معرفی و دانلود کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم

معرفی کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم

کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم، رمانی جنایی و هیجان‌انگیز است که تلاش یک پلیس جوان را در راه کشف علت قتل یکی از دوستانش روایت می‌کند. این اثرِ جولیا هیبرلین به دلیل استقبال زیاد مخاطبان در شمار رمان‌های پرفروش بین‌المللی قرار گرفته است.

درباره‌ی کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم

در یک شب شوم، ترومنل، ملکه‌ی زیبای افسانه‌ای شهری کوچک ناپدید می‌شود. همه گمان می‌کنند او مرده و ماجرای گم شدنش مردم شهر را تحت تاثیر قرار داده است. آن‌ها معتقدند در این اتفاق وایات، برادر ترومنل، دست دارد اما مدرکی در این باره وجود ندارد. تا آنکه روزی وایات دختری لال و یک چشم را در جاده می‌بیند و او را به خانه‌ی ترومنل می‌برد. پس از این است که اودت وارد داستان می‌شود. او یک افسر پلیس است که به‌نوعی سرنوشتش با ماجرای گم شدن ترومنل گره خورده است. اودت حالا تصمیم دارد هرطور شده راز قتل دوست دوران نوجوانی خود، ترومنل را در تگزاس کشف کند، حتی اگر این ماجراجویی او به قیمت به خطر افتادن جان خود و خانواده‌اش تمام شود. جولیا هیبرلین (Julia Heaberlin)، در کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم (We Are All the Same in the Dark) روایتی هیجان‌انگیز با جنبه‌های روان‌شناختی را ارائه داده است.

این کتاب در ژانر تریلر نوشته شده؛ این ژانر در ادبیات و سینما طرفداران بسیاری دارد و به آثاری اطلاق می‌شود که در آن درونمایه‌های جنایی و ترسناک با هم تلفیق شده‌اند. در این‌گونه آثار معمولا شاهد ماجرایی پرکشش و دارای تعلیق هستیم که شامل صحنه‌های پر زد و خورد و حضور پررنگ پلیس و جنایکاران است.

به گفته‌ی اهالی ادبیات، کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم اثری با فضاسازی گیرا و شخصیت‌پردازی جذاب است. الین هیلدربراند از نویسندگان کتاب‌های پرفروش نیویرک‌تایمز درباره‌ی این کتاب می‌گوید: «اگر قرار است امسال فقط یک داستان تریلر بخوانید، بگذارید همین کتاب باشد». این کتاب با ترجمه‌ی پریا ربیعی جعفرآبادی از سوی نشر افرا منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم

• رمان پرفروش بین‌المللی
• نامزد دریافت جایزه‌ی بین‌المللی تریلرنویسان

نکوداشت‌های کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم

• داستانی از گناهان مدفون‌شده‌ی یک شهر با پایانی پیش‌بینی‌ناپذیر. (The Times)
• جولیا هیبرلین بار دیگر به طرز درخشانی محیط زیبا و خشن یک ایالت عجیب را به تصویر می‌کشد. (CrimeReads)
• یک رمان استثنایی که به یک پایان احساسی منتهی می‌شود. (Publishers Weekly)
• یکی از کتاب‌های محبوب امسال من. نثر زیبای جولیا هیبرلین مرا به سمت این رمان ترسناک سوق داد. کتاب کاملاً مسحورکننده است. (Heather Gudenkauf)
• همه باید همین الان این کتاب را در فهرست خواندنی‌های خود قرار دهند! (Amy Engel)
• کاوشی جذاب درباره‌ی روح‌های تسخیرشده در مکانی خالی از سکنه. داستانی که شما را هر لحظه به حدس زدن وامی‌دارد. ( Lou Berney)

با جولیا هیبرلین بیشتر آشنا شویم

جولیا هیبرلین روزنامه‌نگاری خبره است که در این زمینه جوایز فراوانی کسب کرده است. او داستان‌های جنایی و حقیقی فراوانی را ویراست کرده است؛ از جمله داستان قتل متحیرکننده و تأثیرگذار «دختران دفن‌شده در صحرای مکزیک» و داستان‌هایی درباره‌ی خشونت خانگی. او به همراه همسر و پسرش در تگزاس زندگی می‌کند.

رمان قبلی او، «سوسن‌های چشم سیاه»، دومین کتاب پرفروش ساندی‌تایمز، برگزیده‌ی منتخب باشگاه کتاب‌خوانی رادیو سایمون ماریو و برترین کتاب ماه بخش جنایی واتراستون بوده است. رمان همه‌ی ما در تاریکی یکسانیم جدیدترین اثر هیبرلین است که به نقل از هفته‌نامه‌ی ادبیِ پابلیشرز ویکلی «استثنایی» توصیف شده است.

در بخشی از کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم، می‌خوانیم

دختر چشم‌هایش را باز می‌کند و دوباره خیلی سریع می‌بندد. ترسش ناگهان مانند فردی پرانرژی و غیرقابل‌پیش‌بنی می‌شود که مدام در اتاق می‌چرخد. حق دارد به من اعتماد نکند. پسر یک دروغگو. من اگر از پدرم بدتر نباشم بهتر هم نیستم. پرهای قاصدک هنوز به سرش چسبیده‌اند. موهای فرق سرش به خاطر آفتاب روشن‌تر شده‌ است. لاک بنفش ناخن‌هایش تقریباً پاک شده است. یک نیم‌نگاه ترومنل، انجل را آرام می‌کند. شاید دختر فکر کند من شیطانم اما ترومنل خانمی است با چشمان قهوه‌ای، موهای خرمایی، پنجاه‌و‌سه کیلوگرم وزن و یک متر و نیم قد که می‌تواند نفس هر کسی را بِبُرد. فرشته‌ی واقعی این اتاق او است. ترومنل یک رشته از موهای انجل را پشت گوشش می‌زند. با این کار میزان اضطرابش را نشان می‌دهد.

به او نگفته‌ام که انجل مثل پدر فقط یک چشم دارد. در مورد قاصدک‌هایی که به شکل حلقه دورش چیده شده بودند، یا دربار‌ه‌ی چیزی که استخوان دستم به من گفته بود و اینکه چطور آن دختر دانه‌های بدیمنی‌اش را مثل خاکسترهای سیگار روی من نشاند، چیزی نگفته‌ام. لی‌لا با آن چتری‌های ابریشمی مشکی که شبیه کلاله‌ی ذرت است و با آن لب‌های جدی از روی عکسی که به دیوار نصب است ما سه نفر را تماشا می‌کند. پدر همیشه می‌گفت یکی از چشم‌های لی‌لا می‌تواند همه ‌چیز را ببیند. می‌دیدیم که یکی از چشم‌هایش تکان می‌خورد. هنوز هم آن را می‌بینم.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
بخش اول: گمشده
بخش دوم: اودت
بخش سوم: انجل
بخش چهارم: اعتراف
بخش پنجم: پیدا شده
درباره‌ی نویسنده