معرفی و دانلود کتاب مونالیزای منتشر
برای دانلود قانونی کتاب مونالیزای منتشر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مونالیزای منتشر
کتاب مونالیزای منتشر رمانی به قلم شاهرخ گیوا و اثری آمیخته به تاریخ و عشق است. رمانی که فصل به فصل با گذر از کورهراههای تاریخ، روایت عشق جنونآمیز یک نسل را در دورههای تاریخی مختلف شرح میدهد. عشقی موروثی که به شکلی تمثیلی، تصویری از جامعهی ایران در طی تاریخ را نقش میزند. این کتاب در سال 1388 برندهی جایزهی مهرگان ادب شده است.
دربارهی کتاب مونالیزای منتشر
شاهرخ گیوا در کتاب مونالیزای منتشر داستان قیونلوها از خانوادههای اشرافی وابسته به دربار قاجار را روایت میکند. خانوادهای که یک افسانه آن را از سایر اشرافزادگان متمایز کرده و آن هم یک بیماری ارثی است که گریبان مردان این خانواده را گرفته و از نسلی به نسل دیگر ادامه پیدا میکند. این بیماری، عشقی جنونآمیز است که از دلباختگی سادهای شروع میشود و به یک دیوانگی محض میرسد.
نویسنده پایههای کتاب مونالیزای منتشر را بر این ایده بنا میکند و طی نه فصل آن را ادامه میدهد. خواننده در هر فصل گوشهای از سرگذشت اعضای خانوادهی قیونلو را دنبال میکند و با پیگیری عشق و جنون هر نسل، به دل تاریخ قدم میگذارد تا با عبور از میانهی وقایع تاریخی کشور، از زمان حکومت قاجار و پهلوی تا دورهی معاصر، سرگذشت یک ملت را به چشم ببیند. به این ترتیب نویسنده موفق میشود، آنچه را که بر وطن گذشته است به کمک روایتپردازی و داستانسرایی پیش روی مخاطب بگذارد.
شاهرخ گیوا نثر و زبان داستان مونالیزای منتشر را با دورههای تاریخی انطباق میدهد، از اینروست که شخصیتهای داستان به اقتضای هر دوره از واژگان و جملات متفاوتی استفاده میکنند. نویسنده در این رمان از نگاه خود به قضاوت تاریخ مینشیند و از مضحکه کردن تاریخ و انتقاد به آن ابایی ندارد. او در این مسیر مخاطب را نیز با خود همراه میکند و از فصل ابتدایی «انگشتان بوریایی» به روایت عشق میپردازد و از عطش انقلاب و جنگ در گذشتههای دور میگوید، پس از آن در فصل «رجعت به دهلیزهای ماضی» عشق جنونآمیز هادیخان به زنی را تصویر میکند.
به همین سبب با وجود اینکه هر یک از فصلهای رمان در نگاه اول بیارتباط به یکدیگر به نظر میرسند اما رشتهی این عشق دیوانهوار به شکل ظریفی ماجرای نسلهای مختلف این خانواده را به یکدیگر مرتبط میکند و در نهایت استعارهای را شکل میدهد که میتوان نمود آن را در افراد جامعهمان و در طی دورههای مختلف به چشم دید.
رمان مونالیزای منتشر که با تلفیق عشق و تاریخ، روایتی تازه را از نظر فرم و محتوا شکل داده، با تلاش انتشارات ققنوس روانهی بازار کتاب شده است.
جوایز و افتخارات کتاب مونالیزای منتشر
- برندهی جایزهی مهرگان ادب در سال 1388
- تقدیرشده از سوی جایزهی واو در سال 1388
- نامزد دریافت جایزهی منتقدان مطبوعات
کتاب مونالیزای منتشر برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که برای خواندن یک رمان عاشقانهی تاریخی اشتیاق دارند و دلشان میخواهد روایتی با زبان و فرمی تازه بخوانند، از مطالعهی این کتاب لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب مونالیزای منتشر میخوانیم
کتابها را به حرکتى کند از سینه جدا مىکند و روى پیشخان مىگذارد. این بار دو کتاب از ردیف کتابهاى ادبیات است. هیچ قرابتى باهم ندارند: دیوان بىدل دهلوى و دیگرى بلندىهاى بادگیر. مىگویم: «لابد اینها را هم براى خودتان نمىبرید؟» طورى نمىگویم که رؤیاهایم جلو چشمهایم تارانده شود و برود، برود با همین ساقهاى لاغر و باریک. برود و بعد انتظار بکشم مثل همه آن روزهایى که از دانشکده ادبیات برمىگشتم. کتابها زیر بغل، در پیچ کوچهاى که مىدانستم گلپرى از آنجا مىآید، انتظار بکشم. آن قدر انتظار بکشم تا کینه، عرق را روى پوستم بکشد و سختى چاقو را دائم توى جیب شلوار فشار بدهم.
«باش، همین جا باش وقتى مىآید، توى چشمهایم نگاه که مىکند، دروغ که مىگوید، انکار که مىکند، زهر کینهام را به تیزهات بکش بین ابروهایش تا خیانت نکند و حیف نشده باشد آن همه دوستت دارم، دوستت دارم گفتنهایى که گفتم.»
تلکى، تیغه چاقو از ضامن آزاد که مىشود، دست مىگذارد روى لبهاى دخترانه جیغ مىکشد. پس پس مىرود، چادر گلبهى رها مىشود کنار جوى آب.
«کجا مىروى؟ تو که مثل گنجشک پر شکسته خودت را مىکوبى به در و دیوار کجا مىتوانى بروى؟»
ماندم. دنبالش نکردم و کینهام را نکشیدم بر کرکهاى نرم و قهوهاى بین ابروها. ماندم و همان جا کینهام را با تیغه چاقو کوفتم میان چادر ویلان وسط کوچه. بعد هم حتى سراغ نگرفتم که هنوز با آن یارو مىپلکد توى کوچه پسکوچهها یا نه!؟ سراغ نگرفتم، اما مىپلکید و شاید هنوز هم...
«حواستان با من است آقا؟»
«هان؟ چیزى پرسیدید؟»
«گفتم من اغلب عصرها توى کافه باغ بلور هستم. امروز هم هستم. مىشناسید که کجاست؟ اگر مىخواهید چیز بیشترى بدانید من را آنجا پیدا مىکنید. حالا باید بروم. عجله دارم.»
فهرست مطالب کتاب
1. انگشتان بوریایى
2. رجعت به دهلیزهاى ماضى
3. زمرا
4. پنگوئنهاى سرگردان
5. غبار ثانیهها
6. خطاب به تاریکى
7. سایههاى سوخته
8. بکُشم که اینقدر عذاب نکشى...
9. مؤخره
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مونالیزای منتشر |
نویسنده | شاهرخ گیوا |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 207 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-732-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی، کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |