معرفی و دانلود کتاب صوتی فرصت دوباره

معرفی کتاب صوتی فرصت دوباره

کتاب صوتی فرصت دوباره اثری از گلی ترقی، نویسنده‌ی چیره‌دست و پرآوازه‌ی ادبیات معاصر ایران است. ترقی در داستان‌های کوتاه این کتاب، راوی ماجراها و فراز و نشیب‌های زندگی انسان‌هایی است که در پیچیدگی، شتاب و تنهایی دنیای مدرن گرفتار شده‌اند.

درباره‌ی کتاب صوتی فرصت دوباره

گلی ترقی (Goli Taraghi) در کتاب صوتی فرصت دوباره از زندگی انسان مدرن در دنیای امروز می‌گوید. ترقی در نُه داستان کوتاه این کتاب راوی سرگشتگی‌ها، اوج‌ها و فرودها، رنج‌ها، بلاتکلیفی‌ها و تنهایی انسان عصر کنونی است؛ تنهایی و گمگشتگی‌ای که حتی از طرح جلد این کتاب نیز که نویسنده خود آن را انتخاب کرده است، هویداست: تصویری از مجسمه‌ی «رهرو» (از جاکومتی مجسمه‌ساز برجسته‌ی سوئیسی) که همانند شخصیت‌های این داستان، بلاتکلیف و سرگشته‌ است.

گلی ترقی نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس ایرانی است که در فرانسه زندگی می‌کند. او نویسندگی را با آموزش و هدایت پدرش، لطف‌اللّه ترقی، مدیر مجله‌ی ترقی، فراگرفت و سپس قدم در راه نویسندگی گذاشت. او از جمله نویسندگانِ موفق ایرانی است که آثارش در کشورهای دیگر نیز مورد استقبال قرار می‌گیرند و مطالعه می‌شوند. کتاب «بزرگ بانوی روح من» نام اثری از اوست که به زبان فرانسه ترجمه شد و جایزه‌ی بهترین قصه‌ی سال این کشور را به خود اختصاص داد.

کتاب فرصت دوباره در سال 1393 به انتشار رسید. گلی ترقی ایران را سرزمین اتفاق‌های عجیب و داستان‌های باورنکردنی می‌داند. او در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی اعتماد از شکل گرفتن ایده‌ی نگارش این کتاب و رویدادِ تکان‌دهنده‌ای گفته است که جرقه‌های داستان‌های کوتاه این مجموعه را در ذهنش روشن کردند. ترقی سال‌ها پیش و در اوایل دوران انقلاب، در روزنامه‌ای خبری خوانده بود مبنی بر آنکه پسری مادر پیرش را جلوی در یک خانه در حوالی فرودگاه رها کرده و خودش به آمریکا رفته است. این ماجرا پرسش‌های بسیاری در ذهن ترقی به وجود آورد؛ از جمله این که چرا آن پسر دست به چنین کار بهت‌آوری زده است و سرنوشت آن پیرزن چه خواهد شد. پاسخی که ترقی به این پرسش‌های خود می‌داد، به داستان‌های تراژیک و عاشقانه‌ی این کتاب تبدیل شد.

تعلیق و سرگشتگی مضمون مشترک بسیاری از نوشته‌های گلی ترقی است. او که سال‌هاست دور از وطن زندگی می‌کند، به‌خوبی از معنای تنهایی و گمگشتگی آگاه است و این آگاهی را در گفتار و رفتار شخصیت‌های داستان‌های خود نشان می‌دهد. شاید به همین دلیل است که نوستالژی، بازگشت به خانه، خاطرات و گذشته از دیگر مؤلفه‌های مضمونی پررنگ آثار او هستند. نوستالژی او اما از جنسی متفاوتی با آثار دیگر نویسندگان است. ترقی در کتاب صوتی فرصت دوباره، همانند سایر آثارش، از گذشته حرف می‌زند و با یادآوری خاطراتی که دیگر هرگز تکرار نخواهند شد، نه دلنشینی و شیرینیِ گذشته که نیستی و اندوه و مرگ ناگزیر آن را به ذهن مخاطب خود متبادر می‌کند.

شخصیت‌های کتاب صوتی فرصت دوباره همواره به یاد گذشته و در حال مرور خاطراتی فراموش‌شده هستند و در حسرت همیشگی ازدست‌داده‌ها زندگی می‌کنند. ترقی راوی تجربیات زیسته‌ی نسلی است که خارج از محدوده‌ی امن اندیشه‌ها و زندگی خود، قدرت انجام کاری را نداشت و آن‌قدر منتظر ماند تا تاریخ درباره‌ی او و مسیر زندگی‌اش تصمیم بگیرد؛ نسلی که فرار از واقعیت را به زیستن در آن ترجیح داد و در خیال خود زندگی کرد تا بتواند پیچیدگی و تنهایی و سرگشتگی را تاب بیاورد. زنان در اغلب روایات گلی ترقی حضور پررنگی دارند و از تردیدها و نگرانی‌هایشان گرفته تا چالش‌های فردی و معضلات اجتماعی آنان، همگی به شیوه‌ی خاص نویسنده در روایات وی طرح شده‌اند. ادبیات گلی ترقی را شاید نتوان زنانه دانست اما او از زنان بسیار نوشته است.

کتاب صوتی فرصت دوباره تلاشی برای شرح برشی از زندگی انسان‌هایی است که به‌واسطه‌ی حوادث تاریخی و اجتماعی، طرد شده‌اند؛ انسان‌هایی نادیده‌انگاشته‌شده که نه قدرت بازگشت به گذشته را دارند و نه توان مواجهه و همسویی با آینده را و شاید به‌ ناچار در طول زمان، محکوم به فراموشی باشند.

کتاب صوتی فرصت دوباره را به همت رادیوگوشه در همکاری با انتشارات نیلوفر و با خوانش لی‌لی فرهادپور می‌شنوید.

کتاب صوتی فرصت دوباره برای چه کسانی مناسب است؟

شنیدنِ کتاب صوتی فرصت دوباره را به علاقه‌مندانِ ادبیات معاصر ایران و همین‌طور دوست‌دارانِ آثار گلی ترقی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی فرصت دوباره می‌شنویم

من، مادر و مادربزرگ در خانه‌ای دوطبقه با باغچه و حوض و بید مجنونی چندین ساله در سه اتاق مجاور و سه دنیای متفاوت، آرام و بیخیال زندگی می‌کردیم. من دانشجوی سال دوم دانشگاه در رشته‌ی فلسفه بودم و به همه‌چیز فکر می‌کردم جز انقلاب و بسته شدن دانشگاه و جنگ و دربه‌دری. مادربزرگ هشتادوچهار سالش بود. فکر می‌کرد تا سال‌های سال زنده خواهد بود. می‌تواند همچنان دستور بدهد، فرمانروایی کند و پدرِ ما را دربیاورد! مادرم زنِ ظریف و آرامی بود، عاشق گل‌آرایی و گل‌دوزی. به گل و گیاه بیشتر علاقه داشت تا به آدم‌ها. آشپزی داشتیم به اسم علی‌آقا و خدمتکاری به اسم ننه موحنایی. همان ماه اول انقلاب هر دو بی‌خبر گذاشتند و رفتند. جای شکرش باقی بود که از ما شکایت نکردند. پدرم در کانادا بود. مأموریت دولتی داشت و اغلب در سفر بود. از او خواستیم همان‌جا بماند تا اوضاع آرام شود. بدبختانه چند ماه بعد در جاده‌ای کوهستانی و یخ‌زده در تصادف ماشین درگذشت. اوضاع هم آرام نشد. مادرم آن‌قدر جیغ زد که هم خودش خُل شد هم ما را دیوانه کرد. بعد از آن هم بهتر نشد و نیمی از هوش و حواسش را از دست داد. روزی ده جور قرص اعصاب می‌خورد و بیشتر اوقات نیمه‌خواب بود. یادش می‌رفت کجاست و چه اتفاقی افتاده است. مادربزرگ سکوت کرد؛ از آن سکوت‌های خطرناکی که ممکن بود هر آن مثل آتش‌فشانی خاموش منفجر شود. از درون خودش را می‌خورد و زیر لب می‌غرید.

فهرست مطالب کتاب صوتی