معرفی و دانلود کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد

معرفی کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد

وقتی دستان کوچکت خالی‌ست اما دلت باغ گلی پر از مهربانی‌ست؛ کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد نوشته‌ی کندیس فلمینگ، قصه‌ی پسر کوچولویی است که به جشن تولد شاهزاده‌خانم دعوت شده و تصمیم می‌گیرد برای خوشحال‌کردن او یک کیک خوشمزه‌ی پر از خامه و توت‌فرنگی بپزد. این داستان توسط بوک‌لیست، مجله کتابخانه مدرسه، نقدهای کرکوس و کالج آموزش بانک استریت به‌عنوان بهترین کتاب سال انتخاب شده است.

درباره‌ی کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد

در کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد (Clever Jack Takes the Cake) از کندیس فلمینگ (Candace Fleming)، جک کوچولو یک نامه‌ی محرمانه‌ی فوری دریافت کرد که تویش نوشته بود او به جشن تولد شاهزاده‌خانم دعوت شده. چه چیزی هیجان‌انگیزتر و قشنگ‌تر از یک جشن تولد تمام‌وکمال در قصر؟ همه چیز عالی بود تا اینکه جک یادش آمد که هیچ‌چیزی برای هدیه‌دادن به او ندارد.

اما خب جک که دوست ندارد ناراحتی توی دلش بماند خیلی زود یک فکر بکر جالب به سرش می‌زند؛ آن‌هم اینکه او می‌تواند برای شاهزاده‌خانم یک کرم تولد خوشمزه بپزد. اما غافل از اینکه این کیک به حدی خوشگل و عطر و بو و وسوسه‌انگیز می‌شود که در راه رسیدن جک به جشن تولد، چیزی از آن باقی نمی‌ماند! چطور؟ از خرس و حمله‌ی دسته‌جمعی کلاغ‌ها بگیر تا دیوی پاگنده که راه جک را می‌بندد و از او یک‌تکه کیک می‌خواهد. تهش هم که فقط یک توت‌فرنگی برای جک مانده سربازی در قصر سروکله‌اش پیدا می‌شود و آن یک‌دانه توت‌فرنگی را هم می‌لمباند. اما آیا به نظر شما جک ناامید می‌شود و می‌زند زیر گریه؟ یا همان‌جا با دست‌های خالی و ذهن جادویی‌ای که دارد، دست‌به‌کار شده و بهترین هدیه‌ی تولد ممکن را برای شاهزاده‌خانم می‌سازد؟

کیک جک تکه‌تکه از بین می‌رود و او با دست‌هایی خالی به جشن می‌رسد، اما قلبش هنوز پر از مهربانی و ذهنش سرشار از خلاقیت است؛ این داستان در ظاهر، قصه‌ای فانتزی و کودکانه است، اما در لایه‌های عمیق‌تر خود مفاهیمی بسیار مهم و انسانی را منتقل می‌کند. هدیه‌ی تولدی که داستان شد درباره‌ی ارزش نیت و تلاش فردی است، نه فقط درباره‌ی نتیجه‌ی نهایی یا محصولی قابل‌لمس. در جهانی که کودکان اغلب با معیارهای مادی (مثل هدیه‌های گران‌قیمت یا ظواهر پرزرق‌وبرق) ارزیابی می‌شوند، این داستان یادآوری می‌کند که گاهی نیت خالصانه و شوقی که در دل داریم، می‌تواند بسیار ارزشمندتر از هر شیء مادی دیگری باشد.

داستان جک می‌تواند به‌عنوان الگویی از تاب‌آوری و تحول خلاقانه معرفی شود. کودک در این روایت یاد می‌گیرد که در مواجهه با ناکامی‌ها و ازدست‌دادن‌ها، به‌جای تسلیم یا انفعال، می‌تواند از خلاقیتش بهره بگیرد و معنایی تازه خلق کند. وقتی کودک در موقعیتی قرار می‌گیرد که نتیجه با خواسته‌اش هم‌راستا نیست، این داستان به او نشان می‌دهد که هنوز هم می‌تواند با بازتعریف موقعیت و تکیه بر ظرفیت‌های درونی‌اش، احساس ارزشمندی و رضایت را تجربه کند و چنین الگویی، نقش مهمی در پرورش هوش هیجانی، مهارت حل مسئله و اعتمادبه‌نفس کودکان دارد. این کتاب را می‌توانید با ترجمه‌ی مینو همدانی‌زاده از کتاب‌های پرنده آبی گروه کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی بخوانید.

نکوداشت‌های کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد

• یک افسانه‌ی اصیل که ویژگی‌های یک داستان‌سرایی کلاسیک را دارد... این کتاب مصور برجسته، بر تدبیر و قدرت و لذت یک داستان خوب روایت‌شده تأکید دارد. (بوک‌لیست)
• تصاویر کارتونی ساده اما رسا روی کاغذ بافت‌دار و طراحی هوشمندانه و لذت‌بخش، این اثر شاد و جذاب را بیشتر متمایز می‌کند. (کرکوس)
• سازندگان این کتاب داستان‌سرایی را با نمونه‌ای درخشان از همین ماهیت جشن می‌گیرند. تصاویر با لحن‌های ملایم و بافت‌های ظریف، طنز داستانی و طبیعت جدی، جک را به تصویر می‌کشند. (پابلیشرز ویکلی)
• این ماجراجویی سرگرم‌کننده پر از اکشن است. تصاویر گواش و کارتون‌های مدادی کاراس به‌اندازه خود متن، جزئیات زیادی دارند. (مجله کتابخانه مدرسه)

کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب، باوجود سادگی و زبان روانش، محتوایی غنی و آموزنده دارد و برای گروه سنی 6 تا 12 سال بسیار مناسب است. البته والدین، مربیان و مشاوران کودک نیز می‌توانند از این داستان به‌عنوان بستری برای گفت‌وگو درباره‌ی ارزش تلاش، معنا بخشیدن به ناکامی‌ها و اهمیت نیت‌های خوب استفاده کنند. همچنین برای کودکانی که به هر دلیل با فقدان، شکست یا احساس ناکامی روبه‌رو شده‌اند، این داستان می‌تواند الهام‌بخش و تسلی‌بخش باشد. در واقع، جک برای هر کسی که در مسیر تلاش و بخشش با موانع روبه‌رو شده، می‌تواند نمادی از امید و ابتکار عمل باشد.

در بخشی از کتاب هدیه‌ی تولدی که داستان شد می‌خوانیم

او به مرغ یک مشت دانه داد و در
عوض دوتا تخم مرغ تازه گرفت،
و دماغ گاوش را،
برای یک سطل شیر خوش‌مزه ماچ کرد.
او چند تا گرد و جمع کرد.
شمع درست کرد.
و توی بوته‌های توت‌فرنگی گشت و گشت
و گشت تا این که قرمزترین، آبدارترین و تروتازه‌ترین توت‌فرنگی آن سرزمین را پیدا کرد.
جک همین‌طور که توت‌فرنگی را از ساقه‌اش
می‌کند، گفت:
«خوش مزه!»