معرفی و دانلود کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه

معرفی کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه

کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه نوشته‌ی سید مهدی شجاعی، متشکل از چهار فیلم‌نامه‌ی بسیار کوتاه است که عموماً در مورد انقلاب، جنگ یا مذهب هستند. شجاعی که از پیشگامان ادبیات داستانی آیینی ایران به‌شمار می‌رود و در نوشتن چند فیلم‌نامه با مجید مجیدی همکاری داشته، در این کتاب در خلال داستان‌هایی پرهیجان و پرکشش، دغدغه‌های دینی و انقلابی خود را نشان می‌دهد.

درباره‌ی کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه

ماجرای فیلم‌نامه‌ی «کمین» در سال‌های اوایل انقلاب اتفاق می‌افتد. عابد، کتابدار یکی از روستاهای کردستان است. او ماشین وانتی دارد که در حکم کتابخانه‌ی سیار است و از روستایی به روستای دیگر می‌رود تا کتاب‌ها را تحویل بدهد. او در شبی مه‌آلود تصمیم می‌گیرد به روستای بعدی سفر کند. علیرغم اصرار مردم و خطراتی که پیش راه اوست، عابد عزمش را جزم کرده تا برود، چون فکر می‌کند بچه‌های روستای بعد منتظر او هستند. او که نمی‌خواهد بچه‌ها را چشم‌به‌راه نگه دارد، با ماشینش به راه می‌افتد. اما در میانه‌ی راه می‌بیند که جاده عمداً بسته شده. وقتی می‌خواهد بازگردد با شلیک گلوله متوقف می‌شود. چند مرد مسلح به تصور اینکه او فردی دولتی است، او را با خود می‌برند.

هم‌زمان بچه‌های روستای بعدی که ساعت‌هاست در مسجد محل منتظر عابد هستند، کم‌کم نگران می‌شوند. آن‌ها حدس می‌زنند که عابد در کمین گیر افتاده و جانش در خطر است. بچه‌ها با هم مشورت می‌کنند و درنهایت تصمیم می‌گیرند خود به دنبال او بروند. یکی از آن‌ها به سراغ نیرویی سپاهی می‌رود، دیگری سعی می‌کند به‌واسطه‌ی عمویش از عابد خبری به دست آورد...

کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه از چند فیلم‌نامه‌ی بسیار کوتاه تشکیل شده که همگی فضایی مذهبی و انقلابی دارند. سید مهدی شجاعی در این فیلم‌نامه‌ها به سراغ موضوعاتی مناقشه‌برانگیز رفته و سعی کرده داستان‌هایی پر از تعلیق و کشمکش خلق کند. او در قصه‌ی «کمین»، در بستر یک تریلر پرهیجان، ماجرای یکی از اتفاقات مهم اوایل انقلاب را پیش می‌کشد؛ درگیری کردها با نیروهای جمهوری اسلامی. پس از انقلاب نیروهای عموماً سکولار و غیرمذهبی کرد که خواهان استقلال سیاسی بودند با نیروهای مذهبی حاکم دچار تعارض شدند. حکومت ایران متقابلاً آن‌ها را به جدایی‌طلبی متهم کرد و این‌چنین تنش‌ها به درگیری مسلحانه کشیده شد. این تقابل نزدیک به دو سال طول کشید و حدود 10 هزار نفر طی آن کشته و اعدام شدند. شجاعی در این داستان به دو گروه کرد اشاره می‌کند و آن‌ها را در برابر هم قرار می‌دهد؛ بخشی که شورشی هستند و عابد را می‌ربایند و بخشی دیگر که سعی دارند به هر نحوی او را آزاد کنند. نویسنده سعی می‌کند قواعد ژانر تریلر را رعایت کند و درصحنه‌هایی کوتاه و پرهیجان، داستانش را پیش ببرد.

دیگر فیلم‌نامه‌های کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه عبارت‌اند از: «قاصد»، «بولدوزرچی» و «ضریح». داستان «قاصد» در جنگ اتفاق می‌افتد و روایت مردی است که قرار است خبر شهادت فرزندان یک خانواده را بدهد. از چهار پسر این خانواده سه نفر شهید شده‌اند. این مرد در رؤیایش می‌بیند که یکی از این شهدا به او می‌گوید برادر چهارم زنده است. این فیلم‌نامه‌ی سید مهدی شجاعی هم ‌داستانی غافلگیرکننده دارد که مخاطب را تا پایان با خود همراه خواهد کرد.

کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه را انتشارات نیستان به چاپ رسانده است.

کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب به دوستداران سینما و ادبیات نمایشی و همچنین طرفداران فیلم‌نامه‌های انقلابی و مذهبی توصیه می‌شود.

با سید مهدی شجاعی بیشتر آشنا شویم

سید مهدی شجاعی (متولد 1339) فیلم‌نامه‌نویس، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار و منتقد ایرانی است. او ابتدا در رشته‌ی کارگردانی و ادبیات نمایشی در دانشگاه هنرهای دراماتیک تحصیل می‌کرد اما پس از چند سال از آن انصراف داد و وارد رشته‌ی علوم سیاسی شد. شجاعی جزو نسل اول نویسندگان مذهبی و انقلابی محسوب می‌شود و کتاب‌های زیادی با محتوای دینی، آئینی و در ستایش انقلاب اسلامی ارائه کرده است. آثار او شامل داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، مقاله و ترجمه‌ی ادعیه است. «آفتاب در حجاب»، «سانتاماریا» و «دموکراسی یا دموقراضه» از مشهورترین آثار داستانی او به‌حساب می‌آیند. شجاعی چندین فیلم‌نامه برای مجید مجیدی و بهروز غریب‌پور و یک فیلم‌نامه‌ی بلند برای سریالی تلویزیونی هم نوشته است. او بارها در هیئت‌داوران جشنواره‌هایی مثل فیلم و تئاتر فجر حضور داشت.

در بخشی از کتاب کمین و سه فیلمنامه کوتاه می‌خوانیم

نجیب که در ذهنش به دنبال راهی برای فرود و عبور از میان نیروهای مسلح می‌گردد، صدای جویبار توجهش را جلب می‌کند. رد صدا را می‌گیرد و در لابه‌لای درختان، به چشمه‌ای جوشیده از دل کوه بر می‌خورد که درختان را سیراب می‌کند و از شکافی در میانه‌ی دو کوه به سمت پایین سرازیر می‌شود.

سینه‌خیز به سمت محل سرازیر شدن چشمه پیش می‌رود.

از نگاه او، جویبار از شکاف کوه با شیبی تند فرو می‌ریزد. در دو سوی حوضچه‌ای که از ریزش آبشار پدید آمده، در فاصله‌ی حدوداً صد متری، سایه‌ی نگهبانان در تاریک و روشن مهتاب دیده می‌شود. نگهبانان رو به او و پشت به کوه تکیه زده‌اند و اطراف را می‌پایند. نجیب اگرچه هراسناک، امّا دل یک دله می‌کند. آرام و خزنده از جا برمی‌خیزد. دو پایش را به سنگ‌های دو سمت آبشار گیر می‌دهد و شروع به پایین رفتن می‌کند.

شب‌ خارجی‌ جاده

جاوید پدر مجید و برادر تیمور، همراه با مجید و سلیم، فانوس به‌دست در جاده‌ی تاریک پیش می‌روند و به محل کمین نزدیک می‌شوند.
جاوید: (با لحن مهربان و از سر دلسوزی) شماها نمی‌باس با من می‌آمدین. من حرفتونو گوش کردم، شمام کاش حرف منو گوش می‌کردین.

فهرست مطالب کتاب

کمین
قاصد
بولدوزرچی
ضریح