نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مزدور - جان اشتاین بک
3.9
582 رای
مرتبسازی: جدیدترین
مهدی سایری
۱۴۰۳/۲/۱۳
00
بی نظیره... حتما بخوانید
با عرض سلام خدمت دوستان کتاب و همراهان کتابراه. داستان کوتاه و آموزندهای بود که بی دلیل و مدرک فقط به خاطر روزنامهها و اخبار انسانی را از زندگی محروم کردند. همیشه رسانهها درست نمیگویند این را باید به خاطر سپرد که همیشه حرف اکثریت درست از آب در نمیاد. در کل خوب بود. صداپیشه ها هم خوب بودند. ممنون از کتابراه
داستانی کوتاه و خلاصهای از یک اتفاق که در عرض چند ساعت رخ داده. برداشت من این هست که نویسنده قصد داشته نشون بده انسان ها بر اساس جو حاکم بر جامعه چقدر از کل تاثیر پذیرند و حتی با وجود وجدان و ندای درونشون که بهشون میگه کاری که انجام میدی درست نیست ولی با زدن نقابی همرنگ با جامعه، تظاهر به درست بودن جریان و اتفاق پیش آمده میکنن. تلخی نژادپرستی کاملا در بطن داستان قابل لمس هست و دلیل نقاب زدن مردم هم همین جو نژادپرستانهی جامعه درین داستان هست...
سکوتی خسته بر مردم سنگینی میکرد... واو خیلی زیبا بود این جمله... این خستگی رویاگونه و راحت بود:)))...
این دومین اثریه که از ایشون دارم میخونم... اولی کتابی بود به اسم موشها وادمها به شکل رئال و جالب بود... و این داستان... خیلی جالبه... توصیفات و بیان احساسات عالیه و واقعا لذت میبرم... اثرات بیشتری ز ایشونو دلم میخواد بخونم...
"... و اکنون همهچیز مرده بود... همه چیز غیرواقعی بود... جمعیت انبوه انگار از ادمکهای خشک درست شده بود... در روشنایی شعله چهرها مثل چوب بی حالت بود مایک این خشکی و غیرواقعی بودن را در خودش هم احساس میکرد... " قلم نویسنده و مترجم خیلی جالب توجهه... میتونم عاشق هر جملش باشم...:)
این دومین اثریه که از ایشون دارم میخونم... اولی کتابی بود به اسم موشها وادمها به شکل رئال و جالب بود... و این داستان... خیلی جالبه... توصیفات و بیان احساسات عالیه و واقعا لذت میبرم... اثرات بیشتری ز ایشونو دلم میخواد بخونم...
"... و اکنون همهچیز مرده بود... همه چیز غیرواقعی بود... جمعیت انبوه انگار از ادمکهای خشک درست شده بود... در روشنایی شعله چهرها مثل چوب بی حالت بود مایک این خشکی و غیرواقعی بودن را در خودش هم احساس میکرد... " قلم نویسنده و مترجم خیلی جالب توجهه... میتونم عاشق هر جملش باشم...:)
فکر می کنم نمیشه از این کتاب یک برداشت کلی داشته باشیم. آن قدر نویسنده هوشمندانه و زیرکانه به جزئیات توجه داشته که میتوان چندین برداشت متفاوت از این داستان نوشت. آیا در مورد پیروی کورکورانه مردم بوده و یا فریب خوردن مردم به دست اخبار دروغ توسط روزنامه ها. آیا مایک به خاطر رسوم غلط آتش زدن جسد ناراحت بود و یا دلش می خواسته ان سیاهه موقعی که بالای دار داشته دست و پا میزده، زیرش آتیش روشن کنه که درد سوختن رو هم احساس کنه. ولی چون مرده بود حالش گرفته شده بود.اصلا مزدور کی بود. سیاهه، مردم و یا روزنامه ها.به نظرم هر نظری در مورد این داستان هم میتواند درست باشد هم غلط. البته گروه ماه آوا با صداگذاری و گویندههای خوبش این کار رو عالی تر کرده. با سپاس بیکران
کتاب صوتی مزدور اثر جان اشتاین بک با اجرای فوق العادهی جناب آقای رضا عمرانی داستانی کوتاه که درباره نژاد پرستی و خوددوستی وحس برتر آدمها را بیان میکند درحالی نگاهی به زندگی خودشان داشته باشند کلی کم و کاست دارند متاسفانه اعمالی به کار میبرند که در شان انسان نیست و باعث تعجب میشود از دست اندرکاران کتابراه کمال تشکر دارم
جرقهای روشن شده.، و افرادی بدون هیچ بینش و دانش در خصوص چرایی و چگونگی جریان، کورکورانه دنباله روی میکنند.
این تنها یک تنش اجتماعی برنامه ریزی شده از سوی صاحبان قدرت است نه یک جنبش یا حرکت هدفمند و فکور... به نظر من قربانیان واقعی در چنین جریاناتی افرادی هستند که همچون عروسک بازی خوردهاند و باعث شدهاند منافع صاحبان قدرت مهیا شود.
این داستان مرا به یاد وضعیت کنونی جامعهی خودمان میاندازد.
این تنها یک تنش اجتماعی برنامه ریزی شده از سوی صاحبان قدرت است نه یک جنبش یا حرکت هدفمند و فکور... به نظر من قربانیان واقعی در چنین جریاناتی افرادی هستند که همچون عروسک بازی خوردهاند و باعث شدهاند منافع صاحبان قدرت مهیا شود.
این داستان مرا به یاد وضعیت کنونی جامعهی خودمان میاندازد.
داستانی کوته که به کتابی میماند یک داستان کوتاه هدف دار از آنهایی که سعی دارند چیزی به ما بگویند پرده از رازی بردارن و بر مشاعرمان بی اقزایند شروع ناگهانیه داستان با فردی به نام مایک که به همه جزعیات نگاه میکند از دار و درخت گرفته تا مغازهها و چهره مردمان سکوت او چیزی در بردارد حرف زدن آنها از اعدام جمع شدن همگیشان دور آن شخص تمثیل گیاه خشک شده به انسان و جماعتی که همگی ایستادهاند با چهرههای خشک از جمله خود مایک و این بیانگر چیزیست پنهان چیزی که احساساتشان را. خ در دم خشکاند اعدام کردن یک انسان بنا به دلایلی و یورش آنها به زندان و بیان شواهدی از بیرون که نمایانگر وضعیت درون مایک بود افسرده و غرق در سکوت گویا که میدانست چکار کرده نشان دادن عمق. ریشههای نژاد پرستی که در همه زوایا نفوض کرده چه کلانتر چه زندان و چه قانونشان و البته حقیقتی که خودشان نیز میدانند... و سخن گفتن مایک ازینکه همه اورا میشناسند نشان دهندهی شهری کوچک است و بطور کلی چیزی زیادی از داستان نمیتوان دریاف کرد بجز نژاد پرستی و زوایای تاریک آن و زندانی که خود میدانست چ بلای سرش میاورند خودش میدانست جرمش سیاه بودنست جالب است و عمیقا ترسناک این داستان مثل یک کابوس بود و رابطهی مایک با زنش که نشان دهندهی خانوادهای نابود و سرد و فرزند نداشتنشان...
کتاب قشنگی بود نگاهی به جهالت مردم و قضاوت کور کورانه و حق به جانب بودن مردم و حس خشونت ذاتی که در وجود همهی مردم هست و تلنگری برای بیشتر فکر کردن به اینکه ایا من هم همینطورم؟؟ اگر من جای ان اعدامی باشم یا جای مردمی که قضاوت و محاکمهاش کردن چه میکردم؟؟ دوست ندارم کسی را قضاوت کنم
مایک مردی که کور کورانه بدون اینکه بدونه اون که اعدام شد دقیقا چه جرمی مرتکب شده با توهین به نژاد و خود برتربینیش قضاوتش میکنه... ولی ته دلش از چیزی ناراضیه!
این تک تک ماهاییم که فقط دنبال یه موضوعیم که باجمع به پیشش ببریم و قضاوتش کنیم بدون دلیل و یا با دلایل غلطی که دوست داریم قبول کنیم. مردمانی که دنبال حاشین و لاغیر
این تک تک ماهاییم که فقط دنبال یه موضوعیم که باجمع به پیشش ببریم و قضاوتش کنیم بدون دلیل و یا با دلایل غلطی که دوست داریم قبول کنیم. مردمانی که دنبال حاشین و لاغیر
کتاب خیلی خوبی بود، واقعا از شنیدن این کتاب صوتی بسیار لذت بردم، متن داستان بسیار خوب بود، اولا که در مورد ظلم به سیاه پوستان میگفت، در واقع نژادپرستی یا نژادستیزی را محکوم میکرد، چرا که مردمی که هیچ اطلاعی از موضوع نداشتند و صرفا بخاطر سیاه پوست بودن شخصی عمل جنایتکارانهای را انجام دادند، دوما وقتی از جزئیات و حس و حال آن مردم و خیابان میگفت، آنقدر خوب بود که انسان میتواند به خوبی خود را در آن شرایط تصور کند، گویندهها هم بسیار عالی بودند و داستان را لذت بخش میکردند، در مجموع کتاب فوقالعاده خوبی بود و به همه این کتاب صوتی را پیشنهاد میکنم و از کتابراه هم تشکر میکنم که این کتاب صوتی خوب را رایگان کرده❤
داستان کوتاهی که به بهترین و موجزترین شکل ممکن حرف خودش را میزند.
نقد نژاد پرستی و پیروی کورکورانه از دیگران و رسانه ها.
این هنر نویسنده است که در این داستان کوتاه به خوبی شخصیت پردازی کرده و موقعیتها را ایجاد کرده. داستانهای جان اشتاین بک در واقع داستان آمریکای دیروز است و به شناخت محیط و فرهنگ و عرف مردمان روزگار نه چندان دور آمریکا کمک شایانی میکند.
صدا و روایت جناب عمرانی که هیچ حرفی را باقی نمیگذارد عالی و دلنشین.
با سپاس از کتابراه
نقد نژاد پرستی و پیروی کورکورانه از دیگران و رسانه ها.
این هنر نویسنده است که در این داستان کوتاه به خوبی شخصیت پردازی کرده و موقعیتها را ایجاد کرده. داستانهای جان اشتاین بک در واقع داستان آمریکای دیروز است و به شناخت محیط و فرهنگ و عرف مردمان روزگار نه چندان دور آمریکا کمک شایانی میکند.
صدا و روایت جناب عمرانی که هیچ حرفی را باقی نمیگذارد عالی و دلنشین.
با سپاس از کتابراه
دوست داشتم.
از جان اشتاین یک تا حالا چیزی نخوانده بودم، چیزی هم نشنیده بودم.
اما این داستانش زیبا و تامل برانگیز بود.
جناب عمرانی هم که حق مطلب رو خوب ادا کرده و این داستان زیبا رو به اثری ماندگار تبدیل کردن.
تشکر از عوامل کتابراه، تشکر از انتخاب کننده داستان، تشکر از عزیزی که این کتاب رو در لیست کتابهای رایگان گذاشت
😅😅
از جان اشتاین یک تا حالا چیزی نخوانده بودم، چیزی هم نشنیده بودم.
اما این داستانش زیبا و تامل برانگیز بود.
جناب عمرانی هم که حق مطلب رو خوب ادا کرده و این داستان زیبا رو به اثری ماندگار تبدیل کردن.
تشکر از عوامل کتابراه، تشکر از انتخاب کننده داستان، تشکر از عزیزی که این کتاب رو در لیست کتابهای رایگان گذاشت
😅😅
هر کسی میتونه دیدگاه متفاوتی داشته باشه اما چیزی که من خیلی برام بارز بود اینه که ادما شاید خیلی وقتا بدونن که خیلی کارها غلطه اما عرف جامعه و همرنگ جماعت شدن مهمه که خودت طعمهی بعدی نباشی نمونش کلانتر هم به خاطر قدرت ورای هم به خاطر جونش ولی در کل چند نکتهی دیگه هم داشت اما به نظر من این خیلی به چشم اومد
داستان در بارهی نژاد پرستی بود
داستان یه مرد سیاهپوست که مثله بقیه ادمها اشتباهی کرده و تویه زندان افتاده باید باهاش مثله بقیه رفتار بشه
اما چون سیاهپوسته مردم میریزن تویه زندان کتکش میزنن به دار اویزونش میکنن و جنازه شو میسوزونن
بیشتر از ادمهای که اینکارا باهاش کردن حتی نمیدونن گناهش چی بوده فقط چون سیاه بوده باید مجازات میشده
لطفا اینقد نژاد پرست نباشیم
داستان یه مرد سیاهپوست که مثله بقیه ادمها اشتباهی کرده و تویه زندان افتاده باید باهاش مثله بقیه رفتار بشه
اما چون سیاهپوسته مردم میریزن تویه زندان کتکش میزنن به دار اویزونش میکنن و جنازه شو میسوزونن
بیشتر از ادمهای که اینکارا باهاش کردن حتی نمیدونن گناهش چی بوده فقط چون سیاه بوده باید مجازات میشده
لطفا اینقد نژاد پرست نباشیم