نقد، بررسی و نظرات رمان ثمره انتظار - مریم ثروت
3.8
2326 رای
مرتبسازی: جدیدترین
آیلین ق
۱۴۰۳/۲/۱
00
باسلام هنوز دوازده صفحه شو بیشتر نخوندم ولی جدا از اینکه همش فحش هست از غیرت میثاق متنفر شدم، تو دنیای بیرون از بس حیای یه دختر را باحجاب میسنجند خسته شدم فقط مونده بود موقع کتاب خوانی هم بشنویم که دختر بایدچادر سرش کنه برای همین دیگه ادامه نمیدم، دو ستاره رایکی بخاطر احترامم به همه نویسنده هاست یکی هم رایگان بودن کتاب
در خصوص نقد این کتاب باید بگم که خیلی عالی هم پایانی زیبا هم شروعی دل انگیز درکل خیلی قشنگ بود عشقی که مرد داستان به ثمره داشت خیلی ستودنی بود و این که عشق بینشون با گذر زمان خیلی بهتر شد این کتاب خیلی زیبا فهمونده که هر آدمی تو زندگیش به تکیه گاه نیاز داره تکیه گاهی از جنس عشق و سراسر محبت
کاش به جای اینکه از نویسنده نقد منفی بکنید و بگویید کتاب زن رو خوار و خفیف نشون داده... یک مقدار از ایستادگی ثمره هم تعریف میکردید. چون در اون شرایط ثمره تنها کاری که میتونست بکنه همین بود. اون با حال روحی و جسمی بدی که داشت میخواست از بچش محافظت بکنه و موفق هم شد. یک نمونه زن و مادر قوی:)!
با احترام به نویسنده محترم، متاسفانه کتاب نقطه قوت آنچنانی نداشت و زنها خیلی ضعیف نشون داده و مردها رو بی خرد و فاقد درک و شعور بجز اندکی شخصیت میثم که اون هیچ توانایی نداره. (یعنی مرد همسایه و صاحبخونه هم افتضاح) ی بخشی از داستان ثمره تو خلوت خودش میگه اشتباه اول رو من کردم که با اون پسر صحبت کردم و میثاق منو بیسیرت کرد یعنی چی دقیقا؟ این شخصیت، جایگاه زن رو هم زیر سوال میبره (اصلا مگه اشتباهِ هر زنی تو خیابون با مرد صحبت کنه) و میثاق تو این داستات همه کاری انجام داد و نهایت همه چیز همون طور شد میخواست. تجاوز میکنه، ضرب و شتم میکنه، توهین تا دلمون بخواد، تهمت میزنه، با ثمره ازدواج میکنه، پوشش ثمره همونجوری که اون میخواد میشه. قشنگ ثمره بردهای بیشتر تو این قصه نبود.
هر کسی نظری داره چون شرایط زندگی انسانها تفاوت داره شاید خیلیها توان پذیرش چنین واقعیتی که در جامعه کم نیست رو نداشته باشند و میشه گفت خیلی از این واقعیتها به جاهای خوبی ختم نمیشه، اینکه هر دو نفر از هم دور بودند و فرصت فکر و جبران گذشته رو داشتند به نظرم نقطه مثبت داستان بود
اول به خانم ثروت خسته نباشید میگم بخاطر نوشتن این کتاب زیبا...
از نقطه قوت هاش بگم که صبر و روحیه زندگی ثمره قابل تحسین بود و وجود مردهایی با غیرت افراطی و تعصب زیادی که واقعا باعث ازار و اذیت و حتی افسردگی دختر و همسرشون میشن در رمان که به واقعیت نزدیک بود رو تحسین میکنم:)
و اما نقاط ضعف مهم ترینش این بود که یه قسمت گفته بود (فکر کنم اگه دست خودتون بود همون نه سالگی مثل عربهای نفهم زمان پیامبر شوهرم میدادید وخلاص...) و این بی احترامی به عقیده یه مردمیه و البته بی احترامی به سنت پیامبر و حضرت زهرا که در ۹ سالگی ازدواج کردن!
و نقطه ضعف دیگش این بود که به این راحتیا فرار و پیدا کردن یه خانواده قابل اعتماد صورت نمیگیره و البته یه پدر هیچوقت جیگرگوشهاش و بچهاش رو فراموش نمیکنه و ازش متنفر نمیشه! و البته خفت دخترا و زنها هم خیلی افراطی گفته شده بود واقعا چون الان واقعا به این شدت نیست ولی بازم هست این غیرت افراطی من خودم تجربش کردم و واقعا خوب درک میکنم..
از نقطه قوت هاش بگم که صبر و روحیه زندگی ثمره قابل تحسین بود و وجود مردهایی با غیرت افراطی و تعصب زیادی که واقعا باعث ازار و اذیت و حتی افسردگی دختر و همسرشون میشن در رمان که به واقعیت نزدیک بود رو تحسین میکنم:)
و اما نقاط ضعف مهم ترینش این بود که یه قسمت گفته بود (فکر کنم اگه دست خودتون بود همون نه سالگی مثل عربهای نفهم زمان پیامبر شوهرم میدادید وخلاص...) و این بی احترامی به عقیده یه مردمیه و البته بی احترامی به سنت پیامبر و حضرت زهرا که در ۹ سالگی ازدواج کردن!
و نقطه ضعف دیگش این بود که به این راحتیا فرار و پیدا کردن یه خانواده قابل اعتماد صورت نمیگیره و البته یه پدر هیچوقت جیگرگوشهاش و بچهاش رو فراموش نمیکنه و ازش متنفر نمیشه! و البته خفت دخترا و زنها هم خیلی افراطی گفته شده بود واقعا چون الان واقعا به این شدت نیست ولی بازم هست این غیرت افراطی من خودم تجربش کردم و واقعا خوب درک میکنم..
این یک واقیته که جامعهای ما مخصوصا این قوانین اسلام مرد سالاره
و به نظر من یکی از عواملی که زنها دست این مردها این قدر زجر میکشه خودشون هستند
اولا به این که اعتراض نمیکنند به این ظلم ها. و این مادر شوهرها که با این که خودشون زن هستند ولی به زن پسرسون بیشتر اوقات بیشتر از خود پسر ظلم میکنه
اگر زنها از هم دیگر همایت کنند شاید این قدر جامعهای ما مرد سالار نبود وما زنها این قدر زحرزجر و محدود نمیشدیم
و به نظر من یکی از عواملی که زنها دست این مردها این قدر زجر میکشه خودشون هستند
اولا به این که اعتراض نمیکنند به این ظلم ها. و این مادر شوهرها که با این که خودشون زن هستند ولی به زن پسرسون بیشتر اوقات بیشتر از خود پسر ظلم میکنه
اگر زنها از هم دیگر همایت کنند شاید این قدر جامعهای ما مرد سالار نبود وما زنها این قدر زحرزجر و محدود نمیشدیم
به دلیل نظرات کتاب رو خوندم، کنجکاوی، داستان خوب و روان اما مربوط به الان نیست، دختری سرکش و سرتق که همه چیز برای ازدواجش فراهم و طرفش بی عیب و نقص و سَر (به اعتراف خودش) بجز تعصب ناشی از علاقه ش که بزرگترها به غلط از بچگی مسئولیت نظارت رو به او سپردن ودر آخر با لجبازی کار رو به ارتکاب گناه احمقانه و بدون بخشش میثاق منجر میشه؛ جالب اینجاست از طرف دختر و خانواده متعصب و.... به سادگی از این موضوع مهم میگذرند چرا؟؟ چون خطای فرار دختر دلیل فرار رو در نظرشون خفیف میکنه و... ناگهان حجم عظیم تنفر ثمره از میثاق به عشق بینهایت به فرزند حاصلِ گناه منجر میشه... پایان داستان هم که ختم به خوشی...
عنوان کتاب که نام شخصیت اصلی هست من رو جذب کرد تا حدودی به پایان داستان ایهام داره ولی در طی مسیر قصه بیصبری زیاد دیده میشد.
متن پر بود از غلط املایی و تایپی، ادبیاتی دختر زیر دیپلم روی منقص کردن نیست مثل محبوبه بامداد خمار...
آرزوی موفقیت برای نویسنده ♡
عنوان کتاب که نام شخصیت اصلی هست من رو جذب کرد تا حدودی به پایان داستان ایهام داره ولی در طی مسیر قصه بیصبری زیاد دیده میشد.
متن پر بود از غلط املایی و تایپی، ادبیاتی دختر زیر دیپلم روی منقص کردن نیست مثل محبوبه بامداد خمار...
آرزوی موفقیت برای نویسنده ♡
اوایل داستان خوب بود. اما به اواسط که رسید برای من با روحیات فمنیستی مایه عذاب. تنها دختر و زن در کتاب تحقیر شده بود. هدف نویسنده هم جا انداختن همین بود. مگه میشه به دختری تجاوز بشه و از اون رابطه کثیف باردار هم بشه و هم مردک را بخواهد و هم بچه را. و تمام تقصیرها نیز به گردن زن بیفتد. روحیه سرکش دختر و تجربیات کسب کرده با آن تسلیم پذیری محض سنخیتی نداشت. غیرت و تعصب را هم به ریشخند گرفته بود. هر جور که به قصه نگاه کنی یک پای آن میلنگد. در ضمن کتاب صفحه حقوقی نیز نداشت که متاسفم.
با احترام به نویسنده عزیز رمان جالب و سرگرم کنندهای رو نوشتید فقط خیلی داستانش مردسالاری بود و زن توش هیچ جایگاهی نداشت متاسفانه پایان خوشی داشت ولی خب اصلا برام قابل هضم نبود که هیچ کس به میثاق بابت خطاش چیزی نگفت و بی مزه تر این که اصلا معلوم نشد ثمره برای چی اونجا خونه رو پیچوند رفت دیدن رفیق متین و اون انقدر برای میثاق مهم شد که دست به همچین کاری زد داستان قابل هضم نبود ولی در کل بد نبود⭐️⭐️⭐️
چقدر مضخرف بود داستانش اخه پدری که این همه ظلم کرده بود دخترشو مثل مال معامله کرده بود هیچ ارزشی به زن و بچش نمیداد دیکتاتور به تمام معنا بود چرا تو کل داستان یه بار هم دختره نگفت باعث همهی بدبختی هام پدر و پدربزگم بوده و اینکه اخرش هم اون پسر عمهی زورگوش موفق شد چادر سر ثمره کنه خانم نویسنده اونجایی که گفتی ازترس گرگ بیرون پناه برد به پسرعموش یادتون رفته پسرعمه ش از همه بیشتر گرگ تر بود درضمن هی میگفتی دختره بی سیرت شده بی ابرو شده کسی که بهش تجاوز شده بیابرو و بی سیرت نمیشه کسی که تجاوز میکنه بی ابرو وبی سیرت میشه لباس پوشیدن هر کسی هم کاملا به خوش ربط داره اخرش با حرف میثاق چادر سرش کرد واقعا متاسفم واسه این طرز دید گاهتون کلمهی نجس هم روی یه انسان گذاشتن خیلی خیلی بده حالا اون انسان هر کاری که کرده باشه اخر اینکه این داستان نه اسم نویسنده روش بود نه اسم ناشر کاملا بی منبع بود.
عزیزانی که نظر میدن خواهشمندم کتاب رو تا اخر بخونن نه که دو صفحه اول رو بخونن و برن سراغ نقد و بررسی
ضمن این که باید بگم این رمان واقعا به دلم نشست موردی که باید اشاره کنم اینه که کلمه به کلمههای این رمان بعد از چهار سال پیش که دارم دوباره میخونمش قلبم رو به تپش و هیجان در میاره
چنان تاثیری میگیرم ازش که تنها چیزی که میتونه این حد از احساس افراطی رو کنترل کنه دیدن میثم و کیثاق و نویسنده کتاب هست که گفت و گو صورت بگیره
در کل از نویسنده عزیز بابت این حد از انتقال مفهوم و زبردستی کمال تشکر رو دارم.
ضمن این که باید بگم این رمان واقعا به دلم نشست موردی که باید اشاره کنم اینه که کلمه به کلمههای این رمان بعد از چهار سال پیش که دارم دوباره میخونمش قلبم رو به تپش و هیجان در میاره
چنان تاثیری میگیرم ازش که تنها چیزی که میتونه این حد از احساس افراطی رو کنترل کنه دیدن میثم و کیثاق و نویسنده کتاب هست که گفت و گو صورت بگیره
در کل از نویسنده عزیز بابت این حد از انتقال مفهوم و زبردستی کمال تشکر رو دارم.
سلام خوبید ممنونم از لطفتون که این کتاب خوب رو در اختیارمون گذاشین وما خواندیم ولذت بردیم نکات خوب وارزنده درش بود که فقط باریک بینان میتونن بفهمنش وازش استفاده کنن در زندگیشون وبهره بجوین وهمینطور که روان شیوا وزیبا همهی وطالب رو جای دادین وخواننده توانسته از حس محبت وغشق ودلسوزی وعاطفهی خاصی که بین این دو نفر بر قرار بود مطمئن شوند وحقیقت را بفهمند بازهم از این نوع رمانها بزارید ر کتابراه وباعث شوریدگی وعشق خواننده شوید
به نظرم داستان خوبی بود
چیزهایی که تو این داستان بود درسته که درست نیست و نباید اتفاق بیفته ولی در کشوری مثل ایران اینجور خانوادهها زیادن
این که قسمتی از رنج و سختهایی رو که دخترها دارن تحمل میکنن و بیان کرده واقعا فوقولاده است به جای اینکه از بیان این موضوعات ناراحت باشیم
بهتره کمی رنج و سختیهایی که زنان و دختران دارن تحمل میکنن و درک کنیم
چیزهایی که تو این داستان بود درسته که درست نیست و نباید اتفاق بیفته ولی در کشوری مثل ایران اینجور خانوادهها زیادن
این که قسمتی از رنج و سختهایی رو که دخترها دارن تحمل میکنن و بیان کرده واقعا فوقولاده است به جای اینکه از بیان این موضوعات ناراحت باشیم
بهتره کمی رنج و سختیهایی که زنان و دختران دارن تحمل میکنن و درک کنیم