معرفی و دانلود کتاب گارد راس قذافی

معرفی کتاب گارد راس قذافی

رویای پرزرق‌وبرقی که یک ورزشکار جوان را دچار بزرگ‌ترین چالش‌ها می‌کند. کتاب گارد راس قذافی از الکس اومی، زندگینامه‌ی خودنوشت این بسکتبالیست حرفه‌ای را روایت می‌کند. بسکتبالیست جوانی که اتفاقات زندگی او را به جایی می‌رسانند که مجبور می‌شود در جریان جنگ‌های داخلی لیبی، روزهای سختی را در آپارتمان خود بگذراند که در آن زندانی شده است.

درباره‌ی کتاب گارد راس قذافی

چه کسی فکر می‌کرد که رویاهای جذاب روزهای کودکی بتواند الکس را درگیر مشکلات بزرگ و غیرمنتظره‌ای کند؟ چه کسی می‌توانست پیش‌بینی کند که امضای یک قرارداد، روزهای سخت و تلخی را پیش روی این ورزشکار جوان بگذارد؟ کتاب گارد راس قذافی (Qaddafi's Point Guard)، زندگینامه‌ی الکس اومی (Alex Owumi)، بسکتبالیست حرفه‌ای اهل نیجریه است که آرزوی پیشرفت در رشته‌ی بسکتبال، اتفاقات عجیبی را برای او رقم زده است. الکس که از 11 سالگی به همراه خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کرده بود، با امضای قراردادی برای بازی در تیم بسکتبال النصر لیبی، در پی تغییر مسیر حرفه‌ای خود می‌رود. غافل از این‌که این تیم توسط خانواده‌ی معمر قذافی، رئیس‌جمهور وقت لیبی اداره می‌شود و وقایع تلخی در انتظار مردم لیبی هستند...

الکس که از زمان کودکی علاقه‌ی ویژه‌ای به ورزش بسکتبال داشت، توانسته بود تا به صورت حرفه‌ای برای پیشرفت در ورزش موردعلاقه‌اش گام بردارد و بعد از جابه‌جاشدن میان چند تیم اروپایی، برای قرارداد با تیمی در خاورمیانه آماده می‌شود. الکس اومی که از وضعیت سیاسی جامعه‌ی لیبی بی‌اطلاع است، برای امضای قراردادی با تیم النصر شهر بنغازی راهی کشور لیبی می‌شود؛ غافل از اینکه چه آینده‌ای در انتظارش است.

وضعیت بدی که الکس در زمان بازی در تیم مقدونیه گذرانده بود و تبعیض‌های نژادی، او را به جایی رسانده بود که فقط می‌خواست از شرایطی که داشت خلاص شود، و با درخواست النصر، به تیم جدید خود می‌پیوندد. اما کمی بعد از این انتقال، درگیری‌های داخلی لیبی آغاز می‌شود و الکس اومی با دیدن افزایش اعتراضات و کشته شدن و ضرب و شتم مردم، با واقعیت روبه‌رو می‌شود. در همین زمان، او بیش از 2 هفته، بدون امکان ایجاد ارتباط با دیگران و بدون غذا و بی‌هیچ امیدی در آپارتمان خود زندانی شده و تنها به این فکر می‌کند که آیا ممکن است بتواند زنده از لیبی خارج شود یا نه! کتاب گارد راس قذافی، زندگی این ورزشکار حرفه‌ای را روایت می‌کند و از روزهایی می‌گوید که الکس اومی، بدون هیچ اطلاع قبلی، در این دیکتاتوری بزرگ اسیر شده و این نیروی امید و استقامت است که باعث می‌شود تا در این مشکلات دوام بیاورد.

اثری که پیش رو داریم، تنها یک زندگی‌نامه‌ی انگیزشی و عبرت‌آموز نیست! این اثر، برگی از تاریخ را از زاویه‌ای روایت می‌کند که کمتر به آن توجه شده است. الکس اومی در این اتوبیوگرافی، از روزهای سخت مردم لیبی و تنش‌های حاکم بر جامعه‌ی آن روزها می‌گوید و درگیری با این دیکتاتوری بزرگ را از منظر جدیدی برای خوانندگان نمایان می‌کند.

این کتاب توسط الکس اومی و با همراهی دنیل پیزنر (Daniel Paisner) نوشته شده، سجاد بیات آن را ترجمه کرده و به کوشش نشر گلگشت به چاپ رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب گارد راس قذافی

• بازی بسکتبال توانست این مرد جوان را در سرتاسر جهان به دنبال رویاهایش ببرد. او توانست قدرت استقامت را در موقعیتی به دست بیاورد که دوام آوردن در آن کار هر کسی نبود. گارد راس قذافی، علاوه بر این که کتابی در ستایش بسکتبال است، از پیروزی نیروهای درونی و آنچه برای زنده ماندن لازم است صحبت می‌کند. (Bob Hurley)
• یک ماجراجویی جذاب، همراه با الکس اومی در سرتاسر جهان! ترکیبی از خاطرات ورزشی و یک ماجرای تریلر تاریخی‌، یک داستان منحصر به فرد و الهام‌بخش را تشکیل داده که نشان می‌دهد چطور می‌توان از موقعیت‌های دشوار عبور کرد. (Dave Fromm)
• گارد راس قذافی، شگفت‌انگیزترین روایتی از بسکتبال است که تا به امروز خوانده‌ام. روایتی که تنها به بسکتبال و موفقیت در آن محدود نشده، بلکه از داستان مردی می‌گوید که وارد دنیایی عجیب و پرهیاهو شده است. (Rick Telander)

کتاب گارد راس قذافی برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر نه تنها برای علاقه‌مندان به ورزش و به‌ویژه بسکتبال مناسب خواهد بود، بلکه مناسب افرادی‌ست که به دنبال روایت جدیدی هستند تا با بخش مهمی از تاریخ خاورمیانه و لیبی آشنا شوند.

در بخشی از کتاب گارد راس قذافی می‌خوانیم

از اینجایی که هستم، حدود صد متر بالاتر از جمعیت، وضعیت شبیه یک نقاشی است. نمی‌توانم تصور کنم چه اتفاقی می‌افتد. فقط می‌توانم دعا کنم این وضعیتِ خیابان آرام شود و بتوانم به تمرینم برسم. اولویت من برای بازگشتِ زندگی به حالت عادی همین است.

کمی آب نوشیدم. وقتی بطری را سمت دهانم می‌بردم از گوشه‌ی خیابان یک جابه‌جایی سریع دیدم. برای اولین بار یک وسیله‌ی نقلیه دیدم. شاید هم مدت‌ها آنجا بود اما برای اولین بار دیدمش. از این جایی که هستم، به نظر یک وسیله‌ی نقلیه‌ی دولتی نیست. ناگهان بین انبوه جمعیت ظاهر شد. نمی‌‌دانم چطور تا الان ندیده بودمش. جمعیتی که سمت نیروهای پلیس قرار داشت، وسیله‌ی نقلیه را بلعید. از میان آن جمعیت یک مرد که لباس سبز نظامی‌ها را به تن داشت ظاهر شد. او روی سقف وسیله‌ی نقلیه رفت؛ شبیه یک کامیون بود. یک مرد دیگر هم دقیقا همین کار را کرد و دنبال او رفت. وقتی آنجا مستقر شدند، متوجه یک اسلحه هم روی سقف شدم؛ احتمالا مسلسل بود. از اینجا تشخیصش سخت بود اما از حرکاتشان مشخص بود که آماده‌ی تیراندازی به سمت جمعیت می‌شدند.

همین کار را هم انجام دادند. قبل از اینکه من بفهمم چه ماجرایی در جریان است. مرد اول شروع به تیراندازی کرد و مرد دوم به او مهمات می‌رساند. جوری باهم کار می‌کردند که مشخص بود قبلاً هم این کار را انجام داده‌اند؛ بارها هم انجام داده‌اند. مشخص بود که قبلاً زیاد تمرین کرده‌اند. شرایط مثل فیلم‌ها بود با این تفاوت که فیلمی در کار نبود. انگار یک اتفاق تکراری بود اما نه، آن هم نبود. اصلا دوست نداشتم نگاه کنم اما نمی‌توانستم از آن چشم بردارم. صدای تیراندازی مُمتَد به خوبی به گوش می‌رسید. می‌دیدم که صدها معترض روی زمین می‌افتند و تلاش می‌کنند جانشان را نجات دهند. خدای من! دیوانه‌کننده است. وحشت‌آور و افتضاح.

فهرست مطالب کتاب

لاگوس
بوستون
جرج تاون
آنتیب
اسکوپیه
بنغازی (قبل از حوادث)
بنغازی (بعد از حوادث)
السلوم
اسکندریه
خانه
موخره
تصاویر