نقد، بررسی و نظرات کتاب رمان چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟ - مهدی رضایی
مرتبسازی: جدیدترین
Nasrin Katebi
۱۴۰۳/۲/۸
00
تشکر میکنم از نویسنده محترم و کتابراه اما اتفاقاتی که افتاد گفتنشون خوب بود اما نتیجه گیری نداشت حتی طوری نبود که خواننده خودش بتونه نتیجهای بگیره … پایان باز رو نه در فیلم و نه در کتاب دوست ندارم موفق باشید
سلام رمانی قشنگ بود! کمی گنگ، دیر معنا و مفهومش را درک کردم. سوالهای در حال خواندن این رمان در ذهنم بود که جوابشان را تا ته رمان نتوانستم دریافت کنم. چون رمان بدون جواب اینها تمام شد. اینکه آقای شاهی را کی کشته؟ این که آن مزاحم کی بود؟ این که نسترن چش شد و کجا غیبش زد؟ خوب به هر حال. رمان بسیار خوبی بود متفاوت، قشنگ، بود. سوالهای که در ذهنم خلق میکرد، بسیار جذاب و دلنشین بود ولی جواب این سوالها را نفهمیدم و این من را ناراحت کرد. دوست دارم آقای "مهدی رضایی" را از نزدیک ببینم. و بهش بگم آفرین! منم نمیترسم که کسی بهم بگه دیوانه. بر عکس بسیار هم خوشحال میشم منم مثل شما دوست دارم یکی یا حتی همه بهم بگن دیوانه و از اینکه خودم هم به کسی بگم هیچ ترسی ندارم و با جرأت کامل میگم. اینکه یکی دیگر هم مثل من فکر میکند و من در این فکر و عقیده تنها نیستم واقعا خوشحالم. این رمان حرف دل من را زده. من واقعا از این رمان بسیار خوشم آمد و پسندیدمش. کتابی که در خواندن هر حرفش هیجان داشتم. چون بسیاری عقیده هاش مثل من هست و من واقعا تحسینش میکنم!
متشکرم. بهترین کتابی که میشه خوند ازکلمهی اول تاآخرش بسیار لذت بخش بود.
اما اینکه داستان آقای شاهی یکم مبهم موند ولی باز هم هیچی از این رمان زیبا کاسته نمیشه و به خصوص اسم رمان انتخاب بسیار مناسبی هستش حتی اسم کتاب هم آدم رو تو فکر فرو میبره واقعا چه کسی از دیوانهها نمیترسد اما نمیتونم بگم که من نمیترسم.
متن پایانی کتاب هم با همهی کتابهایی که خوندم متفاوت بود میتونم بگم بهترین کتاب هستش.
خوب تونسته بود معضلات جامعه رو به تصویر بکشه و داستان رو خوب پیش ببره
ولی اونجایی که میخواستم جواب سوالاتمو پیدا کنیم یهویی داستان تموم میشه
مثلا معلوم نشد شاهی چرا و به دست کی کشته شده یا اصلا کشته شده یا نه
و اون مزاحم تلفنی کی بود و منظورش چی بود و....
ممنون از نویسنده. سپاس از کتابراه
اما اینکه داستان آقای شاهی یکم مبهم موند ولی باز هم هیچی از این رمان زیبا کاسته نمیشه و به خصوص اسم رمان انتخاب بسیار مناسبی هستش حتی اسم کتاب هم آدم رو تو فکر فرو میبره واقعا چه کسی از دیوانهها نمیترسد اما نمیتونم بگم که من نمیترسم.
متن پایانی کتاب هم با همهی کتابهایی که خوندم متفاوت بود میتونم بگم بهترین کتاب هستش.
خوب تونسته بود معضلات جامعه رو به تصویر بکشه و داستان رو خوب پیش ببره
ولی اونجایی که میخواستم جواب سوالاتمو پیدا کنیم یهویی داستان تموم میشه
مثلا معلوم نشد شاهی چرا و به دست کی کشته شده یا اصلا کشته شده یا نه
و اون مزاحم تلفنی کی بود و منظورش چی بود و....
ممنون از نویسنده. سپاس از کتابراه
دیوانگی در این کتاب واقعا آشکار هست واز نظر من همه در این کتاب یه جور دیوانهاند و چیزی که میشه گفت شخصیت اصلی داستانه که خودش اینو میدونه یه جاهایی خنده دار بود یه جاهایی غمگین از اون غمگینا که ادم دلش میخواد یه گوشه بشیه وفقط غصه بخوره به حال آدما. نویسنده قلم قدرتمندی داشته واز اون کتابهایی که میشه در یکسال هم چند باری این کتاب رو خوند
بهترین کتابی که میشه خوند ازکلمهی اول تاآخرش بسیار لذت بخش بود اما اینکه داستان آقای شاهی یکم مبهم موند ولی باز هم هیچی از این رمان زیبا کاسته نمیشه و به خصوص اسم رمان انتخاب بسیار مناسبی هستش حتی اسم کتاب هم آدم رو تو فکر فرو میبره واقعا چه کسی از دیوانهها نمیترسد اما نمیتونم بگم که من نمیترسم. متن پایانی کتاب هم با همهی کتابهایی که خوندم متفاوت بود میتونم بگم بهترین کتاب هستش.
سلام و درود
کتاب جالبی بود
خوب تونسته بود معضلات جامعه رو به تصویر بکشه و داستان رو خوب پیش ببره
ولی اونجایی که میخواستم جواب سوالاتمو پیدا کنیم یهویی داستان تموم میشه
مثلا معلوم نشد شاهی چرا و به دست کی کشته شده یا اصلا کشته شده یا نه
و اون مزاحم تلفنی کی بود و منظورش چی بود و....
ممنون از نویسنده
سپاس از کتابراه
کتاب جالبی بود
خوب تونسته بود معضلات جامعه رو به تصویر بکشه و داستان رو خوب پیش ببره
ولی اونجایی که میخواستم جواب سوالاتمو پیدا کنیم یهویی داستان تموم میشه
مثلا معلوم نشد شاهی چرا و به دست کی کشته شده یا اصلا کشته شده یا نه
و اون مزاحم تلفنی کی بود و منظورش چی بود و....
ممنون از نویسنده
سپاس از کتابراه
بسیار زیبا دردهای جامعه را بیان کرده، دردهایی که به چشم میبینیم و ساده از کنارش میگذریم. ارزش یکبار خواندن را داشت در بعضی صفحات اشتباهات دستوری یا نگارشی به چشم میخورد و علاوه بر آن در متن جاهایی که دیالوگ اشخاص درون داستان بود مشخص نبود نویسنده دارد صحبت میکند یا دوم سوم شخص داستان، همین موضوع باعث میشد من دوباره برگردم و متن را مجدد بخوانم تا متوجه بشوم ادامهی سخنان نویسنده نیست و بطور مثال نگار یا نسترن دارند صحبت میکنند.
سلام فقط میتونم بگم یه اشتباه نوشتاری توی کتاب دیدم.. کلمه به جمله نمیخورد و حوصله ندارم برگردم تا پیدایش کنم وقتی باز کتابو بخونم همون لحظه تایپش میکنم و اینکه دوس نداشتم با رفتن نسترن و شاهی و پیدا شدن یکهویی دوست ارمان ماجرای خیانت ناتمام بدونه و ارمان به همین راحتی به دلیل بودن نسترن با مرد دیگری بیخیال نسترن خیالیش و دیوانگیاش بشه و اینکه تازه از روی حرف هدیه و رفتار نگار میشد فهمید که شاید با شاهی بی هنجره بوده شاهی خبر داشته نگار با کی بوده و اونو ب قتل رسونده این دو احتمال
و اینکه نگار واقعا خیانت کرده بود ک شناختی از همسر خودش نداشت
و نازنین بنظرم نبودش داستان رو شیک تر میکرد
در اصل احتمال میدم نازنین کسی رو کشته باشه و در مورد ببو هم نظری ندارم
بیشتر یه توهم رو شرح داده نویسنده یه خیانت موضوعش بود یه مشت احمتمال بی سر و ته ربط داده ب شخصیتهای دروغی
از جدی بودن کتاب و دخالت افکار نویسنده بجای شخصیت خیالیای ک دوست داشته باشه اما نیست لذت بردم 🤔و شیوهی تقدیم کردن کتاب به همسر بیشتر به شخصیت نازنین میخورد با اون بی ذوقی هایش!
و اینکه نگار واقعا خیانت کرده بود ک شناختی از همسر خودش نداشت
و نازنین بنظرم نبودش داستان رو شیک تر میکرد
در اصل احتمال میدم نازنین کسی رو کشته باشه و در مورد ببو هم نظری ندارم
بیشتر یه توهم رو شرح داده نویسنده یه خیانت موضوعش بود یه مشت احمتمال بی سر و ته ربط داده ب شخصیتهای دروغی
از جدی بودن کتاب و دخالت افکار نویسنده بجای شخصیت خیالیای ک دوست داشته باشه اما نیست لذت بردم 🤔و شیوهی تقدیم کردن کتاب به همسر بیشتر به شخصیت نازنین میخورد با اون بی ذوقی هایش!
کتاب خیلی جالبی بود.. وقتی نشستم پاش نتونستم از خوندن دست بکشم و تا آخرش خوندم. تصورات شخصیت آرمان طوری بود که کاملا میشد باهاش همزاد پنداری کرد و از نظر طرز نویسندگی هم واقعا تحسین برانگیز بود چونکه هنگامی که نویسنده در حال اکسپلین کردن فکرهای شخصیت اصلی بود، و تمام احتمالات رو در رابطه با یک واقعه در ذهنش مجسم میکرد، به تخیل واقعی انسان خیلی نزدیک بود.
داستان جالبی بود و علاوه بر طنز دارای مفاهیم قابل تأملی بود ممنون خیلی خوشم اومد که دقیقا داستان رو نتونم حدس بزنم و اینکه درهم بودن داستانها جذاب تر کرد ولی کاش جریان شاهی رو دقیق تر و واضح تر میگفتین و باورتون میشه که معلم ادبیات من دقیقا مانند شما موها را شانه میکند ریش پروفسوری میگذارد و چمدان به دست 🧐🧐
داستانش رو دوست داشتم ولی دقیقا این حس رو داشتم که چند صفحه اخر کتاب رو نداشتم و نتونستم بخونم
اصلا پایان باز اونم به این شکل و اینکه معلوم نشد چی به چی بوده رو دوست نداشتم
دقیقا انگار جای حساس داستان که قرار بود بفهمم چی به چیه متوجه شدم چند صفحه اخر کتاب رو یکی از بین برده، همین قدر مسخره تموم شد
اصلا پایان باز اونم به این شکل و اینکه معلوم نشد چی به چی بوده رو دوست نداشتم
دقیقا انگار جای حساس داستان که قرار بود بفهمم چی به چیه متوجه شدم چند صفحه اخر کتاب رو یکی از بین برده، همین قدر مسخره تموم شد
کتاب خوبی بود و چالش برانگیز.. و همیشه امکان این وجود داره افکار انسان اشتباه و فرد دچار مشکل کنه... فرد خیالی زن نویسنده بسیار زنده و.. فعال بود... بعضی از وقایع نامعلوم مثل مرگ آقای شاهی... نسترن که چرا از ذهن دیوانه رفت.. خخخ... نگار که همیشه مقایسه میشه با نسترن... کلا نویسنده مرز دیوانگی رو رد کرده بود 😍😀🥰😀😇🤣😆😃
از این نظر که درمورد مشکلات جامعه صحبت کرده بود خوبه ولی دیدگاه اون معلم یا نویسنده تفاوت چندانی با ادمایی که بهشون تو داستان گیر میداد نداشت ببینید شما حداقل باید به یه بلوغ و درک از ریشه وعمق مسائل رسیده باشین نمیشه که پیرو و یه جورایی همرنگ همون جماعت باشین (کارای کلیشهای بدون فکر) بعدم بهشون گیر بدین درضمن این دیدگاه یه سری از مشکلات رو عادی جلوه میده از این آدمها کم نداریم تو جامعه مون