات اجتماعی و نوشتهی منظر عقدایی است. اغلب این داستانها رنج زنان را روایت میکنند و به ما نشان میدهند که بسیاری از حوادث روزمره که بهسادگی از کنارشان میگذریم، همچون نوک کوه یخی هستند که بر انبوهی از آشفتگی و مشکلات استوار شدهاند.
دربارهی کتاب ملافه سرخ
هنوز آنجاست. انگار که واقعاً برای مهری خوششانسی میآورد. نمیداند منطقی فکر کند یا به تأثیر آن آویز کوچک در دزدیده نشدن ماشینی که آن را با هزار زحمت خریده، ایمان بیاورد؛ البته آویز اسب تکشاخ آنقدر توانمند نبوده که بتواند ضبط ماشین و قفل فرمان را هم صحیح و سلامت نگهدارد. کنار ماشین فرورفته و به صافکاری نیاز دارد. معلوم است که دزدها برای بردن تنها دارایی ارزشمند مهری تمام تلاششان را صرف کردهاند. مهری سرش را روی فرمان میگذارد تا پلیس به محل حادثه برسد و این وضعیت را صورتجلسه کند. دوباره آویز اسب تکشاخ را که بهتازگی هدیه گرفته، در دستش میفشارد تا حرف نامربوطی از دهانش بیرون نیاید. پلیس همچنان اصرار دارد که: «مطمئنی هیچکس جز خودت سوییچ ماشین را ندارد؟ مثلاً شوهر یا پسرت؟» مهری نمیداند این موضوع چه ربطی به شوهر و پسر رانندگان دارد و مگر دزدی در این شهر، اتفاق نادری است که به مظنون و کارآگاهبازی نیاز داشته باشد؟ چند روز دوندگی و بالا و پایین رفتن از پلههای کلانتری، کمترین کاری است که باید انجام دهد و سعی دارد تا توان خود را حفظ کند. کتاب ملافه سرخ ما را با زنان گوناگونی آشنا میکند که هر کدام بهنوعی با مشکلات اجتماعی و شخصی دست به گریبانند و میکوشند تا هر طور شده خود را از وضعیتی که در آن گرفتار شدهاند، نجات دهند.
منظر عقدایی برخی از داستانهای کتاب ملافه سرخ همچون غروب را به شیوهای ساختارشکنانه و رازآلود روایت کرده است تا خواننده خود برای درک وضعیت بکوشد. در این داستان، ارتباط زنانی که در یک اتاق دورهم جمع شدهاند، مشخص نیست؛ اما اینطور که معلوم است همگی از چیزی میهراسند و واهمه دارند. نام این اتاق بند 13 است و از این بابت میتوانیم حدس بزنیم که آنها زندانی هستند. نام یکی از زندانیها پری است. او با راوی قصه، رفاقتی دیرینه دارد و همین امر باعث میشود هنگامی که مردی ناشناس (احتمالاً زندانبان) پری را احضار میکند، شخصیت اصلی داستان وحشتزده شود و اضطراب خود را به ما نیز منتقل کند. جرم و اتهام این زنان مشخص نیست و ما صرفاً نظارهگر سکانسی از شرایط آنها هستیم.
داستانهای کوتاهی که در کتاب ملافه سرخ ارائه شدهاند، اغلب روایتگر رنج زنانند. داستان نخست که با نام کتاب همانند است، دربارهی زنی است که از همسر خود میگریزد و به شوهرش اجازهی نزدیک شدن به خود را نمیدهد. منظر عقدایی دلیل این گریز و وحشت را بازگو نمیکند اما با نشانهها و سرنخهایی که در طول داستان به ما ارائه میشوند، خود میتوانیم حدس بزنیم که مشکل این زوج، به اتفاقاتی در گذشتهی دور باز میگردد؛ اتفاقاتی که هنوز نیز در کابوسهای زن حضور دارند. مجموعه داستان کوتاه ملافه سرخ، بهشیوهی دانای کل بازگو شده و کوشیده است تا تمام زوایای لازم برای کشف ابهامات داستان را در اختیار ما بگذارد. قصههای کوتاه این کتاب، از میانهی مهلکه به ما اجازهی ورود میدهد و اجازه نمیدهد که از تمام راز و رمزهای ماجرا و دلیل اتفاقات باخبر شویم. منظر عقدایی ما مخاطبان خود را در عمیقترین نقطهی دالانهای پیچدرپیچ کتاب ملافه سرخ رها میکند تا خود غبار از روی ابهامات بشوییم و گرههای کور داستان را بگشاییم.
کتاب ملافه سرخ بهکوشش انتشارات عبارت منتشر شده است.
کتاب ملافه سرخ برای چه کسانی مناسب است؟
بسیاری از افراد خود را موظف میدانند تا با وقایعی که در زیرپوست شهر در جریان هستند، آشنا شوند و برای حل آسیبهای اجتماعی تلاش کنند، اما تمام آسیبها و رنجها را نمیشناسند و منبعی برای آشنا شدن با آنها نیز در اختیارشان نیست. کتاب ملافه سرخ یکی از همین منبعهاست که توانسته مشکلات اجتماعی و بهخصوص مسائل زنان را در قالب داستان کوتاه شرح دهد و ذهن ما را بهسمت رنجهایی ببرد که شاید تاکنون حتی به آنها فکر نکردهایم. این مجموعه داستان کوتاه برای علاقهمندان به قصههای کوتاه اجتماعی مناسب و خواندنی است.
در بخشی از کتاب ملافه سرخ میخوانیم
فرش، نقشه دلنوازی داشت. گویی بخشی از دشت زیبایی را نقاشی کرده بودند. باغچهای زیبا و کوچک. حاشیۀ فرش، زمینۀ نخودی رنگ داشت با طرحی زیبا از گلهای رنگارنگ، درخت سرو و چند جور پرنده که همه با فرمهای هندسی بافته شده بود. وسط فرش به شش خانه تقسیم شده بود. درست مثل لیلی بازی. زمینۀ خانهها مثل آسمان آبی بود به جز یکی که بافنده آنرا خلاف نقشه با نخ قرمز بافته بود. گویی دشتی از شقایق بود که گلهای زرد و سبز در آن بافته شده بودند. چهار گوشۀ خانهها، چهار بته جقه بود و وسط هر پنج خانه، درخت سروی که روی شاخهاش، پرندهای با بالهای گشوده، بافته شده بود. زیر درختها پر از گلهای رنگارنگ بود.
مادرکه فرش را پهن کرد پریدیم روی فرش. آفتاب از لابهلای درختهای حیاط به پنجره میتابید و خودش را مهمان فرش و خانۀ لاکی رنگ میکرد. جلوۀ رنگ وطرح، با سایه و روشنِ برگ درختها روی فرش، آن را زیبا تر کرده بود. پایم را که بلند کردم تا لیلی کنم پدر گفت:
“بفرما اثر هنری شده وسیله بازی بچهها چه ذوقی هم میکنن»
خواهرم که عاشق رنگ قرمز بود نشست روی خانۀ قرمز رنگ و سهم خودش را تصاحب کرد. اسمش را گذاشت خانۀ صحرایی من. اگر دایی بود حتما عکسی از او میگرفت. عصرها که اتاق پراز آفتاب میشد روی فرش لی لی میکردیم. خسته که میشدیم خواهرم مرا کناری هل میداد لب ورمیچید و میرفت روی خانۀ خودش مینشست. وقتی خورشید بار و بندلیش را برای رفتن به پشت کوهها جمع میکرد رنگها برق میزدند و زیبایی فرش بیشتر میشد. خواهرم حاضر نبود خانۀ قرمزش را با هیچ چیزی عوض کند. من خانهای نداشتم. مادر که از دور حواسش به من بود صدایم کرد و پی کاری فرستادم.
فهرست مطالب کتاب
ملافه سرخ
راز خانه احسان
پستچی
غروب
ما چهار نفر
گوشوارۀ آتوسا
پراید
کاپیتان بلک
نقاش
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ملافه سرخ |
نویسنده | منظر عقدایی |
ناشر چاپی | انتشارات عبارت |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 81 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-92990-9-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |