معرفی و دانلود کتاب گلبرگ زخمی

معرفی کتاب گلبرگ زخمی

سمیه نوروزی در رمان گلبرگ زخمی، داستان زندگی دختر جوانی به نام سایه را، از زبان خودش، روایت می‌کند که بدبختی‌ها و تیره‌روزی‌اش را شرح می‌دهد. سایه مادر نامهربانی دارد که در جوانی با همسر خود بدرفتاری کرده و از او طلاق گرفته. حالا چند سالی‌ست که نسیم، مادرِ سایه، با مرد دیگری به‌نام قباد ازدواج کرده و این مرد با قساوت قلب، اعتیاد و هرزگی خود، روزگار مادر و دختر را سیاه کرده. قباد مدام سایه را کتک می‌زند و به او توهین می‌کند تا اینکه اتفاقات جدیدی در زندگی دختر جوان رخ می‌دهد.

درباره‌ی کتاب گلبرگ زخمی

رمان گلبرگ زخمی به‌قلم سمیه نوروزی، یک راوی اول شخص دارد؛ دختر جوانی به‌نام سایه که کودکی سختی را از سر گذرانده و حالا در جوانی نیز تیره‌بخت شده. پدر سایه مرد درست و مهربانی بود، یک کارگر ساختمانی که تمام تلاشش را می‌کرد تا زندگی خوبی برای زن و بچه‌ی خود فراهم کند؛ آن‌ها زندگی نسبتاً خوبی داشتند، تا روزی که خاله‌ی سایه با مردی پولدار ازدواج کرد و از آن به بعد نسیم، مادرِ سایه به‌واسطه‌ی حسادت به خواهر و مقایسه‌ی وضع زندگی و همسر او با زندگی و همسر خودش، اوقات بسیار بدی را در خانه‌شان به وجود آورد. نسیم مدام با شوهر خود دعوا می‌کرد و تلاش‌های مرد برای به‌دست آوردن پول بیشتر هم فایده‌ای نداشت. او حتی به دستفروشی هم رو آورد اما نسیم راضی نشد و عاقبت از او جدا شد.

در داستان گلبرگ زخمی از زبان سایه، شخصیت اول قصه، می‌خوانیم که پدرش پس از جدایی از نسیم و در جوانی از دنیا رفت و بعد نسیم با مرد دیگری به‌نام قباد ازدواج کرد. قباد مردی قسی‌القلب، معتاد و خلافکار است، سایه را کتک می‌زند و مدام از او کار می‌کشد. نسیم هم به‌واسطه‌ی هم‌نشینی با قباد و دوستان عیاشش کم‌کم به مسیر اعتیاد کشیده شده و جوانی و زیبایی خود را به کلی از دست داده است. به گفته‌ی خودش آهِ پدر سایه او را گرفته و به این روز رسانده.

سمیه نوروزی داستان را با توصیف صحنه‌ای دردناک از کتک خوردن سایه توسط قباد آغاز می‌کند. جایی که ناپدری دست دختر بیچاره را با زغال وافورش سوزانده و حالا به او پرخاش می‌کند که بلند شود و بساطی برایش بچیند چراکه مهمان دارد و دوستانش در راه هستند. خط داستان جلوتر می‌رود، اتفاقات دیگری برای سایه می‌افتد و او با مردی به‌نام علی آشنا می‌شود که با خواندن رمان گلبرگ زخمی و همراهی باسایه، در جریان اتفاقات بعدی زندگی این دختر قرار می‌گیرید.

انتشارات آئی‌سا کتاب گلبرگ زخمی را منتشر کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.

کتاب کلبرگ زخمی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر طرفدار رمان‌های عاشقانه‌ی معاصر هستید که درونمایه‌های اجتماعی نیز دارند، پیشنهاد می‌کنیم کتاب گلبرگ زخمی از سمیه نوروزی را بخوانید.

در بخشی از کتاب گلبرگ زخمی می‌خوانیم

از آن روز ترس از افکار پلید و شیطانی قباد مانند خوره به جانم افتاده بود. شبی نبود که بدون کابوس خوابی راحت داشته باشم. در کابوس‌های شبانه‌ام، قباد و همت را می‌دیدم که با خنده‌های شیطانی دوره‌ام کرده‌اند و برای خلاص شدن از دست­شان، به این‌طرف و آن‌طرف می‌دوم. وقتی در محاصره‌ی دستان­شان قرار می‌گرفتم آشفته با جیغ و سروصدا از خواب می‌پریدم. این کابوس شبانه هر شب ادامه داشت و من از ترس تهدید قباد، به نسرین چیزی نمی‌گفتم. نسرین متوجه‌ تغییر رفتارم شده بود. به کابوس‌های شبانه‌ام شک کرده بود ولی دلیلش را نمی‌دانست. شاید هم می‌دانست و به روی خودش نمی‌آورد. از وقتی گرفتار مواد شده بود، وابستگی‌اش به قباد هم بیشتر شده بود. از آن روز سعی می‌کردم در خانه با قباد تنها نمانم و کمتر جلو چشمش باشم. حتی ناهار و شامم را تنهایی در اتاق خودم می‌خوردم و همه‌ی این روزها نسرین که فقط لقب مادر را به یدک می‌کشید به خودش زحمت نمی‌داد که دلیل تغییر رفتارم را بداند. تمام وقتش را با قباد و دوستانش در زیرزمین پای منقل بود یا تا دیروقت بیرون از خانه با امثال خودش می‌گذراند.

چند وقتی از ماجرای همت می‌گذشت و بعد از آن روز دیگر قیافه‌ی نحسش را ندیده بودم. به خیال خودم از ترس کاری که کرده بود روی دیدار نسرین را نداشت ولی چه خوش‌خیال بودم من که به مهر و حمایت مادری نسرین دل خوش کرده بودم! کدام مهر؟ مادری که هر وقت بیرون بود دختر نوجوانش را که با چند مرد نامحرم در یک چهاردیواری عذاب می‌کشید، از یاد می‌برد. همه‌ی آن روزها با ترس و استرس گذشت. قباد دیگر مثل سابق نبود. کاری به کارم نداشت. هر وقت مهمان داشت از من نمی‌خواست که بساط منقلش را آماده کنم. اواخر مرداد ماه بود. هنوز برای ثبت‌نام سال تحصیلی جدید، مدرسه نرفته بودم. همان شب با نسرین صحبت کردم قرار شد صبحش با هم برویم.