نقد، بررسی و نظرات کتاب آخرین دختر؛ سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی (داعش) - جنا کراجسکی
4.7
281 رای
مرتبسازی: جدیدترین
shahrzad safavi
۱۴۰۳/۲/۶
00
خیلی کتاب زیبا و پر دردی است
کتاب بسیار تکاندهنده و متاسفانه ناراحت کنندهای بود. و حتما خبر این اتفاقات در زمان وقوع کم و بیش شنیده ودیده ایم اما عمق واجعه تا این حد هیچ گاه با شنیدن یک خبر ساده درک نمیشود. و عجب از انسانیت انسانهایی که به نام دین عقده گشاییهای میکنند که زندگی هم نوعان خود را فدای نفسهای حقیر کنند
باسلام و عرض خداقوت به کتابراهیان و خوانندگان عزیز. کتاب پیش روعمق جنایات یک فرقه منحرف و متعصب مذهبی را نشان میدهد و تعصف بارتر اینکه کردها عراق و حتی نیروهای نظامی حاضر در عراق هیچ اقدامی برای جلوگیری از این نسل کشی و جنایت را به انجام نرساندند. که این موضوع جای بسی تامل دارد.
بحدی تحت تاثیر این سرگذشت قرار گرفتم که از انسان بودنم خجل و در دلم گریستم. انگار این سبعیت انسان تمامی نداره، انگار همون فراعنه و یا چنگیز خان مغول یا اسکندرمقدونی یا....... انگار شیاطین به نامهای مختلف در ادواری متفاوت ظهور میکنن تا با صدای بلند و گریه شون نه تنها، در مقابل خالق بایستند، بلکه در مقابل انسانیت سجده نکرده و برخلاف انسانیت قدم بزنن و سبعیت به خرج دهند، واقعا از هیچ انسانی این رفتارها برنمیآید که نمیآید، افسوس و صد افسوس از این دنیای زیبا که با این زشتیها آلوده و زجرآور میشه، و خوشا به احوال کسانی چون ناجیهای، نادیا خانوم که انسانیت رو زندگی میکنن و درود بر صلابت و استواری نادیا خانوم.
همیشه خوندن زندگینامهها برام جالب بوده و هست، دیدن تقلا و تلاش یک انسان برای مقابله با سختیها و تغییر دادن زندگی به سمت چیزی که میخوان واقعا به عنوان یک الگو و کاتالیزگر برام محسوب میشن اما این کتاب علیرغم اینکه این دختر واقعا ناامیدی براش معنی نداشت و تمام تلاشش رو برای بهتر شدن میکرد خیلی خیلی برام غمگین کننده بود و درک اینکه این چنین جنایاتی در این وسعت درست کنار کشور خودمون و انقدر نزدیک به ما اتفاق افتاده چیزی بود ورای تصورم...
به نظر من این کتاب بهتر میتونست نوشته بشه البته باید درک کرد چون نویسنده نویسنده حرفهای نیست اما ارزش خوندن داره صدرصد وقتی این کتاب رو میخوندم به این فکر میکردم واقعا وقتی این اتفاقات میافتاد سازمانهای بین المللی کجا بودن و چرا به قول خود نادیا هیچ کس صدای اونا رو نشنیده! و اینکه چقدر تو دنیایی با چهره خشن زندگی میکنیم متاسفانه
کتابی تلخ ولی آموزنده، در طول مطالعهی کتاب بارها سعی میکردم خودم را جای نادیا بگزارم، اینکه چیکار میکردم و اینا دوام میآوردم؟؟ ولی هر دفعه این کار سخت تر میشد و ترس وجودم را فرامیگرفت. ترس از دست دادن خانوادهام، خانه ام، دوستانم، معصومیتام و میفهمیدم نادیا قهرمانی است که شاید هیچکس نتواند مانند او با این همه سختی مبارزه کند و تبدیل به جنگجو شود. رو حساب همین اگر به دنبال تجربه احساسات نفرت، ترس، تحسین، و غبطه هستید پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنید.
سلام، کتاب بسیار جالبی بود و سرگذشت تلخ و غیرقابل باوری بود که دل همه را به درد میآورد و ستایش میکنم که نادیا و بقیه دختران توانستند مقاومت کنند و همینطور جنایات و پلیدیها و زشتیهای داعش را به جهانیان که البته خیلیهای دیگر هم توانستند نشان دهند به نمایش گذاشتند و خیلی متأثر شدم از مرگ خانواده نادیا و بقیه ایزدیها و غیرایزدیها. اماای کاش نادیا یادش نمیرفت که همین سنیها بودند که کمکش کردند و پذیرای خود و خانواده و همکیشانش بودند و فقط درخصوص مذهب خود تعصب نشان نمیداد این باعث میشد که خوانندگان ادیان دیگر طور دیگری به این سرگذشت تلخ نگاه کنند.
به نظرم خوبه که یک اتفاق مهم که در سالهای اخیر و در کشور همسایه ما رخ داده از زبان کسی که لمسش کرده بشنویم. مهمترین نکتهای که دوباره به من یادآوری شد این بود که کسانی که به بهانه هر دینی جنگافروزی میکنن، این کارو مغرضانه و برای منافع شخصیشون انجام میدن. متاسفانه همیشه یه عده از سر ساده لوحی و تعصب و بعضی هم غرض ورزانه با اونها همراه میشن و فجایعی رو به بار میارن.