معرفی و دانلود کتاب پسری به نام امید

عکس جلد کتاب پسری به نام امید
قیمت:
۵۴,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب پسری به نام امید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب پسری به نام امید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب پسری به نام امید

لارا ویلیامسون در کتاب پسری به نام امید (که برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک شفیلد شده است) داستان دن هوپ،‌ پسرکی یازده‌ساله را روایت‌ می‌کند که مدت‌ها قبل، پدرش او و خانواده‌شان را ترک گفته. اما دن هوپ دلش می‌خواهد با پدرش ارتباط بگیرد؛ همه‌ی چیزی که پسرک داستان ما در سر می‌پروراند این است که پدرش او را دوست داشته باشد. آیا دن به آرزویش می‌رسد؟ لارا ویلیامسون به شما پاسخ می‌دهد.

درباره‌ی کتاب پسری به نام امید

همان‌طور که از عنوان اثری که پیش رو دارید برمی‌آید، کتاب پسری به نام امید (A Boy Called Hope) نوشته‌ی لارا ویلیامسون (Lara Williamson) درباره‌ی پسری یازده‌ساله به نام «هوپ» است. (هوپ در انگلیسی یعنی «امید») او لیست بلندبالایی از آرزوها دارد. مثلاً دلش می‌خواهد به شرلوک هولمز کمک کند تا سخت‌ترین معمایش را که از قضا درباره‌ی زامبی‌هاست، حل کند. دوست دارد خواهرش برود دورترین جای ممکن، مثلاً قطب شمال، و سالی یک‌بار هم برنگردد. می‌خواهد اولین پسری باشد که با یازده سال سن روی ماه قدم می‌گذارد. اما راستش را بخواهید، او فقط یک آرزوی خیلی خیلی مهم دارد. آرزویی که برآورده شدن آن چندان راحت نیست، اما از همه‌ی رؤیاهای او اهمیت بیشتری دارد: او دلش می‌خواهد پدرش دوستش داشته باشد!

معرفی و دانلود کتاب پسری به نام امید

چرا پدر قهرمان کتاب پسری به نام امید، پسر خودش را دوست ندارد یا دست‌کم چرا هوپ فکر می‌کند پدرش از او خوشش نمی‌آید؟ همه‌چیز از چهار سال پیش شروع شده بود؛ دن هوپ هفت‌ساله بود و خواهرش گریس، دوازده‌ساله که یک روز پدرشان آن‌ها را ترک گفت. آن روز مثل سایر روزها آغاز شده بود، اما این‌گونه به انتها رسید که دن و هپ بالای پلکان نشسته بودند و صدای محکم بسته شدن در کابینت‌ها را می‌شنیدند و البته صدای بابا را که تلاش می‌کرد مامان را آرام کند، اما در حقیقت بیشتر عصبانی‌اش می‌کرد. آن شب پدرشان مدام سعی می‌کرد یادآوری کند که دلش نمی‌خواهد در زندگی گرفتار شود و مامان دائم تأکید می‌کرد که از آن خانم فروشنده که بابای هوپ را ازشان دزدیده، بیزار است... همان شب، بابا در خانه را باز کرد و محکم پشت سرش بست و دیگر هیچ‌وقت برنگشت.

جای تعجب نیست که دن فکر می‌کند پدرش دوستش ندارد. حالا پدرش یک فرد مشهور است. راستش بابای او همیشه می‌خواسته به تلویزیون راه پیدا کند. مصاحبه کردن، با مردم سروکله زدن و صحبت کردن جزء مهارت‌هایش بوده. چهار سال قبل زن و شغل و فرزندانش را رها کرده بود و بعد، بوم! ناگهان تبدیل به ستاره‌ی تلویزیون شده بود!

در طول کتاب پسری به نام امید، این قضیه که دن، خواهر و مادرش مجبور هستند بابا را در تلویزیون تماشا کنند، بدترین قسمت ماجرا به نظر می‌رسد. البته باید اشاره کنیم که دن فکر می‌کند این اتفاق -یعنی بودن بابا در تلویزیون- اتفاق خوبی‌ است و اگر گریس نمی‌تواند بفهمد این اوضاع چقدر خوب است، حتماً مغزش از کار افتاده. همین که بابا هنوز جلو چشم‌شان است و می‌توانند هر روز او را ببینند، در نوع خود خوب است. ناگفته پیداست که گریس و مادرش اصلاً شبیه به دن فکر نمی‌کنند.

یک روز، درحالی‌که دن سر کلاس نشسته و خانم پارفیت که معلم اوست، حوصله‌ی همه را با نکات درس ریاضی سر می‌برد، ایده‌ی بکری به ذهن پسرک داستان ما خطور می‌کند. بله، دیدن بابا در تلویزیون اتفاق فوق‌العاده‌ای بوده، اما دن چیز بیشتری می‌خواهد! دلش می‌خواهد هرطور که شده، با پدرش حرف بزند. هرچقدر که خواهرش، گریس نینجا، به او می‌گوید که ارتباط گرفتن با پدرشان عین دیوانگی است، به خرج دن نمی‌رود که نمی‌رود. او یک نقشه‌ی زیرکانه کشیده است، اما اگر مادرش بفهمد که دارد برای تماس گرفتن با بابا نقشه می‌کشد، حسابی عصبانی می‌شود. دلیلش هم مشخص است. نه‌تنها پدر چند سال قبل آن‌ها را ترک گفته، بلکه مامان دیگر حالا با فرد دیگری ازدواج کرده است.

چنین می‌شود که دن تصمیم می‌گیرد برای پدر ایمیلی بفرستد. هرچقدر هم که خواهرش درباره‌ی ارتباط گرفتن دوباره با پدرشان به او هشدار می‌دهد، فایده‌ای ندارد. نامه‌اش را که تمام می‌کند، به سمت مدرسه می‌رود. حس فوق‌العاده عجیبی دارد. انگار هاله‌ای روشن و طلایی دورش را گرفته باشد! هاله‌ای که نشان می‌دهد دن هوپ خوش‌حال‌ترین پسر دنیا است. چراکه با پدرش تماس گرفته. دن با خود تصور می‌کند هر لحظه ممکن است پدرش ایمیل‌ او را باز کند و وقتی بفهمد پسری که مدت‌ها او را ندیده سعی کرده با او ارتباط بگیرد، حتماً دهانش از تعجب باز می‌ماند. شاید اصلاً به قدری خوشحال شود که قطره‌ی اشکی هم از چشمانش بیفتد. دن هوپ مطمئن است پدرش بلافاصله به او ایمیل می‌زند و به او می‌گوید که متأسف است که از خانه رفته و بابت تک‌تک لحظاتی که کنار دن نبوده، غصه می‌خورد. اما اوضاع متفاوت با چیزی که دن گمان کرده، پیش می‌رود.

معرفی و دانلود کتاب پسری به نام امید

برای آن‌که بدانید سرانجام کتاب پسری به نام امید چه می‌شود، پیشنهاد می‌کنیم داستان را مطالعه کنید. مطمئن شوید که تا لحظه‌ی آخر از مطالعه‌ی این داستان بهره و لذت می‌برید. لارا ویلیامسون کتاب پسری به نام امید را نخستین بار در سال 2014 روانه‌ی بازار نشر کرده است. این اثر در ایران توسط بیتا ابراهیمی به زبان فارسی ترجمه شده و نشر چ آن را منتشر کرده است. ابراهیمی درباره‌ی ترجمه‌ی این اثر چنین می‌گوید: «نوجوانی دوره‌ی بسیار حساسی است. افراد می‌توانند در این دوره بسیار بیاموزند و آموخته‌های خود را در زندگی به کار بگیرند. شاید برای همین است که من دلم می‌خواهد برای این گروه سنی کارهای واقعی و خوبی ترجمه کنم، بلکه از این طریق بتوانم به نوجوانان چیزی بیاموزم.»

جوایز و افتخارات کتاب پسری به نام امید

  • برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک شفیلد (Sheffield) در سال 2015
  • کتاب برگزیده‌ی هیلینگدون (Hillingdon Secondary Book) در سال 2015
  • نامزد نهایی جایزه‌ی کتاب کودک واتراستونز (the Waterstones children’s book) در سال 2015
  • نامزد نهایی جایزه‌ی کتاب هفته‌ی کتابفروشی مستقل (Independent Bookshop Week) در سال 2014

نکوداشت‌های کتاب پسری به نام امید

  • این کتاب کاملاً غافلگیرم کرد. عاشقش شدم. بهترین کتابی است که در چند سال گذشته از نویسنده‌ای تازه‌کار خوانده‌ام. (Cathy Cassidy, author)
  • به نوبه‌ی خود دلخراش و هم‌زمان خنده‌دار است. کتابی افسانه‌ای درباره‌ی عشق، خانواده و سرزندگی. (The Sunday Express)
  • داستانی لذت‌بخش، دلخراش و تصویرگر زندگی یک پسر و خانواده‌ی آشفته و دیوانه‌اش. (Lovereading4kids)
  • اثری شجاع، جسورانه و خنده‌دار. (Lytham St. Anne's Express)
  • سوءتفاهم‌ها و غافلگیری‌های تکان‌دهنده‌ی فراوانی در کتاب پسری به نام امید وجود دارد. پر از فراز و نشیب است، اما هرگز امید در آن کم‌رنگ نمی‌شود. شما هر چیزی که شخصیت اصلی کتاب پسری به نام امید از سر می‌گذراند را همراه با او احساس می‌کنید و با او متوجه می‌شوید که چه چیز حقیقتاً‌ یک خانواده را می‌سازد. (Primary Times)
  • کتاب پسری به نام امید هم خنده به لبانتان می‌آورد و هم اشک از چشمان‌تان جاری می‌سازد. داستانی است که تا مدت‌ها پس از پایان خواندنش نمی‌توانید آن را کنار بگذارید. غنی، فوق‌العاده زیبا و خواندنی برای همه‌ی نوجوانان. (School Librarian)
  • روایتی زیبا از هوپ کوچولو که تلاش می‌کند بعد از رفتن پدر اوضاع خانواده را سامان ببخشد. (Little London)
  • تأمل‌برانگیز و خنده‌دار. کتاب پسری به نام امید جسور و تکان‌‌دهنده است. (Books are my Bag)
  • کتاب پسری به نام امید اثری خواندنی، تکان‌دهنده و طنز است که هم برای دختران و هم برای پسرانی که از داستان‌های هیجانی و چالش‌برانگیز درباره‌ی خانواده و دوستی لذت می‌برند، جذاب خواهد بود. (Bukbuzz)
  • وقتی این کتاب را تمام کردم زبانم بند آمد. از یک نویسنده‌ی رمان‌اولی انتظار چنین داستان دردناک، زیبا، دلخراش و دلگرم‌کننده را نداشتم. (Croydon Advertiser)
  • یک کتاب حقیقتاً فوق‌العاده. از قدرتمندترین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام. (Moontrug)
  • در هر سنی که هستید، کتاب پسری به نام امید زیبا، صادقانه و لذت‌بخش است. (Books and Writers JNR)
  • کتاب پسری به نام امید باید همراه شما در شب‌های تاریک باشد. درست زمانی که باران در حال باریدن است و شما به کمی شادی و نور در زندگی خود نیاز دارید. این کتاب شما را به گریه می‌اندازد، شما را می‌خنداند و به شما لبخند می‌زند. (a book blog: it was lovely reading you)
  • کتابی زیبا، دلنشین، خنده‌دار. با صدای بلند خندیدم و شاید یکی دو قطره هم اشک ریختم. (Michelle Harrison, author)
  • قابل‌تأمل، تکان‌دهنده و بسیار خنده‌دار. (The Bookseller)
  • کتاب پسری به نام امید زیبا و صادقانه نوشته شده. باعث خنده و گریه‌ام شد. نمونه‌ای برای عاشقان رمان‌های مهیج و کسانی که کتاب‌های جان گرین را دوست دارند. (Jim Routledge, The Waterstones)
  • کتاب پسری به نام امید قلبم را ذوب و چشمانم را خیس می‌کند. (Miles Lounge bookshelf)

کتاب پسری به نام امید برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب پسری به نام امید برای نوجوانانی که به داستان‌های خانوادگی علاقه‌مند هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب پسری به نام امید می‌خوانیم

پیاده‌روی تا مدرسه وحشتناک است. در ده دقیقه‌ای که مسیر را طی می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که باید شماره‌ی هفت را هم از فهرست آرزوهایم پاک کنم. از مدرسه‌ی جادوگرها که از لای مه بیرون آمده باشد خبری نیست، مدرسه‌ی بانوی بندر مثل یک زندان خاکستری روی زمین قرار دارد و نماد بدبختی است. برای این‌که اوضاع بدتر شود، یکی از زندانی‌ها هم خل‌بازی درمی‌آورد. کریستوفر می‌خواهد بداند چرا بیش‌تر نماندم و تکواندوِ او را تماشا نکردم. اما درست وقتی می‌خواهم دهان باز کنم، جو می‌گوید که باید با من حرف بزند، تنهایی. متأسفانه این صحبت خصوصی فقط در این‌باره است که چه‌طور قدیس گابریل از مرض سل مُرد، آن هم در 24 سالگی. از گوشه‌ی چشمم می‌بینم که کریستوفر بلند می‌شود و کنار کوین کامینگز می‌نشیند. با صدای بلند می‌گوید اصلاً خوشش نمی‌آید بچه‌هایی که فکر می‌کرد دوستش هستند، او را تنها بگذارند.

بعد از ناهار کریستوفر هنوز قهر است. حتی وقتی خانم پارفیت از ما می‌خواهد که بنشینیم چون اخبار هیجان‌انگیزی دارد، لبخند نمی‌زند. خانم پارفیت می‌گوید: «برای شما پروژه‌ی جدیدی در نظر گرفته‌ام.» و به 28 چهره‌ی نه‌چندان مشتاق نگاه می‌کند. «می‌خواهیم پروژه‌ی محیط زیست همه‌جا را اجرا کنیم.»

کوین کامینگز می‌گوید که خلاصه‌ی اسم پروژه می‌شود پِمِهِ و خانم پارفیت می‌گوید که اگر در این‌باره نظری می‌خواست خودش می‌پرسید. کوین می‌گوید: «بله خانم.» و روی صندلی‌اش ولو می‌شود.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب پسری به نام امید
نویسنده
مترجمبیتا ابراهیمی
ناشر چاپیانتشارات کتاب چ
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات298
زبانفارسی
شابک978-622-6839-94-5
موضوع کتابکتاب داستان و رمان نوجوان
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب پسری به نام امید

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب پسری به نام امید

برای دریافت کتاب پسری به نام امید و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.