نقد، بررسی و نظرات رمان طلسم شده - روشنک قاسمی
4
1839 رای
مرتبسازی: جدیدترین
عع!
۱۴۰۱/۱۰/۱۷
00
من عاشق این کتاب شدم و واقعا غرق در این کتاب شدم
به نظر من یک داستان کاملا ابتدایی بود. یا نویسنده بسیار کم سن و سال هست. چون وقایع زندگی جور دیگری هست. تو این داستان همه بسیار زیبا و جذاب هستند. همه مهربان هستند. دوستی با جنس مخالف اگر چه در ظاهر نباید باشد ولی همه به راحتی با جنس مخالف ارتباط دارند. و جالبتر اینکه پدر و مادرها هیچ نقشی در زندگی فرزندان ندارند، به غیر از برنامه ریزی برای سفرهای نوروزی!! عشق اغراق آمیز فرزین به غزل را والدینش نفهمیدند. عمهاش هم که فهنیده بود، تا نامزدی غزل به روی خودش نیاورده بود! این همه قرار گذاشتنهای پنهانی آنهم در مدت ۴ یا ۵ سال به راحتی بدون کوچکترین شکی از طرف خانوادهها صورت میگیرد.
احساس کردم نویسنده علاقه خاصی به این جور ارتباطات جوانها دارد و این چیزی نیست که با فرهنگ ما جور دربیاید. اعتقادات مذهبی هم هیج جایی در زندگیها نداشت به جز نماز شکر غزل برای دوست پسرش!
دلیل اینکه غزل وارد باند خلافکار هم شد نفهمیدم! هر چه پنج سال اولی که غزل تعریف کرد با جزییات بیخودی کش آمد، پنج سال آخر داستان خیلی سرهم بندی شد و من در کل نفهمیدم لزوم وجود نگین چی بود؟ خب سینا میتونست به همون خلاصگی صفحه آخر ازدواج کنه!!!!
در کل کتاب جالبی نبود. من بخصوص برای سنین نوجوانی پیشنهاد نمیکنم.
احساس کردم نویسنده علاقه خاصی به این جور ارتباطات جوانها دارد و این چیزی نیست که با فرهنگ ما جور دربیاید. اعتقادات مذهبی هم هیج جایی در زندگیها نداشت به جز نماز شکر غزل برای دوست پسرش!
دلیل اینکه غزل وارد باند خلافکار هم شد نفهمیدم! هر چه پنج سال اولی که غزل تعریف کرد با جزییات بیخودی کش آمد، پنج سال آخر داستان خیلی سرهم بندی شد و من در کل نفهمیدم لزوم وجود نگین چی بود؟ خب سینا میتونست به همون خلاصگی صفحه آخر ازدواج کنه!!!!
در کل کتاب جالبی نبود. من بخصوص برای سنین نوجوانی پیشنهاد نمیکنم.
سلام
به طورکلی رمان خوبی داشتید ولی یه سری اشکالات از نظرم بود که گفتنش خالی از لطف نیست. اگه غلطهای املائی و تکرار متون رو فاکتور بگیریم میشه از پایان غمگینش هم یک ایراد کوچولو گرفت.
اول قضیهی یاسی نباید ز سمت خانواده فقط بخاطر اینکه دیگه دختر نبود طرد میشد و تبدیل به یک جلوه بد کتاب میشده چرا؟ چون شما وقتی یک کتاب مینویسی باید یک بار علمی و فرهنگی هم داشته باشه دیگه از اونجایی که مردم توی سنین مختلف پای رمانهای گوناگون میشینن در همین کتابها باید فرهنگ سازی بشخ نکه دامن بزنه به افکار غلط مردم.
و پایان تلخش (خودکشی غزل...)
میتونست بهتر تموم بشه ن با زنده شدن سروش و... مثل خیلی از رمانهای کلیشهای که بجزگرفتن وقت ادم باردیگهای نداره
میتونست غزل دوباره امید به زندگی پیدا کنه با فردی مثل فرزین با روحیهی فوقوالعادش نکه پاشه بره خلاف کار شه فقط بخاطر پیشنهاد دوستش و اتفاقات سخت زنگیش از اون دختر محکم ازادی طلب یه بی ارزش بسازه.
درکل ممنون بابت رمان خوبتون 😍
به طورکلی رمان خوبی داشتید ولی یه سری اشکالات از نظرم بود که گفتنش خالی از لطف نیست. اگه غلطهای املائی و تکرار متون رو فاکتور بگیریم میشه از پایان غمگینش هم یک ایراد کوچولو گرفت.
اول قضیهی یاسی نباید ز سمت خانواده فقط بخاطر اینکه دیگه دختر نبود طرد میشد و تبدیل به یک جلوه بد کتاب میشده چرا؟ چون شما وقتی یک کتاب مینویسی باید یک بار علمی و فرهنگی هم داشته باشه دیگه از اونجایی که مردم توی سنین مختلف پای رمانهای گوناگون میشینن در همین کتابها باید فرهنگ سازی بشخ نکه دامن بزنه به افکار غلط مردم.
و پایان تلخش (خودکشی غزل...)
میتونست بهتر تموم بشه ن با زنده شدن سروش و... مثل خیلی از رمانهای کلیشهای که بجزگرفتن وقت ادم باردیگهای نداره
میتونست غزل دوباره امید به زندگی پیدا کنه با فردی مثل فرزین با روحیهی فوقوالعادش نکه پاشه بره خلاف کار شه فقط بخاطر پیشنهاد دوستش و اتفاقات سخت زنگیش از اون دختر محکم ازادی طلب یه بی ارزش بسازه.
درکل ممنون بابت رمان خوبتون 😍
بی نهایت جذاب واحساسی بود من ازابتدا تاآخرشو بدون وقفه خوندم بااینکه اولین رمانی بودکه توعمرم خوندم ولی بی نهایت مجذوب این داستان مسحورکننده شدم وچقداشک ریختم بابت دردعشقی که موندرو دل غزل ونکته ایی آموزنده هوشمندانه ومهمی رو به مخاطب میرسونه که ماعمیقترین زخم هامونو ازنزدیکترین کسانمون میخوریم، دشمن ازدورنمیتونه بهت آسیب بزنه خیلی ولی این دوسته که شناخت کامل ازتو میدونه کدوم آجرو بکشه بیرون تاکل دیوارروسرت آوارشه، باتشکراز نویسنده محترم خانم روشنک قاسمی بااین اثربیادماندنی وتاثیرپذیرشون وهمچنین از دوست خوبم کتابراه 🙏🙏
این رمان من به خاطر نگین میخواستم اما همه این چیزارو واقعان غزل در یک شب برای نگین گفته نه واقعان اینو من چند هفته طول کشید من بخونم اما این اومده توی یکشب همرو براش گفته بابا 100رحمت به داستان زندگی نگین دو دقیقه هم طول نکشید به نظرم این رمان چرت بود یا شایدم به درد من نمیخورد اینم از نظرمن: -) #مهسا-امینی
عرض سلام خدمت نویسنده محترم، رمان خیلی با احساسی بود ولی من چندتا مشکل داشتم اینکه اول نگین به نگین خوب پرداخته بودید ولی اخر داستان انگار میخاستید داستان فقط تموم بشه، تو نگاه اول یعنی سینا عاشقش شد؟ بعد از طرفی چرا باید نگین اسم خواهر شوهرش که غزله رو و زندس دوباره رو بچش بذاره؟ متن رمان گاهی روان بود گاهی ادبی که این ادم رو اذیت میکرد و تو رابطه عزل و سروش خیلی دیگه داشتید کشش میدادید. و به نظرم از یه جایی به بعد فقط میخوندیم که بفهمیم چی میشه و جذابیت نداشت. تو داستان هم از سروش به عنوان فرد منطقی و عاقل گفته شده چرا به خانواده یاسی نگفت که اون برگشته؟ و این داستان یه مشکل اساسی داشت اونم اینکه سروش برای عشقش هدفشو کنار گذاشت، مگه عشق نباید باعث پیشرفت بیشتر بشه در کنار هم ولی سروش دیگه تنیس رو کنار گذاشت که از نظر من اصلا جذاب نبود و اینکارو با ادامه تحصیل ندادن عزل تو داستان دوباره انجام دادید. ولی در کل داستان قشنگی بود خسته نباشید
من از این رمانهایی که آخرش همه چی گل و بلبل تموم میشه و همه خوشبخت میشن و به هم میرسن بدم میاد و این رمان واقعا حرف نداشت
من خودم از مرگ سروش خیلی ناراحت شدم و بعد از آزمون نمونه با اینکه قبول شدم و باید خوش حال باشم اما افسرده شده بودم
ولی در کل رمان بینظری بود و خیلی خیلی خوب هم تموم شد مرسی از نویسنده: خانم روشنک قاسمی
میخوام اینو بگم که انشالا همچنین اتفاقی برا هیچ نیوفته و همه خوش و خرم باشن ❤
من خودم از مرگ سروش خیلی ناراحت شدم و بعد از آزمون نمونه با اینکه قبول شدم و باید خوش حال باشم اما افسرده شده بودم
ولی در کل رمان بینظری بود و خیلی خیلی خوب هم تموم شد مرسی از نویسنده: خانم روشنک قاسمی
میخوام اینو بگم که انشالا همچنین اتفاقی برا هیچ نیوفته و همه خوش و خرم باشن ❤
عالی خیلی احساساتی شدم و از مرگ سروش دو روزه دارم گریه میکنم پایان غزل و سروش خیلی بد بود
اونجا که سروش به عشق غزل اعتراف کرد بهترین بخش کتاب بود واقعا نویسنده گل کاشته😘با تک تک سلول هام حال غزل رو درک میکردم و وقتی سروش کشته شد از ته قلبم گریه میکردم و میتونم بگم تنها گریهی عمیق کل زندگیم و طولانی ترینش بود
با اینکه یه دختر دبستانی بیشتر نیستم ولی عشقو تجربه کردم و بنظرم عاشق شدن بهترین حس دنیاست با تموم وجودم عاشق این داستان شدم و از نویسنده کمال تشکر دارم امیدوارم همه جوونا به عشقشون برسن 🤩😘
اونجا که سروش به عشق غزل اعتراف کرد بهترین بخش کتاب بود واقعا نویسنده گل کاشته😘با تک تک سلول هام حال غزل رو درک میکردم و وقتی سروش کشته شد از ته قلبم گریه میکردم و میتونم بگم تنها گریهی عمیق کل زندگیم و طولانی ترینش بود
با اینکه یه دختر دبستانی بیشتر نیستم ولی عشقو تجربه کردم و بنظرم عاشق شدن بهترین حس دنیاست با تموم وجودم عاشق این داستان شدم و از نویسنده کمال تشکر دارم امیدوارم همه جوونا به عشقشون برسن 🤩😘
با سلام خدمت نویسنده عزیز
ب نظر من این کتاب داستان خوبی داشت اما چن تا اشکال داشت
یکی غلط املاییهای زیادی داشت که واقعا آدمو اذیت میکرد دوم در این کتاب خیلی اغراق شده بود واقعا این چیزا خیلی تکراریه که میگن پسره خوشگل بود پولدار بود دختره خوشگل بود هیچکس مث اون اینقد خوشگل نبود واقعا اینا خیلی مسخرست و سوم اینکه داستان خیلی غم انگیزی بود ولی خب در کل دوسش داشتم خسته نباشید
ب نظر من این کتاب داستان خوبی داشت اما چن تا اشکال داشت
یکی غلط املاییهای زیادی داشت که واقعا آدمو اذیت میکرد دوم در این کتاب خیلی اغراق شده بود واقعا این چیزا خیلی تکراریه که میگن پسره خوشگل بود پولدار بود دختره خوشگل بود هیچکس مث اون اینقد خوشگل نبود واقعا اینا خیلی مسخرست و سوم اینکه داستان خیلی غم انگیزی بود ولی خب در کل دوسش داشتم خسته نباشید
۲ مشکل در این کتاب بود؛
اول اینکه: وقتی به حسی میرسی مثلأ حسادت این رو به مخاطب القاء میکنه باید نهاییترین کاری که فرد میتونه انجام بده رو بکنه مثل حسادت، عشق ورزی، فریبکاری، زیبایی چهره افراد، و..... در کل خیلی اغراقآمیز شخصیت و چهره افراد به تصویر کشیده شده بود
حد وسط در این داستان دیده نمیشد، که وقتی کسی با دیگری نمیتونه ارتباط عاشقانه برقرار کنه باید بیخیالش بشی، وقتی نمیخواد و نمیشه چه اجباریه حالا
دوم اینکه: نمیدونم مشکل از نسخه اصلی کتاب بود یا نسخه الکترونیکی در هر صورت کتاب مشکلات ویرایشی داشت، گاهی از یه جای داستان به عقب برمیگرده و اکثر کلمات یا از هم گسسته هستن یا به هم چسبیده
ونکته آخر اینکه: در کل از خواندن کتاب لذت بردم فقطای کاش اینقدر تلخ تمام نمیشد و شخصیتهای اصلی که ۵ نفر بودن غزل، سروش، یاسی، نوید و فرزین همه یا مردن یا دیوانه بعدش هم دختری که تو اون فضای سنگینه مردن عشقش و اون تربیت خانوادگی و اون غروری که داشت نمیتونست همدست تبهکاران بشه
اول اینکه: وقتی به حسی میرسی مثلأ حسادت این رو به مخاطب القاء میکنه باید نهاییترین کاری که فرد میتونه انجام بده رو بکنه مثل حسادت، عشق ورزی، فریبکاری، زیبایی چهره افراد، و..... در کل خیلی اغراقآمیز شخصیت و چهره افراد به تصویر کشیده شده بود
حد وسط در این داستان دیده نمیشد، که وقتی کسی با دیگری نمیتونه ارتباط عاشقانه برقرار کنه باید بیخیالش بشی، وقتی نمیخواد و نمیشه چه اجباریه حالا
دوم اینکه: نمیدونم مشکل از نسخه اصلی کتاب بود یا نسخه الکترونیکی در هر صورت کتاب مشکلات ویرایشی داشت، گاهی از یه جای داستان به عقب برمیگرده و اکثر کلمات یا از هم گسسته هستن یا به هم چسبیده
ونکته آخر اینکه: در کل از خواندن کتاب لذت بردم فقطای کاش اینقدر تلخ تمام نمیشد و شخصیتهای اصلی که ۵ نفر بودن غزل، سروش، یاسی، نوید و فرزین همه یا مردن یا دیوانه بعدش هم دختری که تو اون فضای سنگینه مردن عشقش و اون تربیت خانوادگی و اون غروری که داشت نمیتونست همدست تبهکاران بشه
بخش غزل بسیار کش دار بود و تکراری و ملال آور. بخش نگین بسیار کوتاه بود و مثل پیام بازرگانی و زائد. یاسی و غزل در انتهای کتاب اصلا با شخصیت توی قصه هم خوانی نداشتند و غیر واقعی. کتاب پر از غلطهای تایپی، ویرایشی و حتی در دیالوگها به خط بعد نمیرفت که بد بود و موجب بد خوانی و هدر دادن وقت بود. این مسئله در کتاب راه همیشه هست _ کم و بیش.
من قبل از دانلود کتاب نظرات رو خوندم دیدم همشون تعریف کردن بخاطر همین دانلودش کردم ولی واقعا کتاب خسته کننده و پر از اسمهای مختلف هس و من اصلا دوست نداشتم. فقط دوست داشتم ببینم دختری که خونه نداشت و توی پارک بود چی شد ولی داستان غزل اومد وسط و اینقدر کش دار شد که من قید اونم زدم
یعنی دیگه توی همهی رمانها میخونیم که دختره خیلی خوشگل و فلان بود و پسره عالی و پولدار بود و این به نظرم خسته کننده شده...
این یکی از اشکالاتش بود...
دومین اشکال هم اینه که کل رمان راجب به زندگی غزل بود، و به نظرم تقش نگین واقعا بیخود بود...
یعنی خواننده در وسطهای رمان اصلا کلا فراموش میکرد که همهی اینا رو غزل داره واسه نگین تعریف میکنه ولی در اخر رمان کاملا این تصور خواننده را بهم میزند و بسیار هم اغراق کرده است...
چونکه کشتن سروش، اصلا کاری نبود که با شخصیت یاسی جور در بیاد...
این یک رمان جذاب بود چون همه چیز دراین کتاب داستان و قصه بود و کوچکترین نقطه اشتراکی با زندگی واقعی نداشت عشق جنون امیز فرزین که بچگی بوده بهش اجازه میده با همه باشه ولی عشق سه ساله غزل اجازه خیانت به او نمیده... حتی پسری مثل سروش که فکر کنم دیگه تو قصه هام پیدا نمیشه باید تو فضا دنبالش بگردی امکان نداره...
اخر داستان یه کم دور از واقعیت بود و اینکه تقریبا غلط املایی زیاد داشت...
این یکی از اشکالاتش بود...
دومین اشکال هم اینه که کل رمان راجب به زندگی غزل بود، و به نظرم تقش نگین واقعا بیخود بود...
یعنی خواننده در وسطهای رمان اصلا کلا فراموش میکرد که همهی اینا رو غزل داره واسه نگین تعریف میکنه ولی در اخر رمان کاملا این تصور خواننده را بهم میزند و بسیار هم اغراق کرده است...
چونکه کشتن سروش، اصلا کاری نبود که با شخصیت یاسی جور در بیاد...
این یک رمان جذاب بود چون همه چیز دراین کتاب داستان و قصه بود و کوچکترین نقطه اشتراکی با زندگی واقعی نداشت عشق جنون امیز فرزین که بچگی بوده بهش اجازه میده با همه باشه ولی عشق سه ساله غزل اجازه خیانت به او نمیده... حتی پسری مثل سروش که فکر کنم دیگه تو قصه هام پیدا نمیشه باید تو فضا دنبالش بگردی امکان نداره...
اخر داستان یه کم دور از واقعیت بود و اینکه تقریبا غلط املایی زیاد داشت...
عالی بود ولی با اینکه من این رمان و پارسال خوندم برای اولین بار و این دفعه ۲ بود که دوباره خوندم وقتی هنوز به حس شخصیت غزل فکر میکنم حالم بد میشه چون واقعا پایان رمان غیر منتظره بود و تنها چیز خوش آیند ازدواج نگین بود و حس غزل درد ناکترین بوددددد! اعصابم بهم ریخت کاش یکم به مای خواننده هم فکر کنین واقعا سخته تحمل همچین صحنه هایی!!!!
سلام
رمان طلسم شده یکی از بهترین و مهیحترین رمانهایی بود که تا به حال خونده بودم
رمانی که بر خلاف بقیهی رمانهای ایرانی که یک داستان زرد رو دنبال میکنن و به پایان خوش میرسند تلخ اما جذاب تمام شد
این رمان باعث میشد که خواننده نتونه بقیهی داستان رو پیش بینی کنه و قسمتهای داستان میتونستن کاملا تو ذهن خواننده به تصویر کشیده بشن
و اما نقد من
به نظر من برای فضایی مثل ایران یک مقداری به غلو بیش از حد کشیده شد
چون نمیشه اطمینان داد یک تنیس باز ایرانی بتونه یه ستارهی جهانی بشه
ولی در کل داستان خیلی جذاب و عالی بود
با تشکر
رمان طلسم شده یکی از بهترین و مهیحترین رمانهایی بود که تا به حال خونده بودم
رمانی که بر خلاف بقیهی رمانهای ایرانی که یک داستان زرد رو دنبال میکنن و به پایان خوش میرسند تلخ اما جذاب تمام شد
این رمان باعث میشد که خواننده نتونه بقیهی داستان رو پیش بینی کنه و قسمتهای داستان میتونستن کاملا تو ذهن خواننده به تصویر کشیده بشن
و اما نقد من
به نظر من برای فضایی مثل ایران یک مقداری به غلو بیش از حد کشیده شد
چون نمیشه اطمینان داد یک تنیس باز ایرانی بتونه یه ستارهی جهانی بشه
ولی در کل داستان خیلی جذاب و عالی بود
با تشکر