معرفی و دانلود کتاب از خاک برخاسته

معرفی کتاب از خاک برخاسته

کتاب از خاک برخاسته، روایتی از زندگی دختری به نام نیکوست که با ناپدیدشدن برادرش، انگار تمام اعضای خانواده‌ی خود را از دست می‌دهد. مادری که هوش و حواس خود را از دست داده و فقط در فکر برگشت پسرش است و پدری که دیگر اثری از آن صلابت و قدرت در او دیده نمی‌شود و به مردی ضعیف و دائم‌الخمر تبدیل شده است. وضعیت نابه‌سامان پدر و مادر، نیکو را به سرنوشتی دچار می‌کند که شاید به اندازه‌ی سرگذشت برادرش غم‌انگیز باشد. این کتاب از بهشاد جهاندارفر، روایتی دیگر از داستان رمان «از گور برخاسته» است.

درباره‌ی کتاب از خاک برخاسته

نریمان که تصمیم گرفته بود مادرشان را برای تولدش شگفت‌زده کند و هدیه‌هایی را از طرف خود و خواهرش «نیکو» برای او تهیه کند، در یک روز برفی، به سفر کوتاهی می‌رود و از روستا خارج می‌شود؛ غافل از این که چنین سفری می‌تواند تمام اعضای خانواده‌اش را درگیر مشکلاتی غیرمنتظره کند، سرگذشتش را تغییر دهد و آن‌طور که نریمان و نیکو فکر می‌کردند، کوتاه و آسان نباشد. نریمان که هنگام برگشت به روستا، احساس می‌کند بالاخره راه درست را پیدا کرده، با هر قدمی که برمی‌دارد، از مسیر اصلی و از خانواده‌ی خود، دور و دورتر می‌شود. این سفر بدون بازگشت، پدر و مادرشان را به حال و روزی می‌اندازد که برای هیچکس قابل‌باور نیست. «خسرو»، دیگر آن پدر خوش‌اخلاق و باصلابتی که بود، نیست و اثری هم از شور و هیجان زندگی در «آذر» دیده نمی‌شود. هر دو غرق دنیای عجیبی شده‌اند که تنها چیزی که درآن پررنگ است، نبود نریمان است. در میان تمام ماجراها، دراماتیک‌ترین اتفاقات، که حتی از سرگذشت نریمان هم غم‌انگیزترند، برای نیکو رخ می‌دهند. نیکویی که حالا تمام اعضای خانواده‌اش را از دست داده، هرچند که پدر و مادرش هنوز هم کنار او زندگی می‌کنند، اما انگار دیگر اثری از آن خانواده‌ی سابق باقی نمانده است. بهشاد جهاندارفر، کتاب از خاک برخاسته را به عنوان روایتی موازی برای کتاب «از گور برخاسته» نوشته و در اثر حاضر داستان نیکو و در رمان از گور برخاسته، داستان زندگی نریمان را روایت می‌کند.

برای نیکو، همین پدری که از زمان ناپدیدشدن نریمان، دائم‌الخمر شده و تمام اموال خود را از دست داده و همین مادری که شاید شور و هیجان قبلی را نداشته باشد و مدام با توهم دیدن نریمان و بازگشتن او سر و کار داشته باشد، معنای واقعی خانواده هستند. شاید دیگر خبری از آن آدم‌های سابق نباشد، اما نیکو حداقل به بودنشان دلگرم است. اما این دلگرمی، چندان هم ادامه پیدا نمی‌کند. زمانی که خسرو مجبور می‌شود برای بهترشدن اوضاع آذر، به او بگوید که جسد نریمان را پیدا کرده و او را در گوشه‌ای از جنگل به خاک سپرده، اوضاع بدتر و غم‌انگیزتر می‌شود. باور این که نریمان دیگر به خانه باز نخواهد گشت برای آذر آسان نیست و حال و روز او را بدتر می‌کند. از طرفی، خسرو که عاشق‌ترین مرد آن حوالی بوده و عشقی که به همسر و فرزندانش داشته، زبانزد تمام اهالی بوده، به اتهام قتل نریمان بازداشت می‌شود. با این اوضاعی که برای خانواده رقم خورده، چه اتفاقاتی در انتظار نیکو هستند؟ کتاب از خاک برخاسته، روایتی از زندگی نیکوی کوچک است که خیلی زودتر از چیزی که باید، درگیر مشکلات دنیای بزرگسالی شده است...

از طرفی، در این رمان می‌خوانیم که خسرو از فرزندان خاندان‌های بزرگ قاجار است و زمانی که تصمیم به ازدواج با آذر گرفته، مجبور شده به تمام ثروت و اعتبار خانوادگی خود پشت پا بزند و به زندگی نه‌چندان مرفهی در روستا مشغول شود. حالا که در این دردسرهای بزرگ و غیرمنتظره گیر افتاده، مجبور به کمک خواستن از خواهرش «خاتون» می‌شود و شاید با با آمدن خاتون، اوضاع بهتری در انتظار نیکو باشند. اما واقعاً چه ماجراهایی در ادامه‌ی زندگی نیکو خواهند افتاد؟ چه بر سر نریمان آمده است؟ سرنوشت این خانواده‌ی غم‌دیده، چه‌طور رقم خواهد خورد؟ آیا با ورود خاتون به داستان، واقعاً روزهای بهتری در انتظار نیکو هستند؟ بهشاد جهاندارفر در رمان از خاک برخاسته این داستان تراژدیک را با بیانی شیوا و پرکشش روایت کرده است.

نویسنده، در رمان دیگری با نام «از گور برخاسته»، روایتی موازی با این رمان را پیش برده است. در از گور برخاسته، از نریمان و آن‌چه تقدیر برای او تدارک دیده می‌خوانیم، در حالی که کتاب از خاک برخاسته به نیکو اختصاص داده شده است. داستان‌های این خواهر و برادر، پر از پیچ‌وخم‌هایی‌ست که هر لحظه خواننده را شگفت‌زده و مجذوب می‌کند. هر دوی این کتاب‌ها توسط انتشارات روزگار به چاپ رسیده‌اند.

کتاب از خاک برخاسته برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب را به تمام دوستداران رمان‌های ایرانی، به ویژه طرفداران رمان‌‎های عاشقانه و تاریخ معاصر، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب از خاک برخاسته می‌خوانیم

جستجو در جنگل و اَش دره برای یافتن نریمان سه روز سرد و برفی ادامه پیدا کرد. اما نشانه‌ای از نریمان نبود. هر روز شرایط جوی بدتر می‌شد و جان افراد گروه در خطر بود. تنها اِسپی رو مانده بود و بیشتر اهالی از ادامه دادن جستجو دست کشیدند. تنها خسرو با دوازده نفر دیگر ماندند. در عین ناباوری افراسیاب جزو این افراد بود. و این از خودگذشتگی چیزی جز معجزه‌ی انسانیت نیست. گاهی قراردادن خودمان به جای کسی که در شرایط خاصی قرار دارد از ما انسان بهتری خواهد ساخت. این گروه سیزده نفره، اِسپی رو را تا خود جمشیدآباد و بالعکس، با دقت تمام زیر و رو کردند، اما باز هم خبری از نریمان نبود. گویی که هیچ گاه قصد بازگشت به پیران را نداشت.

خسرو با تنی خسته و چهره‌ای که پیر و شکسته شده بود به خانه بازگشت. در راه با خود تمرین کرد که چه بگوید و آن را چگونه بیان کند. اما هنگامی که خانه را مثل چند روز گذشته تمیز و مهیای حضور نریمان یافت، خشکش زد و زبانش بند آمد. ولی باید جرأت می‌کرد و خانواده‌اش را از توقف جستجو باخبر می‌ساخت. چند نفس عمیق کشید و صورت خود را با دستانش محکم مالاند و در حالی که به سمت اتاق می‌رفت، بدون آنکه به آنها نگاه کند گفت «دیگه به گشتن ادامه نمیدیم.» خبری که چون تیری زهرآلود بر گلوی آذر نشست و منجر به از حال رفتن او و اشک و هق‌هق‌های معصومانه‌ی نیکو شد...

فهرست مطالب کتاب

فرگرد اول: تولد عزا
فرگرد دوم: گور تهی
فرگرد سوم: مرگ عشق
فرگرد چهارم: وداعی دیگر
فرگرد پنجم: پدر در قفس
فرگرد ششم: فرار
فرگرد هفتم: نیمه‌ی تاریک وجود
فرگرد هشتم: آشیانی نو
فرگرد نهم: جنگ و هیاهو
فرگرد دهم: شام آخر
فرگرد یازدهم: آواره از آوار
فرگرد دوازدهم: در پناه او
فرگرد سیزدهم: مهر و ماه
فرگرد چهاردهم: شاه و گدا
فرگرد پانزدهم: غریبه آشنا
فرگرد شانزدهم: زخم حسد
فرگرد هفدهم: از بهار آغاز شد